هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 95    |    1 آذر 1391

   


 

همه از خداییم و به سویش باز می‏گردیم


«بررسی جایگاه تاریخ شفاهی در پژوهش‌های تاریخی» در دانشگاه خوارزمی


رستم‏آباد، از عاشوراها تا انقلاب


نقش فروغی در تاسیس و بقای سلطنت پهلوی


کتاب خاطرات آمنه بهرامی رونمایی شد


تاريخ شفاهی «مقاومت خندقيان» به حوزه هنری رسيد


واکاوی سه کتاب در نشست «شکنجه ـ ساواک ـ پهلوی»


انتشار تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت‌الله مطهری


«گزارشی از زندگی من» منتشر شد


گفت‌وگو با محمد افراسیابی (4)


در زندان، زندگی جمعی داشتیم


 



گفت‌وگو با محمد افراسیابی (4)

صفحه نخست شماره 95

مجلس سنا چند اداره داشت؟
اداره قوانین، اداره تندنویسی، اداره بایگانی، اداره حسابداری، اداره ملزومات و بازرسی، کتابخانه، اداره دفتر و کارگزینی. اواخر کار مجلس سنا، چند اداره از جمله بهداری به آن اضافه شد. دکتر علی مداوی را که تنها پزشک بهداری بود و سناتورها را معالجه می‌کرد ـ مطب‌اش در خیابان شریعتی، خیابان حقوقی بود ـ به ریاست بهداری انتخاب کردند.

اداره‌های مذکور در کدام ساختمان واقع بودند و چگونه مدیریت می‌شدند؟
اداره‌های مجلس سنا، در ابتدای تأسیس مجلس سنا، در ساختمان شماره 5 مجلس شورای ملی ـ بهارستان ـ قرار داشت. اما آنجا ظرفیت بعضی از اداره‌های مجلس سنا را نداشت. بنابراین، آن اداره‌ها به طور مشترک در ساختمان مجلس شورای ملی قرار داشتند. به عنوان مثال، اداره تندنویسی هر دو مجلس در یک اتاق و اداره قوانین هر دو مجلس در اتاق دیگر به کار مشغول بودند. اداره‌های مجلس سنا یک رئیس کل ـ رئیس دفتر ـ داشت و رئیس امور اداری و مالی زیر نظر او کار می‌کرد. در واقع هر اداره یک رئیس داشت. اما همه رؤسا تابع رئیس امور اداری و مالی مجلس سنا بودند. در سال 1333 بهنام (عمادالملک) رئیس کل بود. پس از فوت او، با وجود آن که کارمندان مجلس سنا و دو معاونش برای انجام پست او توانایی داشتند، فخرالدین وفا ـ در وزارت دارایی رئیس کمیسیون ارز بود و بازنشسته شده بود ـ را با پارتی‌بازی در زمان ریاست صدرالاشراف، به جای او انتخاب کردند.

لطفاً رؤسای اداره‌های مجلس سنا را معرفی بفرمایید.
ابتدا سیدعلی دانش‌پژوه، رئیس اداره قوانین بود. پس از این که بازنشسته شد، نصرالله لسانی با مدرک لیسانس، به ریاست آن اداره برگزیده شد و تا سال 1357 در آن سمت باقی بود.
ابتدا رئیس اداره تندنویسی محمد همدمی بود. او بازنشسته شد و درگذشت. محمدجعفر اسلامی که لیسانس معقول و منقول داشت، به جای او منصوب شد.
رئیس اداره بایگانی، ناصر احمدی بود و زیرنظر رئیس دفتر و امور مالی کار می‌کرد.
ابتدا عبدالله سررشته‌دار رئیس اداره حسابداری بود. پس از آن که به درخواست خود، بازنشسته شد، هوشنگ مختاری ـ معاون او ـ رئیس آن اداره شد. پس از مدتی، او را بازنشسته کردند و محمد شیخ‌الاسلامی رئیس اداره حسابداری شد.
از آغاز تا پایان کار مجلس شنا، علی آبتین با آن که سود نداشت، رئیس اداره ملزومات و بازرسی بود. چون با ساواک ارتباط داست، پس از این که بازنشسته شد، او را به کار دعوت کردند. گویا او پیش از افتتاح مجلس، اسامی افراد را برای تأیید به ساواک می‌فرستاده است.
ابتدا مرحوم عباس زریاب خویی رئیس کتابخانه مجلس سنا بود (1328 ـ 1334). پس از این که ایشان برای ادامه تحصیل به آلمان سفر کرد، کیکاوس جهانداری تا سال 1357 رئیس کتابخانه بود، و دکتر زرین‌کوب و دکتر شفیعی کدکنی با کتابخانه مرتبط بودند.
ابتدا بهنام (عمادالملک) رئیس اداره دفتر بود. پس از فوت او، فخرالدین وفا به ریاست منصوب شد.

وظیفه اداره دفترچه بود؟
تا سال 1352 ـ 1353 رئیس دفتر دو معاون داشت. یکی از آنها در کارگزینی کار می‌کرد و دیگری کارهای دفتری را آماده می‌کرد و به رئیس تحویل می‌داد و رئیس دفتر آن را به رئیس مجلس می‌داد تا امضا کند. در اداره دفتر به نامه‌هایی که برای اداره‌ها و وزارتخانه‌ها و افراد خارج از اداره نوشته و رد و بدل می‌شد، رسیدگی می‌کردند. رئیس اداره دفتر، امور دفتری و کارهای مربوط به رئیس مجلس را انجام می‌داد و احکام را برای امضا نزد رئیس مجلس می‌برد و می‌آورد. رئیس حسابداری هم بودجه مجلس را تهیه می‌کرد و برای تصویب به رئیس مجلس می‌سپرد تا سال 1352 ـ 53 کارگزینی و دفتر در هم ادغام بودند. تا این که بهنام (عمادالملک) رئیس دفتر فوت کرد. براساس حکم، فخرالدین وفا زنجانی، به طور هم‌زمان رئیس امور مالی و رئیس دفتر شد. از آن پس فقط او رابط بین رئیس مجلس و کلیه ادارات به جز اداره قوانین شد. در واقع کارهایی که به رئیس مجلس مربوط می‌شد و او باید امضا می‌کرد، به وسیله رئیس امور اداری و مالی انجام می‌شد. غیر از او، رئیس اداره قوانین نیز با رئیس مجلس ملاقات می‌کرد. دیگر هیچ کس اجازه نداشت با رئیس مجلس مذاکره و صحبت کند. اما اگر فردی برای انجام کار خصوصی از رئیس مجلس وقت ملاقات می‌خواست و او موافقت می‌کرد، با اجازه رئیس کل به دیدار رئیس مجلس می‌رفت. البته گاهی هم رئیس مجلس افراد را احضار می‌کرد. مثلاً وقتی من رئیس فروشگاه مجلس سنابودم، مهندس جعفر شریف امامی ـ رئیس مجلس وقت ـ راننده‌اش را به فروشگاه می‌فرستاد تا کالاهایی از جمله قند بلژیکی، شکر، روغن مازولا، برنج و ماهی را تهیه کند و به منزل او ببرد. یک بار من را احضار کرد. وقتی نزد او رفتم، به من گفت: چون منزل من یک مقدار بی‌بند و بار شده، هر وقت کالایی به آنجا می‌فرستی، خودت صورت آن را برای من بیاور تا ملاحظه کنم. از آن به بعد، صورت اجناس را یادداشت می‌کردم و برای رفتن پیش شریف‌امامی، از فخرالدین وفا اجازه می‌گرفتم و به او می‌گفتم: مهندس شریف امامی این لیست را از من خواسته‌اند. اگر شما برایشان می‌برید، ببرید. در غیر این صورت خودم ببرم. می‌گفت: نه، خودت ببر. اوضاع به همین منوال بود تا این که سیدجلال‌الدین شادمان به سناتوری منصوب شد و به عنوان کارپرداز اول از طرف سایر سناتورها انتخاب شد و با فخرالدین وفا زنجانی که رئیس دفتر بود و مجلس را قبضه کرده بود، دچار مشکل شد. چون هیچ کدام از اداره‌ها بدون اجازه رئیس دفتر، جرأت نداشتند با رئیس مجلس دیدار کنند، شادمان اداره کارگزینی و دفتر را از هم تفکیک کرد. قدرت فخرالدین وفا را کاهش داد و از او که رئیس دفتر بود، خواست فقط بر کارهای دفتر نظارت کند. پس از این که رئیس حسابداری بازنشسته شد، شادمان فرد دیگری به نام محمد شیخ‌الاسلامی را به جای او منصوب کرد. پس از مدتی حسابداری تفکیک شد. شادمان در آن زمان مقداری به کارهای مجلس سنا سر و سامان داد و سعی داشت کارها را قانونمند کند که نسبتاً موفق شد.

وظیفه اداره قوانین چه بود؟
پس از این که هر وزارتخانه لوایج وزرا و طرح‌های سناتورها را به اداره قوانین می‌برد و افرادی که در قسمت چاپ و تکثیر بودند، آن را چاپ می‌کردند (رئیس اداره چاپ و تکثیر محمدمهدی مشیری بود)، رئیس اداره قوانین آنها را بین سناتورها توزیع می‌کرد. پس از بحث راجع به لوایح 1 ـ 2 ـ 3 فوریتی، آن را به کمیسیون مربوطه می‌فرستادند. رئیس، نائب رئیس، منشی، مخبر و... آن کمیسیون، قانون را در جلسه علنی تصدیق می‌کردند و به وزارتخانه مربوطه می‌فرستادند.
چون قانونگذاری وظیفه مجلس بود، رئیس اداره قوانین، لوایح، قوانین و طرح‌هایی را که به اداره قوانین ارائه می‌شد، به رئیس مجلس اطلاع می‌داد. رئیس اداره قوانین اجازه داشت هر موقع که بخواهد بابت لایحه و دستور جلسه پیش رئیس مجلس برود. رئیس مجلس با رئیس اداره قوانین ارتباط مستقیم داشت. به او دستور می‌داد که فلان لایحه یا فلان قانون در برنامه امروز باشد یا نباشد یا این که کدام یک در اولویت باشد. پس از ارائه دستور جلسه، رئیس اداره قوانین دستورها را اجرا می‌کرد و همیشه، پس از تشکیل جلسه در مجلس، رئیس اداره قوانین پشت سر رئیس مجلس می نشست. همچنین در اداره قوانین فهرست موضوعی از قوانین درست می‌کردند.

اداره کارگزینی مجلس سنا چگونه نیروی کار مورد نیاز خود را تأمین می‌کرد؟
علاوه بر سفارش سناتورها درباره استخدام افراد، کارگزینی آزمون هم برگزار می‌کرد. البته این در زمان کارپردازی سیدجلال‌الدین شادمان بود که محمدمهدی مشیری را که رئیس چاپخانه بود به ریاست کارگزینی برگزید. ابتدا در روزنامه‌ها آگهی چاپ می‌کردند. این آگهی‌ها بیشتر برای کارهای مخصوصی همچون تندنویسی بود. رئیس یا اداره تندنویسی از افرادی که مدرک لیسانس داشتند، بدون توجه به رشته تحصیلی آنها آزمون می‌گرفت. اگر قبول می‌شدند، آن‌ها را استخدام می‌کردند. به یاد دارم یک بار چند نفر در آزمون تندنویسی قبول شدند و در اداره تندنویسی مشغول به کار شدند. اما پس از این که مدارج بالای دانشگاهی را طی کردند و دکترا گرفتند از مجلس سنا استعفا دادند و رفتند.

وظیفه اداره تندنویسی چه بود؟
چون آن موقع ضبط صوت وجود نداشت، با شروع جلسه مجلس سنا، در دو طرف مجلس 3 ـ 4 نفر تندنويس حضور داشتند و نطق‌هاي سناتورها را با مداد، تند تند و بدون نقطه مي‌نوشتند. به طوري كه فقط خودشان مي‌توانستند مطالبي را كه نوشته‌اند، بخوانند. در آنجا يك نفر مقطع بود. وقتي افراد در حال نوشتن بودند، با مداد بر ميز شخص مورد نظر مي‌زد و به او تفهيم مي‌كرد كه ننويسد. به اين ترتيب فرد ديگري ادامه مطالب را مي‌نوشت. تندنويس‌ها پس از پايان جلسه به اداره تندنويسي مي‌رفتند و نوشته‌هايشان را پاكنويس و نقطه‌گذاري مي‌كردند و در اختيار ماشين‌نويس‌ها قرار مي‌دادند. ماشين‌نويس‌ها مطالب را روي برگه استنسيل تايپ مي‌كردند و براي تكثير به چاپخانه مي‌فرستادند.
يك‌بار به دستور سيدحسن تقي‌زاده 100 نسخه از صورت‌جلسه مجلس تكثير شد. 60 نسخه از آن را به سناتورها دادند و چند نسخه را در اداره تندنويسي بايگاني كردند. بقيه صورت‌جلسه‌هاي تكثير شده را براي فروش به روزنامه‌فروشي‌ها دادند. روزنامه‌فروشي‌ها چند دفعه صورت‌جلسه‌هاي مجلس را براي فروش بردند. اما پس از مدتي به مجلس آمدند و گفتند: مردم اين مطالب را خريداري نمي‌كنند. در واقع اين موضوع از بي‌علاقگي و بي‌توجهي مردم به مجلس نشان نشان داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در ساختمان مجلس شوراي ملي سابق ـ بهارستان ـ دو نفر سناتورها را شناسايي كرده و به مجلس احضار كردند. قرار شد كليه نمايندگان شوراي ملي و سنا از سال 1342 به بعد هر مقدار حقوقي كه گرفته‌اند به عنوان جريمه بپردازند. اما عده ديگري از آنها را با استناد به صورت مذاكراتي كه در اداره تندنويسي بايگاني شده بود، به اعدام محكوم كردند.
محمدعلي علامه وحيدي(22) يكي از آنها بود. او اهل كرمانشاه بود و پس از درگذشت ظهيرالاسلام، توليت مسجد سپهسالار ـ شهيد مطهري فعلي ـ را به عهده گرفت. پس از آن به سناتوري منصوب شد و در مدح فرح ديبا شعر سرود. فرح در كاخ مرمر دفتر كار داشت. رئيس دفتر به همراه دو، سه كارمند در آنجا كار مي‌كردند. او به آنها دستور داد كه بنويسند. علامه وحيد از اين به بعد آجودان شهبانو فرح است. به ياد دارم علامه وحيد آن كاغذ را كه در دست گرفته بود و به ساير سناتورها نشان مي‌داد فقط نشانه يك لقب بود، وگرنه حقوق و مزايايي در كار نبود. يكي ديگر از كارهاي او، جعل حديث بود. يعني در يك حديث كذب نعوذبالله ديبا را سيد و فرح ديبا را سيده و دختر ـ نوه ـ حضرت فاطمه زهرا (س) معرفي كرده بود و پس از نام‌نويسي در مجلس جهت نطق پيش از دستور درباره اين موضوع كرده بود. چون آن موقع اگر سناتورها مي‌خواستند پيش از دستور درباره مملكت يا حوزه انتخابيه خود صحبت كنند، بايد ثبت‌نام مي‌كردند. هنگام دستور زنگ به صدا درمي‌آمد و مجلس رسميت پيدا مي‌كرد.
يكي ديگر از كساني كه اعدام شد، محسن خواجه‌نوري(23) بود. شايد به علت اين كه او همه زمين‌هاي پايين گردنه قوچك (زرد بند) ـ روبه‌روي سربازخانه لشكرك بعد از پل رودخانه ـ دست راست ـ يعني روستاي شورك آب را كه بعدها از بين رفت، به زور گرفته بود و با شاهپور غلامرضا آنجا را كه ساخت و سازهاي فراوان و عجيبي شده است، درآوردند.
پروفسور جمشيد اعلم(24) يكي ديگر از افراد اعدامي بود. ايشان 4 ـ 5 ـ 6 دوره وكيل مجلس شوراي ملي بود و پس از آن سناتور شد. او رياست بيمارستان اميراعلم در خيابان دروازه دولت را هم به عهده داشت. منزل او نزديك پارك ساعي بود. پس از حوادث سال 1342 و و دستگيري امام خميني (ره)، به همراه علامه وحيد در مجلس سنا درباره ايشان سخنان توهين‌آميزي مطرح كرد. پس از پايان سخنراني از ترس آن كه مبادا گرفتار انتقام بشوند از طرف شهرباني براي آنها يك مأمور گذاشتند. آن مأمور هميشه در ماشين كنار آنها مي‌نشست.
علاوه بر افراد مذكور، تيمسار سرلشكر ايرج مطبوعي(25) هم بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي اعدام شد. در سال 1313 كه رضاشاه دستور كشف حجاب داد، او سرهنگ و نماينده رضاشاه و رئيس ارتش خراسان (مشهد) بود. محمدولي خان اسدي، باجناق محمدعلي فروغي و نايب‌التوليه آستان قدس رضوي بود. او با كشف حجاب مخالف بود و مردم را از آن كار منع كرده و به آنها گفته بود: اگر كشف حجاب كنيد، دفعه بعد رضاشاه به شما دستور مي‌دهد كه همسرانتان را بدون حجاب به خيابان بفرستيد. به همين دليل، او به دستور مطبوعي بازداشت و زنداني شد. به دنبال اين ماجرا مردم در مسجد گوهرشاد بست نشستند. مطبوعي وقايع را تلفني به رضاشاه اطلاع داد و به دستور رضاشاه مسجد گوهرشاد را به توپ بست. در آن روز بسياري از مردم نيمه جان و زنده را به همراه افرادي كه جانشان را از دست داده بودند، در كاميون‌ها ريختند و در بيرون از شهر زنده به گور كردند. به فرياد آنان كه مي‌گفتند ما زنده هستيم، توجهي نكردند.
هنگامي كه محمدرضا شاه از ايران فرار كرد، مطبوعي بارها از بختيار، نخست‌وزير وقت، تقاضا كرد تا با رفتن او از ايران موافقت كند. او مي‌گفت: من كارهاي لازم را انجام داده‌ام. مي‌گويند فقط بايد آقاي نخست‌وزير اجازه بدهد و گذرنامه را امضا كند. به ياد دارم يك بار كه در كنار مطبوعي ايستاده بودم، او به بختيار گفت: اجازه بده از ايران بروم، من پير شده‌ام، مرا مي‌كشند. با اين كه او سرلشكر بازنشسته و هم‌دوره رضاشاه بود و از بدو تأسيس تا انحلال مجلس سنا، سناتور بود، بختيار به او اجازه نداد از ايران خارج شود. به او گفت: نه تيمسار، ما حالا كار داريم. اگر بنا شد برويم، با هم مي‌رويم.


22ـ نامبرده در ادوار 4 ـ 5 ـ 6 مجلس سنا نماينده انتخابي مردم كرمانشاه بود. (همان، ص 413)
23ـ نامبرده در دوره 6 مجلس سنا نماينده انتخابي از استان تهران بود. (همان، ص 410)
24ـ نامبرده در ادوار 4 ـ 5 ـ 6 ـ 7 نماينده انتصابي از استان تهران در مجلس سنا بود. (همان، ص 407)
25ـ نامبرده در ادوار 2 ـ 4 ـ 5 ـ 6 ـ 7 نماينده انتصابي تهران در مجلس سنا بود. (همان، ص 415).

ادامه دارد...

گفت‌وگو و استخراج: محبوبه میرپور کلایه،کارشناس تاریخ

منبع: فصلنامه اسناد بهارستان، سال اول، شماره اول، بهار 1390، بخش تاریخ شفاهی، ص 382


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.