هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 87    |    5 مهر 1391

   


 

میلیون‌ها بدن خاطره از جنگ


کتاب «خاطرات ایران»؛ از زبان یک زن رونمایی شد


جلد اول «همه چيز درباره جنگ» به چاپ هشتم رسید


نغمه های عشق و صلح


هفدهمین همایش بین المللی تاریخ شفاهی برگزار شد


ادبیات جنگ و دست‌های پنهان


خاطرات دفاع مقدس در «ایران ورجاوند3»


علم تاریخ شفاهی را دانشگاهی کنیم


صدام و رویای تجزیه ایران


انتقال احوال، احساسات و روحیات از گفتار به نوشتار (2)


دکتر احمد توکلی: دفاع‌مقدس «ارتش ژورنالیسم» نداشت


تاریخ‌شفاهی و غنی‏سازی تاریخ‏نگاری فتح خرمشهر


تحریف تاریخ جنگ؛ دغدغه‌ی راویان


تاریخ شفاهی، حافظه تاریخی و زندگي روزمره


راهنمای تاریخ شفاهی نیروی زمینی آمریکا(6)


 



صدام و رویای تجزیه ایران

صفحه نخست شماره 87

در سال 1359 رژیم حاکم بر عراق در سراسر خوزستان و کردستان از جمله اهواز و خرمشهر دست به تشکیل سازمان‏ها و گروه‏های علنی و مخفی برای براندازی نظامی جمهوری اسلامی زد. مرکز فرهنگی خلق عرب که در اوایل پیروزی انقلاب در اهواز تشکیل گردیده بود مستقیما از کنسولگری عراق در خرمشهر تغذیه می‏شد.(1) تشکیل گروههای مجعول بنام «جبهه آزدیبخش عربستان» (جبهه التحریر العربستان) با کمک‏های مالی و تشکیلاتی و آموزشی رژیم عراق انجام گرفت. ده‏ها جاسوس و تروریست پس از طی دوره‏های آموزشی در عراق و گرفتن پول و امکانات به خوزستان گسیل گردیدند. در گزارش 27/1/59 ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی به وزارت خارجه در این باره چنین آمده است: «از طرف وزارت كشور عراق برای افراد جبهه آزادی‏بخش خوزستان حقوق ماهانه در نظر گرفته شده است و به كسانی كه ماموریت‏های محوله را در جهت خرابكاری در خوزستان به نحو احسن انجام دهند علاوه بر حقوق، مبلغی هم به عنوان پاداش پرداخت خواهد شد.»
این عوامل از سوی نیروهای ایرانی دستگیر و در دادگاه‏ها اعتراف نمودند از طرف عراق تجهیز و حمایت شده و مستقیماً توسط کارشناسان خرابکاری و تروریستی عراق آموزش دیده و متعاقباً به اقداماتی نظیر منهدم نمودن لوله‏های نفت و پالایشگاه‏ها، مساجد، مغازه‏ها و خانه‏های مردم مباردت می‏نمودند. اسنادی که بعدها بدست آمد ارتباط و همکاری مقامات کنسولی عراق در خرمشهر و همچنین کارکنان مدرسه عراقی‏ها را با این عوامل بیش از پیش آشکار ساخت. در نامه به تاریخ 17/7/58 ، استانداری خوزستان به وزارت كشور آمده است: «اینك مسلم شده است كه كنسول عراق در خرمشهر یكی از فعالان دستگاه جاسوسی است و در خرابكاری‏ها دست دارد. مدرسه عراقی‏ها در خرمشهر نیز كانون جاسوسی دیگری است. دفتر مشترك شط العرب هم كانون دیگری است كه قریباً به بصره منتقل خواهد شد.» در نامه‏ای دیگر در مورخه 6/8/58 استانداری خوزستان به وزارت كشور، پیرو نامه قبلی مجدداً نگرانی‏هائی در این باره ابراز شده است: «تاكنون اقدام قاطعانه‏ای كه تكلیف كنسولگری عراق و مدرسه عراقی‏ها را روشن كند و از فعالیت جاسوسی و گسترش چنان مناسبتی جلوگیری كند، انجام نپذیرفته است. گفته می‏شود كه كارمندان مهم كنسولگری عراق، از سه نفر به چهار نفر كه همه یا غالب آنان افسر می‏باشند، افزایش یافته است. در مدرسه عراقی‏ها نیز گفته می‏شود كه افسران تعلیم دیده، به جای آموزگار و دبیر، به كار می‏پردازند.»
بعلاوه کشف شد که معاون عراقی دبیر کل دفتر مشترک هماهنگی امور شط‏العرب و معاون عراقی قسمت عملیاتی دفتر بعنوان گردانندگان یک شبکه خرابکاری در خوزستان عمل می‏کردند. از سوی دیگر تهیه و چاپ کتاب‏هایی همچون «تاریخ سیاسی امارت عربی عربستان، تاریخ عربستان، محمره، شهر و امارت عربی، مشکل عربستان، درگیری عربی فارسی و الاحواز» از نمونه‏های دخالت عراق در امور داخلی ایران بود. تهیه و چاپ نقشه‏های جعلی و تفکیک قسمت‏های مهمی از خاک ایران شامل استان‏های خوزستان و کردستان و سیستان و بلوچستان از دیگر اقدامات عراق بود. دولت عراق از طریق استانداری‏های بصره و عماره مبادرت به صدور کارت‏های شناسایی جهت عوامل خود فروخته عرب زبان خوزستان نمود. در رابطه با دعاوی ارضی، حکومت عراق اهداف توسعه طالبانه خود را طریق غیر اسامی و عناوین تاریخ و جغرافیایی دنبال نمود. عراق با ایجاد جبهه تحریر عربستان دست به تشکیل ستون پنجم خود در خوزستان زد.
 نعیم حداد معاون وقت رئیس جمهور عراق در مصاحبه مطبوعاتی ماه مه 1980 اعلام داشته بود: «عراق نسبت به تقاضای خود در مورد بازگشت جزایر استراتژیک ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب که در سال 1971 اشغال شد، پافشاری خواهد کرد.» وی در همین مصاحبه تاکید کرد: «عراق برای برقراری کنترل کامل شط‏العرب از سوی خود تلاش خواهد کرد.» شخص صدام در تاریخ 27/3/59 (17 ژوئن 1980) بمناسبت دوازدهمین سالگرد انقلاب عراق اعلام داشت: «ما به مبارزات خلق‏های ایران ایران علیه دیدگاه‏های عقب‏افتاده و خودکامه و علیه جهت‏گیری‏های منحرفی که زیر پوشش مذهب مخفی می‏شوند ولی در روش‏های خود به مرز کفر ورزیدن به دین پاک اسلام و ارزش‏های والا و تمدن پاک و اصیل آن رسیدند، درود می‏فرستیم. ما به خلق مبارز عربستان (خوزستان) که در راه آزادی و برابری علیه دارودسته نژادپرستی که او را از ساده‏ترین حقوق زندگی و امیدها محروم ساخته است کاروان‏های شهیدندانش را تقدیم می‏دارد، درود می‏فرستیم!» صدام در اواخر تیر 59 (ژوئن1980) مدعی شد: «اینک توانایی نظامی برای استرداد سه جزیره واقع در خلیج فارس که توسط شاه اشغال شده است را داریم، هرگز از زمان اشغال این سه جزیره ساکت ننشسته‏ایم و پیوسته از نظر نظامی و اقتصادی برای پس گرفتن سه جزیره خود را آماده کرده‏ایم.»
در 26 شهریور ماه سال 1359، نمایندگان مجلس عراق از سوی رئیس جمهور (صدام حسین) به جلسه‏ای فوق‏العاده دعوت شدند. مجلسی که پس از بیست سال و در نخستین انتخابات مجلس در عراق (29 خرداد همان سال) تشکیل شده بود و حزب بعث 157 کرسی از 200 کرسی نمایندگی را به دست آورده بود. صدام به پشت تریبون مجلس رفته بود و در مقابل نمایندگان و دوربین‏های تلویزیونی اعلام کرد که قرارداد 1975 بین ایران و عراق را دیگر ملغی می‏داند؛ «ما تصميم تاريخي خود را براي اعاده حاكميت كامل خود بر سرزمين و آب خود اتخاذ كرديم و با قدرت هرچه تمام‌تر در برابر هركس كه اين تصميم قانوني را ناديده بگيرد، مي‌ايستيم؛ رژيم عراق تصميم گرفته سرزمين‌هاي خود را با زور باز پس گيرد.» نمایندگان ایستاده بودند و کف می‏زدند و در این میان صدام قرارداد را پاره می‏کرد. او خود را در چند قدمی رهبری خلق عرب می‏دید. قرارداد و عهدنامه مرزی و حسن همجواری 1975 الجزایر به پیوست 3 پروتکل الحاقی و 4 موافقت‏نامه تکمیلی که به شماره‏های 14903 تا 14907 در دبیرخانه سازمان ملل به ثبت رسیده بود، رسماً از سوی دولت عراق لغو شد و تنها پنج روز بعد جنگ رسمی علیه ایران آغاز گردید.
دولت عراق آن قسمت از اراضي را كه ادعا مي‌كرد بر طبق موافقت‌نامة 1975 الجزيره بايد به آن دولت مسترد مي‌شد با توسل به زور به اشغال خود درآورد. پس از اشغال مناطق سيف سعد، زين‏القوس و ميمك، ژنرال عدنان خيرالله وزير دفاع عراق در 19 شهريور 59 اعلام كرد نيروهاي مسلح عراق به مرزهاي بين‏المللي رسيده‏اند. وي اضافه كرد: «ما تمام سرزمين‌هايي را كه ايران با زور تصرف كرده بود، دوباره پس گرفتيم و اختلافات خود را با ايران در مورد سرزمين‌هاي مذكور حل كرديم.» دولت عراق نيز اعلام كرد تمام اراضي‌اي را كه ايران در بازگرداندن آن به موجب موافقت‌نامة الجزيره كوتاهي كرده بود، آزاد كرده است. وزير دفاع عراق وسعت مناطقي را كه ارتش آن كشور به اشغال خود درآورد 324 كيلومتر مربع اعلام كرد، ولي سعدون حمادي طي مصاحبه‌اي در سازمان ملل اين رقم را 400 كيلومتر مربع ذكر كرد.(2)
عراق تمايل خود را به سرنگون ساختن دولت جمهوري اسلامي ايران و يا تضعيف انقلاب اسلامي ايران هرگز پنهان نكرد. طه ياسين رمضان معاون اول نخست وزير و فرمانده ارتش خلقي عراق در مصاحبه اختصاصي با روزنامه الثوره ارگان رسمي حزب بعث در ژانويه 1980 مدعی می‏شود: «ما بر اين نكته تأكيد مي‌كنيم كه جنگ به پايان نخواهد رسيد مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به كلي منهدم شود.» وي افزود: «هيچ كشوري در جهان قادر نيست بدون داشتن يك دولت قوي، متحديني در محافل بين‌المللي، اقتصادي مطلوب، منابع مالي و تداركات تسليحاتي اقدام به جنگ نمايد. جمهوري اسلامي ايران هيچ يك از اين امتيازات را ندارد.
صدام همچنین در مصاحبه مورخ 21/8/59 (12 نوامبر 1980) مدعی شد: «ما از وضع خود و نتیجه حاصله راضی هستیم و حساب‏هایمان تا بحال درست از آب درآمده است و نیروهای عراقی در جبهه ای بطول 550 کیلومتر بین 20 تا 110 کیلومتر در داخلی ایران پیشرفت کرده‏اند. ما از تجزیه و انهدام ایران نارحت نمی‏شویم و صریحاً اعلام می‏داریم در شرایطی که این کشور دشمنی بورزد هر فرد عراقی و یا شاید هر عربی مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.»
 روزنامه لوموند در مورخ 12 نوامبر 1981 به نقل از صدام نوشت «اگر مردم عربستان (خوزستان) از ما بخواهند آنجا مستقر شویم همچنانکه مردم بلوچ، کردها و یا آذری‏ها می‏خواهند، می‏توانند مستقیماً تصمیماتی که به آنها مربوط می‏شوند، بگیرند.» وی بار دیگر بمناسب روز ارتش عراق در 16/10/59 (7 دسامبر 1980) تاکید کرد: «لازم است که ایران سرزمین‏هایی را که از عرب‏ها گرفته اعاده نماید.» صدام در گفتگو با سردبیران مطبوعات کویت در مورخ 22/9/59 (17 دسامبر 1980) اعلام داشت: «بازگرداندن سه جزیره یکی از شرایط ما است. جنگ ما بمنظور بازگرداندن حقوق اعراب است.»
 طارق عزیز (معاون وقت نخست وزیر عراق) هشت ماه پس از آغاز جنگ اعلام داشته بود: «وجود پنج ایران کوچک تر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملت‏های ایران پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خو را متوجه تجزیه ایران خواهیم کرد.» روزنامه کویتی القبس در فرودین ماه 1360 (آوریل 1981) نوشت: «عراق قصد حمله گسترده‏ای به خوزستان را دارد و هدف از آن آزاد کردن خوزستان و اشغال چاه‏های نفت، اعلام استقلال آن و تشکیل حکومت موقت می‏باشد.»
 صدام در دیدار با گروهی از اعضای ارتش ملی عراق مدعی شد: «ما به مردم عرب عربستان (خوزستان) بعنوان اقلیتی که ویژگی‏هایش در تاریخ از لحاظ ملی و قومی شناخته شده است و نیز به سایر ملیت‏های ایران به ویژه کردها، بلوچ‏ها و همه وطن دوستان واقعی و شریف اعلام می‏داریم که آماده‏ایم روابط محکمی با آنها بوجود بیاوریم تا بتوانند از حقوق ملی و قومی خویش بهره‏مند شده و با شرافت و امنیت مناسبات حسن همجواری برقرار نمایند. ما آماده‏ایم هرگونه کمک از جمله سلاحی که مورد نیاز آنها باشد به آنها بدهیم. تصمیم ما این است، حال بگذارید حکام ایران به جنگ ادامه دهند آنها پاره پاره و ما یکپارچه بشویم، ما به تمامیت ارضی ایران علاقه‏ای نداریم و این است استراتژی ما که از مدت‏ها پیش اعلام نموده ایم.»
 صدام در کنفرانس مطبوعاتی 19/8/59 (10 نوامبر 1980) می‏گوید: «حقوق ما روشن است، سرزمین‏های ما روشن است، حاکمیت ما بر سرزمین‏های عربی غصب شده روشن است. اکنون لازم است که خمینی بگوید که مرزهایش کجاست و نقشه ایران کجاست؟» وی همچنین در مصاحبه با روزنامه کویتی الانباء مورخ 29 دی 59 (19 ژانویه 1981) در پاسخ خبرنگاری که از وی سئوال کرده بود آیا عراق اعطای خود مختاری به اعراب منطقه عربستان (خوزستان) را یکی از شرایط خاتمه جنگ می‏داند، اعلام می‏کند: «در ایران پنج ملیت مختلف وجود دارد که به آنها باید به نوعی از انواع خودمختاری داده شود ما از برادران عرب خود در عربستان (خوزستان) دفاع کنیم.»
صدام حسين نيز طي همدردي با ملت ايران در مجلس ملي عراق اظهار داشت: «اميدوارم از اينكه در برابر مجلس ملي، بخشي از سخنانم را خطاب به ملت ايران اختصاص مي‌دهم، تعجب نكنيد، زيرا در حال حاضر ملت ايران در محنت و بدبختي واقعي به سر می‌برند! و مسئوليت ما اين نيست كه به جاي آنان براي رهايي‌شان از اين محنت تلاش كنيم ولي وظيفه انساني ما حكم مي‌كند كه بیچارگي و درماندگي آنان را درك كنيم و اگر آنها را براي مقابله دشمن مشترك نجات دهيم، به خطا نرفته ايم.»(3)
صدام که خود را رهبر جهان عرب می‏دانست در 28 سپتامبر 1980 طي سخناني اظهار داشت: «ما بايد شمشيرهاي علي، خالد و سعد ابن ‏ابي‏وقاص را براي مبارزه با آن گروه ستمگر و آموختن درس‌هاي تاريخي جديد به آنها همانند نبرد با شكوه قادسيه از نيام درآوريم. نبرد با شكوه قادسيه تكبر و خودخواهي خسرو پرويز را نابود كرد و موانع اسلام را از ميان برداشت و بي‌ديني و ناداني و تجاوز را در اين منطقه ريشه‌كن كرد. ارتش دلير ما نيز در «زين القوس» و «سيف سعد»، همين كار را انجام مي‌دهد.»(4)
طه ياسين رمضان، معاون نخست وزير وقت عراق، گفت: «اين جنگ براي عهدنامه 1975 و يا چند صد كيلومتر خاك و يا نصف شط‏العرب نيست، اين جنگ براي سرنگوني جمهوري اسلامي است.»(5) وی همچنین در مصاحبه با روزنامه الثوره اظهار داشت: «ما بر اين نكته تاكيد می‌كنيم كه جنگ به پايان نخواهد رسيد، مگر اينكه رژيم حاكم در ايران به كلي از بين برود.»(6)
 دقت در گفته‏ها و اظهارات مقامات رژیم عراق تردیدی در نیت تجزیه ایران در ذهن باقی نمی‏گذارد که آنها ماه‏ها پیش از آغاز حمله گسترده و همه جانبه در 31 شهریور 59 (22 سپتامبر 1980) به ایران در رویای تجزیه ایران بسر می‏بردند و همواره سرگرم طراحی و تهیه نقشه برای عملی ساختن این نیت شوم خود در انتظار فرصت مناسب بودند. اما این هدف نه تنها عملی نگردید بلکه به اجبار آنها در گردابی هولناک که خود عامل ایجاد آن بودند گرفتار شدند و تلاش‏های آنها برای برون رفت از آن ناکام ماند. ‏


پانوشت‏ها:
1- اعضای این کانون از روشنفکران عرب زبان چپ‏گرا و اعضای سابق جبهة التحریر و از ابتدا خواستار خودمختاری برای خوزستان بوده و روابط نزدیکی نیز با عراق برقرار کرده بودند. اسناد این ارتباط در کنسولگری عراق در خرمشهر کشف شد.
2- سعدون حمادی نخست وزیر کشور عراق در زمان حاکمیت صدام از مارس تا سپتامبر ۱۹۹۱ بود.
3- تاريخ دفاع مقدس، منصوري لاريجاني، انتشارت خادم الرضا(ع)، سال82.
4- همان، ص 95.
5- همان، ص 92.
6- همان،ص 93.

منابع:
- تحلیلی بر جنگ تحملی رژیم عراق، وزارت امور خارجه، 1361.
- تاريخ دفاع مقدس، منصوري لاريجاني، انتشارت خادم الرضا(ع)، سال82.

محمود فاضلی  



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.