هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 20    |    31 فروردين 1390

   


 

مردِ راه


«دموکراسی» حکومت «هیچکس» ها


نشست نقد کتاب «با یاد خاطره» برگزار می شود


ارسال 148 مقاله به همایش «واکاوی روابط تاریخی و فرهنگی ایران و عراق» /مشارکت راضی‌کننده محققان عراقی


مأمور ما در تهران: کن تیلور، سیا و بحران گروگان‏ها در ایران (رابرت رایت)


اهميت تاريخ شفاهی


خاطرات حجت الاسلام محمد علی موسوی


ديدار در نوفل لوشاتو (خاطرات سياسی - اجتماعی ابوالفضل توكلی بينا)


تدوين تاريخ‌شفاهي دفاع مقدس به روايت خلبانان


بررسی نقش ارامنه ایران در جنگ در «گل مریم»


خاطرات طنز از جنگ در «لبخندهای ماندگار»


یاد کودکی 5- خاطره ي دكتر انور خامه‌اي


مصاحبه با استاد محمد گلبن در آستانه چهلمین روز درگذشت استاد ایرج افشار


رونمایی از سه کتاب جدید استاد ایرج افشار


تدوين خاطرات دفاع مقدس 200 فرمانده آغاز شد


"حماسه‌هاي ماندگار هوانيروز در دفاع‌مقدس" تکمیل می‌شود


فریدون آدمیت، دیپلمات مستعفی


چاپخانه‌ی كاویانی- دستاورد فعالیت فرهنگی «كمیته‌ی ملیون ایرانی در برلین»


ابوذر انقلاب (سیری در زندگی و مبارزات آیت الله سید محمود طالقانی)


دادرسی پیشامشروطه


هم ذات پنداری باراویان نوارها


پيام بهارستان شماره ۱۰


 



اهميت تاريخ شفاهی

صفحه نخست شماره 20

هنوز دير نشده...

تاريخ شفاهی‏‏ و جايگاه آن در تاريخ نگاری، بحثی‏‏ است كه از ديرباز در كشور ما مورد توجه قرار داشته است. تمسك به تاريخ شفاهی‏‏ بحث جديدی‏‏ نيست و مسلمانان در اين زمينه از تاريخ نگاری، يد طولايی‏‏ دارند. در منظومۀ علوم اسلامی‏‏ يكی‏‏ از چيزهايی‏‏ كه از طريق آن به معارف دسترسی‏‏ پيدا می‏‏كنيم، روايت هايی‏‏ است كه از معصومين ذكر می‏‏شود و برای‏‏ اين كه اين روايت‏ها ‏به درست ترين شكل در دسترس ما قرار گيرد، از علومی‏‏ مانند دراية الحديث و رجال استفاده مي‏شود.

اما در تاريخ نگاری مكتوب - چه آن چه نويسنده می‏‏نگارد، از چيزهايی‏‏ كه به نظر خودش می‏‏رسد باشد يا نظر محققان را تدوين كند - معمولاً تمام واقعيت‏ها ‏را مشاهده نمی‏‏ كنيم. اين مسأله دلايل مختلفی‏‏ دارد. يكی‏‏ از دلايل می‏‏تواند اين باشد كه در ميان اتفاقاتی‏‏ كه رخ می‏‏دهد، همۀ مسايل به گونه ای‏‏ نيست كه بتواند به شكل علنی‏‏ مطرح و مكتوب شود. مثلاً در زمينۀ كودتای‏‏ 1299 رضاخان، تعدادی‏‏ از اسناد وجود دارد كه رسماٌ دخالت انگلستان را در كشور ما اثبات می‏‏كند. البته طبيعی‏‏ است اسنادی‏‏ كه دقايق و ظرايف اين كودتا و نقش انگليسی‏‏‏ها ‏در آن را برملا می‏‏كند، منتشر نشده و به همين دليل در اختيار ما نيز قرار ندارد، اين اسناد كه اشارۀ صريحی‏‏ به اين موضوع دارند – با وجود گذشت 90 سال هنوز از سوی‏‏ انگليسی‏‏‏ها ‏منتشر نشده اند، اما از اسناد موجود هم، چنين برمی‏‏ آيد كه انگلستان در اين ماجرا دخالت كرده است. در كنار اين دو مورد، تاريخ شفاهی‏‏ كودتای‏‏ رضاخان را هم داريم؛ يعنی‏‏ بسياری‏‏ از كسانی‏‏ كه در آن دوره حاضر و ناظر بوده اند، با صراحت از نقش انگليسی‏‏‏ها ‏و كانون های‏‏ پنهانی‏‏ آن‏ها ‏در ايران ياد می‏‏كنند. بنابراين تاريخ شفاهی‏‏ در چنين مواردی‏‏، تكميل كنندۀ تاريخ مكتوب است و می‏‏تواند ابعاد پنهان وقايع و اتفاقات تاريخی‏‏ را كه معمولاٌ در اسناد ذكر نمی‏‏ شود، آشكار كند.

آسيب‏ها ‏و چالش‏ها
در تاريخ شفاهی‏‏، فردی‏‏ كه نقل كننده يك واقعه يا خاطره است، معمولاٌ سعی‏‏ می‏‏كند لغزش های‏‏ خود را پنهان كند يا اين لغزش‏ها ‏را به گردن ديگران بياندازد و در موارد مهم و مثبت، به گونه ای‏‏ نقش خود را برجسته و نقش ديگران را كم رنگ كند. اين آسيب هايی‏‏ است كه در تاريخ شفاهی‏‏ وجود دارد و بر اين اساس ممكن است فرد، دست به تحريف واقعيت و دروغ گويی‏‏ بزند. البته گاهی‏‏ گوينده تاريخ شفاهی‏‏، نه می‏‏خواهد چيزی‏‏ را تحريف كند و نه قصد دروغ گويی‏‏ يا كم رنگ كردن نقش ديگران و پر رنگ كردن نقش خود را دارد، اما از ديدگاهی‏‏ به ماجرا نگاه می‏‏كند كه او را دچار اشتباه در ديد و نهايتاٌ برداشت نادرست می‏‏سازد.

انسان‏ها ‏در مقاطع مختلف زندگی‏‏، از منظرهای‏‏ مختلفی‏‏ به اتفاقات دور و بر خود نگاه می‏‏كنند و به همين دليل اين احتمال وجود دارد كه نتوانند پديده ای‏‏ خاص را به طور كامل مشاهده كنند. در چنين مواردی‏‏، تاريخ شفاهی‏‏ چندان اعتباری‏‏ ندارد و ارزش خود را از دست می‏‏دهد. در ماجرايی‏‏ مانند كودتای‏‏ 1299، بعضی‏‏ از افراد جامعه متوجه می‏‏شوند كه پشت كودتا دستان پنهان انگلستان به شدت فعال است، اما عده ای‏‏ نيز اسير ادعاهای‏‏ استقلال طلبانه كودتاگران می‏‏شوند. زيرا كودتاگران خود را به عنوان يك جريان مستقل ملی‏‏ معرفی‏‏ می‏‏كردند كه آمده تا به مسايل ايران سر و سامان دهد. بنابراين كسی‏‏ كه از اين منظر به كودتا نگاه می‏‏كند، نمی‏تواند روايت جامع و مانعی‏‏ از آن ارايه دهد و گاهی‏‏ نيز دچار تناقض گويی‏‏ می‏‏شود.

نكته ديگر در رابطه با اعتبار تاريخ شفاهی‏‏، جايگاه مصاحبه كننده و مصاحبه شونده است. همان گونه كه گفته شد، مصاحبه شونده به طور طبيعی‏‏ سعی‏‏ دارد نقش خود را پررنگ كند. همچنين ممكن است از ديدگاهی‏‏ به همه چيز نگاه كند كه او را در ديدن وقايع و پبه خاطره، به اشتباه بياندازد. مصاحبه كننده در مواجهه با چنين مواردی‏‏، بايد جلوی‏‏ لغزش های‏‏ مصاحبه شونده را بگيرد و او را هدايت كند. مثلاٌ با استدلال و منطق او را مجاب كند كه به گزافه گويی‏‏ و يا كم رنگ كردن نقش ديگران و پر رنگ كردن نقش خود دست نزند. بنابراين اگر مصاحبه كننده با با اشراف و اطلاع كامل نسبت به آن چه رخ می‏‏دهد و مصاحبه ای‏‏ كه گرفته می‏‏شود عمل كند، تا حدود زيادی‏‏ می‏‏تواند جلوی‏‏ آسيب هايی‏‏ را كه مصاحبه شونده خودبه خود در معرض آن قرار دارد، بگيرد.

دسترسی‏‏ به اسناد می‏‏تواند در اين زمينه بسيار به مصاحبه كننده كمك كند، اما برخورداری‏‏ از شم قوی‏‏ تاريخی‏‏ برای‏‏ مصاحبه كننده بسيار واجب است. اگر مصاحبه كننده زكام باشد و نتواند بوی‏‏ اتفاقات و جريانات را از لابلای‏‏ اسناد و گفته‏ها ‏درك كند، دچار خطا می‏‏شود. در مرحله بعد، وظيفه خوانندگان و ديگر افرادی‏‏ كه در آن حوزه نقش داشته و يا دارای‏‏ اطلاع هستند، اهميت می‏‏يابد. به اين معنی‏‏ كه بالاخره گفت و گويی‏‏ صورت می‏‏گيرد و مصاحبه شونده و مصاحبه كننده تمام تلاش خود را صرف می‏‏كنند تا روايتی‏‏ از تاريخ را در دسترس مردم (به طور عام) و هم در دسترس كسانی‏‏ كه خود در آن تاريخ حضور داشته و ناظر يا نقش آفرين بوده اند (به طور خاص)، در چنين مواردی‏‏، روايت‏ها ‏و نقدهای‏‏ مخاطبان خاص، می‏‏تواند هر روايت تاريخی‏‏ را به مسير صواب نزديك تر كند.

مصاحبه كننده بايد روايت های‏‏ مختلف را بخواند و با اين دستمايه، سراغ افراد مختلف برود تا بتواند به جرح و تعديل اظهارات آن‏ها ‏بپردازد. اين نكته در نقد تاريخ شفاهی‏‏ بسيار مهم است. بايد روايت های‏‏ ديگرانی‏‏ را هم كه در همان زمينه فعال بوده، دارای‏‏ خاطره هستند و يا خود در آن ماجرا نقش آفرين بوده اند، به صحنه آورد تا امكان پالايش و نزديك شدن به واقعيت برای‏‏ مخاطب فراهم شود. ممكن است چندين نفر در يك واقعه، درگير باشند و هر كدام از منظر و يا تحليل خود به آن نگاه كرده و همان را نيز منعكس كند. اگر روايت های‏‏ اين چند نفر را كنار هم بگذاريم و فارغ از جانبداری‏‏ شخصی‏‏، به قضاوت بنشينيم، می‏‏توانيم كم آسيب تر به واقعيت برسيم.

چه بايد كرد؟
ما بايد هم زمان دو كار مهم را انجام دهيم. اولی‏‏ دارای‏‏ جنبه ايجابی‏‏ و ديگری‏‏ دارای‏‏ جنبه سلبی‏‏ است. نخست بايد جريان تاريخ شفاهی‏‏ را در كشور با دقت بيشتری‏‏ دنبال كرد و به آن علمی‏‏ تر نگاه كرد. بايد از اين روش كه ضبط صوتی‏‏ جلوی‏‏ كسی‏‏ گذاشته شود و او هم هر چه ميل دارد بگويد و بعد منتشر شود، دست برداشت البته در برخی‏‏ موارد و برای‏‏ برخی‏‏ مصاحبه شونده‏ها ‏كه در معرض كهولت سن هستند و هر چه فاصله زمانی‏‏ بيشتر شود، ممكن است اطلاعات آن‏ها ‏از بين برود و دسترسی‏‏ به آن ديگر ممكن نباشد، بايد روش های‏‏ ساده و سريعی‏‏ را در پيش گرفت. اما به هر حال مصاحبه كننده بايد ابتدا بر موضوع اشراف پيدا كند و بعد به سراغ مصاحبه شونده برود و تنها در همين حد نيز متوقف نشود. با هر مصاحبه، افق جديدی‏‏ پيش روی‏‏ مصاحبه كننده باز می‏‏شود و بعد از آن او بايد بتواند با يك سری‏‏ سوالات تكميلی‏‏، دوباره سراغ مصاحبه شونده برود. اين سوالات ممكن است باعث شود بعضی‏‏ از زوايای‏‏ وقايع كه از ذهن مصاحبه شونده به طور موقت پاك شده، احيا شوند. كه اين جزييات بيشتر می‏‏تواند مصاحبه كننده را به افق های‏‏ جديدتری‏‏ برساند. اين بخش، می‏‏تواند آسيب را از سرچشمه، كم يا برطرف كند.

اما كار ديگر اين است كه موسساتی‏‏ به طور تخصصی‏‏ نقد و بررسی‏‏ چيزهايی‏‏ را كه تاكنون در زمينه تاريخ شفاهی‏‏ منتشر نشده، در برنامه خود قرار دهند. به نظر اين مساله به آن چه كه توقع داريم رخ دهد، كمك فراوانی‏‏ می‏‏كند. يعنی‏‏ هم مصاحبه كننده می‏‏كوشد روش های‏‏ خود را اصلاح كند و هم مصاحبه شونده می‏‏داند كه چشم های‏‏ ناظری‏‏ وجود دارد كه اظهارات او را خوانده، با ديگران مقايسه كرده و به نقد می‏‏كشد. اين طور نيست كه هر كسی‏‏ هر چه توانست و خواست بگويدو ديگران تنها شنونده باشند و بپذيرند. اگر مؤسساتی‏‏ در اين زمينه فعال شوند و منابع تاريخ شفاهی‏‏ را در مواردی‏‏ كه در يك موضوع خاص موجود است، كنار يكديگر بگذارند و بررسی‏‏ كنند، اتفاق مباركی‏‏ رخ خواهد داد. البته در چنين شرايطی‏‏ ما با انواع و اقسام اظهاراتی‏‏ كه همديگر را نقض می‏‏كنند مواجه می‏‏شويم. اما برای‏‏ رسيدن به حقيقت چاره‏ای‏‏ جز اين نيست. دست كم در حوزه تاريخ نگاری‏‏ انقلاب اسلامی، بايد هر چه زودتر اين راه را باز كرد. هنوز بسياری‏‏ از افرادی‏‏ كه تاريخ شفاهی‏‏ موجود را گفته‏اند، در دسترس نيست. می‏‏توان دوباره به سراغ آن‏ها ‏رفت و آن‏ها ‏را مورد پرسش قرار داد. اين زمان نبايد از دست برود.

همچنين بايد فرهنگ نقد را در كشور تقويت كنيم. متاسفانه گاهی‏‏ حوزه نقد با تسويه حساب اشتباه گرفته می‏‏شود و فضای‏‏ بدی‏‏ به وجود می‏‏آيد كه به توهين و خفيف كردن افراد منجر می‏‏شود و اين پسنديده نيست. اما بايد فرهنگ گفت و گو را بين خود و جامعه‏مان رواج دهيم. هيچ مشكلی‏‏ نيست كه در حوزه مسايل علمی‏‏ و فرهنگي، با تكيه بر گفت و گو و شنيدن اقوال مختلف، كار خود را دنبال كنيم. اصولا در مسير فرهنگ نمی‏‏ توان با ابزار ديگری‏‏ سخن گفت. اين باعث می‏‏شود كه فرهنگ نقد و گفت و گو را با پرهيز از جناح بازی‏‏ و توهين رواج دهيم. وقتی‏‏ اين فرهنگ رواج پيدا كند، خود به خود بسياری‏‏ از اظهاراتی‏‏ كه می‏‏شنويم و يا می‏‏خوانيم، مورد نقد عالمانه قرار می‏‏گيرد. رواج اين فضا باعث می‏‏شود كه از اين پس، اگر كسی‏‏ خواست صحبتی‏‏ كرده يا چيزی‏‏ بنويسد، با احتياط بيشتری‏‏ دست به قلم برده و يا زبان به سخن باز كند.

دكتر موسی‏‏ فقيه حقانی

منبع: هفته نامه خبری - تحلیلی پنجره، سال دوم، شماره 80، شنبه 16 بهمن 1389، صفحه 30


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.