هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 181    |    7 آبان 1393

   


 



گزارش نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران

صفحه نخست شماره 181

بهروز بهزادی: روزنامه‌نگاری ما قدیمی است؛

شفقنا رسانه-زهرا رستگار: اولین نشست از سلسله نشست‎های تاریخ شفاهی مطبوعات ایران با سخنرانی بهروز بهزادی سردبیر سابق روزنامه اطلاعات، ایران و اعتماد در سالن همایش‎های کتابخانه ملی برگزار شد.

جامعه باید از ارزش مطبوعات باخبر شود

در ابتدای این نشست کاظمی دینان با نام خدا سخن خود را شروع کرد و ادامه داد: باید با خدا و بندگان خدا ارتباط برقرار کنیم و در کلیت یک ارتباطاتی باشیم. قلم باعث دانایی انسان‎ها شد و اگر خوب از این قلم‎ها استفاده شود بسیار مفید است.

او درباره‌ی بهروز بهزادی بیان کرد: دکتر بهزادی یک تاریخ و استاد ما هستند؛ خوب است بدانیم اعتماد در مطبوعات ما کی و کجا شروع شده است، در گذشته کجا ایستاده بودیم و در حال حاضر کجا قرار داریم. این نشست می‎تواند به مطبوعات و ارزش آن کمک کند. باید کاری کنیم جامعه از ارزش مطبوعات باخبر شود. در پایان از خدا می‎خواهم ناصر بزرگمهر شفا پیدا کند و سایه او بر سر مطبوعات باشد.

روزنامه‌نگاری ما قدیمی است

بهروز بهزادی که از سال 1348 کار مطبوعاتی خود را آغاز کرده است، در ابتدا با اشاره به یادداشت خود درباره‌ی راه‌اندازی دانشکده خبر در دانشگاه آزاد اسلامی گفت: من در این یادداشت نوشتم که روزنامه‎نگاری و ژورنالیسم دچار تحولات اساسی شده است. نسلی از فارغ‎التحصیلانی می‎خواهیم که با با نسل سوم و چهارم اینترنت، اپلیکیشن‎های موبایلی و روزنامه‎نگاری موبایلی آشنا باشند و آنها را بشناسند. من زمانی که روزنامه‎نگاری را شروع کردم، کیهان و اطلاعات تنها روزنامه‎های موجود در کشور بودند. در روزنامه‌ی اطلاعات حروف را سربی می‎چیدند. در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران بودم و برای کارآموزشی به روزنامه اطلاعات رفتم. پس از آن دوران وارد روزنامه‎نگاری اولیه کامپیوتر شدیم و حضور کامپیوتر نیمه رسمی شد. اما در حال حاضر در جایی قرار گرفته‎ایم که همه‌ی کار روزنامه‎ها با کامپیوتر است.

او ادامه داد: اینترنت 20 سال پیش در حال حاضر وارد عرصه موبایل و شبکه‎های مختلف ماهواره‎ای موبایلی و مجازی شده است. با همین موبایل‎ها نیز می‎توان تمام کارها را انجام داد. از سال 48 چه قدر تغییر در کار خبر و ارتباطات ایجاد شده است. در جایی خواندم که گوگل قرار است، طوری طراحی جدید خود را ارایه دهد که یک روستایی در تانزانیا با یک روستایی در کره با هم صحبت کنند و ارتباط داشته باشند؛ بدون آن که بخواهند زبان یکدیگر را یاد بگیرند و این زبان برای هر دوی آنها توسط گوگل متقابلا ترجمه خواهد شد. این یک انقلاب رسانه‎ای است.

بهزادی افزود: بنابراین نسل ما و دانشگاه‎های ما باید روزنامه‎نگاری جدید را آموزش دهند. در حال حاضر روزنامه‎نگاری ما قدیمی است و باید تغییر کند. این متن یادداشت من در رابطه با ساخت دانشکده خبر بود.

اولین درگیری بین کوکاکولا و رژیم شاهنشاهی

بهروز بهزادی در اولین خاطره خود از دوران روزنامه‎نگاری گفت: اولین خاطره‌ی من در این حرفه که تا به حال آن را جایی مطرح نکرده‌ام، آن است که سال 47 به روزنامه اطلاعات رفتم و در اولین شروع کار خود خبرنگار حوادث بودم. من معتقدم کسی می‎تواند روزنامه‎نگاری را شروع کند که حوادث‎نویسی را خوب بداند. چون حوادث نوشتن همه‌ی شم‎های خبری را به فرد آموزش می‎دهد. در این کشاکش به من خبر دادند درگیری بین کوکاکولا و نیروهای نظام شاهنشاهی و نیروهای چپ آن زمان رخ داده است. من نیز به سر صحنه رفتم. ماموران از ورود ما به آنجا جلوگیری کردند. استواری به من گفت: بگذار خلوت که شد، من تو را به داخل آنجا خواهم برد. پس از آن که ساواکی‎ها رفتند، استوار من را داخل برد و جای سوزاندن اسناد را به من نشان داد و قرار شد برای افراد کشته شده کنفرانسی برگزار کنیم و من در آن کنفرانس شرکت کنم. بحث مهم این بود که این اولین درگیری به وجود آمده بین کوکاکولا و رژیم شاهنشاهی بود و دوستان خیلی خوب من به نام پرویز پویان و احمدزاده‎ها، در این حادثه کشته شدند. با آن ناراحتی که از کشته شدن دوستانم در من به وجود آمده بود؛ در راه برگشت با یکی از ماموران راهنمایی و رانندگی درگیر شدم و من را به جرم مقابله با مامور قانون به زندان بردند. سپس با وساطت روزنامه اطلاعات آزاد شدم. البته پرویز پویان ابتدا کمونیسم نبود. این مورد در بسیاری از افراد رخ می‎دهد. حتی من بر عکس آن را نیز دیده‎ام که افراد کمونیسم برگشتند و مذهبی شدند. پرویز پویان انسان کاملی بود و در ارتباط با این رویه زندگی او باید بیشتر صحبت کرد.

چه‌طور روزنامه‌نگار شدم؟

این روزنامه‎نگار در ادامه‌ی خاطرات خود توضیح داد: یکی از مسایل مهمی که به پیش از دوران روزنامه‎نگاری من باز می‎گردد؛ خاطره‎ای است که از 6 یا 7 سالگی خود دارم. در آن زمان عموی من از پاریس با همسرش که خیلی شیک لباس می‎پوشید و برای ما در آن دوران خیلی خوب بود، به ایران آمده بود. عموی من مجله سپید و سیاه را راه‌اندازی کرده بود. او دکتر علی بهزادی بود. اسم او را شنیده بودم و می‎دانستم که مدیر مسوول بوده است. در خانواده‌ی من، پدرم با آن که افسر ژاندارمری بود، اما تمام مجلات و روزنامه‎های زمان خودمان را می‎خرید و به خانه می‎آورد. ما با کتاب و مجله بزرگ شدیم. از کلاس سوم می‎توانستم خوب بنویسم و به یاد دارم معلم آن زمان من به دلیل آن که خوب انشاء نوشته بودم؛ تصور می‎کرد پدرم نوشته است و من را تحقیر کرد و گفت تو خود این انشاء را ننوشته‎ای و این مساله من را برای نوشتن جری‌تر کرد. پس از آن شروع به نوشتن کردم و بیشتر یادداشت‎های اجتماعی می‎نوشتم؛ این سیر تطور من بود.

بهروز بهزادی در ادامه‌ی این نشست از قبولی در رشته‌ی حقوق قضایی، جغرافیا و زبان انگلیسی در مشهد، ادبیات و روزنامه‎نگاری در دانشگاه تهران گفت و توضیح داد: اما به دلیل علاقه‎ای که به روزنامه‎نگاری داشتم، این رشته را انتخاب کردم. در حالی که خانواده‎ام دوست داشتند رشته‌ی حقوق را دنبال کنم. من از آن که صفحات روزنامه را می‎بستم، احساس رضایت و لذت فراوان داشتم. در حال حاضر هم دبیر ایسکا نیوز هستم و هر زمان که احساس می‎کنم نمی توانم کار روزنامه‎نگاری انجام دهم افسرده می‎شوم.

دبیر روزنامه اعتماد افزود: من در شرایطی در روزنامه اطلاعات مشغول شدم که کارآموز بودم. دبیری در روزنامه اطلاعات شرایط خاصی داشت و اگر فردی کمتر از 10 سال سابقه داشت، نمی‎توانست دبیر سرویس شود. اما کارم مورد توجه قرار گرفت و سپس دو سال بعد دبیرسرویس حوادث روزنامه اطلاعات شدم. برخی از گزارشهایم هنوز هم مرجع است. مانند گزارشهایی که از سنگلج، زعفرانیه، و سایر محلات تهیه کردم و همه در روزنامه‌ی اطلاعات به طور کامل چاپ شده است. رقیب من در روزنامه کیهان محمد بلوری بود که من همیشه با او در رقابت بودم و او نیز روزنامه‎نگار قابلی است.

بهزادی اشاره کرد: زمانی که در آمل، بهمن آمده بود، برای تهیه‌ی گزارشی برای روزنامه اطلاعات به محل رفتیم. هنگامی که به جنازه‎های اتوبوس‎ها رسیدم، مامور گفت من اجازه ندارم، بگذارم عکس برداری، مگر آن که من متوجه نشوم. من در آن زمان توانستم عکس‎ بگیرم و اسم‎های 47 نفر از آن افراد را یادداشت و در گزارش خود برای روزنامه اطلاعات ارسال کنم. البته راه برگشت بسته بود، اما ما با سلام و صلوات به تهران بازگشتیم.

علت کناره‌گیری از دبیری بخش حوادث روزنامه اطلاعات

این روزنامه‌نگار در ادامه اذعان داشت: یکی از دلایل بیرون آمدنم از روزنامه حوادث غروری بود که من را فراگرفته بود و گمان می‎کردم همه چیز را می‎توانم بنویسم و انجام دهم.

او به خاطره‌ی دیگری از کار در سرویس حوادث اشاره کرد و گفت: یک پرونده‌ی جنایی در دادگاه وجود داشت که علت آن قتل یک زن توسط شوهرش بود. این امر به دلیل شکی بود که آن مرد به همسر خود داشت. من به قاضی دادگاه پیشنهاد دادم جلسات در سالن بزرگ برگزار شود. قاضی پذیرفت و جلسات بعدی در سالن بزرگ برگزار می‎شد. برگزاری جلسات در آن سالن، باعث شد تا توجه مردم بیشتر جلب شود. نوشته‎های من نیز در این راستا مورد توجه قرار گرفته بود.

او ادامه داد: قاضی، در پایان جلسات، حکم اعدام آن فرد را صادر کرد. فردی در دادگاه به من گفت شاید اگر شما این پیشنهاد برگزاری جلسه در سالن بزرگ را نمی‎دادید آن اعدام انجام نمی‎شد. این حرف باعث شد من حس کنم که در حادثه‎نویسی گاهی ممکن است، حوادثی را به وجود آوری که توجه افکار عمومی جلب شود و این مساله و حرف باعث ناراحتی من بود. هرچند از قاضی دادگاه پرسیدم تغییر سالن در تغییر حکم اثر داشته است یا نه و او پاسخ داد که خیر، حکم اعدام او را مدت‎ها قبل صادر کردم.

بهزادی افزود: از دبیر سرویسی روزنامه اطلاعات خارج شدم. پس از آن به تلویزیون رفتم تا دوره‌ی سربازی خود را در آنجا بگذرانم. عباس مسعودی نایب رییس مجلس سنای آن زمان گفت: اگر به من می‎گفتید کارهای سربازی شما را درست می‎کردم و می‎توانستید در روزنامه بمانید. هر زمان خواستید به روزنامه اطلاعات برگردید و اینجا خانه‌ی شماست.

مردم ایران کشورشان را دوست دارند

سردبیر ایسکانیوز گفت: عباس مسعودی گاهی دبیران را به خانه دعوت و درباره‌ی کار صحبت می‎کرد. یکی از این دعوت‎ها زمانی بود که شاه تصمیم داشت، در معامله‎ای بحرین را به انگلیسی‎ها بدهد و سپس تنب‎بزرگ و تنب‎کوچیک و ابوموسی را پس بگیرد. مسعودی درباره‌ی سیاست روزنامه در زمان اتفاقات با ما صحبت می‎کرد، تا بدانیم رویه‌ی روزنامه چگونه است. وقتی این مساله در مجلس مطرح شد، نمایندگان هویدا را استیضاح کردند. بحث شد اگر خبر استیضاح منتشر شود، جو متشنج می‎گردد. کل افراد در روزنامه و مردم ناراحت بودند. چراکه مردم بحرین را استان 14 می‎دانستند. من در آنجا دانستم مردم ایران کشورشان را بسیار دوست دارند.

اهدای خون، علت شکستن اعتصاب تلویزیون

بهروز بهزادی اظهار کرد: من در بخش خبر تلویزیون نیز فعال بودم. همچنین سردبیر خبر برنامه تلویزیون 2 بودم که ساعت 7:30 پخش می‎شد. مدیر شبکه دوم ایرج گرگین بود. اخبار رادیو 2 نیز دست من بود و برنامه‎های رادیو 2 روشنفکری و سطح بالا بود تا سال 59 در رادیو تلویزیون بودم. یک زمانی هم سر پخش بودم که گفتند آقای طالقانی پشت خط هستند. ایشان به من گفتند که بگویید ما خون لازم داریم چون بسیاری از افراد تیر خورده، زخمی و مجروحند. من گفتم حضرت آیت‎الله تلویزیون اعتصاب است. گفت برای خون اعتصاب را بشکنید. البته این بخش خون می‎خواهیم را در تلویزیون اعلام کردیم و اعتصاب را شکستیم. تمام این موارد خاطرات دوران قبل از انقلاب بود.

او با اشاره به خاطرات روزنامه‌نگاری خود پس از انقلاب گفت: بعد از انقلاب با آقای دعایی صحبت و در سال 65 در روزنامه اطلاعات شروع به کار کردم. گزارش زلزله رودبار یکی از گزارش‎های خیلی خوبی است که نوشته‎ام. در سه سال آخر نیز در روزنامه اطلاعات، در بخش اقتصادی کار می‎کردم.

روزهای درخشان زندگی در «ایران»

این روزنامه‎نگار در ادامه اظهار کرد: کار در روزنامه ایران را با فریدون وردی‎نژاد شروع کردم. او مدیر مسوول روزنامه ایران بود. تا زمانی که در روزنامه اطلاعات بودم، حسین الهامی در روزنامه ایران سردبیر اجرایی بود. او با من تماس گرفت و من به او گفتم می‎خواهم، بخش اقتصادی روزنامه ایران را سر و سامان دهم. من در روزنامه ایران، در بخش اقتصادی و اجتماعی می‎نوشتم. از روزنامه ایرانی‎ها خواستم، اگر سمت حسین الهامی  در آنجا حفظ می‎شود؛ درآن زمان من شروع به کار کنم که با من موافقت کردند. ساختار روزنامه ایران از مدیر مسوول، سردبیر و سردبیر اجرایی تشکیل می‎شد که سردبیر در امور اجرایی دخالتی نداشت. حسین الهامی سردبیر اجرایی بود. پس از او نیز مجید رضاییان و حسین ضیایی سردبیر اجرایی بودند.

بهزادی ادامه داد: درخشان‎ترین روزهای زندگی من در روزنامه ایران بود. در آن زمان خیلی روزهای خوب داشتیم و ایشان به این روزنامه خیلی کمک می‎کردند. همچنین بنیان ایران جوان، ورزشی، سپید و دیلی نیز در این دوره گذاشته شد. در این دوران با وساطت مدیر مسوول روزنامه‎نگاران خانه‎نشین به روزنامه ایران آمدند و زمانی که او از روزنامه ایران رفت؛ روزنامه ایران دیگر آن روزنامه ایران همیشگی نبود. فرق روزنامه ایران دوره اول و دوم در این بود که در دوره دوم روزنامه ایران مشارکتی‎تر و دولتی‎تر بود. در روزنامه ایران ما نگاهی از بالا داشتیم و نمی‎خواستیم بگوییم ما روزنامه‌ی دولت هستیم. حتی تیترها را طوری می‎زدیم که دولتی نباشد. من روزنامه ایران را به چهار دوره تقسیم کردم، روزنامه ایران اول؛ دوره وردی‎نژاد بود. ایران دوم دوره وصال، ایران سوم دوره احمدی نژاد بود که شیرازه‎ها از هم پاشید و دوره ایران چهارم الان است که قصد دارد به ایران اول برسد؛ اما بسیار عقب است.

زبان و گرافیک هر نشریه را خوب بدانیم

بهزادی اشاره کرد: یک سال نیز در ایران دیلی حضور داشتم. در سال 80 به روزنامه اعتماد رفتم.  نیروهایی که استخدام کردم، از روزنامه ایران بودند. ابتدا روزنامه اعتماد کار اجتماعی و فرهنگی انجام می‎داد، از سال 88 به دلیل خواست مردم به بخش سیاسی بیشتر توجه کردم. در روزنامه اعتماد فهمیدم که مدیریت، توزیع و آگهی نیز بسیار در روزنامه اهمیت دارد. اعتقاد من این است که باید در حوزه‌ی روزنامه‎نگاری زبان و گرافیک را نیز خوب بدانیم. در هر جایی که کار سردبیری انجام می‎دهم، سعی دارم که عرصه را برای نیروهای خبرنگار جوان باز کنم و آنها چیزهای زیادی یاد بگیرند.

دو بار توقیف پس از انقلاب

بهروز بهزادی در انتها درباره‌ی توقیفات خود توضیح داد: پیش از انقلاب که توقیف نشدم. اما پس از انقلاب دو بار توقیف شدم. یکی در ایران جوان بود که من مدیر مسوول آن بودم. در این بخش توانستم، جوانان امروزی را جذب کنم که خوب لباس می‎پوشیدند و ارتباط خوبی با دیگران داشتند. در یک شماره‎ تصویر روی جلد از دختر یکی از کارگردانان بود که من آن عکس را درست کردم و بی‎حجابی او را گرفتم. گفتم عکس که مشکل بی‎حجابی ندارد؟ گفتند عکس مشکل بی‎حجابی ندارد؛ اما یک جوری است. اگر از اول شما را می‎شناختیم ایرادی نداشت، اما مراحل کار دیگر طی شده است. یکی دیگر هم در دولت گذشته بود که ستون طنزی در روزنامه اعتماد داشتیم. او این بخش ستون طنز را دوست نداشت و به آن حساس بود. گفته بودند این بخش را حذف کنیم و ننویسیم و توافق کردیم که ننویسیم، ظاهرا ماجرا پایان یافت. اما یک روز من بیمار بودم؛ به دفتر روزنامه نیامدم، گویا دوستان این بخش را چاپ کردند و باعث توقیف روزنامه شدند.

در پایان بهزادی اشاره کرد: ساده‎نویسی خیلی سخت است. باید نگاه نو داشته باشیم. برای مردم ساده بنویسیم و درازنویسی نکنیم. من همیشه اصرار به کوتاه‎نویسی و فارسی‎نویسی دارم.

این نشست به مدیریت ماهنامه مدیریت ارتباطات با حمایت معاونت مطبوعاتی و امور اطلاع‎رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاری اندیشگاه کتابخانه ملی برگزار شد. در این نشست سید غلام‎رضا کاظمی دینان رییس انجمن روابط عمومی ایران و غلامحسین‌ شعبانی رییس اندیشگاه کتابخانه ملی، دشتی، امیر لعلی، سردبیر و امیر عباس تقی‎پور مدیر مسوول ماهنامه‌ی مدیریت ارتباطات نیز حضور داشتند.

منبع: شفقنا رسانه

***

روزنامه نگاری مثل نشستن بر پشت درشکه است
تهران-ایرنا- بهروز بهزادی روزنامه نگار پیشکسوت در نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران گفت: روزنامه نگاری همانند سوار شدن و نشستن بر پشت درشکه است.

به گزارش روز سه شنبه گروه فرهنگی ایرنا، اولین نشست تاریخ شفاهی مطبوعات ایران با حضور 'بهروز بهزادی' روزنامه نگار پیشکسوت کشورمان در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.

در این نشست که از سوی ماهنامه مدیریت ارتباطات و با حمایت و همکاری معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد، بهزادی با اشاره به این موضوع که در دهه 40 شمسی کار روزنامه نگاری را در حالی که روزنامه ها با حروف سربی بسته می شده اند، افزود: امروزه ما و شما در کار رسانه با نسلی همراه هستیم که تنها خاطراتی از آن دوران شنیده است و با پدیده های نو و جدید در حوزه روزنامه نگاری سروکار دارد.

وی تاکید کرد: در واقع کار روزنامه نگاری به آن سبک و سیاق مثل سوار شدن و نشستن بر پشت درشکه ای است که نشانی از آن را تنها می توان در میدان نقش جهان اصفهان دید و با حدیث روزنامه نگاری دنیای جدید فاصله زیادی دارد.

وی ادامه داد: البته باید توجه داشته باشیم که این همه سرعت و تحول، مربوط به نیم قرن گذشته است و این در حالیست که گفته می شود بزودی یک روستایی در تانزانیا (در قاره افریقا) با امکانات و فناوری های جدید، قادر خواهد بود با روستایی دیگری در چین یا کره با زبان محلی خودش صحبت کند و امکان ترجمه هوشمند و همزمان این فرصت را فراهم خواهد کرد که حاضران در دو سوی این خط ارتباطیٰ حرف هم را بفهمند و با هم ارتباط بر قرار کنند.

بهزادی با تأکید بر این موضوع که باید متوجه این اتفاق مهم و نیازهای روز خبرنگاری در دنیای معاصر باشیم، گفت: به همین دلیل باید در دانشگاه های ما هم روزنامه نگاری متناسب با الزامات این دنیای جدید تدریس شود و تلاش کنیم تا از مخاطب عقب نمانیم.

این پیشکسوت حوزه روزنامه نگاری در ادامه به ذکر خاطره ای از آغاز دوران فعالیت مطبوعاتی و رسانه ای خود پرداخت و گفت: 'کارم را با گروه حوادث روزنامه اطلاعات در سال 1347 آغاز کردم و اولین مأموریتم تهیه خبر از درگیری مأموران امنیتی رژیم پهلوی در منطقه کوکاکولای تهران (منطقه پیروزی فعلی) با گروه های مخالف با رژیم (گروه های به اصطلاح چپ) بود که در درگیری به وجود آمده، جان خود را از دست داده بودند.

وی ادامه داد: زمانی که به محل حادثه رسیدیم، نیروهای امنیتی و ساواک اجازه نزدیک شدن به منطقه محل وقوع حادثه را ندادند. اما یکی از مأموران ژاندارمری قول داد که بعد از رفتن مأموران امنیتی، امکان بازدید از محل حادثه را برایم فراهم کند.

وی اظهار داشت: زمانی که نیروهای کمیته مشترک ضد خرابکاری و شهربانی صحنه حادثه را ترک کردند، اجازه پیدا کردیم تا به محل حادثه برویم. صحنه هولناکی بود و همه افراد مؤثر در این ماجرا به دست نیروهای امنیتی کشته شده بودند.

وی افزود: به عنوان یک روزنامه نگار جوان و کسی که در سرویس حوادث کار می کرد، سفیدی کاغذ دفترچه یاداشت یکی از قربانیان که از جیبش بیرون زده بود، در کنار خطی از خون، نظرم را به خود جلب کرد! خم شدم و در همین حین تا نگاهم به چهره جوان او افتاد، آه از نهادم بلند شد.

بهزادی اظهار داشت: همان روز به دلیل بگو، مگویی که با یکی ازافسران راهنمایی و رانندگی داشتم، به اتهام توهین به مأمور دولت در حین انجام وظیفه دستگیر و زندانی شدم که زیاد طول نکشید و با تماسی که طرف روزنامه اطلاعات صورت گرفت، آزاد شدم.

بهروز بهزادی که متولد سال 1324در سمنان است، در ادامه سخنانش با اشاره به نحوه ورود خود به دنیای روزنامه نگاری افزود: وقتی کوچک بودم، همه هفته مقدار زیادی از مجلات هفتگی به خانه ما می آمد و وقتی پدرم روزنامه می خرید، اطلاعات و کیهان را بیشتر می خواندم. یادم می آید همان زمان ها بود که در مدرسه انشایی نوشتم و معلمم هیچ گاه نپذیرفت که من به تنهایی آن انشا را نوشته ام.

وی ادامه داد: معلم به من گفت: این مطلب نوشته پدرت است، اما من نه تنها از این برخورد پا پس نکشیدم که برای ادامه این راه بیشتر ترغیب شدم و بعدها در زمان تحصیل در دبیرستان هم برای بعضی روزنامه ها مطلب ارسال می کردم و آنها هم آن را چاپ می کردند که در ترغیب من به این کار بی اثر نبود.

بهزادی از سال 1347 کار رسمی اش را در روزنامه اطلاعات شروع کرد. او درست 23 سال داشت که در لباس کارآموزی از دانشگاه تهران به مؤسسه اطلاعات رفت و به عنوان خبرنگار حق التحریر در سرویس حوادث روزنامه شروع به کار کرد. گرچه او به همراه چند نفر از هم دانشگاهی های خود به مؤسسه اطلاعات معرفی شده بود، اما انگار تقدیر این بود که بهزادی در روزنامه ماندگار شود و بقیه به دانشگاه برگردند.

این استاد پیشکسوت حوزه روزنامه نگاری و خبر در ادامه سخنانش افزود: از اینکه ابتدا کارم را از سرویس حوادث شروع کردم، بسیار خوشحالم، چون این سرویس با درگیری های عاطفی و کاری ای که دارد، روزنامه نگار را پخته می کند.

بهزادی در همان آغاز کار و بعد از یک سال توانست توانایی های خودش را به مسؤولان روزنامه نشان دهد و دبیر سرویس حوادث شود، این در حالی بود که در آن زمان تصاحب سمت دبیری یک بخش از روزنامه به 'حداقل 10 سال سابقه کار' نیاز داشت.

وی در ادامه این نشست، دلیل پایان دادن به کار خود در سرویس حوادث روزنامه اطلاعات را چنین بیان کرد: برای تهیه خبری در خصوص پرونده یک قتل به دادگاه رفته بودم و تهیه گزارشی از روند این پرونده از سوی من، ضمن جلب توجه عده زیادی از مردم، باعث شد که جلسات بعدی دادگاه در سالن بزرگ دادگاه و با حضور جمعیت کثیری از کسانی که نسبت به این پرونده کنجکاو شده بودند، برگزار شود.

وی اظهار داشت: حکم قطعی دادگاه، قصاص و اعدام برای متهم پرونده بود. بعد از این ماجرا و با آن که با قاضی مربوطه صحبت کرده بودم و شنیده بودم که تهیه و انتشار گزارش های من هیچ تأثیری در صدور حکم قصاص متهم نداشته است، بر خودم لرزیدم و به ذهنم رسید که نکند در یک مورد گزارش یا خبر من و فشار افکار عمومی ناشی از این خبر، باعث انشای حکمی شود که من هم در آن نقشی داشته باشم. به همین دلیل حادثه نویسی را کنار گذاشتم و به حوزه اجتماعی روزنامه آمدم.

وی از کار در روزنامه ایران به عنوان 'به یاد ماندنی ترین بخش زندگی اش' یاد کرد و گفت: از سال 73 به مدت هفت سال در روزنامه ایران سردبیر و سردبیر اجرایی مشغول به کار بودم. یک سال هم به عنوان سردبیر روزنامه ایران دیلی که به زبان انگلیسی منتشر می شد، کار می کردم که خاطرات و تأثیرات آن دوران در حوزه روزنامه نگاری ایران برای همیشه در خاطرم مانده است.

بهروز بهزادی تا به حال در دانشکده خبر و بسیاری مراکز دیگر روزنامه نگاری را تدریس کرده است، اما به گفته خودش چون تدریس در دانشگاه به کارش در روزنامه آسیب می رساند، آن را رها کرد.

او سردبیری روزنامه را کار پرمشغله ای دانست و گفت: روزنامه نگاری و سردبیری برای من 24 ساعته شده و زندگی ام به همین شغل گره خورده است.

وی با تأکید بر اعتقادی که به نقش آفرینی جوانان در این حوزه دارد، افزود: بیشتر جوانان روزنامه نگار من را می شناسند. چون سعی کرده ام به آنان کمک کنم تا روزنامه نگاری را به گونه ای یاد بگیرند که بتوانند روی پای خود ایستاده و به رده های شغلی بالاتر روزنامه نگاری برسند.

بهزادی، روزنامه نگار پیشکسوت درکارنامه کاری خود سردبیری روزنامه های ایران و اعتماد را دارد و در حال حاضر سردبیر خبرگزاری ایسکانیوز است.

سلسله نشست های تاریخ شفاهی مطبوعات از سوی ماهنامه مدیریت ارتباطات با مشاوره و راهنمایی استاد سید فرید قاسمی در اولین دوشنبه هر ماه برگزار می شود.

منبع: ایرنا



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.