هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 101    |    27 دي 1391

   


 

تسلیت


سخنی با سردبیر؛ تاریخ‌نوشته‌های عمومی برای یک رسانه تخصصی!


آموزش سندشناسی، تاریخ شفاهی و تاریخ نگاری جنگ در سازمان موزه انقلاب و دفاع مقدس


گفت‌ وگويی با فضل‌الله نعمتی - رياست بايگانی مجلس سنا-1


زندگینامه‏ها‏ی مستند، روح تاریخند


نقد کتاب «تلگرافچی پنج ستاره» خاطرات ستوانیار مخابرات، صابر قره‏داغلو


پسران «شهداي عرفه» می‌خواهند از پدران بنویسند


درباره کتاب خاطرات محمد صادق آهنگری که «آهنگران» شد


سکوت بعد از دیکتاتوری-1


سربازان و شهروندان: تاریخ شفاهی عملیات آزادی عراق از میدان جنگ تا پنتاگون


آفریقا: تاریخ شفاهی در کنیا و تانزانیا؛ طرح شهروند بایگان


هفته‌نامه «تاریخ شفاهی» و نگاهی به یکصد شماره


 



زندگینامه‏ها‏ی مستند، روح تاریخند

صفحه نخست شماره 101

مرز بین خیال و واقعیت در زندگی‏نامه‏‏نویسی

روایت زندگی برخی از مردان و زنان بزرگ در تاریخ به ثبت رسیده است؛ انسان‏ها‏یی که دامنه تأثیرگذاریشان گستره وسیعی را در بر می‏گیرد از علوم و ادبیات گرفته تا سیاست و کشورگشایی. به داستان زندگی افراد تأثیرگذار باید پرداخته شود، خواه در زمره قهرمانان باشند یا جنایتکاران. گاه در قالب مستند و بی‏پیرایه و گاه با آراستن و جذاب کردن تا در اختیار مخاطبان قرار گریند؛ برای الگوپذیری و درس‏آموزی. نیاز به ثبت وقایع و حوادث پیرامون این شخصیت‏ها‏ شاخه‏ای‏را در ادبیات ایجاد کرد به نام زندگی‏نامه‏‏نویسی. اما این که زندگی‏نامه‏‏نویسی درکشور ما با چه هدفی به وجود آمد نفوذ تخیل و رمان در روایت زندگی شخصیت‏ها‏ تا چه میزان معقول و از چه زمانی تهدیدی برای این سبک ادبی به شمار می‏آید؟ موضوع گزارش زیر است.

زندگی‏نامه یا شرح‏حال‏نویسی نوع معینی از تاریخ شخصیت‏ها‏ست که در شرح آن افراد و رخدادهای زندگی آنان ضمن تحلیل و توصیف جریان‏ها‏ی فکری، سیاسی و اجتماعی زمانشان به قلم خود آنان یا دیگران به نگارش در می‏آید. نخستین و مستندترین زندگینامه‏ها‏ در انگلیس نوشته شدند به دلیل آن که مردم این کشور به خاطره‏نویسی عادت داشتند. در ایران هم زندگی‏نامه‏‏نویسی حدود صد سال پیش ایجاد شد. اگر چه در گذشته در کشور ما هم زندگینامه‏نویسان یا تذکره‏نویسانی بوده‏اند که داستان زندگی خود و دیگران را نوشته‏اند‏که البته نوشته‏ها‏ی آنان بیشتر به ادبیات و قصه نزدیک بود تا تاریخ مستند.
 
زندگی‏نامه‏‏نویسی؛ انتقال تجربه
 اگر زندگی‏نامه را تاریخ شخصیت‏ها‏ بدانیم؛ زندگی‏نامه‏‏نویسی انتقال این تاریخ به نسل‏ها‏ی آینده است. در کنار آن اهداف دیگری هم برای زندگی‏نامه‏‏نویسی بیان شده، از جمله زندگینامه نویس اهئاف خود را در زندگی‏نامه‏‏نویسی دنبال می‏کند و می‏خواهد به خود و کارش اعتبار ببخشد. با این وجود محسن کاظمی، نویسنده «خاطرات عزت شاهی»، عمده هدف زندگی‏نامه‏‏نویسی را انتقال دانش و تجربه و معرفی برخی آثار و ارائه یک نمونه موفق به جامعه می‏داند که در این معرفی، زندگینامه‏نویس، یک نمونه موفق می‏تواند یک کار آفرین یا معلم کارکشته، نویسنده یا شاعری متبحر باشد که چندان پرآوازه نیست. با این وجود پرسشی که مطرح می‏شود این است که اگر هدف زندگینامه‏نویس شناساندن چهره‏ها‏ی موفق است، بنابراین صرفاً باید به انسان‏هایی که تأثیرات مثبت بر جای گذاشته‏اند، پرداخته شود و شخصیت‏ها‏ی منفی جایی در این نوع ادبیات نخواهند داشت در حالی که بعضی از زندگینامه‏ها‏ی موجود خلاف این موضوع را ثابت می‏کنند.
 کاظمی چهره‏ها‏ی موفق را الزاماً نمونه‏ها‏یی نمی‏داند که اثرات و نتایج کارشان از دیدگاه تاریخ خوب بوده است بلکه این افراد کسانی‏اند‏که به رغم کارنامه سیاهشان، در اهدافی که داشته‏اند ‏موفق بوده و توانسته‏اند ‏در کار خود گسترۀ وسیعی را تحت تأثیر قرار داده و موجی بزرگ را ایجاد کنند. بر این اساس است که پرداختن به تولد، ازدواج، جنگ‏ها‏ و ... هیتلر، می‏شد سوژه زندگینامه‏نویسان که اتفاقاً این کتاب‏ها‏ از سوی خوانندگان هم مورد استقبال قرار می‏گیرند.
با این وجود این منتقد و نویسنده معتقد است تنها کسانی می‏توانند سراغ تصویر زندگی این افراد بروند که نویسنده حرفه‏ای ‏و تمام عیار باشند و بتوانند به دور از احساس و تنها با استفاده از توانمندی‏ها‏ی خود، علاقه‏شان را به شخصیت در کتاب متجلی کنند و آن را برای مخاطب باور پذیر سازند.

حق تقدم با کدام است؛واقعیت یا خیال؟
زندگینامه‏ها‏ به دو صورت نوشته می‏شوند؛ مستند و حقیقی، تخیلی و غیرواقعی. اگر پرداختن به زندگی شخصیته‏ها‏ بدون استفاده از فوت و فن‏ها‏ی داستان‏نویسی (گزینش و چیدمان، جذاب، شخصیت‏پروری و...) انجام شود، زندگی‏نامه به تاریخچه مستند زندگی فرد نزدیک و شبیه نوعی تاریخ می‏شود و هر چه با استفاده از آرایه‏ها‏ی ادبی بخواهیم خلأهای تاریخی را بپوشانیم به داستان، رمان و یا متن ادبی شبیه خواهد شد.
کاظمی چندان با پررنگ کردند وجه ادبی زندگینامه‏ها‏ موافق نیست و جایگاه رمان و تخیل را در زندگینامه بعد از تحقیق و پژوهش می‏داند. به گفتۀ او باید اجازه دهیم تاریخ کارش را انجام دهد و وقتی منابع و استنادات تاریخی فراهم و کتابی نوشته شد، در مرحله بعد می‏توان از این کتاب در گونه‏ها‏ی گوناگون (نمایشنامه، سینما، رمان و...) اقتباس کرد.
او پرداختن به ادبیات را یکی از آسیب‏ها‏ی زندگی‏نامه‏‏نویسی می‏داند که به باور او بعضاً از فقر منابع و محدودیت در پژوهش و تنبلی محققان ناشی می‏شود و در شرایطی که در کشور ما هنوز خاطره‏نویسی شکل و قوام کافی نیافته، پرداختن به این گونه، هم به داستان ضربه می‏زند و هم به تاریخ؛ نکته‏ای‏که محمدعلی گودینی، نویسندۀ کتاب «تالار پذیرایی پایتخت» چندان به آن باور ندارد و می‏گوید: «نویسنده خلاق باید قادر باشد با تکیه بر خلاقیت و توانمندی‏ها‏یش از داشته‏ها‏ی اندک، زندگینامه‏ای ‏بیافریند که هم جذاب و هم باورپذیر باشد.» زیرا به گفته گودینی بزرگانی که درگذشته زندگی می‏کرده‏اند‏که به دلیل نبود فرهنگ خاطره‏نویسی اکنون هیچ اطلاعی از زندگی آنان در دست نیست و اگر صرفاً با استفاده از منابع موجود، زندگینامه‏ای ‏نوشته شود شاید در دو یا سه صفحه کتاب خلاصه شود بنابراین لازم است رمان و تخیل به کمک نویسنده بیاید و زندگینامه بلند بالایی خلق شود.»
البته این نویسنده می‏گوید: «در این راه باید ازتحقیق و پژوهش نیز کمک گرفته شود و دروغ و غلو در زندگینامه نباید جایی داشته باشد.»
 
خیال‏پردازی ممنوع
رونق زندگی‏نامه‏‏نویسی تخیلی و کتاب‏ها‏ی متعددی که با این رویکرد نوشته شده به این سبک از زندگی‏نامه‏‏نویسی هویست مستقلی بخشیده که نادیده گرفتن و انکارش غیر ممکن است، اما قطعاً این نوع زندگی‏نامه‏‏نویسی با آسیب‏ها‏یی همراه است که به حداقل رساندن این آسیب‏ها‏ همواره دغدغۀ کارشناسان این حوزه است.
از جمله این آسیب‏ها از بین رفتن باور جمعی یک نسل است؛ موضوعی که کاظمی هم به آن تأکید دارد و می‏گوید: «این نوع زندگی‏نامه‏‏نویسی باورپذیر آیندگان را درباره داشته‏ها‏ و سرمایه‏ها‏ی ملّی‏شان از بین می‏برد و آنان را از هر چه درباره گذشته‏شان می‏دانستند و به آن می‏بالیدند، تهی می‏کند.»
او مثالی می‏زند: «اگر عبدالحسین زرین‏کوب را به عنوان یک شخصیت فرهنگی، ادبی و تاریخی و در یک کلام سرمایه می‏دانیم و به آن باور داریم، آنقدر در دنیای واقعی درباره این شخصیت مطالب جذاب و پرکشش در هر زمینه‏ای‏وجود دارد که پرداختن به آنها ما با بی‏نیاز از پردازش داستان و نگاه زیبا می‏تواند به همه این مطالب برسد و اطلاعات حقیقی را به خواننده بدهد. اگر غیر از این باشد و ما این شخصیت را با خیال‏پردازی بزرگ و غیر انسانی جلوه دهیم که کارهای خارق العاده می‏کرده، نه تنها از تأثیرگذاری موضوع کاسته‏ایم بلکه ضربه‏ای ‏بزرگ به این سرمایه ملی زده‏ایم و به دلیل از بین بردن اعتماد عمومی، جامعه را هم از داشتن یک میراث معنوی محروم کرده‏ایم.»
 با این وجود اگر زندگینامه با آرایه‏ها‏ی ادبی آراسته و جذاب نشود، ممکن است مخاطب به خرید و خواندن این کتاب‏ها‏ (که هدف اصلی از نگارش کتاب چیزی جز این نیست) علاقه‏ای‏نداشته باشد، زیرا محصول پدید آمده زندگینامه‏ای ‏است مناسب دانشگاهیان و پژوهشگران که خواندن آن برای عموم ملال‏آور است.
کاظمی می‏گوید: «استفاده نکردن از خیال و رویا به معنی حذف این گونه در زندگی‏نامه‏‏نویسی نیست. آنچه مهم است غلبه نکردن این ژانر است. از دیدگاه این نویسنده باید عرصه برای نویسنده از نظر زمانی و اقتصادی به شکلی فراهم شود که بتواند روی شخصیت توقف کرده و با بهره‏مندی از تکینیک‏ها‏ی داستان نویسی، اطلاعات حقیقی و مستند را به خواننده بدهد.»
کاظمی می‏گوید: «فضاسازی‏ها‏ی ذهنی و خیال‏پردازی‏ها‏ را باید در زندگینامه متوقف کرد و نه تکنیک‏ها‏ را. می‏توان از تکنیک تعلیق استفاده و گره‏اندازی و تلاش برای گره‏گشایی در داستان، را برای خواننده جذاب و قابل خواندن کرد.»
گودینی هم آسیب‏های استفاده بی‏رویه از تخیل را در داستان، مختص زندگینامه‏ها‏ی سفارشی می‏داند که گردآوری آنها از سوی مراکز و مؤسسات تحقیقاتی اغلب به نویسندگان تازه کار پیشنهاد شد و چون این نویسندگان به نگارش زندگینامه‏ها‏ی روشمند آشنا نیستند، هم چنین علاقه‏ای‏به سوژه ندارند و با آن همذات پنداری نکرده‏اند‏خیال و را در زندگی شخصیت‏ها وارد کرده و آثاری خلق می‏کنند که عمدتاً مانا نخواهند بود و از طرفی چون معمولاً آثار سفارشی بدون روح‏اند، قادر نیستند روح تاریخ را منتقل کنند و هدف اصلی از تألیف آنها الگوسازی برای نسل‏ها‏ی حاضر و آینده است هم محقق نخواهد شد.
 
حافظان فرهنگی مسؤولند
زمانی که زندگینامه را به سمت شرح‏حال‏نویسی پیش بردیم و شخصیت مورد نظر را با تمام ویژگی‏ها‏ی خوب و بد در داستان به تصویر کشیدیم و تحقیق و مطالعه را جایگزین افسانه و خیال کردیم زندگینامه‏ای‏ نوشته‏ایم موفق، تأثیرگذار و ماندگار و لازمه این کار را کاظمی در این می‏داند که از قهرمان‏پروری در زندگینامه‏ها‏ پرهیز شود و حتی اگر شخصیت‏های ما قهرمانان زمانه بودند از پرو بال دادن و نگاه یک سویه به آنها خودداری کنیم تا شخصیت زندگینامه درآینده به افسانه تبدیل نشود زیرا با قهرمان‏پروری ما نقاط برجسته او را برجسته‏تر کرده‏ایم و در برخی از موارد به او چنان قدرت بخشیده‏ایم که نسل آینده به هیچ عنوان در توان خود نمی‏بیند، خود را با افتخارات کشورش تطبیق دهد و در این شرایط اتفاقی که می‏افتد این است، شخصیت‏هایی که در دوره‏ای ‏از تاریخ واقعاً وجود داشته‏اند، افسانه می‏شوند.
از طرف دیگر زندگینامه‏ها‏ی داستانی در آینده به هیچ وجه قابل استناد برای محققان و پژوهشگران نخواهند بود زیرا یک محقق به خود هرگز اجازه نمی‏دهد در کتاب علمی و یا تاریخی خود به روایت‏هایی استناد کند که در داستان آورده شده‏اند.
بر این اساس نویسنده «خاطرات احمد احمد» تأکید می‏کند سربازان فرهنگی این مملکت باید کارشان را درست انجام دهند و اگر چه رسیدن به حقیقت محض همیشه ممکن نیست، ولی با تلاش و احساس تعهد در برابر تاریخ زندگی کسانی که در زمینه‏ها‏ی علمی، اقتصادی، مذهبی و ... موفق و منشأ اثر بوده و به حق کارشان را خوب انجام داده اند، واقعیت را با رعایت اصول زندگی‏نامه‏‏نویسی اصیل منتقل کنند. به این ترتیب زندگینامه‏ها‏یی پدید می‏آیند که پژوهشگران با فراغ خاطر به آن استناد می‏کنند و شخصیت‏های واقعی و معمولی آن برای نسل حاضر و آینده ملموس و باورپذیر می‏شوند و می‏توان خواندن آن را برای ارزیابی هویت نسل جوان به آنان توصیه کرد. 

سیمین سجادی

منبع: کتاب هفته، شماره 366، شنبه 16 دی 1391، ص4


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.