هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 43    |    27 مهر 1390

   


 

تقدیر از سایت تاریخ شفاهی ایران در پنجمین جشنواره بین‌المللی رسانه‌های دیجیتال


فراخوان مقاله هفتمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی (11بهمن 1390)


سومین نشست تخصصی تاریخ مجلس


مصاحبه با نویسنده تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی


فرصت زيادی براي گردآوری تاريخ شفاهی جنگ نداريم


خاطرات رزمندگان در «پشت خاكريز» خوانده می‌شود


یک استکان چای با میهمان صخره‌ها


گزارش مراسم بازخوانی کتاب جای امن گلوله‌ها


نگاهي به مقام معنوي، علمي، اجتماعي و مبارزاتي شهيد محمدي عراقي


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا -22


قطع روابط ايران با انگلیس


دوران قاجار، نوشته: ونسا مارتین


در دفاع از تاریخ


ملال‌آورترین کلاس تاریخ


 



در دفاع از تاریخ

صفحه نخست شماره 43

مطالعه تایخ بیشتر از مطالعه سیاست و جامعه‌شناسی به کار زندگی روزمره ما می‌آید.
آنتونی بیور، مورخ انگلیسی. علاوه بر کتاب‌های تاریخی، رمان‌های تاریخی هم می‌نویسد و کتاب‌هایش هم پرفروش بوده‌اند و هم برنده جوایز فراوان شده‌اند.

آیا رشته تاریخ به نقطه پایان خود رسیده است؟ سیستم آموزشی ما که این طور فکر می‌کند. اکثر اوقات به نظر می‌رسد که مؤسسات آموزشی تدریس تاریخ را معادل تدریس یک زبان مرده می‌پندارند: یک فعالیت تجملی غیرضروری، بازمانده از دورانی کهنه و چیزی که دنیای مدرن به آن احتیاجی ندارد. در تازه‌ترین بحث‌ها در مورد برنامه آموزشی انگلستان، درس تاریخ به وضعیت «موضوعی غیرضروری» تنزل پیدا کرده است. این اشتباهی بزرگ است. این کوته‌بینی است.
اما حتی اگر بخواهیم کاربردی و عمل‌گرایانه هم به ماجرا نگاه کنیم تاریخ مهم است چون مهارت‌های اساسی و اولیه را به دانش‌آموزان و دانشجویان می‌آموزد تا در دیگر حوزه‌ها مثل جامعه‌شناسی، سیاست، راوابط بین‌الملل و اقتصاد به پیش بروند. تاریخ به علاوه آن نظم فکری ایده‌آل را به وجود می‌آورد که تقریباً برای تمامی مشاغل ـ حقوق، خدمات اجتماعی و بخش خصوصی ـ ضرورت دارد. دانش‌آموز و دانشجو هنگام نوشتن مقاله‌ای تاریخی برای کلاس، یاد می‌گیرد که تحقیق کند، دست به ارزیابی بزند، اطلاعات را دسته‌بندی کند،‌ دلیل بیاورد و بالاخره نتایجی منطقی بگیرد. نوشتن چنین مقالاتی به دانش‌آموزان و دانشجویان یاد می‌دهد که چطور گزارش بنویسند و خود را برای اطلاعات‌شان آماده کنند. همه اینها مهارت‌هایی است که کارفرمایان معتقدند فارغ‌التحصیلان از آن بی‌بهره‌اند.
تاریخ به علاوه ضروری است چون به ما کمک می‌کند اتفاقات دنیای کنونی را درک کنیم. چطور فرهنگ و سرمایه‌داری غربی دنیا را فتح کرد؟ فرهنگ‌ها چطور به اوج می‌رسند و چطور سقوط می‌کنند؟ ما نیازمندیم اینها را بدانیم، وگرنه نمی‌توانیم عواقب اوج‌گیری چین، هند و برزیل را درک کنیم و پیامدهای ضعف آمریکا و زوال سیاسی و اقتصادی اروپا را بفهمیم. ما باید بفهمیم که چطور توهم سردمداران به سقوط حکومت‌ها منجر می‌شود. تاریخ به ما جواب‌ها را نمی‌دهد اما قطعاً به ما کمک می‌کند که بر پرسش‌ها تمرکز کنیم و درک‌مان از نیروهایی که دنیای امروز را شکل می‌دهند عمیق‌تر شوند.
البته تاریخ را می‌توان به آسانی تحریف کرد و این باعث می‌شود کشف حقیقت به چیزی ارزشمندتر تبدیل شود. ما نیازمند آگاهی از تاریخی هستیم تا توهمات رهبرانی را که مقایسه‌های اشتباه می‌کنند بفهمیم و فریب نخوریم. مثل زمانی که جورج بوش حملات یازدهم سپتامبر را با حمله پرل‌هاربر مقایسه کرد یا تونی‌بلر که صدام حسین را هیتلری دیگر نامید. رسانه‌ها هم در برابر پخش مقایسه‌های ابلهانه مسوول‌اند. مقایسه‌ها به شدت جذاب و البته غلط‌اندازاند و روزنامه بدون تیتر جذاب فایده‌ای ندارد. اما ما به عنوان رأی‌دهنده و شهروند، باید بتوانیم دروغ‌های خطرناک را درک کنیم.
معلمان و اساتید بی‌میل هم مسوول‌اند؛ چرا که وقت کمی روی سوال‌های مهم‌تر می‌گذارند. هر سالی که می‌گذرد میزان تدریس تاریخ در انگلستان کاهش می‌یابد. بریتانیا به همراه آلبانی و ایسلند جزء‌ معدود کشورها در اروپا هستند که آموزش تاریخ پس از 14 سالگی را اجباری نکرده‌اند. بدتر از همه آموزش تاریخ در تعداد زیادی از کشورها بر پایه حفظ کردن و امتحان بنا شده وا ین یعنی مغز دانش‌آموز و دانشجو پر است از حباب‌های جدا از هم تاریخی. آنها درکی از شرایط ندارند و فقط تاریخ به قدرت رسیدن فلان پادشاه را حفظ می‌کنند. ما حتی در زمینه همین تاریخ‌های مهم ظهور و سقوط سلسله‌ها هم مشکل داریم. ما باید این تاریخ‌ها را کنار هم ببینیم. مورخان باید از ظهور مسیح تا قرون وسطی و رنسانس و انقلاب صنعتی خطی بکشند تا حس تحول انسان‌ها را در طول تاریخ به دانشجو منتقل کنند. درک تاریخ برای کودکان دشوار است: یک دهه پیش برای آنها خیلی وقت پیش است، یک قرن پیش برای انها درک نشدنی است و هزار سال پیش کلاً دور از تصورات آنهاست. مهم‌ترین وظیفه تاریخ این است که پیشرفت و تحول یا افول و سقوط اشخاص و جریان را در طول دهه‌ها و قرن‌ها نشان دهد. اما دانشجویان ما حسی از زمان گذشته ندارند و زندگی خودشان را کاملا جدا از پیشینیان‌شان می‌بینند. یکی از دوستانم که برای فارغ‌التحصیلان پزشکی، تاریخ پزشکی را درس می‌دهد می‌گوید دیگر نمی‌تواند از عباراتی مثل «ویکتوریایی»‌ یا «ناپلئونی» استفاده کند. دانشجویان متخصص او درباره ناپلئون یا ملکه ویکتوریا شنیده‌اند اما اکثرشان نمی‌دانند که این دو در کدام قرن‌ها زندگی می‌کرده‌اند. چون ما نگاه تحولی به تاریخ داریم.
گذشته از اینها درس تاریخ چیز جذابی است، یا باید جذاب باشد. در مدارس می‌گویند تاریخ «شرح چیزهای مسخره‌ است، یکی بعد از دیگری!» اما کسی حواسش نیست که شرح اتفاقات و عواقب آنها واقعاً جذاب است. البته اساتید هم که خودشان در همین سیستم آموزشی تربیت شده‌اند به صورت طبیعی حالت دفاعی می‌گیرند و از این می‌ترسند که موضوعات برای دانش‌آموزان بامزه نباشد. آنها می‌دانند که دانشجویان فقط از طریق فیلم‌های سینمایی و سریال تلویزیونی با تاریخ آشنا شده‌اند، پس وسوسه می‌شوند که در این روند شرکت کنند و خودشان هم برای آموزش از فیلم داستانی استفاده کنند. در یک جامعه که به طرز فزاینده‌ای پسانوشتاری می‌شود، تصاویر متحرک پادشاهی می‌کنند و دراماتیزه کردن رویدادهای تاریخی به سرعت به مهم‌ترین بخش آموزش تبدیل می‌شوند.
همین حالا تلویزیون و سینما آن چنان روی دانشجویان تأثیر گذاشته‌اند که بچه‌ها ترجیح می‌دهند واحدهای مربوط به هیتلر یا هنری هشتم را بردارند چون در فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی ـ مثل تئودورها ـ درباره‌شان چیز دیده‌اند. به هر حال دانشجویان با آدم‌های آشنا راحت‌تر کنار می‌آیند. اما همان‌طور که سایمون شاما اخیراً در گاردین متذکر شده، تعداد بسیار زیادی از دوران‌های تاریخی و اتفاقات هستند که هم هیجان‌انگیزاند و هم پراهمیت و همه چیز به هیتلر و جنگ جهانی دوم ختم نمی‌شود.
منتقدان می‌گویند آموزش تاریخ باعث می‌شود با رویکدری متعصبانه به وضعیت خودمان نگاه کنیم. دیگر ملت‌ها را به هیچ انگاریم یا از آنها نفرت داشته باشیم. اما باید پذیرفت ملتی که تاریخ خودش را نمی‌فهمد، به تایخ دیگر کشورها اهمیتی نخواهد داد.
من هیچ‌وقت نمی‌گویم مورخان وظیفه‌ای اخلاقی دارند. وظیفه اصلی آنها فهم روند گذشت زمان بر جامعه انسانی است و آموزش دادن آن به دیگران. آنها نباید با نگاه به گذشته برای دانشجویان ارزش‌های قرن بیستمی تعیین کنند. اخلاقیات را نباید ساده کرد و این ربطی به تاریخ ندارد. می‌توان در مورد برده‌فروشی صحبت کرد و برای برده‌ها دل سوزاند و علیه تبعیض نژادی حرف زد. اما نقش رهبران آفریقایی در ترویج برده‌داری را نباید نادیده گرفت.
از تاریخ نباید برای تربیت شهروندانی باتقوا بهره گرفت، اگرچه تاریخ منبعی عالی برای الگوهای اخلاقی و بررسی انتخاب‌های دشوار اخلاقی است. (و همین‌ها به کار فیلم‌ها و داستان‌های بزرگ می‌آید.) ما بدون فهم تاریخ به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فقیر هستیم. اگر تاریخ را فدای کسری بودجه دولت بکنیم، بخشی از وجودمان را از دست می‌دهیم.

منبع: ضمیمه مهرنامه، ش 7، آذر 89


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.