هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 20    |    31 فروردين 1390

   


 

مردِ راه


«دموکراسی» حکومت «هیچکس» ها


نشست نقد کتاب «با یاد خاطره» برگزار می شود


ارسال 148 مقاله به همایش «واکاوی روابط تاریخی و فرهنگی ایران و عراق» /مشارکت راضی‌کننده محققان عراقی


مأمور ما در تهران: کن تیلور، سیا و بحران گروگان‏ها در ایران (رابرت رایت)


اهميت تاريخ شفاهی


خاطرات حجت الاسلام محمد علی موسوی


ديدار در نوفل لوشاتو (خاطرات سياسی - اجتماعی ابوالفضل توكلی بينا)


تدوين تاريخ‌شفاهي دفاع مقدس به روايت خلبانان


بررسی نقش ارامنه ایران در جنگ در «گل مریم»


خاطرات طنز از جنگ در «لبخندهای ماندگار»


یاد کودکی 5- خاطره ي دكتر انور خامه‌اي


مصاحبه با استاد محمد گلبن در آستانه چهلمین روز درگذشت استاد ایرج افشار


رونمایی از سه کتاب جدید استاد ایرج افشار


تدوين خاطرات دفاع مقدس 200 فرمانده آغاز شد


"حماسه‌هاي ماندگار هوانيروز در دفاع‌مقدس" تکمیل می‌شود


فریدون آدمیت، دیپلمات مستعفی


چاپخانه‌ی كاویانی- دستاورد فعالیت فرهنگی «كمیته‌ی ملیون ایرانی در برلین»


ابوذر انقلاب (سیری در زندگی و مبارزات آیت الله سید محمود طالقانی)


دادرسی پیشامشروطه


هم ذات پنداری باراویان نوارها


پيام بهارستان شماره ۱۰


 



مصاحبه با استاد محمد گلبن در آستانه چهلمین روز درگذشت استاد ایرج افشار

صفحه نخست شماره 20

استاد محمد گلبن طي مصاحبه با خبرنگار سایت کتابخانه مجلس در مورد خصوصيات علمي و اخلاقي استاد ايرج افشار چنین بيان داشت:

من قریب پنجاه سال با آقای افشار دوست بودم. ايشان انسان بسيار زحمتکش و شریفي بود. کسی را نمي‌شناسم با آقای افشار رفت و آمد كند و از خرمن دانش او بهره‌ای نبرد. افشار خیلی جوانمرد بود اگر کسی به او خوبی می‌کرد همیشه آن را مدنظرداشت و همیشه با دید باز و روشنی به کار نگاه می‌کرد. در کارهاي بسيار جدي بود و با کسی شوخی نداشت، بخصوص در کارهای قلمی خیلی جدی بود و به هرشخصی هرکاری می‌سپرد از او وظیفه‌شناسی و حقیقت می‌خواست. من سالها با این مرد همکاری و دوستی داشتم و به هم نزدیک بودیم گرچه آقای افشار آنقدر گرفتار کار بود که با همه‌کسی رفت و آمد نداشت، کم به منازل و محافل دیگران رفت و آمد می‌کرد، مگر مجلس مهمی بود، مثلاً جایی بود که از ایشان دعوت می‌کردند و ايشان می‌دانستند آن محفل محفل خوبی است و برای فرهنگ ما ارزش دارد، در آن صورت حتماً شرکت و سخنرانی می‌کرد. گفتار و نوشته‌های او همیشه برای فرهنگ ما مستند بود.

گلبن در باره در گذشت استاد افشار چنين اظهار داشت: با مرگ افشار واقعاً فرهنگ ما سرپرست بزرگی مثل ایشان را از دست داد. زیرا دلبستگی‌اش به ایران و فرهنگ ایرانی بیش از آن بود که بتوان به قلم آورد و چیزی در این ارتباط نوشت. من جای دیگر درباره افشار نوشتم که آقای افشار هیچ وقت بیکار نبود، می‌خواند یا می‌نوشت. این دو خصلت همیشه در افشار بارز و روشن بود. کسانی که در اطراف او بودند و با او کار می‌کردند دیگر می‌دانستند که چطور با آقای افشار برخورد کنند که آقای افشار با آنها بتواند کنار بیاید.

گلبن در باره آخرين همكاري خود با افشار گفت: آن شادروان در باره فهرست مجله آینده که کتاب پرزحمتی بود و قرار بود در موقوفات دكتر محمود افشار در دو جلد منتشر شود گفته بود گفت: آقای گلبن این کتاب اگر در 2 جلد منتشر شود هیچ دانشجو و دانشمندی امکان خرید دو جلد کتاب که فهرست باشد را ندارد، باید این کارها را به صورت فشرده منتشرکنی که هم برای موقوفات مشکل نباشد و هم خریداران بتوانند این کتاب را بخرند و از آن استفاده کنند. به همين دليل من سعی کردم که کار دوجلدی را به یک جلد برگردانم و کتاب نزدیک 1600 صفحه‌ای در 700 صفحه به صورت فشرده منتشر شد. و همين یکي از آخرین کتابهایی بود که آقای افشار بعد از اینکه از سفر استعلاجی برگشت دید.

سالها مدیریت مجله راهنمای کتاب را داشت. سالها با مجله سخن همکاری داشت، 30 سال مجله فرهنگ ایران زمین را منتشر می‌کرد، و در سالهای پایانی عمر هم مجله آینده را، که این مجلات هرکدام دایرة المعارف زنده‌ای برای فرهنگ ما است به خصوص مجله آینده که مصادف با دوران شکفتگی و باروری آقای افشار بود. آقای افشار 15 سال این مجله را به طرز زیبایی با بهترین مطالب منتشرکرد. افشار در کار مجله‌نگاری شاخصیتی داشت که شخص دیگری این شاخصیت را نداشت تنها کسی که می‌توانست گوییم در زمینه مجله نگاری تا اندازه ای مثل آقای افشار است آقای ده باشی است. که امروز در این زمینه واقعا کارهایش خیلی پخته و سنجیده انجام می‌شود و اخیرا شماره ای که در می‌آورد یادنامه آقای افشار است که شنیدم مقالات و مطالب بسیار خوبی درباره افشار گرد آورده است .

افشار در تمام زمینه ها‌یی که کار می‌کرد منظم بود. اگر به سفري می‌رفت سفرنامه می‌نوشت، عکس می‌گرفت، مطالب فراهم می‌کرد و ازسفر دست خالی برنمی‌گشت. اغلب به جاهایی می‌رفت که قبلا نرفته بود بدون اغراق باید ما قبول کنیم که آقای افشار بهترین کسی است که همه‌ی ایران را به پای شوق درنوردیده است. سفرنامچه‌ای كه از او منتشرشده  نمونه برخی از سفرهایی است که به اقصی نقاط کشور رفته و چیزهای جالبی که دیده یادداشت کرده و موقعی که برگشته تدوین کرده است.  درباره اردستان کتابی در دست داشت با عنوان «از اردکان تا اردستان» راجع به آثار باستانی آن منطقه، من بعد از ایشان سؤال کردم چرا این کتاب منتشر نشده است گفت: وقتی من این کتاب را قرار داد بستم که تدوینش را انجام دهم ده سال سر این کار زحمت کشیدم، ولی وقتی که بعد رفتم ديدم جاهایی که قبلاً رفته بودم و عکس گرفته‌بودم مشاهده کردم دیدم نصف آنها خراب شده یا در اثر برف و باران از بین‌رفته چنان ناراحت شدم كه از چاپ کردن آن کتاب پشیمان شدم. بعدها من در حدود صد صفحه‌ی آن را کتاب  را که جزء یادداشت هایشان بود و به من داده‌بود در اردستان نامه چاپ کردم.

هرچه زمان می‌گذرد ارزش کار افشار و ارزش وجودی این مرد بهتر شناخته می‌شود. تا کسی با افشار دم‌خور نبود و آشنایی با او نداشت نمی‌توانست افشار را بشناسد . افشار واقعاً قله بزرگی بود که همه جور خودنمایی می‌کرد و همه جور در فرهنگ ما جا داشت. درباره یزد کارهایی که کرده بود كه در نوع خودش بی‌نظیر است. یادداشتهایی داشت که هنوز چاپ نشده است. شاید مجموعه تصاویر افشار از اقصی نقاط کشور، آنچه از بناهای تاریخی، از ساختمان‌های بزرگ و رجال ملی و افراد گرفته اگر امروز جمع آوری و چاپ شود شاید با يك كتاب حدود سي جلدي برابری کند .

گلبن در باره عشق ايرج افشار به ايران و فرهنگ آن نيز گفت: افشار با دلبستگی تمام به فرهنگ ایران نگاه می‌کرد و عاشق و شیفته ایران و فرهنگ آن بود. هیچ‌چیزی در فرهنگ ایران از نظر او دور نمی‌ماند. بهترین کتابخانه را داشت که امروز در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی نگهداری می‌شود، و بهترین کتابهایی که درباره ایران چاپ می‌شد یک نسخه برای آقای افشار می‌آمد. افشار بعد از خواندن و نگاه کردن آن‌ها اغلب درباره آن کتاب یادداشتی می‌نوشت و کتاب را نگهداری می‌کرد. یادداشت‌های پراکنده و نامه‌های آقای افشار اگر جمع آوری شود آن‌وقت مشخص می‌شود که افشار چقدر در زمینه فرهنگ ایران کار کرده و چقدر زحمت کشیده است .

افشار سالها با چندین مجله علاوه بر مجلات خودش منتشر می‌کرد همکاری می‌کرد  مثل مجله مهر، سخن، دانشکده ادبیات تهران و... ايشان دوستانی داشت که همیشه به آنها افتخار می‌کرد و می‌دانست که وجود آنها برای فرهنگ ایران مثمرثمر بوده است. مثل آقای مجتبی مینوی، دانش پژوه، زریاب خوئی، زرین‌کوب، منوچهر ستوده... و بسیاری  از رجال معروف ایران که همه در فرهنگ ما شاخصیت و نام و نشان والایی دارند.

درباره افشار مطلب زیاد می‌توان نوشت زیرا افشار هم آدم بزرگی بود و هم کارهای  بزرگی انجام داده بود. یکی از کارهای  مهمی که آقای افشار انجام داد و در فرهنگ ما همیشه خواهد ماند تدوین فهرست مقالات فارسی است که از کارهای ارزنده آقای افشار است و تا حال هفت جلد آن منتشر شده است. گویا دنباله‌ی کار آقای افشار را دائره‌المعارف بزرگ اسلامی ادامه می‌دهد که کار افشار ناتمام نماند. بنابراین کارهای آقای افشار اعم از مقالات و نقدها و یادداشت‌ها وقتی که همه‌اش تدوین مشخص می‌شود که آقای افشار چه زحمتی در زمینه فرهنگ ما کشیده است.

گلبن با ابراز خرسندي از محل دفن آن شاد روان گفت: چند روز آینده مصادف با چهلمین درگذشت آقای افشار است. ایشان در دالان ورودی آرامگاه خانوادگی پدرش دکتر محمود افشار (شماره آرامگاه 300) به خاک سپرده شد، و چه کار خوبي کردند که او را در فضای سربسته‌ای مدفون نکردند زیرا کسانی مایلند بر مزار افشار ادای احترام کنند در فضای دربسته خیلی برایشان مشکل بود و امروز جایی است که هرکسی می‌تواند بر مزار آقای افشار حاضر شود و به او ادای احترام کند. روانش شاد که مردی خدمتگزار فرهنگ ایران بود و هیچگاه فرهنگ ایران اسم و نام او را فراموش نخواهد کرد.

منبع: مرکز اسناد مجلس


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.