هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 69    |    20 ارديبهشت 1391

   


 

کانون خاطره‌نگاران جنگ


تسلیت


نگاهی به کتاب «شاید فراموش‌ات کنم...» از منظر نویسندگان و پژوهشگران ادبیات پایداری


برپایی دوره آموزشی تاریخ شفاهی جنگ در سازمان اسناد


تاريخ‌شفاهی، ظرفيت‌ مناسبی برای انتقال ارزش‌هاست


«لشکر آچار به دست» به بازار کتاب آمد


شیوه های گویا سازی در خاطرات شفاهی


چگونگی تأسیس سپاه از زبان رفیق‌دوست


تقدیر دومین جشنواره کتاب سال تبریز از نویسنده کتاب «جای امن گلوله‌ها»


سفرنامه برادران امیدوار


خودکشی رئیس سابق سرویس اطلاعات خارجی روسیه


نقد محمودفروغی بر کتاب از سیدضیا تا بختیار


تاريخ شفاهی جنوب شرق‌آسيا ـ48


 



شیوه های گویا سازی در خاطرات شفاهی

صفحه نخست شماره 69

مقدمه
در خاطرات شفاهی یکی از وظایف تدوین  گر گویا سازی متن است. اما پیش از پرداختن به روند این کار لازم است تعریفی اجمالی از گویا سازی ارائه شود.

تعریف گویا سازی
«گویا سازی» در خاطرات شفاهی به این معنا است که تدوین گر درباره اشخاص، مکان ها، مفاهیم، اصطلاحات، جریان های سیاسی و فرهنگی و ... در پاورقی یا ضمیمه خاطرات، مطالبی مستند برای بهتر فهمیدن متن و گویاتر کردن آن می افزاید.»
 مثلاً فرد راوی و خاطره گو در خلال خاطرات مربوط به دهه سی شمسی به «محمد نخشب» و «خداپرستان سوسیالیست» اشاره می کند. تدوین گر در پاورقی یا بخش افزوده متن باید توضیح دهد:
«محمد نخشب یکی از رهبران مهم جریان موسوم به قرائت سوسیالیستی از اسلام بود و کتاب-هایی در این باره نوشت که معروف ترین آن ها «بشر مادی»، «حزب چیست؟» و نزاع کلیسا و ماتریالیسم» است. وی در شهریور1356در نیویورک بر اثر سکته قلبی درگذشت.»
و در باره خداپرستان سوسیالیست باید توضیح دهد:
» خداپرستان سوسیالیست جریانی فکری و سیاسی بوده که پس از شهریور بیست و سقوط رضاشاه به وجود آمد و هدف اصلی آن آمیزش و تطبیق مفاهیم سوسیالیستی یا مکتب اسلام و مذهب تشیع بود. از این حزب سیاسی، جریان موسوم به «روشنفکری دینی چپ» ظهور کرد که معروف ترین چهره های شاخص آن دکتر محمد نخشب، دکتر علی شریعی، دکتر کاظم سامی، دکتر حبیب الله پیمان و ابراهیم یزدی می باشند.»
گاه نیز گویا سازی در مورد مکان ها و مفاهیم و اصطلاحات است. مثلاً راوی می گوید:
«در اروند کنار که بودیم، یک روز صبح برای قضای حاجت از سنگر بیرون آمدم. هنوز مسافت زیادی نرفته بودم. که یک دفعه صدای سوت خمپاره ای شنیدم، فرصت نبود به داخل سنگر بروم، ناچار خیز سه ثانیه زدم و خودم را کنار نخل ها روی زمین انداختم.»
تدوین گر لازم است برای گویا سازی متن، مکانی به نام «اروند کنار» و حرکت و عملی به اسم«خیز سه ثانیه» را گویا سازی کند.  
البته چنان که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، پاورقی یا افزوده می تواند از چند کلمه تا یک مقاله کامل را در برگیرد.


گونه شناسی گویاسازی
در حال حاضر سه رویگرد به گویا سازی در خاطرات شفاهی وجود دارد که عبارتند از:


1ـ شیوه تفصیلی
در این شیوه تدوین گر تقریباً برای همه اشخاص، جریان ها و احزاب سیاسی، مفاهیم اصلی، برخی مکان ها، و... در پایین صفحه و یا در بخش آخر کتاب مطالبی به طور مفصل می نگارد. برخی از این پاورقی ها یا فزوده ها خود یک مقاله کامل در باره موضوع مربوطه به شمار می روند. در پاره ای آثار منتشر شده حدود یک سوم و گاه حتی بیشتر متن، به پاورقی ها و اضافات تدوین گر اختصاص داده شده است.
یکی از شاخص ترین تدوین گران خاطرات شفاهی در ایران که چنین سبک کاری دارد، پژوهشگر تاریخ و خاطرات شفاهی آقای محسن کاظمی است. ایشان در کتاب های خاطرات شفاهی احمد احمد، مرضیه جدیده چی(دباغ)، عزت شاهی، و... مطالب بسیار مستند و گاه مفصل به خاطرات شفاهی اصلی اضافه کرده است. حجم این اضافات در فرضاً کتاب خاطرات شفاهی عزت شاهی به اندازه یک کتاب مستقل در قالب دانشنامه است.
تدوین گرانی که چنین شیوه ای دارند بر این باورند که برای آماده کردن ذهن خواننده با فضا و جریان های موجود در خاطرات راوی، لازم است در افزوده، تدوین گر با مراجعه به روزنامه ها، کتاب ها، اسناد و آرشیوها و خاطرات شفاهی افراد بازمانده، کوشید تا هر چه بیشتر، خاطرات شفاهی راوی را گویا تر و مستند تر کرد. این وظیفه اصلی تدوین گر خاطرات شفاهی است که متن خام خاطرات را بازنویسی ادبی کرده و مطالب تاریخی و مستند به آن بیفزاید.
این جریان البته مخالفانی هم دارند که اساس ادعایشان این است که تدوین گر نیاید داشته ها و پژوهش های تاریخی خودش را به خاطرات شفاهی راوی کتابش تحمیل کند. تدوین گر بهتر است برای مطالب تحقیقی مستقل خودش، جای دیگری به جز کتاب خاطرات شفاهی راوی کتاب انتخاب کند.
پاره دیگری از مخالفان چنین سبکی، مدعی هستند که خاطرات شفاهی جذابیت خاص خودش را دارد، جذابیتی که گاه تنه به داستان و رمان می زند، اما تدوینگر با پاورقی های مکرر و افزودن بخش پژوهشی و اسنادی به کتاب، جلو چنین جذابیتی را می گیرد. تدوین گر اگر حرفی دارد، بهتر است در مقاله و حتی رساله مستقلی از خودش آن ها را بیان کند.


2ـ شیوه اجمالی
عده دیگری از تدوین گران خاطرات شفاهی بر این باورند که باید کوتاه و مختصر در پاورقی های کوتاه و حد اکثر یک پاراگراف، مطالب بسیار ضروری و مبهم را به خاطرات افزود. تدوین گر نیاید خاطرات شفاهی راوی را محلی برای پژوهش های مفصل و مستقل بداند. همچنین مطالبی که در پاورقی می آید، نباید جنبه دانشنامه ای داشته باشد، بلکه باید صرفاً در راستای گویا سازی متن خاطرات شفاهی راوی باشد. مثلاً در جایی راوی می گوید:
«فردای روزی که آیت الله دستغیب دچار آن حادثه شد، من و پسرعمویم کریم، در اعزام تیپ19فجر شرکت کردیم و از شیراز به اهواز رفتیم.
تدوین گر در پاورقی نیاری نیست به شکل دانشنامه مقاله کوتاه یا بلندی در باره آیت الله شهید عبدالحسین دستغیب به خاطرات شفاهی اضافه کند. تنها کاری که تدوین گر باید انجام دهد این است که در یک پاورقی کوتاهی بنویسد:
«آیت الله سید عبدالحسین دستغیب نماینده امام و امام جمعه شیراز در تاریخ... هنگام رفتن برای اقامه نماز، توسط یکی از تروریست های سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در یک عملیات انتحاری به شهادت رسید.»
هیچ نیازی نیست که تدوین گر هر چه اطلاعات تاریخی و پژوهشی دارد در قالب مقاله ای بلند و دانشنامه ای در باره شهید دستغیب به کتاب اضافه کند. هیچ مورخ و پژوهشگری برای آگاهی از جرییات زندگی و شهادت شهید دستغیب، به کتاب خاطرات شفاهی راوی مراجعه نمی کند مگر آن که راوی خودش شاهد مسقیم و بی واسطه شهادت آیت الله دستغیب بوده باشد که در این صورت، صرف خاطرات شفاهی وی و نه افزوده های تفصیلی تدوین گر، منبع دست اول و سند شنیداری برای واقعه شهادت ایشان به شمار می رود.
سیدقاسم یاحسینی به چنین سبکی اعتقاد دارد و بر این باور است که پاورقی و افزوده باید بسیار کوتاه و در حد روشن کردن صرف خاطرات شفاهی راوی باشد.


3ـ شیوه روایی محض
سومین سبک تدوین، چنان است که تدوین کننده خاطرات شفاهی، خاطرات را بر اساس یک روایت بلند اول شخص مفرد تدوین می کند و اگر هم نیازی به اطلاعات اضافی باشد، از قول خود راوی در متن خاطرات می آورد. این شیوه کسانی است که بیشتر خوش دارند خاطرات شفاهی را به داستان و حتی رمان نزدیک کنند.
طرفداران این سبک مدعی هستند که خاطره از جنس ادبیات است و نیازی نیست تدوین گر خودش با هویت مستقل، چیزی به متن بیفزاید. هر چه افزودنی است باید از قول راوی در خود متن اعمال شود.
مخالفان چنین سبکی می گویند که در این شیوه از گویازازی، مرز دانش راوی خاطرات شفاهی و محقق تدوین گر در هم می آمیزد و خواننده عادی و حتی پژوهشگران حرفه ای هرگز نخواهند فهمید که چه مطالبی از راوی و چه چیزهای اضافه تدوین گر می باشد.    

 

مخاطب شناسی و گویا سازی خاطرات شفاهی
تدوین گر هنگام مطالعه متن خاطرات شفاهی، برای گویا سازی متن، باید به چند نکته توجه داشته باشد:
مطالب گویا سازی شده باید واقعاً نیاز به «گویا سازی» داشته باشند. این یک اصل بدیهی است که هر کتابی، مخاطب خاص خودش را دارد و همه اشخاص به همه کتاب ها رجوع نمی-کنند. تدوین کننده، باید مخاطب کتابی را که می خواهد منتشر کند، بداند. اگر راوی یکی از شخصیت های درجه اول و دوم دهه های سی تا پنجاه شمسی در ایران می باشد، دادن پاورقی در باره کودتای   28مرداد1332، شعبان بی مخ، حزب پانیرانسیت، الهیار صالح، دکتر علی امینی، حسن ارسنجانی، نهضت آزادی ایران، گروه مؤتلفه اسلامی، سازمان چریک های فدایی خلق،  و... نیاز نیست. معمولاً خواننده ای سراغ چنین خاطراتی می رود که شناخت اولیه ای از اشخاص، جریان ها و احزاب نامبرده دارد و مثلاً آوردن یک پاورقی چند سطری در باره کودتای28مرداد یا نهضت آزادی ایران، توهین به دانش تاریخی و شعور آن خواننده است. تدوین گر باید بداند که خواندن و مطالعه هر کتاب، نیاز به یک سری پیش زمینه ها دارد که اگر به وجود نیامده باشند، فهم آن کتاب مسیر نخواهد بود. فردی که خاطرات شفاهی یکی از افرادی که در عصر رضاشاه و دهه بیست و سی شمسی زیسته، برایش اشخاصی مثل مدرس، تیمورتاش، داور، محمدعلی فروغی، مصدق، کاشانی ، بقایی، و... اشخاص آشنایی هستند و با نام آنان زیسته است؛. اما فردی که متولد1365است، هیچ شناخت اولیه ای از این نام ها ندارد و بیشتر با اسامی چون مقام معظم رهبری، هاشمی رفسنجانی، محمدخاتمی، محمود احمدی نژاد، عادل فردوسی پور، رضازاده، علی دایی و... آشناست. فرد دوم، برای آگاهی از آن تاریخ سپری شده اول، باید چند کتاب بخواند و به چند مقاله، سایت و دانشنامه مراجعه کند تا اطلاعات کاملی از رجال و فضای سیاسی و فرهنگی آن زمان به دست آورد. تدوین کننده باید فرض را بر این گیرد که فردی که فرضاً خاطرات شفاهی دکترعلی شریعتمداری یا مهندس مهدی بازرگان را می خواند، باید با انبوه اشخاص، احزاب، جریان های فکری و کتاب ها و روزنامه های آن زمان اگاهی اجمالی داشته باشد. این بر عهده تدوین گر نیست که در خلال خاطرات شفاهی مهندس بازرگان، اطلاعات تفصیلی از طهران عصر قاجار و پهلوی اول به دست دهد. خواننده می تواند این اطلاعات را به طور بسیار مفصل و تفصیلی در کتاب چند جلدی «طهران قدیم» نوشته شادروان جعفر شهری بیاید و مطالعه کند.
بنابر این یکی از مهم ترین موارد در گویا سازی خاطرات شفاهی، مخاطب شناسی است که متأسفانه در غالب کتاب های خاطرات شفاهی که در دو دهه اخیر در ایران منتشر شده، به آن توجه نشده و هنوز نیز چندان مورد عنایت نیست.

گویا سازی و عکس در خاطرات شفاهی
در کنار گویا سازی متن خاطرات شفاهی توسط تدوین گر، ضروری به نظر می رسد که تدوین کننده برای بهتر کردن و گویاتر کردن متن خاطرات شفاهی، از عکس نیز باید استفاده کند. ممکن است برخی با کاربرد عکس در خاطرات شفاهی مخالف باشند و اساساً این موضوع را از وظایف صفحه آرا بدانند نه تدوین گر، اما تجربه تدوین گران موفق نشان داده که اگر با اصرار تدوین گر، عکس به طور زیرکانه و به جا در خاطرات شفاهی جانمایی شده و مورد استفاده قرار گیرد، کار نهایی بهتر و جذاب تر خواهد بود.
فرض کنید یک راوی در باره دوران نوجوانی و روزهای رفتن به دبیرستان و دوستان هم کلاسی-اش صحبت می کند و نام چند نفر از دوستانش را که با هم در یک نیم کت یا کلاس بودند، می برد و یا همان راوی از سنگر اجتماعی خاطراتی روایت می کند که چند نفر از هم رزمان و هم سنگری-هایش شهید شده اند. اگر آن فرد از آن دو مقطع زندگی عکس یا عکس هایی دارد، تدوین گر لازم است در همان جایی که راوی از دبیرستان و دوستان هم کلاس و جبهه و دوستان شهید هم سنگرش خاطره روایت می کند، آن ها را جانمایی کند. البته در سال های اخیر در پاره ای انتشارات که خاطرات شفاهی مربوط به انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی منتشر می کنند، مانند «انتشارات سوره مهر» و «نشر شاهد» عکس ها را به شکل آلبوم و در انتهای کتاب خاطرات شفاهی جا داده و چاپ می کنند. چنین به نظر می رسد که این کار به اصطلاح عکس ها را می کُشد و آلبوم مرده ای به وجود می آید. اما اگر صفحه آرا عکس ها را در خلال صفحات داخلی کتاب و درست همان جایی که راوی خاطره مربوط به عکس یا عکس ها را روایت می کند، جانمایی کند، هم کار زیباتر و جذاب تر می شود، هم خواننده خاطرات شفاهی تصویر ذهنی و عینی از روایت شفاهی روایت شده پیدا می کند.(البته در این زمینه باید بین تدوین گر و صفحه آرا تبادل نظر و همفکری وجود داشته باشد.)
ضمناً عکس ها نیز باید به نوبت خود گویا سازی شوند. به این ترتیب که در زیر هر عکس اطلاعاتی چون نام عکاس، مکان و زمان عکس و نام و نام خانوادگی همه اشخاصی که در عکس هستند، قید شود. اگر فرد یا افرادی در عکسی شناسایی نشدند، باید از کلمه «ناشناس» استفاده کرد. در این صورت یک عکس یادگاری ساده و پیش پا افتاده، به یک سند تصویری تبدیل می-شود که می تواند مکمل خاطرات شفاهی راوی باشد. 

سید قاسم یاحسینی
13/11/1390



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.