
|
15 خرداد 1342

 |
روز پانزده خرداد سال 1342 حکومت پهلوی با دستگیری امام خمینی، گرفتار گردابی شد که پانزده سال بعد، نظام شاهنشاهی را به کام خویش فرو برد. ساعت 4 صبح روز پانزده خرداد 1342، دو روز پس از برگزاری مراسم عاشورا، نیروهای امنیتی و مأموران مسلح، خانه امام خمینی را در قم محاصره، سپس ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند. امام را ابتدا به یکی از بازداشتگاههای تهران بردند و چند روز بعد در چهارم تیرماه به پادگان عشرتآباد منتقل کردند. امام خمینی دو روز پیش از آن در مراسم عاشورای حسینی که در مدرسه فیضیه قم برگزار شده بود، در جمع زیادی از مردم عزادار سخنرانی کرده، با حمله به سیاستهای شاه بویژه حمایتهایش از اسرائیل، او را به عبرت گرفتن از سرنوشت پدرش فراخوانده بود. اشاره امام به برکناری رضاشاه از سلطنت و تبعید او توسط انگلیسیها به جزیره دورافتاده موریس در افریقا بود. ساواک در آن روز در اطلاعیهای، خبر دستگیری امام خمینی را اعلام کرد. حاج سیدمصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام خمینی، خبر دستگیری پدرش را به دیگر علمای قم اطلاع داد و خود در نخستین ساعات روز، با جمعی از یاران امام به صحن حرم حضرت معصومه (س) شتافت. مردم نیز با شنیدن خبر دستگیری امام، در حرم و اطراف مدرسه فیضیه گرد آمدند و به سخنان فرزند امام و چند نفر از علما گوش سپردند. مراجع و علمای قم نیز در منزل آیتالله شیخ مرتضی انصاری فرزند مؤسس حوزه علمیه قم گرد آمدند تا درباره مسائل پیش آمده، تصمیم بگیرند. در این بین پیشنهاد شد که علما برای جلوگیری از هجوم نظامیان به مردم، به صحن رفته و در میان مردم قرار گیرند. اگر چه این عمل با تأخیر انجام شد و در این فاصله بسیاری از مردم خشمگین که از صحن خارج شده بودند، در خیابان تهران با نظامیان درگیر شده، عدهای کشته و زخمی شدند، اما با ورود پیکرهای شهدا به داخل صحن، اجتماع مردم به تشنج کشیده شد. بزودی مأموران ارتش در تمامی نقاط شهر مستقر شدند. چند فروند هواپیمای نظامی نیز با پرواز بر فراز آسمان قم، دیوار صوتی را شکستند. اما در تهران، حوادث با گستردگی بیشتری شکل میگرفت. خبر دستگیری امام خمینی دهان به دهان در شهر پخش شد و مردم با تعطیل کردن مغازهها در بازار گرد هم آمدند. دانشگاهیان نیز با تعطیل کلاسهای درس خود، با اجتماع در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران به سمت میدان 24 اسفند (انقلاب) راه افتادند که مأموران ژاندارمری مانع از حرکت آنان شدند. اجتماعات پراکنده مردم در منطقه مرکزی تهران، رفته رفته شکل یک تظاهرات گسترده را به خود میگرفت که با ممانعت مأموران نظامی روبهرو شد. اما راهپیمایان با سر دادن شعارهای «یا مرگ یا خمینی» و «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»، رو در روی سربازان قرار گرفتند. تظاهرکنندگانی که از سمت میدان میوه و ترهبار به طرف میدان شاه (قیام) حرکت میکردند، کلانتری شش را به تصرف خود در آوردند و به سمت میدان ارک، محل ایستگاه رادیو تهران و اداره تبلیغات، حرکت کردند. در میانه راه، جمعیت زیادی که در خیابان بوذرجمهری (15 خرداد) و اطراف بازار حضور داشتند، به آنان پیوستند. گروههای مردمی، هر دسته به سمتی میرفتند و این پراکندگی آنان علاوه بر آنکه نشان از عدم برنامهریزی برای دستیابی به هدف مشخصی بود، بر سردرگمی نظامیان رژیم افزوده بود. از این رو، فرمان مقابله همه جانبه با تظاهرکنندگان صادر شد و شمار زیادی از ارتشیان و سربازان مستقر در پادگانهای اطراف تهران نیز به جمع مقابلهکنندگان با تظاهرات مردمی پیوستند. درگیری در بازار تهران به اوج خود رسید و کشتار مردم به دست سربازان آغاز شد. جنگ و گریز مردم در برابر سربازان مسلح، شهر را در شعلههای آتش و خون فرو برد. کامیونهای حامل چتربازان در میدان ارک به یاری نیروهای شهربانی شتافتند و به سوی مردم شلیک کردند. از سوی دیگر، نیروهای ژاندارمری نیز از پشت سر، تظاهرکنندگان را محاصره و به رگبار بستند. دولت اسدالله علم، از صبح این روز، در تهران و قم حکومت نظامی اعلام کرد و سپهبد نعمتالله نصیری، رئیس شهربانی به فرمانداری نظامی تهران گمارده شد. از آغاز درگیریها، به دستور شاه، سرلشکر غلامعلی اویسی، فرمانده لشکر یک گارد، مسئولیت قلع و قمع تظاهرات تهران را بر عهده گرفت. هنگام ظهر، اغلب مردم تظاهرکننده برای اقامه نماز و تجدید قوا پراکنده شدند و در این فاصله اویسی توانست به تجدید سازمان نیروهایش بپردازد و بعدازظهر، که دوباره مردم به خیابانها ریختند، اویسی و قوای تازه نفساش به تظاهرکنندگان در سبزه میدان و بازار حمله برده و آنان را به مسلسل بستند. مردم ورامین نیز با شنیدن خبر دستگیری امام خمینی، کفنپوشان به طرف تهران حرکت کردند و در نزدیکی پل باقرآباد، مأموران نظامی به سوی آنان آتش گشودند و شمار زیادی از آنان را به خاک و خون کشیدند. مشابه همین اتفاقات در تبریز و شیراز و برخی دیگر از شهرهای کشور رخ داد. در شیراز گروهی از روحانیان سرشناس از جمله شیخ مجدالدین محلاتی و سیدعبدالحسین دستغیب دستگیر و به تهران منتقل شدند و روز بعد، تظاهرات مردم شیراز به خون کشیده شد و از این روز در شیراز نیز حکومت نظامی برقرار شد و عده زیادی از مردم دستگیر شدند. دولت اگر چه شمار کشتهشدگان حوادث روز پانزده خرداد را تنها در تهران و قم 86 نفر اعلام کرد، اما گفته شده است که در روز پانزده خرداد سال 1342، صدها تن در سراسر کشور به شهادت رسیدهاند و اجساد اغلب آنان را مخفیانه در گورهای جمعی دفن کردهاند. بدین ترتیب تا پیش از غروب آفتاب، اقدام خودجوش مردمی که در اعتراض به دستگیری امام خمینی به خیابانها ریخته بودند و رژیم را تا آستانه سقوط بدرقه کرده بودند، با قتل عام مردم بیدفاع از حرکت باز ایستاد و دولت علم منشأ بروز ناآرامیهای این چند روز را به عوامل خارجی نسبت داد. مراجع تقلید قم، مشهد و نجفاشرف نیز با صدور اطلاعیههایی، اقدامات رژیم شاه را محکوم کرده خواستار آزادی سریع امام خمینی و دیگر علما شدند. از سوی دیگر دهها تن از مراجع و علمای کشور به نشانه اعتراض نسبت به دستگیری مراجع تقلید و کشتار مردم، در تهران گرد هم آمدند و نارضایتی خود را از اقدامات اخیر دولت، به شاه اعلام کردند. آنان در این اجتماع، مراتب علمی و مرجعیت امام خمینی را تأیید کردند. چرا که دولت در صدد اعدام ایشان برآمده بود تا بدین ترتیب همه مخالفان را از ادامه فعالیتهایشان بازدارد. با این اقدام مراجع، شاه برابر قانون اساسی، حق برخورد نامناسب با مراجع تقلید را نمییافت. قیام پانزده خرداد اگرچه نتوانست به پیروزیهای چشمگیر و روشنی دست یابد اما مقدمه نهضتی شد که در کمتر از دو دهه، بساط حکومت پهلوی و شاهنشاهی را در ایران برچید. امام خمینی نیز به یاد شهیدان پانزده خرداد، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کردند و همواره از این روز به عنوان مقدمه شکلگیری انقلاب اسلامی ایران یاد میکردند به گونهای که در یکی از غزلیات خود آوردهاند که: «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم».
سید محمد صادق فیض
|