هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 74    |    24 خرداد 1391

   


 

شهدای انقلاب اسلامی، مظلوم‌ترین شهدای تاریخ ایران؛


پایگاه اطلاع‏رسانی ‏انقلاب اسلامی راه اندازی شد


بار دیگر صنعت خاطره (1)


«جنگ به روایت‌ فرمانده»؛ تاریخ نظامی جنگ به روایت دکتر محسن رضایی


تاریخ‌شفاهی جنبش دانشجویی مسلمانان


خاطرات حجره‏دار «سرای سلیمان‏خان‏» از جنگ تحمیلی


تاریخ نگاری انقلاب در گفت‌وگو با هدایت الله بهبودی(3)


خاطره و سفرنامه نویسی در میان ایرانیان


تاریخ شفاهی چیست؟ (3)


قهرمانان «كمین واژه‌‌ها» فركانس‌ شکار می‌کنند


داستان زندگي هريت تاپمن: حکايتي جذاب از چهره‏ای تاريخی


طرح تاریخ شفاهی جنگ جهانی دوم


 



خاطرات حجره‏دار «سرای سلیمان‏خان‏» از جنگ تحمیلی

صفحه نخست شماره 74

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ کتاب «سرای سلیمان‏خان‏» براساس خاطرات شفاهی حاج‏حسین فتحی (پیشکسوت بسیج اصناف بازار) از دوران دفاع مقدس، توسط محمدعلی میرزایی گردآوری شده و با مشارکت سازمان بسیج اصناف کشور توسط نشر فاتحان منتشر شده است.
کتاب حاضر در قالب 12 فصل روایتگر خاطرات شفاهی حاج‏حسین فتحی از دوران کودکی، مبارزات انقلاب، آغاز جنگ تحمیلی، کردستان، دهلاویه، اروند، روز‏های پس از جنگ و ارتحال امام خمینی (ره) است.
نویسنده اثر (محمدعلی میرزایی) در مقدمه کتاب درباره چگونگی آشنایی خود با نشر فاتحان و آشنایی با راوی را بیان کرده است. او درباره حاج‏حسین ‏ فتحی می‏نویسد: «حاج‏حسین ‏، مردی سختکوش و بسیار توانا بود که در سرای سلیمان‏خان‏ بازار حجره‏ای داشت و با خطی خوش بخشی از روزگار پر التهاب خود و سرزمینش را ثبت کرده بود. یادداشت‏هایش را به من سپرد و...»
اثر حاضر سختی و مشقت‏ها و واقعیت‏های زندگی حاج‏حسین (راوی) را به خوبی به تصویر کشیده است. البته از کنار بسیاری از مطالب به راحتی گذشته و ‏بر روی آنها به خوبی دقیق نشده است. برای مثال سرنوشت برخی از افرادی که در سیر خاطرات از آنها نامبرده شده است. البته راوی به خاطر داشتن یادداشت‏ها و خاطرات خودنوشت، به اسامی و موقعیت‏های مکانی و ‏زمانی به خوبی اشاره کرده است. نویسنده نیز در پانوشت به توضیح آن ها پرداخته است.
نویسنده تلاش‏ بسیاری کرده تا در مصاحبه‏های تلفنی وگاه حضوری در برخی از موارد به صورت جزیی‏تر وارد شود، اما به دلیل گذر زمان ذهن راوی در یادآوری برخی از آن خاطرات یاری نکرده است. به هر حال ‏یادداشت‏های روزانه راوی در زمان خودش کمک بسیاری به نویسنده کرده است. ‏
 فصل اول تا چهارم کتاب به دوران کودکی و سختی‏هایی که حاج‏حسین ‏ برای امرار معاش داشته، پرداخته است. حاج‏حسین ‏ چون پدرش در بازار حجره داشت و از همان ابتدا به چم و خم حجره‏دار‏ی و گرداندن مغازه آشنا بود. بعد از فوت پدرش در حجره‏های مردم در بازار کار و کاسبی می‏کرد تا خرج خود و ‏خانواده‏اش را دربیاورد. اغلب حجره‏دار‏ان از کارش راضی بودند. بعد از چندین سال شاگردی در حجره حاج‏علی با 20هزار تومان صاحب مغازه‏ای ‏در انتهای بازار آهنگرها در سرای سلیمان‏خان‏ شد و با اعتباری که داشت تخمه و آجیل و خشکبار در مغازه ریخت و مشغول شد.
در فصل پنجم با عنوان «طوفان انقلاب» حاج‏حسین ‏ به طور خلاصه ‏مهم‏ترین وقایع سال‏های 1350 تا 1357 پیروزی انقلاب اسلامی را بیان کرده است. از اعتصاب‏های مردم در شدت گرفتن انقلاب و شدت مبارزات مردمی در بازار تهران روایت می‏کند. ‏حاج‏حسین هم بعد از پیروزی انقلاب کسب و کارش را مانند دیگر حجره‏دار‏ان آغاز کرد: «روز دوشنبه سی‏ام بهمن 57 به فرمان امام پایان اعتصابات اعلام شد و مدارس بازگشایی شدند و همه بر سر کار‏ها خود بازگشتند. به همراه چند تن از کسبه به بازار و حجره رفته و شروع به کسب و کار کردیم.»
حاج‏حسین زمانی که با خبر شد زندان قصر نیازمند نیروی انسانی است، قرار شد روز‏ها در بازار و شب‏ها در امور زندان و امنیت خیابان‏ها به برادران کمیته کمک کند. در آن زمان همکاری و جلساتی هم با شهید اسدالله لاجوردی رئیس وقت زندان اوین داشت.
بعد از مدتی با تعدادی از دوستان در بازار صندوق قرض‏الحسنه‏ای ‏راه انداخت و چون با مزایای تشکیل صندوق قرض‏الحسنه به خاطر خرید خانه با وام چنین صندوق‏هایی آشنا بود به همین دلیل به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره صندوق انتخاب شد. چندی بعد مسوولیت اتحادیه صنفی را از طرف کمیته امور صنفی امام خمینی(ره) ‏به او و دو تن از دوستانش سپردند.
در فصل ششم و هفتم حاج‏حسین خاطرات خود را از رسیدگی به مردم آواره و جنگ زده بیان می‏کند. در شهریور 1359 به سفر حج مشرف شد، درست زمانی که رژیم بعثی عراق به ایران حمله کرد. بعد از پایان سفر حج زمانی که به تهران آمده بود احساس می‏کرد همه چیز تغییر یافته و گویی با شهر غربیه شده است از همان روز‏ها تصمیم گرفت به آوارگان و جنگزده‏ها در مناطق جنوب و غرب کشور رسیدگی کند. مهیا کردن پناهگاه، غذا، مایحتاج اولیه و ضروری از جمله کمک‏هایی بود که حاج‏حسین‏ به همراه دوستانش به مردم آسیب‏دیده و آواره جنگ می‏دادند. در پایگاهی به نام کمپ لو در جنوب کشور (اهواز) به مردم آسیب‏دیده یاری می‏رساند. کامیون‏هایی حامل مواد غذایی، پوشاک، کفش، اورکت، جوراب، کلاه و لباس زیر به اهواز برای مردم جنگ زده می‏فرستادند. از طرفی برای رزمندگان دوش حمام ‏می‏ساختند و برای آنها غذای گرم به خطوط مقدم جبهه می‏بردند.
 حاج‏حسین می‏گفت: «در اینجا دو وضعیت دلخراش وجود دارد. یک عده از جان گذشته در مرزها و جبهه‏ها از خطوط مقدم محافظت می‏کنند و حتی برای غذای روزانه هم دچار مشکل هستند ولی با تمام کمبودها ایستاده‏اند ‏تا دشمن از مرزها وارد کشورمان نشود. از سویی مردم آواره هستند که دشمن خانه و کاشانه شان را با بمب بر سرشان آوار کرده، زن و بچه و پیر و جوان از دیار خود آواره‏اند ‏و چشم امیدشان اول به خدا است و دوم به مردم و کسانی که در شهر‏های دورتر با آرامش زندگی می‏کنند. ما در فهرستی که تهیه می‏کنیم مقداری موکت، والور، ظروف غذا و لباس و مایحتاج اولیه برای یک عده مردم آواره بی‏پناه در این مناطق می‏بریم و...»
فصل هشتم با عنوان «داغ دهلاویه» حاج‏حسین ‏ فتحی بعد از جنوب و اهواز و خوزستان، سری به کرمانشاه، دهلاویه و ایلام و آذربایجان غربی زد. فرزندش مهدی در همان دهلاویه به شهادت رسید. محمد و مهدی همیشه حاج‏حسین ‏ را همراهی می‏کردند. آنها همیشه همراه پدر بودند و در امر رسیدگی به جنگ زده‏ها و آواره‏ها پدر را یاری می‏کردند اما در دهلاویه مهدی داوطلب شد که به شکل رزمی وارد جبهه شود، بعد از ورود به گروه شهید چمران، مدتی بعد به شهادت رسید. پیکر مهدی فرزند حاج‏حسین در کنار مزار فرمانده‏اش شهید چمران در بهشت زهرا آرام گرفته است.
حاج‏حسین مسوولیت ستاد‏های کمک‏رسانی استان‏های همدان، ایلام، کرمانشاه و کردستان را بر عهده داشت. 15 آبان 62 به فرمان آیت‏الله مهدوی کنی و در راستای فرمان امام راحل مامور راه‏اندازی ستاد پشتیبانی و امداد از آسیب‏دیدگان حملات هوایی موشکی کردستان و ایلام شد.
در فصل نهم با عنوان «صندوق‏های خالی کردستان» ‏به فعالیت‏های حاج‏حسین برای راه‏اندازی صندوق‏های قرض‏الحسنه در این منطقه می‏پردازد. یکی از کارهای خوبی و حسنه‏ای ‏که حاج‏حسین ‏ بر آن عقیده داشت و همواره بر آن همت می‏گمارد، تاسیس و راه‏اندازی صندوق‏های قرض‏الحسنه بود وی هر وقت به روستا و شهری می‏رفت درباره مزایای این صندوق برای مردم حرف می‏زد و صندوق قرض‏الحسنه‏ای ‏را در آنجا راه‏اندازی می‏کرد.
فصل دهم با عنوان «آن سوی اروند» درباره بمباران منطقه فاو است که بسیاری از رزمندگان در این منطقه شیمیایی شدند. حاج‏حسین به همراه دوستانش داوطلب شده بودند از مجروحان با بدن‏های تاول زده به بیمارستان انتقال می‏یافتند، مراقبت کنند. او در خاطرات خود از آن روزها می‏گوید: «صحنه‏های دلخراشی بود. جوان‏های رزمنده با بدن‏هایی سراسر تاول و زخم‏های چرکین از درد به خود می‏پیچیدند. برخی از آنها تمام دهان و گلویشان زخمی بود. به آنها که کمی بهتر بودند و گلویشان زخمی نبود آبمیوه می‏دادیم و...»
 فصل یازدهم با عنوان «بعد از جنگ، ارتحال آفتاب» به خاطرات 14 خرداد سال 68 برمی‏گردد. زمانی که امام از دنیا رفتند. حاج‏حسین آن زمان با این دل و دماغی نداشتند، ایستگاه‏های صلواتی در مسیر زائران حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی دایر می‏کردند و در آنجا مشغول بودند. فصل پایانی کتاب با عنوان «آوارگان کردستان» خاطرات و فعالیت‏های حاج‏حسین ‏ بعد از جنگ در زلزله رودبار، حمله رژیم بعثی به کردهای شمال عراق در سال 1370و زلزله اردبیل در سال 1375 و رسیدگی حاج‏حسین و همراهانش به مردم آسیب‏زده را روایت می‏کند.
در صفحات پایانی کتاب تعدادی از عکس‏های حاج‏حسین ‏ فتحی به همراه دوستانش در جبهه‏های جنگ به همراه پانوشت برای هرکدام از عکس‏ها آمده است. سردار مجید مشایخی مسئول بسیج اصناف و همراهانش به پاس یک عمر تلاش‏های دلسوزانه و پدرانه حاج‏حسین فتحی از او تقدیر کردند. حاج‏حسین‏ در آخرین روزهای مهر ماه سال 1390 ‏درگذشت و اینجاست که باید درک کنیم کار ثبت و ضبط خاطرات آدم‏های جنگ تا چه حدی فوری و واجب است.
کتاب «سرای سلیمان‏خان‏» در قطع رقعی و در 249 صفحه، با شمارگان 3 هزار نسخه و بهای 50 هزار ریال با مشارکت سازمان بسیج اصناف بازار توسط نشر فاتحان به چاپ رسیده است. ‏

خبرنگار فاطمه نوروند



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.