هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 90    |    26 مهر 1391

   


 

گزارشی از هفدهمین همایش بین‏المللی تاریخ شفاهی


پنج گفتار درباره تاریخ فرهنگی و تاریخ فرهنگی جنگ عراق و ایران


موضوعات همایش مقاومت و مقابله با سلطه انگلیس در ایران


سهم من از چشمان او، مقدمه نحوه شکل‌گیری ندارد


هنگامه‌ی انسان‌سازی


حضور محمد علی رجایی نخست وزیر ایران در نشست شورای امنیت


24 مهر 59، خونین‏شهر


تاریخ شفاهی ایرانیان در قصه‌ها متبلور شده است


فتاحی: رنج تدوین‌گر تاریخ شفاهی از روایت‌گری آن بیشتر است


بایدها و نباید‏های تدوین در تاریخ شفاهی


نگاهی به کتاب بر سمند خاطره


 



24 مهر 59، خونین‏شهر

صفحه نخست شماره 90

خرمشهر در حافظه تاریخی خود روزهای تلخ و شیرینی را جای داده  است. شاید اوج حوادث این شهر در دوران دفاع مقدس رقم خورد ؛آنگاه که به سقوط کشانده شد و مدتی در اشتغال دشمن ماند و چندین ماه بعد دوباره گشوده شد و به آغوش وطن بازگشت و نفس تازه‌ای کشید.
 خرمشهر در شمار نخستین شهرهایی بود که با آغاز جنگ نابرابر عراق علیه ایران مورد هجوم قرار گرفت و زخمی و ویران شد. ساکنان این شهر، که روزی عروس خاورمیانه نامیده می‌شد، چاره‌ای جز مقاومت در برابر تجاوز نیافتند و مردانه ایستادند و بسیاری از آنها ایستاده مردند. سی و پنج روز مقاومت این نیروهای مردمی که با کمترین امکانات نظامی روی داد نماد پایداری ملتی است در برابر تجاوز بیگانه‌ای، نماد دفاع ملتی است از خاک میهن و دین و آرمان‌ها و ارزش‌های دینی و ملی و نماد شجاعت ملتی است در شکست دادن تجاوز و متجاوز و نماد پیروزی ملتی است در برابر دشمنان سرزمین‌مان ایران.
در این سی و پنج روز مقاومت ، حوادث زیادی آفریده شد و روزهای تلخی بر شهر و اهالی آن چشانده شد اما آنها لحظه‌ای از مقاومت و ایثار و شجاعت و شهادت باز نایستادند و شهر را با چنگ و دندان نگه داشتند.
اوج این تلخی‌ها و رشادت‌ها روز 24 مهر در خیابان چهل متری شهر رقم خورد. بعثی‌ها بر آن بودند آن روز شهر را به اشغال کامل خود دربیاورند. آنها نقطه ثقل فعالیت‌ها و تحرکات نیروهای مقاومت مردمی، خیابان چهل متری، را اشغال کرده و از صبح تا غروب آن روز جنایت‌های بی‌شماری را در همان خیابان مرتکب شدند. آنها شب پیش از آن در منازل مشرف به خیابان چهل متری کمین کرده و از صبح روز 24 مهر عده زیادی از رزمنده‌های ایرانی را غافلگیرانه به شهادت رساندند. قساوت و شقاوت عراقی‌ها ظهر آن روز در اوج خود بود آنگاه که شیخ محمدحسن شریف‌قنوتی (شیخ شریف) و عبدالرضا آلبوغبیش را غافلگیر کرده و به اسارت درآوردند و هر دو را با وحشیانه‌ترین روش شکنجه کردند. شیخ را به فجیع‌ترین وضعی به شهادت رساندند. تصویری که از جنازه شیخ گرفته شده یکی از بی‏نظیرترین تصاویری است در نشان دادن اوج جنایت‌بار بودن بعثی‌ها و اوج مظلومیت رزمنده‌های ایرانی؛ سند ماندگاری است از تجاوزگری و جنایت‌گری عراق در جنگ. شیخ که هیچ وقت اسلحه‌ای در دست نمی‌گرفت با دست خالی گرفتار بعثی‌ها شده بود و آنها پس از شکنجه‌های فراوان، کاسة سرش را شکافتند و مغزش را به کف خیابان ریختند. چه کسی این جنایت‌ها را در گسترة تاریخ پاسخ خواهد داد و انتقام این جنایت‌ها چگونه گرفته خواهد شد و تاوان این جنایت‌ها را چه کسانی خواهند داد؟
بعثی‌های سرمست از جنایت، پس از به شهادت رساندن شیخ به سراغ آلبوغبیش رفتند. او که با دیدن آن صحنه‌ها در گوشه‌ای کز کرده و منتظر سرنوشتی شبیه شیخش بود خود را برای شهادت آماده کرد. یکی از بعثی‌ها آلبوغبیش را به رگبار بست. سیزده گلوله به تنش اصابت کرد و او نقش زمین شد. اما دست تقدیر آن بود زنده بماند و امروز این نادرترین صحنه‌های جنگ را برای ماندگاری در تاریخ روایت کند.

در گیر و دار جنایت بعثی‌ها و مقاومت این دو ایرانی، رزمنده‌های زیادی وارد خیابان خرمشهر شده و غافلگیر شدند. مژده امباشی، دختر نوزده ساله‌ای که در روزهای اول جنگ در خرمشهر به کار امدادگری مشغول بود، با محمدرضا مبارز و رضا لیامی در حال انتقال چند مجروح به بیمارستان بودند که به محض ورود به خیابان چهل متری ماشین‌شان مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار گرفت. باران گلوله‌ها امان از آنها بریده بود و در همان ثانیه‌های اول هر هشت نفر آنها زخمی و مجروح شدند. چهار نفر از آن مجروح‌ها پشت ماشین در جا به شهادت رسیدند. تیر و ترکش مغز محمدرضا مبارز را متلاشی کرد و به شهادت رساند و مژده امباشی و محمدرضا لیامی را هم به شدت مجروح کرد. صباح وطن‌خواه از دیگر امدادگران و رزمنده‌های روزهای اول نبرد در خرمشهر نیز با کشور نجار و مصدق (عیوضیان) در جریان انتقال دو مجروح به بیمارستان در خیابان چهل متری گرفتار بعثی‌ها شدند و ماشین‌شان به رگبار بسته شد اما با رانندگی ماهرانه مصدق از معرکه جان سالم به در بردند.
بی‏تردید ثبت دقیق و درست حوادث لحظه به لحظه آن روز خرمشهر و خیابان چهل متری نیازمند پژوهش بیشتری است. شاهدان عینی اذعان می‌دارند آن روز عده زیادی از نیروهای ایرانی در خیابان چهل متری شهید و زخمی شدند. به اعتقاد بسیاری از آنها آن روز جنایت‌بارترین روز عراقی‌ها در خرمشهر بود و تعداد شهدا و مجروحان به حدی بود که نام خرمشهر در آن روز به خونین شهر تغییر یافت و شهر از آن روز به بعد نفس‌های آخرش مقامتش را کشید و دیگر تاب نیاورد و چند روز بعد سقوط کرد.
24 مهر باید در تقویم دفاع مقدس و در حافظه تاریخی این سرزمین به عنوان یک روز مهم و سرنوشت‌ساز ثبت شود تا آیندگان بیشتر به مظلومیت ما در جنگ و تجاوز بعثی‌ها پی ببرند و بدانند چرا و به چه دلیل شهر خرم در چنان روزی به خون نشست و خونین شد.

جواد کامور بخشایش



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.