هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 105    |    25 بهمن 1391

   


 



خاطرمانده، خاطرات، کتاب خاطره

صفحه نخست شماره 105

نگاهی کوتاه به سه مفهوم، که همواره یکی فرض می‌شوند

مشکلات زبانی در گسترش «زبان و ادبیات فارسی» و بی‌مبالاتی کارشناسان، پژوهشگران و مؤلفان آثار در حوزه‌های مختلف علوم و فنون، به‌ویژه علوم انسانی در استفاده از واژگان متعدد برای یک مفهوم، نارسایی‌ها و نابسامانی‌هایی به وجود آورده است. این مسئله زمانی نمود بیشتری پیدا کرده است که حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان آثار متأثر از آن شده و در فعالیت‌هایی که به این حوزه مربوط می‌شود مایه منازعه و دلخوری‌های متعدد قرار گرفته است. آنچه که اخیراً در پنجمین دوره «جایزه جلال» نمود رسانه‌ای پیدا کرد ناشی از همین مسئله است.
اکنون پیشرفت علوم و فنون و تخصصی شدن هر گرایش علمی نسبت مستقیم با تخصیص اصطلاحات درست، بجا و مورد وثوق اکثر کارشناسان شاخه‌های متعدد هر دانش دارد. این یادداشت کوتاه در نظر دارد از همین منظر، ضمن اشاره به مفهوم برخی واژگان رایج در حوزه خاطره‌نگاری‌ها، یادآور شود که چگونه بی‌مبالاتی کارشناسان و مؤلفان آثار در استفاده از آنها، سردرگمی خاصی در فراگیری اصطلاحات، در سطح ملی و حتی در میان خود صاحب‌نظران به وجود آورده است. نگارنده طی چند سال اخیر، در یادداشت‌ها، نشست‌ها، مکاتبات و مصاحبه‌ها این موارد را یادآور شده است و در آینده نیز، به سبب اهمیت این حوزه موضوعی در فرهنگ و ادب معاصر، همواره آمادگی همراهی با سایر محققان در شرح و بسط این مطالب را دارد. ذکر این نکته نیز ضروری است که این یادداشت، تنها به طرح مسئله می‌پردازد و استنادات، شواهد مثال و بسط مسائل مطروحه در آن را به فرصت دیگری موکول می‌کند.
1. خاطرمانده: آنچه که از دیده‌ها، شنیده‌ها و کردار گذشته آدمی، در ذهن و حافظه انسان مانده است و همواره امکان تداعی و مرور دارد. در میان واژگان رایج «یادمانده»، «یادداشت»، «خاطرداشت»، «خاطره» و «خاطرات» در گفتار و نوشتار صاحب‌نظران برای این مفهوم اختصاص پیدا کرده است که در میان آنها، واژه «خاطره» و جمع آن یعنی «خاطرات» در اکثر گفتارهای پژوهشی و واژه‌نامه‌ها، بیش از سایر واژگان کاربرد دارد. گفتنی است اگر این دو واژه، به تنهایی در مفهوم یادمانده ذهنی آدمی استفاده می‌شدند و خارج از این چارچوب، برای سایر مفاهیم مورد استفاده قرار نمی‌گرفتند بهترین واژگان برای شناسایی این مفاهیم به شمار می‌آمدند. اما طی دوره‌های متعدد تاریخی و فرهنگی ایران‌زمین، با انتقال داشته‌های ذهنی در ظرف‌های مختلف و انواع آثار، این دو واژه در مفهوم فوق باقی نماندند و در نبود واژگان جدید و با عدم ساخت اصطلاحات جدید به محمل‌ها و ظرف‌های این یادمانده‌های ذهنی نیز اطلاق شدند. بنابراین نگارنده با مرجح پنداشتن شأن منتشرات بر سایر موارد، ترجیح می‌دهد برای یادمانده‌های ذهنی از «خاطره» و «خاطرات» استفاده نکند.
همچنین با پیشرفت تکنولوژی در عصر حاضر و سهولت انتشار مطالب در انواع قالب‌های انتشاراتی اعم از صوتی، تصویری و مکتوب، انتقال یادمانده‌های ذهنی نیز آسان شد. در این میان کتاب، که همواره محمل آثار ادبی، دستورات دینی و گزارش‌های علمی و تاریخی بود بدون توجه به شأن خاص پدیدآوری در آن، به‌تدریج محل ظهور و روایت این خاطرمانده‌ها گردید و با تشویق متولیان فرهنگی، که می‌خواستند تاریخ و فرهنگ ملی‌شان شناسا، منتشر و ماندگار شود جریان نادرستی شکل گرفت که «به عدد هر انسانی که واقعه‌ای را تجربه کرده است امکان چاپ کتاب برای این خاطرمانده‌ها وجود دارد». گرچه این پیش‌فرض نادرست باعث شد جسارت تشویقی خاصی در صاحبان و راویان خاطرات ایجاد شود اما همین مسئله، یعنی کتاب مجسم انگاشتن افراد جامعه، باعث بی‌اعتباری کتاب و نویسنده گردید و با تولد یک‌شبه انواع مؤلف و نویسنده انباشتی از کتاب‌های بی‌مخاطب، بر دوش فرهنگ مکتوب این سرزمین باقی ماند.
2. خاطرات: آنچه که از خاطرمانده‌ها و یادمانده‌های ذهنی آدمی به شکل شفاهی یا مکتوب روایت شده است. روایت، شرط لازم اطلاق این واژه به چنین مفهومی است. در میان کارشناسان و صاحب‌نظران در استفاده از این واژه برای این مفهوم اتفاق نظر وجود دارد. با این توصیف خاطرات متعددی از پیشینیان هر سرزمین به اشکال مختلف بر جای مانده است که کارشناسان، آنها را به دو بخش خاطرات شفاهی یا خاطره‌گفته‌ها و خاطرات مکتوب یا خاطره‌نوشته‌ها تقسیم کرده‌اند. با گذشت زمان و تغییر شرایط اجتماعی طی قرن‌های اخیر، انواع خاطرات، همچون خاطرات روزنوشت در میان نامداران دانش‌های گوناگون رواج پیدا کرده است، تا اینکه در عصر حاضر و طی پنجاه سال اخیر، سیاست‌گذاران علمی و فرهنگی متأثر از انواع نظریات روانشناختی، جامعه‌شناختی و تاریخ‌نگاری، با وقوف به اهمیت اطلاعات موجود در این خاطرات، در پی آن برآمدند تا با تکیه بر انواع تکنولوژی‌ها، به‌ویژه ضبط صوت، ثبت خاطرات را سامان‌دهی کنند. بدین‌سبب، اکنون با تعریف شیو‌ه‌‌نامه‌های متعدد و تربیت مصاحبه‌کنندگان حرفه‌ای، انواع پروژه‌های ضبط شفاهی خاطرات با «روش تاریخ شفاهی» در سراسر دنیا شکل گرفته است.
نکته‌ای که در این میان حائز اهمیت است توجه به تفاوت اعتبار خاطرات شفاهی از مکتوب است. در جوامعی که هر چیزی در جای خود قرار می‌گیرد در اهمیت خاطرات شفاهی ضبط شده نسبت به مکتوب تمایزی، مگر در کیفیت و محتوا وجود ندارد چرا که اصلی‌ترین هدف در گردآوری خاطرات همواره ثبت اطلاعات مستند از اتفاقات و وقایع یک سرزمین منظور شده است. بنابراین با فرض انواع استفاده‌های تحقیقی از این مطالب و اینکه «آیندگان بدانند بر تاریخ و فرهنگ یک سرزمین چه گذشته است» همواره این خاطرات گردآوری، آرشیو و بعضاً منتشر شده‌اند.
در کشور ما، به دلیل کم اهمیتی مراکز اسنادی و بی‌اهمیتی و نبود آرشیو‌های شفاهی، ده‌ها سال است که جور ماندگاری اطلاعات و اسناد بر دوش کتاب افتاده است. این ویژگی به دوره انقلاب اسلامی نیز منتقل، و در طول این سال‌ها، با شکل‌گیری پروژه‌های ثبت خاطرات به‌ویژه «پروژه‌های تاریخ شفاهی» در موضوعات مختلف، تلاش شده است که همگی، خروجی کتاب پیدا کنند، در حالی که بسیاری از این اطلاعات فراهم شده جزو مدارک استنادی یک موضوع محسوب می‌شدند و نیاز به انتشار آنها در قالب کتاب نبود و می‌توانست برای استفاده محققان در مراکز اطلاعاتی، اسنادی و آرشیوهای صوتی و تصویری نگهداری، گویا و در اختیار گذاشته شوند.
گفتنی است اهمیت این خاطرات که عموماً بار یک موضوع را حمل می‌کنند، با کنار گذاشتن وجه ادبی و زبانی که مشخصه عمومی هر کلام و نوشته‌ای است صرفاً در «روایت تاریخی» و کیفیت و کمیت اطلاعات تاریخی و غیرتاریخی موجود در آن است و با بالارفتن اهمیت تاریخی، سیاسی و نظامی صاحبان خاطرات و شأن تخصصی آنها در هر دانشی، اهمیت خاطرات نیز افزایش پیدا می‌کند و اگر تا کنون این خاطرات در قالب کتاب، به شکل «مجموعه خاطرات» یا در تدوینی یکپارچه در هیئت «خاطرات تک‌نگاشت» منتشر شده‌اند، یا با اقبال مخاطب روبه‌رو گشته‌اند تغییری در اصل قضیه، که حامل اطلاعات در هر گرایش علمی هستند ایجاد نخواهد شد. از این منظر و در صورت انتشار این خاطرات در قالب کتاب، مصاحبه‌کننده، با اعمال مصاحبه حرفه‌ای و فعال و باقی‌گذاشتن امکان ارزیابی سؤالات و جواب‌ها که حتماً مبتنی بر تحقیق و کارشناسی است، مؤلف کتاب محسوب می‌شود در غیر این صورت صاحب خاطره، پدیدآورنده کتاب است. همچنین در این خاطرات، تدوین‌کننده، که در واقع ویراستار ادبی خاطرات است و نباید تغییری در سیر کلام و نثر صاحب خاطره ایجاد کند پدیدآورنده محسوب نمی‌شود. نیز مسئولیت صحت و سقم مطالب و اطلاعات مطروحه در خاطرات، بر عهده صاحب خاطره یا درواقع پاسخ‌گوی سؤالات است.
3. کتاب خاطره: اثری در قالب کتاب، که مبتنی بر خاطرات شفاهی یا مکتوب یک فرد است و توسط «خاطره‌نگار» نگاشته می‌شود. این خاطره‌نگار می‌تواند خود صاحب خاطره یا مؤلفی دیگر باشد. قالب نگارش این اثر، مثل نگارش سایر آثار ادبی، از ابتدا کتاب فرض شده است. این‌گونه ادبی، در زمره ادبیات مستند جای می‌گیرد و نوظهور است و بدین سبب هنوز کارشناسی و شیوه‌نامه‌ای مستقل در خصوص آن شکل نگرفته و جایگاه خاص خود را پیدا نکرده است. در شکل‌گیری این اثر، ارزیابی اولیه از داشته‌های صاحب خاطره اهمیت بسزایی دارد و گرچه خاطره‌نگار، در گردآوری اطلاعات مورد نیاز برای «خلق اثر» از انواع روش‌ها، به‌ویژه «روش تاریخ شفاهی» نیز بهره‌مند است چارچوب اصلی اثر نه بر اطلاعات موضوعی، که بر شکل‌گیری شخصیت تأثیرگذار و باورپذیر صاحب خاطره استوار است، شخصیتی که ممکن است با ما به‌ازای بیرونی‌ شکل‌گرفته در ذهن آشنایان به آن، متفاوت باشد. این شخصیت در درون کتاب خاطره، با نگاه خاطره‌نگار شکل می‌گیرد.
یکی از مهم‌ترین ویژگی این اثر، وجود «روایت داستانی» و پررنگ بودن آن در کنار «روایت تاریخی» است. واقع‌گرایی، پای‌بندی به اصول مستندنگاری، شخصیت‌پردازی (روایتی جامع از زندگی یک فرد)، جزئی‌نگری در فضاسازی‌ها، زاویه دید مناسب جهت روایت، ارزش ادبی و استحکام نگارش، نثر روان و جذاب توأم با وفاداری به لحن راوی، رعایت اصول نگارش، دیالوگ متناسب با شخصیت‌ها و موثر در انتقال مفاهیم، گزینش درست اطلاعات و پرهیز از اطناب و حجم‌سازی بی‌مورد، چینش مناسب و انسجام در طرح کلی و پی‌رنگ، فصل‌بندی و انتخاب عناوین فصول، شروع و پایان مناسب و مباحثی از این دست از ویژگی‌های این گونه ادبی است.
گفتنی است برخی، که وجود روایت داستانی در «کتاب خاطره» را بر نمی‌تابند خاطرات را صرفاً محمل اطلاعات تاریخی می‌دانند و نگرانند که خاطره‌نگار خیال‌پردازی‌های خود را، همچون رمان‌نویس، به اثر منتقل کند. باید به این نکته توجه داشت که اولاً خاستگاه اولیه «روایت داستانی» خاطرات بوده و از آن به رمان‌نویسی منتقل شده است ثانیاً ذات خاطرات بر مصلحت‌اندیشی و تقلب واقعیت استوار است خواهی نخواهی این ویژگی در همه‌گونه خاطرات وجود دارد اما خاطره‌نگار باید تلاش کند که در عین آن‌که اثری خواندنی و تأثیرگذار خلق می‌کند از تقلب، مصحلت‌اندیشی و خیال‌پردازی اثر خود را دور نگهدارد.
بدین‌ترتیب این‌گونه کتاب، کتابی زود حاصل نیست و خاطرات همه اشخاص، حتی نام‌داران موضوعات مختلف، امکان تبدیل شدن به اثری در قالب «کتاب خاطره» ندارند؛ چرا که اهمیت آن در شأن تاریخی، سیاسی، نظامی و حتی علمی صاحبان خاطرات نیست و عامه مردم، در اندازه‌ای که بخشی از عناصر سازنده فرهنگ یک سرزمین باشند به عنوان صاحبان این خاطرات جایگاه ویژه‌ای دارند. این گونه آثار صرفاً نه برای گردآوری اطلاعات تاریخی در دست‌یابی به امور تحقیقی یا آیندگان چاپ می‌شوند بلکه در درجه اول برای خوانده شدن، لذت مطالعه و تأثیرگذاری امروزی منتشر می‌شوند و تمام قابلیت‌های اثرگذاری اجتماعی یک رمان را در درون خود مستتر دارند. اگر در جامعه‌ای جشنواره‌های ادبی وجود دارند، از میان خاطرات منتشره فقط «کتاب خاطره» به عنوان اثری در ادبیات مستند امکان شرکت در آن دارد و بی‌هیچ شبهه‌ای در این‌گونه آثار، مسئولیت محتوای اثر با خاطره‌نگار است و وی صاحب اثر محسوب می‌شود و تمام حقوق پدیدآورندگی اثر به خاطره‌نگار تعلق می‌گیرد. برای فهم اهمیت ادبی خاطرات نسبت به کتاب خاطره، شاید بتوان در مثل، «خاطرات» را همچون «حکایت» و «کتاب خاطره» را همچون «کتاب رمان» فرض کرد.

نصرت‌الله صمدزاده
مدیر کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری
nsepost@gmail.com

منبع: مهر، نشریه تخصصی کتاب انتشارات سوره مهر، ش 168، 1 بهمن 1391، ص 6 ـ 7.


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

29 بهمن 1391
ایرانی
امیدوارم گوش شنوایی در میان مسئولان این حوزه برای این حرفها وجود داشته باشد

30 بهمن 1391
سیدولی هاشمی
دوست عزیزم جناب آقای صمدزاده: مطالب شماراخواندم وازآن استفاده های زیادی بردم لکن خودحضرتعالی هم می دانی که انتشارات محترم سوره برخلاف نوشته های شمادربنددو، در سرشناسه عنوان فهرستنویسی اسم راوی رامیآوردکه به هیچ وجه با پدیدآور تطبیق ندارد.
حضرتعالی چندین کلمه ی (خاطرمانده، یادمانده،خاطرداشت،وخاطره)رادربند یک نوشته تان قیدنمودیدامانگفتیدبه چه چیزی نقدیاانتقاددارید؟آیابه واضع این لغات انتفاددارید؟یابه استفاده کنندگان آن؟یا به فضای ادبی؟منظورتان خیلی، واضح نبود!
درموردتعریف شماازکتاب خاطره باشما کاملاًموافقم؛امامنظورشمارازنوظهور بودن آن را،متوجه نشدم.شماکتاب خاطره رابا چه چیزی مقایسه کردیدکه از آن به نو ظهور تعبیرمیکنید؟
بخش پایانی نوشته خیلی به دلم نشست ومثل آقایاخانم ایرانی!امیدوارم گوش شنوایی برای این قسمت ازنوشته که حرف دل همه ی نویسندگان هست، پیداشود.موفق باشید

30 بهمن 1391
نصرت‌الله صمدزاده
باسپاس از دوست گرامی جناب آقای هاشمی؛
این یادداشت کوتاه، که برای استفاده‌ای خاص و با عجله نوشته شده است جمع‌بندی چندین سال فعالیت من پیرامون خاطره‌نگاری‌هاست که بنا به مصلحت‌هایی، استنادات و مصادیق را از آن حذف کرده‌ام تا ان‌شاءالله زمانی برسد که بتوانیم نظرات یکدیگر را بشنویم و همچنان دوست و رفیق بمانیم. اما مواردی را برای روشن شدن برخی مسائل که فرمودید ذکر می‌کنم:
1ـ فهرست‌نویسی پیش از انتشار کتابها یا همان فیپا توسط کارشناسان و فهرست‌نویسان کتابخانه ملی انجام می‌گیرد و ناشران تنها انتقال دهنده آن بر صفحه شناسنامه کتابها هستند با این حال در تلاش هستیم که جایگاه سرشناسه را در خاطره‌نگاری‌ها درست کنیم و حق مطلب را ادا کنیم. در این خصوص مدتی است که سرشناسه کتابهای دفتر ادبیات و هنر مقاومت را ما تعیین می‌کنیم تا ناشر همراه کتاب برای فیپا به کتابخانه ملی بفرستد همچنین با کتابخانه ملی نیز در تعامل هستیم تا جایگاه خاطره‌نگاری‌ها درست شود. در برخی کتابها درست شده و در برخی دیگر همچنان مشکل باقی است.
2ـ واژه «خاطرمانده» ساخته شده تا پیشنهادی برای «یادمانده‌»های ذهنی باشد. شخصاً تعمد داشتم که این واژه مشتق از خاطر باشد. درواقع این واژه پیشنهاد شده تا برای ذهنیات خود دیگر از واژه «خاطره» یا «خاطرات» استفاده نکنیم. البته «یادمانده» هم واژه خوبی است. بهتر است خاطره و خاطرات را زمانی استفاده کنیم که روایتی شفاهی یا مکتوب صورت گرفته یا در حال شکل‌گیری باشد. پس تا زمانی که روایت بیرونی وجود ندارد یا قصد روایت نیست خاطراتی هم وجود نخواهد داشت. مثالی می‌زنم: شما به کسی می‌گویید که «خاطرات خود را بیان کند» یا «خاطره‌ای دارد برای شما بگوید» یعنی مشاهدات و اطلاعات تحدید شده خود را در قالب خاطرات در اختیار شما بگذارد. فرآیندی که در ذهن اتفاق می‌افتد آن است که داده‌هایی خام (یادمانده‌ها یا خاطرمانده‌ها) در کنار هم قرار می‌گیرد تا یک بسته اطلاعاتی آماده شود و محدودیت‌های زمانی و مکانی به خود بگیرد و هم‌زمان یا با تأخیر، راوی این بسته را به شکل واحد یا در بسته‌های کوچک‌تر، حمل بر صوت خود یا نوشته روی کاغذ، در اختیار شما می‌گذارد تا خاطرات شکل بگیرد. پس شرط لازم خاطرات، روایت زبانی یا نوشتاری است.
3ـ در فرآیند تولید کتاب برای خاطرات انقلاب و جنگ که تعداد آنها از 3000عنوان فراتر رفته است نمی‌توان 300 عنوان کتاب پیدا کرد که «کتاب خاطره» باشند. در واقع اطلاعات موضوعی پیرامون یک واقعه از صاحب خاطره اخذ شده اما چون در کشور ما ظرفی معتبرتر و در عین حال ناشناخته‌تر از کتاب وجود ندارد! این اطلاعات، با تدوین یا بی‌تدوین در قالب کتاب عرضه شده‌اند. برای این اطلاعات، ظرف کتاب ناموجه است. چون کتاب‌ها، باید حامل آثار باشند و این خاطرات تبدیل به آثار نشده‌اند. پس منظور من از کتاب خاطره، اثری در حوزه خاطره‌نگاری است. به واژه «اثر» توجه کنیم و متمایز بدهیم از اطلاعاتی تاریخی که در قالب کتاب عرضه شده‌اند. اگر دقت بفرمایید برای «کتاب خاطره» ویژگی‌هایی نقل شده است که مشابه آن را در «کتاب رمان» می‌توان پیدا کرد اما بدان معنی نیست که بتوان خاطرات را با متر رمان اندازه گرفت. ولی واقعیت این است که هنوز متر مشخصی برای اندازه‌گیری آثار خاطره‌نگاری وجود ندارد. بنابراین، این‌گونه از مستندنگاری‌ها هنوز حوزه نقد مشخصی ندارند و به‌همین سبب نوظهورند.
موفق و سربلند بمانید.

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.