هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 95    |    1 آذر 1391

   


 

همه از خداییم و به سویش باز می‏گردیم


«بررسی جایگاه تاریخ شفاهی در پژوهش‌های تاریخی» در دانشگاه خوارزمی


رستم‏آباد، از عاشوراها تا انقلاب


نقش فروغی در تاسیس و بقای سلطنت پهلوی


کتاب خاطرات آمنه بهرامی رونمایی شد


تاريخ شفاهی «مقاومت خندقيان» به حوزه هنری رسيد


واکاوی سه کتاب در نشست «شکنجه ـ ساواک ـ پهلوی»


انتشار تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت‌الله مطهری


«گزارشی از زندگی من» منتشر شد


گفت‌وگو با محمد افراسیابی (4)


در زندان، زندگی جمعی داشتیم


 



کتاب خاطرات آمنه بهرامی رونمایی شد

صفحه نخست شماره 95

کتاب «چشم در برابر چشم» شامل خاطرات آمنه بهرامی‌نوا از کودکی تا اسیدپاشی و بخشش، با حضور جمع زیادی از مردم در خانه هنرمندان ایران رونمایی شد.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «چشم در برابر چشم» شامل خاطرات آمنه بهرامی‌نوا - که در سال 1383 جوانی به نام «مجید موحدی» با پاشیدن اسید روی صورت او، باعث شد آمنه بینایی‌اش را از دست بدهد -  روز جمعه 26 آبان در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

مهدی سجودی، نویسنده این کتاب در سخنانی گفت: اوایل سال 1390 بود که با آمنه قرارداد چاپ کتاب را امضا کردم و 75 ساعت روایت شفاهی او را تحویل گرفتم. می‌دانستم که در تبدیل این حرف‌ها به متن کتاب باید دقت کرد و زبانی جذاب را به خدمت گرفت.

وی افزود: یادم می‌آید وقتی صحنه اسیدپاشی را پیاده می‌کردم، چندین روز درگیر آن شده بودم و بسیار متاثر بودم. بسیار تلاش کردم که سیر دفاعیه با جزئیات بیان شود و در عین حال شکل داستانی اثر از بین نرود.

سجودی اضافه کرد: رونمایی از کتاب خاطرات آمنه تنها رونمایی از کتاب زندگی دختری نیست که بر او اسید پاشیده‌اند، بلکه ادای احترام به بخشش و تمجید از قانونگرایی و قانونمند بودن است.

وی کتاب «چشم در برابر چشم» را نه اثری درباره مصیبت و فاجعه بلکه اثری درباره توانایی بخشیدن در عین قدرت توصیف کرد.

مولف این کتاب گفت: من حتی برای یک بار هم احساس نکردم که آمنه نابیناست؛ آمنه چشم در چشم آینده‌ای دوخته که تار و پودش با رشد او گره خورده است.

مهدی سجودی در پایان سخانش و پس از قرائت یکی از قطعه‌های پایانی کتاب «چشم در برابر چشم» از ساخت فیلمی در آینده نزدیک از زندگی آمنه بهرام نوا در سطح جهانی خبر داد.

همچنین علی صرافی، وکیل مدافع آمنه بهرامی نوا گفت: آمنه‌ای که امروز می‌بینم با آن دختری که نخستین بار او را دیدم، تفاوت زیادی کرده و ارتقای زیادی پیدا کرده است؛ او خمیرمایه این رشد را داشت و استعدادهای زیادی داشت و دارد که باید شکوفا شوند؛ آمنه از زیبایی ظاهر به زیبایی باطن رسیده است.

وی افزود: وقتی او را ملاقات کردم سراپا خشم بود و من واقعاً نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. با این حال داوطلبانه رفتم سراغ او و او هم با نیت خوبش در این کار سخت از من حمایت کرد.

صرافی اضافه کرد: من به سهم خودم قدمی برداشتم، ولی آنچه مهم بود، شاید رسانه‌ها بودند که توانستند موضوع آمنه را به گوش جهانیان برسانند.

وکیل مدافع آمنه بهرامی نوا با بیان اینکه «آمنه در موضع قدرت از قصاص گذشت» گفت: همه اینطور نیستند و بسیاری در موضع ضعف هستند؛ من زنی را می‌شناسم که چند جوان به صورت او اسید پاشیده‌اند و فرار کرده‌اند و شوهرش هم فرار کرده و این زن هیچکس را نداشت و هنوز هم ندارد.

وی با طرح این سئوال که «آیا باید همه همین شجاعت را دنبال کنیم؟» ادامه داد: اینگونه نیست؛ موقعیت‌ها فرق می‌کند. در هر حال جامعه باید از امنیت کامل برخوردار باشد. اگر بخشیدن یک مجرم از قصاص لازم است آن هم در موضع ضعف نه قدرت، ولی باید در نظر داشته باشیم که مجرم حتماً مجازات شود. البته نه حتماً قصاص بلکه مجازات‌هایی مثل حبس ابد یا طویل‌المدت نه اینکه بعد از چند سال آزاد شود؛ مثل همین مورد (مجید موحدی) که بعد از 8 سال آزاد شد و معلوم نیست متنبه شده است یا نه؟

صرافی ادامه داد: در مورد کسانی که فرهنگ درستی ندارند، آیا مطمئن هستیم که باز هم به همین صورت عمل نمی‌کنند؛ هم عدالت لازم است هم احقاق حق قربانی.

وکیل مدافع آمنه بهرامی نوا تاکید کرد: از نظر اجتماعی در مورد آمنه هنوز به طور کامل احقاق حق نشده است.

در ادامه این برنامه عباس شرار، شاعر نابینا که دو فرزند از 3 فرزنش هم مانند خودش نابینا هستند، در سخنانی گفت: هر چیزی در لحظه اتفاق می‌افتد؛ من ضمن ستایش کامل این دختر بزرگوار (آمنه بهرامی) معتقدم درست است که او گذشت کرد اما بزرگترین قصاص را کرد؛ چون اگر آن متهم شعور و آگاهی نداشته باشد، اساساً قصاص چنین کسی بی‌معنی است و اگر هم شعور داشته باشد، وقتی به خودش بیاید که حتماً خواهد آمد، روزی هزار بار آرزوی مرگ می‌کند.

شرار خطاب به آمنه بهرامی‌نوا افزود: آمنه عزیز! برای تو مراسم بزرگداشت می‌گیرند، یادبود می‌گیرند، دور و برت می‌آیند و برایت دلسوزی می‌کنند، بازیچه دست رسانه‌های تبلیغاتی شدی و باز هم می‌شود، اما فراموش نکن که فقط تو نیستی که نابینا هستی. تو فقط نوع نابینایی‌ات با بقیه فرق می‌کند.

این شاعر ادامه داد: آمنه! تو نابینا هستی، ولی ناتوان نیستی پس فریب تبلیغات و داستان‌هایی که برایت ایجاد می‌کنند، نخور.

وی سپس غزلی خواند و آن را به آمنه بهرامی نوا تقدیم کرد.

امیر داری‌زاده نویسنده هم سخنانش را اینگونه آغاز کرد: یک انسان باید همواره راه خدا را طی کند؛ یعنی باید ویژگی‌های خدایی داشته باشد؛ به نام خداوند «بخشایشگر» مهربان. تا زمانی که عشق الهی در وجود کسی نباشد، امکان ندارد او دست به چنین بخشندگی بزند؛ بخشندگی زمانی است که در پسِ آن تعالی اندیشه و معرفت الهی باشد و اگر اینگونه نباشد، دیگر بخشندگی نیست، بلکه مظلومیت است.

وی ادامه داد: افتخار بزرگی است که انسان بتواند در اوج قدرت، تصمیم به بخشش بگیرد. قدرت را در دست داشتن و تلافی نکردن، مهم است. من مطمئن هستم که الان هیچ حس انتقامی در وجود آمنه باقی نمانده باشد.

داری‌زاده سخنانش را با قرائت دو غزل که آن را به آمنه بهرامی‌نوا تقدیم کرد، به پایان برد.

در این برنامه پس از قرائت پیام سیدمحمد خاتمی و نیز مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، آمنه بهرامی نوا که در سال 1383 جوانی به نام «مجید موحدی» با پاشیدن اسید روی صورت او، موجب نابینایی‌اش شد، در سخنانی با تقدیر از همه کسانی که در چند سال گذشته به او کمک کرده‌اند، به تشریح روند تدوین کتاب «چشم در برابر چشم» و نیز مراحل دادرسی پرونده قضایی مربوط به این ماجرا پرداخت.

وی خطاب به حاضران در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان گفت: هر کدام از شما سهمی در لحظه‌هایی که من در گذشته داشته‌ام، داشته‌اید و کوتاهی من را ببخشید که اسامی تک تک شما را بلد نیستم تا اعلام کنم.

بهرامی‌نوا همچنین از صادقی از مسئولان وزارت ارشاد که در روند بررسی کتاب «چشم در برابر چشم» در وزارت ارشاد، به این کار و در واقع تسریع در صدور مجوز آن کمک کرده، شهرداری تهران و خانه هنرمندان ایران، دکتر امیر صبوری و دکتر رامان مِدِل (پزشکان معالجش) علی صرافی وکیل مدافع خود، مهدی سجودی مولف کتاب مذکور و نیز رسانه‌ها که در جمع‌آوری 100 میلیون تومان پول برای معالجه چشم‌ها و صورتش و نیز جهانی کردن این موضوع تلاش کرده‌اند، قدردانی کرد.

آمنه بهرامی‌نوا گفت: من سیاسی نیستم و با سیاست هم کاری ندارم. من یک ایرانی هستم و به هر کسی که ایرانی باشد، احترام می‌گذارم؛ من از آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد که پیگیر کارهایم بودند، تشکر می‌کنم.

وی در ادامه یادآور شد: سال 87 که حکم قصاص را گرفتم، می‌خواستم برگردم بارسلون ولی دیدم که «اشپیگل» و برخی دیگر از روزنامه‌های خارجی منتظر بودند که با من مصاحبه کنند. آنجا بود که دکتر صبوری گفت «آمنه! الان باید کتابت را بنویسی». ولی گفتم می‌خواهم این کار را بعد از بخشش، انجام دهم. به هر حال بعد از اصرارهای فراوان من کار کتاب را شروع کردم.

بهرامی‌نوا افزود: البته این کار بسیار سختی بود و صد و چند ساعت صدا شد که رسید به 27 نوار. آن را تبدیل کردند و اسمش را گذاشتند «چشم در برابر چشم». من تصمیم گرفتم یک قرارداد جهانی با «ریبا فرلایک» (یک ناشر آلمانی) به ارزش 450 هزار دلار برای چاپ کتاب امضا کنم، اما وقتی دیدم در کتاب من آدمی ضعیف تصویر شده‌ام، از این تصمیم خودم منصرف شدم و به ناشر گفتم که کتاب فقط در آلمان چاپ شود و اجازه چاپ جهانی آن را ندادم.

وی با اشاره به شروطی که با ناشر ایرانی برای چاپ کتابش داشته، گفت: به آقای مهدی سجودی گفتم که نام و اسامی همه افراد مربوط به این ماجرا باید در کتاب بیاید که آقای سجودی گفت «آمنه! من این را قبول ندارم» و همانطور که خودش گفته بود، کتاب را چاپ کرد و به همین خاطر من از این کار او راضی نیستم.

بهرامی‌نوا ادامه داد: یک کمپانی فیلمسازی از آمریکا هم می‌خواست بیاید از من یک فیلم بسازد که وقتی دید من بخشش کرده‌ام، از این تصمیم منصرف شد. من خیلی رنج کشیدم تا یک ناشر خوب پیدا کنم و آخرش به آقای سجودی رسیدم و به او گفتم که امتیاز نشر کتاب در ایران متعلق به شما ولی امتیاز خارج از ایران را برای خودم می‌خواهم که او هم پذیرفت و کتاب را خیلی بهتر از آن چیزی که من تصور داشتم، چاپ کرد.

وی گفت: آقای احمدی‌نژاد هزینه تعدادی از عمل‌های من را داد که شد 35 هزار یورو که به پول ایران می‌شود حدود 90 میلیون تومان. دستشان درد نکند ولی به من نگفتند که آیا این کمک‌ها ادامه دارد یا نه؟ هیچ ارگانی به طور کامل و تا آخر از من حمایت نکرد.

بهرامی‌نوا به مشکلات خود در دوره درمان خود در اسپانیا اشاره کرد و یادآور شد: من رنج زیادی کشیدم؛ بارها زمین خوردم و حتی تعدادی از همین هموطنانمان در بارسلون برای کمک به من پیشنهادهای ناجوری می‌دادند، روزهایی بود که صدای من درنمی‌آمد، ولی به خودم می‌گفتم «آمنه تو باید بلند شوی و خودت مشکل خودت را حل کنی».

وی افزود: برادر بزرگ من الان در بیمارستان روانی بستری است؛ چون نمی‌توانست با این مسئله کنار بیاید ولی من به خودم می‌گفتم خودم باید این مسئله را حل کنم.

بهرامی‌نوا همچنین به روند رسیدگی به پرونده قضایی مربوط به سخن اشاره کرد و گفت: من وقتی از قصاص گذشتم، به دادستان امیرآبادی گفتم که من دیه کامل چشم‌ها و دست و صورتم را مثل یک انسان کامل می‌خواهم و دادستان هم در حکم نوشت که آمنه دیه کامل چشم‌ها و صورتش را می‌خواهد، ولی نگفت مثل یک «انسان کامل» چون انسان کامل، یعنی مرد نه زن.

وی افزود: بعد از مدتی به من زنگ زدند که آمنه دیه‌ات آماده است بیا بگیر، من گفتم بگذارید با وکیلم صحبت کنم، گفتند دیر می‌شود و از این حرف‌ها و وقتی رفتم دادستان امیرآبادی 3 بار روی سینه‌اش زد و گفت «دخترم من اشتباه کردم که درخواست تو را پذیرفتم ولی بیا امضا کن دیه صورتت را بگیر و از دیه چشم‌هایت بگذر». من گفتم دیه حق من است و به هر حال اشتباه کردم و از دیه چشم‌هایم که حق من بود، گذشتم.

بهرامی‌نوا ادامه داد: دیه‌ای که من طلب کرده بودم، به پول امروز می‌شد 560 میلیون تومان، ولی 280 میلیون تومن پول دیه چشم‌ها را حذف کردند و 128 میلیون تومان پول دیه صورت را به من دادند. مجید موحدی هم 24 دیماه 1390 با پرداخت 50 میلیون تومان از زندان آزاد شد. من رسیدگی به پرونده‌ام را از قصاص به بعد قبول ندارم و به همین خاطر به آقای اژه‌ای نامه دادم که موضوع ر اپیگیری کنند و خوشبختانه رئیس دفتر ایشان نامه‌ای خطاب به دادستان امیرآبادی نوشته و گفته «هر کسی که خطایی کرده، باید آن ا بپذیرد و تاوانش را بدهد». من از این حق خودم کوتاه نمی‌آیم.

آمنه بهرامی نوا ادامه داد: پزشک‌های من گفته‌اند اگر روند درمانی خوب پیش برود، امکان بازگشت 20 درصد بینایی به چشم‌های من وجود دارد. امیدوارم آقای احمدی‌نژاد هم کمک کنند.

در پایان این برنامه از کتاب «چشم در برابر چشم» رونمایی شد.

منبع: خبرگزاری مهر- فرهنگ و ادب


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.