هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 174    |    19 شهريور 1393

   


 



‏سربازی که کلاه هیتلر را پیدا کرد در 88 سالگی درگذشت

صفحه نخست شماره 174

سرباز عادی دوران جنگ جهانی دوم، ریچارد مارویتزRichard Marowitz یهودی آمریکایی در حالی که کلاه سیلندر آدولف هیتلر را در دست دارد. (عکس از تیچینگ هیتوری مترزTeaching History Matters).
آلبانی، نیویورک (آسوشیتد پرس)- وقتی ریچارد مارویتز یک کلاه سیلندر را در کمد آپارتمان آدولف هیتلر شهر مونیخ پیدا کرد، فقط یک روز بود از دیدن صحنه‏های وحشتناک داخائو Dachau گذشته بود.


پسرک 19 ساله‏ای که خود را «بچه یهودی پوست و استخوانی» اهل نیویورک توصیف می‏کند و هنوز صحنه‏های وحشتناکی که در اردوگاه نازی‏ها در همان نزدیکی دیده بود او را عصبانی می‏کرد، کلاه ابریشمی سیاه را بر کف اتاق پرت کرد و از روی همان صندلی که با آن دستش به کلاه رسیده بود، آن قدر روی کلاه رسمی هیتلر پرید که دیگر صاف شد.


ریچارد مارویتز در مصاحبه سال 2001 خود با روزنامه آسوشیتد پرس گفت: «به این روز قسم می‏خورم که می‏توانستم صورت هیتلر را در آن کلاه ببینم»، و بعد به یاد می‏آورد که «زدم له و لورده‏اش کردم».
مارویتزرکسی که این سوغاتی را بعد از پایان جنگ جهانی دوم به نیویورک آورد، در 88 سالگی در بیمارستان کهنه سربازان آلبانی درگذشت. پسرش لری مارویتز Larry Marowitz به آسوشیتد پرس گفت که پدرش در حالی که با بیماری سرطان و جنون دست و پنجه نرم می‏کرد درگذشت. مرگ او اولین بار توسط تایم یونین The Times Union آلبانی گزارش شد.


مارویتز در میدلتاون Middletown نیویورک بدنیا آمد و در بروکلین Brooklyn بزرگ شد و وقتی به خدمت سربازی فراخوانده شد، در یک گروه موسیقی ترومپت می‏زد. او به عنوان سرباز شناسایی در لشکر 42 پیاده نظام خدمت کرد که در آن زمان 1945 درگیر جنگ در اروپا بود. در 29 آوریل یگان او را فرمان دادند به مکانی به نام داخائو و دیگر یگان‏های آمریکایی که آنجا بودند، بشتابد.
او در سال 2003 در مصاحبه‏ای در طرح تاریخ شفاهی دبیرستانی در شمال ایالت نیویورک درباره جنگ جهانی دوم گفت که چطور او و همراهانش با جیپ‏هایشان ستون‏های قوای آلمانی را تعقیت می‏کردند و مواضعشان را تمام مدت به گلوله می‏بستند.


مارویتز به یادآورد: «هر چه به داخائو نزدیکتر می‏شدیم، بوی نامطبوعی که به مشام می‏رسید بیشتر می‏شد». آنها از جمله اولین سربازان آمریکایی بودند که وارد اردوگاه نازیها شدند. در آنجا سربازان آمریکایی با توده اجساد تلمبار شده در واگن‏های قطار روبرو شدند و زندانیان پوست و استخوان شده‏ای که هنوز زنده بودند.


مارویتز گفت: «زندانیان فقط اسکلت‏های در حرکت بودند، و حین راه رفتن همانجا افتاده و می‏مردند».
روز بعد سرباز 19 ساله در میان گروه بود که برای تفتیش آپارتمان هیتلر در مونیخ وارد آن شدند. مارویتز وقتی در حال جستجوی کمد بود کلاه سیلندری پیدا کرد، که حروف «آ. ه.» داخل آن نوشته شده بود. او چند بار با خشم روی آن کلاه بالا و پایین پرید. در 30 آوریل، هیتلر در پناهگاهش در برلین خودکشی کرد.
مارویتزر به طنز به آسوشیتد پرس در 2001 چنین گفت: «وقتی او فهمید که یک پسرک نحیف یهودی کلاه مورد علاقه اش را له کرده، خودکشی کرد».


مارویتزر کلاه را نگه داشت و با خود به میهن آورد. دهها سال بعد، وقتی او درباره جنگ و هولوکاست در مدارس آلبانی صحبت کرد آن را با خود می‏آورد. پسرش می‏گوید با وجود آن که او شاهد صحنه‏های وحشتناک جنگ و قتل عام‏ها بود، اما معرکه گیر ما همیشه کمی بذرشوخ طبعی در حکایت‏هایش می‏پراکند.


پسرش لری گفت: «او مردم را دوست داشت، عاشق طنازی بود».
سرگذشت مارویتز در فیلم مستند «کلاه هیتلر» در سال 2003 گفته شد. طبق گفته پسرش، بنا به درخواست این کهنه سرباز، خانواده اش کلاه را به یک موزه اهدا خواهند کرد.
مراسمی برای او صبح روز جمعه در کنیسه شهر آلبانی برگزار شد. او در قسمت جرالد بی گورستان ملی ساراتوگای سولومون Solomon Saratoga به خاک سپرده شد. علاوه بر پسر مارویتز، همسر 65 ساله‏اش، روت Ruth و دخترانش لیندا Linda و روبرتا Roberta مارویتز به یادگار مانده اند.

ترجمه: مینا نقی زاده

 

منبع: اخبار یاهو به نقل از آسوشیتد پرس


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.