هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 67    |    30 فروردين 1391

   


 

معیارهای تدوین اثر در تاریخ شفاهی را مشخص کنیم


20 عنوان کتاب از سوی دفتر مطالعات و ادبیات پایداری در نمایشگاه کتاب


تاریخ شفاهی دفاع مقدس شهر کلاته در کتاب «سنگرهای برفی»


مقایسه تحلیلی خاطره‌‌نگاری با تاریخ شفاهی-3


نگاهی به کتاب آن روزهای خاکستری


25 فروردین، درگذشت اسدالله علم


معرفي «صياد دل‌ها» و 110 فرمانده شهيد در يك اثر


رونمایی از 3 عنوان کتاب در سی‌امین سالروز آزادسازی خرمشهر


محمد قبادی: معرفی كتاب‌های برگزیده بهترین حمایت است


«نارگل» نقش زنان در دفاع‌مقدس را به تصویر می‌كشد


نسل کشی در رواندا


سخنرانی استاد تاریخ اجتماعی در مورد داستانسرایی دیجیتال


تقدیر فرماندار تگزاس از یک شفاهی کار


تاریخ شفاهی جنوب شرق‌آسیا ـ 46


 



مقایسه تحلیلی خاطره‌‌نگاری با تاریخ شفاهی-3

صفحه نخست شماره 67

*در شماره های پیشین،  قسمت اول و دوم مقاله را خواندیم. بخش پایانی در ادامه می آید:

در تاریخ شفاهی، پرسشگر یا مصاحبه‌گر، در روند مصاحبه‌ای آگاهانه، زوایای خاموش و تاریک زندگی راوی را روشن می‌سازد و به یادآوری روایت از زبان راوی یاری می‌رساند. اشراف و آگاهی مصاحبه‌گر باید در حدی باشد که راوی را از جعل و بازآفرینی خیالی وقایع، بازدارد.
از سوی دیگر، بُعد و فاصله زمانی در خاطره، خاطره‌نویس را دستخوش وسواس‌ها و تردیدها و حسابگری‌های مصحلت‌اندیشانه می‌کند. معمولاً خاطره‌هائی که موضوع و محتوایشان با مسائل جاری یا شخصیت‌ها و افراد زنده و پرکار مرتبط باشد، با ملاحظه و محاسبه منتشر می‌شوند. این، در تاریخ شفاهی، بویژه از نوع سیاسی ـ اجتماعی آن نیز، مشاهده می‌شود. چه‌بسا، مصاحبه‌گر حتی در مرحله تولید روایت گرفتار سانسور و حسابگری گردد. سانسور، حذف، تغییر و تبدیل در مرحله تولید متن نوشتاری به شدت دیده می‌شود و مخاطبان و خوانندگان این متون،‌ همواره با فقدان بخش‌هائی حساس از خاطرات راویان بارز سیاسی ـ اجتماعی روبه‌رو هستند.
یکی دیگر از ویژگی‌های خاطره‌ها، روان و جاری بودن آن‌هاست؛ یعنی پس از نقل یا مکتوب شدن به زبان و قلم دیگران، باز نقل و باز روایت شده، امکان زمینه افزود یا کاست‌های ناروا را فراهم می‌آورد و هویت اصلی آن را دگرگون می‌کند. همچنین، به ایجاد و گسترش پدیده خاطره در خاطره می‌انجامد. روانی و سیال بودن، جوهره یادمان است. (کمری، 1383، صص 39 ـ 40)
سیال بودن تاریخ شفاهی را، باید در ابعاد مختلف نشان داد. اگر ساختار کلامی مصاحبه، در مرحله‌ پیاده‌سازی و تدوین تغییر یابد، ممکن است نوعی روایت و قرائت جدید شکل گیرد. در عرصه نتیجه مصاحبه در اشکال و انواعی بجز ساختار استاندارد مصاحبه تاریخ شفاهی (به شکل پرسش و پاسخ)، مانند داستان کوتاه و بلند، نمایشنامه یا به کارگیری در تحقیقی تاریخی، احتمال تغییر، افزود و کاست را در آن افزایش می‌دهد. مخاطبان و خوانندگان مصاحبه‌ تاریخ شفاهی که متن را قرائت می‌کنند، روایت دیگری از آن پدید می‌آورند.
برخی معتقدند، خاطره‌ای که در میان انسان‌های دیگر مخاطبانی نیابد و یا به تداعی خاطرات دیگر نینجامد، شایسته است با نام خاطرات خاموش نه مرده، خوانده شود. (کمری، 1383، صص 39 ـ 40) اما نباید این دسته خاطرات را جزو اسناد تاریخی دانست. خاطراتی که به تداعی دیگر خاطرات می‌انجامد، ارزش اسنادی و تحقیقی بیش‌تری دارند و نه تنها خود، سند و شاهدی برای بازنمائی تاریخ خلق می‌کنند، بلکه دیگر شواهد (گفتاری و نوشتاری) را نیز به صدا درمی‌آورند. این امر در تاریخ شفاهی شایع‌تر است و از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و فلسفه تاریخ شفاهی، همین به صدا درآوردن و بیرون کشیدن انواع شواهد و اسناد است.
به نظر لئون پمپا، اکثر انواع شناخت، هم شناخت‌های علمی و هم شناخت روزمره، درباره چیزهائی است که در حال حاضر ناپیدا و بررسی‌ناپذیر هستند. خاطرات درباره چیزهائی است که اکنون دریافت و مشاهده آن‌ها امکان‌پذیر نیست. (استنفورد و دیگران، 1379، صص 179 ـ 180) خاطرات، نقش مهمی در ایجاد شناخت و معرفت تاریخی دارند.
حافظه، به معرفت تاریخی کمک می‌کند. معرفت تاریخی، عبارت است از معرفت به آنچه واقعاً اتفاق افتاده است. هر معرفت به اصطلاح عینی در تاریخ، باید به منظور بیان شدن، در قالب کلام درآید. هر شخص جاافتاده‌ای می‌تواند جهان بیست یا سی سال قبل را به یاد آورد. جهانی بسیار شبیه جهان امروز، اما با این حال، در برخی جهات به نحو چشمگیری متفاوت. تلاش زیادی لازم نیست تا جلوتر رفت و تصویری ذهنی از همان جهان، در اندک زمانی پیش‌تر آفرید. ولی بیش‌تر معرفت تاریخی باید از نوع دوم و سوم باشد که بیش‌تر بر حافظه جمعی مانند خانواده و دیگر نزدیکان مسن مبتنی است و از آن‌ها استفاده می‌کنند. (استنفورد، 1384، صص 195 ـ 213)
معرفت تاریخی‌ای که از طریق تاریخ شفاهی و مصاحبه با شاهد عینی وقایع تاریخی به دست می‌آید، الزاماً معرفت اصلی است و در طرح‌های تاریخ شفاهی نمی‌توان سراغ معرفت ثانوی رفت. از معرفت ثانوی تنها در مرحله‌ نقد، تأیید یا تکمیل داده‌های حاصل از مصاحبه تاریخ شفاهی باید استفاده شود.
خاطره و تاریخ شفاهی در چارچوب نظریه عقل سلیم نیز باید بررسی گردد. به موجب نظریه عقل سلیم، چیزهای اساسی در تاریخ، عبارت‌اند از: حافظه و مرجعیت (اقتدار). چنانچه قرار باشد حادثه‌ای یا وضع چیزهائی به طور تاریخی معلوم شود، نخست باید کسی با آن آشنا باشد؛ بعد باید آن را به خاطر بیاورد؛ سپس باید خاطره خود را به زبانی که برای هر کس دیگر قابل فهم باشد، بیان کند. بالأخره آن کس دیگر، باید آن بیان را به عنوان حقیقت بپذیرد. به این ترتیب، تاریخ باورکردن به شخص دیگر است که می‌گوید چیزی را به یاد می‌آورد. آن که باور می‌آورد مورخ است؛ شخصی که سخنش باور می‌شود، مرجع یا اقتدار خوانده می‌شود.
این نظریه، متضمن آن است که حقیقت تاریخی، در حدی که اصلاً در دسترس مورخ قرار دارد، فقط به این سبب در دسترس اوست که به صورت اظهارات حاضر و آماده‌مراجع او، حاضر و آماده وجود دارد. این گفته‌ها در نزد او متن مقدسی است که ارزش آن کاملاً به دست‌نخوردگی روایتی بستگی دارد که آن‌ها نماینده آن‌اند. بنابراین او به هیچ‌وجه نباید در آن‌ها دخل و تصرف کند، سر و ته آن‌ها را نباید بزند، بر آن‌ها نباید بیفزاید و بالاتر از همه، نباید انکارشان کند. زیرا اگر بپذیرد که دست‌چین و انتخاب کند، تعیین کند که برخی گفته‌های مرجعش مهم است و پاره‌ای دیگر نیست، این نارو زدن به مرجع و توسل به معیاری دیگر است و بنابراین نظریه، این دقیقاً کاری است که نباید بکند. مرجع ممکن است پرحرف، دمدمی، شایعه‌پرداز و رسواگر باشد؛ ممکن است واقعیاتی را نادیده بگیرد یا فراموش و یا حذف کرده باشد؛ ممکن است از روی غفلت یا به دلخواه آن‌ها را خلاف بیان کرده باشد؛ اما مورخ هیچ چاره‌ای ندارد. مطابق نظریه، آنچه مراجعش می‌گویند، حقیقت است؛ کل حقیقت قابل دسترس است و چیزی جز حقیقت نیست. (کالینگوود، 1385، صص 297 ـ 298)
با آن‌که برخی از برهان‌های نظریه عقل سلیم را آن هم در خاطره‌نویسی، می‌توان پذیرفت، اما وقتی پای تاریخ شفاهی به میان می‌آید و وظیفه‌ای که برای مصاحبه‌کننده و پرسشگر آن متصور می‌شود، مواردی از نظریه زیر سؤال می‌رود. مصاحبه‌گر نمی‌تواند شاهد نادیده گرفتن واقعیت یا فراموش شدن آن باشد. اتفاقاً رسالت واقعی تاریخ شفاهی، در همین نکته اساسی نهفته است که پرسشگر و طرف دیگر گفتگو، با علم و آگاهی، باید مانع از فراموشی و نادیده گرفتن واقعیت شود. مرجع بودن راوی و روایت او، نشانه سند بودن نیست و نباید ارجاع دلیل بر اعتبار تلقی گردد، هرچند مرجع، واحد و تک باشد.
در صورت پذیرش پاسخ یک شخص به پرسش مورخ، آن شخص مرجع خوانده می‌شود و گواه نام می‌گیرد. هنگامی که گواهی با مدرک تقویت شود، دیگر به عنوان گواهی به معنای اخص کلمه مورد قبول نیست، بلکه تأکید بر چیزی مبتنی بر مدرک است و آنچه معرفت تاریخی تلقی می‌شود. (کالینگوود، 1385، صص 324 ـ 325)
در خاطره‌نگاری، گواه وجود دارد و شاید هیچگاه این گواهی با مدرک و سند تقویت نشود تا به تولید معرفت تاریخی بینجامد. گرچه مستند بودن، ویژگی‌ عمده زندگینامه‌های جدید است و خاطرات و زندگینامه‌ها نیز برای این که تصویری واقعی از شخصیت ارائه دهند، باید متکی بر اسناد و مدارک باشند. اما لازمه و یکی از شروط اعتبار داده‌های تاریخ شفاهی و استفاده از آن در تحقیقات تاریخی، الزام آن به مقایسه با مدارک دیگر است. تواتر و اسناد مکتوب، بهترین مقوم‌های شواهد شفاهی است. شاید بتوان گفت، تاریخ‌های شفاهی و شواهد آن‌ها، تا زمانی که به واسطه مدارک دیگر تقویت و تأیید نشوند، در حکم خاطراتی خام و فاقد ارزش اسنادی هستند.
تاریخ، بیان کلی یا طرح کلیات وقایع گذشته و شرح چند و چون آن‌ها از دیدگاهی جامع و مسلط به حوادث و مستند به گواهی‌های گوناگون و مدارک متعدد و سپس تلفیق همه آن‌ها با رعایت شرایط دقیق تاریخ‌نگاری و سرانجام نقد و بررسی جزئیات مهم و تأثیرگذار است. حال آن‌که، خاطره از این حیث جزئی است و فراگستری و دربرگیرندگی آن مانند تاریخ نیست. تاریخ، راوی واحد ندارد و حاصل روایت‌ها و نقل‌ها و ترکیب مآخذ است. ولی راوی خاطره، تنها یک تن است. (کمری، 1383، ص 102)
«از آن‌جا که زندگینامه‌نویسی بخشی از وقایع‌نگاری است، از این لحاظ مسائل زندگینامه‌نویسان همانند مسائل مورخان است. زندگینامه‌نویس باید مدارک، نامه‌ها، گفته‌های شهود عینی، یادبودها و حدیث نفس شاعر یا نویسنده را تعبیر و درباره صحت مدارک و معتمد بودن شهود و غیره حکم کند. درستی و نادرستی روایت و اطمینان از حضور راوی در رویداد، باید به اثبات برسد. وی در ضمن نوشتن زندگینامه نیز با مسائل مربوط به رعایت حق پیشی و پسی در ارائه وقایع، نحوه انتخاب و رازداری یا بی‌پروائی مواجه می‌شود». (کمری، 1383، ص 75؛ Tosh, 1999, p 61; 75) در تاریخ شفاهی، محقق با کمک اسناد مکتوب و دیگر شواهد، روزشمار و ترتیب تاریخی وقایع را تنظیم می‌کند.
بنابراین، منحصر و محدود کردن جرح و تعدیل و تکمیل خاطره، به خاطرات معاصران هر عهد (کمری، 1383، ص 103)، قابل قبول نیست. زیرا حتی با وجود فقدان راوی، دیگر شواهد و منابع خلأ آن را پر می‌کنند. درست است که راوی خاطره در هر دو شکل خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی باید خاطرات و روایت‌های خود را تکمیل یا تصحیح کند، اما در صورت دست نیافتن به نتیجه، این وظیفه بر عهده اسناد مکمل و مؤید نهاده می‌شود.
به گفته سرهارد نیکلسون، «زندگینامه باید تاریخ باشد. بدین‌معنی که باید دقیق و تصویر شخص درباره روزگار خویش باشد. زندگینامه، باید فرد را با همه مراتب خصلت آدمی توصیف کند». (مرادی، 1372، ص 203) آندره مالرو نیز، شرط اساسی نگارش خاطره را، نمایش انسان در زمینه‌ تاریخ، قرار دادن خود در بطن تاریخ، سخن گفتن از خود در کنار سخن گفتن از جهان و تعمیم خصوصیات فردی و شخصی به ابعاد جهان دانسته است. (مالرو، 1365، ص 13) بدین‌ترتیب، تمایزی دیگر میان خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی آشکار می‌گردد. خاطره‌نگاری بر تجربه فردی تأکید دارد، در حالی که تاریخ شفاهی، هم به تجربه فردی و هم به وقایع برجسته گذشته نظر دارد. وقایعی که دیگران نیز تجربه کرد‌ه‌اند نه فردی واحد، خاطره اگر فرد را در زمینه‌ای تاریخی و بشر تاریخی نشان دهد، نه تنها ارزش خاطره نامیدن می‌یابد، بلکه به محتوای تاریخ شفاهی نیز نزدیک می‌گردد.
برخی، برای تبدیل خاطره به تاریخ، شرایطی مانند آزادسازی و انبوه‌سازی اطلاعات، داشتن کارکرد جمعی و جنبه‌های عبرت‌آموزی در نظر گرفته‌اند. خاطرات غالباً جنبه‌های تفننی و سرگرمی بیش‌تری دارند تا عبرت‌آموزی و لذا کارکرد جمعی نمی‌یابند.
از آن‌جا که خاطره‌نویسی، نگرش و استنادی شخصی، تجربی و شهودی به تاریخ است، در آن پژوهش علمی تاریخ کم‌تر راه دارد و بناچار با دیدگاه‌ها و انگیزه‌های طبقاتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نویسنده آن درآمیزی بیش‌تری دارد. به طوری که می‌توان گفت، خاطره‌نویسی نوعی تاریخ‌نگاری شخصی و جانبدارانه است که بیش‌تر با تجربه‌های مستقیم و غیرمستقیم نویسنده سر و کار دارد. (فرمانفرمائیان، 1378، ص 4؛ RADDEKER, 2007, pp 152 – 153)
آیا ناپیدائی چهره گوینده در تاریخ‌نویسی و نقل‌قول‌های باواسطه و منقطع (کمری، 1383، ص 102)، تأثیرگذاری و باورپذیری آن‌ها را در قیاس با خاطرات ـ که می‌توان نگاه و چهره نویسنده را در آن‌ها ملاحظه کرد ـ کم‌رنگ‌تر و کم‌اثرتر می‌کند؟ این موضوع، به جنبه‌های روانی روایت و باورپذیری آن اشاره دارد. گرچه در همه موارد صادق نیست و به صرف مشاهده و معلوم بودن چهره راوی در خاطره‌گوئی نمی‌توان و نباید در صحت و صداقت روایت شک کرد. از سوی دیگر، گوینده در تاریخ، مورخ و محقق است و اوست که زبان گویای شواهد (از هر نوعی) می‌باشد نه خود آن‌ها.
خاطره، برخاسته از تجربه فردی است. بنابراین امکان هم‌کلامی با نویسنده و گوینده آن بیش‌تر است تا تاریخ. همچنین، محسوس و جاری بودن زندگی، آن‌چنان که در خاطره قابل مشاهده است، در تاریخ دیده نمی‌شود.
خاطره‌نگاری خاص خود فرد است، اما تاریخ شفاهی خاص خود فرد نیست، بلکه آن فرد در درجه اول، انتخاب و سپس اطلاعات تاریخی‌اش استخراج می‌شود. محصول خاطره‌نگاری فردی و محصول تاریخ شفاهی نه فردی بلکه براساس ضرورت زمان است. این مسئله، تا آن‌جا اهمیت دارد که مصاحبه‌گر را در نقش بزرگی نمایندگی وجدان عمومی نشانده‌اند که بسته به توانائی و انگیزه او، نتایج بسیار متفاوتی به دست می‌آید.
این که برخی تاریخ شفاهی را ضبط خاطرات شفاهی به صورت جمعی و حول یک موضوع خاص نامیده‌اند (دهقان، 1386، ص 263) نیز، خالی از ایراد و اشکال نیست. زیرا تاریخ شفاهی، ضبط خاطرات نیست و ضبط خاطرات، باید در قالب پاسخ‌های مصاحبه‌شونده به پرسش‌های مصاحبه‌گر و پرسشگر باشد وگرنه تفاوتی در ماهیت خاطره فردی یا جمعی نخواهد بود، جز این که موجب تداعی خاطرات می‌شود و میزان خاطرات بازگو شده را افزایش می‌دهد.
با آن‌که بنمایه تاریخ شفاهی خاطره است، ولی تاریخ شفاهی، خاطره و خاطره شفاهی نیست. تاریخ شفاهی، مصاحبه است. خاطره، درون ریخت‌های ذهنی هر آدم است. هر خاطره‌ای باید کارکرد اجتماعی داشته باشد و از کارکرد فردی بیرون بیاید. ماده اصلی و تاریخی تاریخ شفاهی، خاطره است ولی هر خاطره‌ای تاریخ شفاهی نیست. (کاظمی، مصاحبه، 1388)
مصاحبه در مقوله تاریخ شفاهی، به عنوان ابزار و خاطرات به منظور بنیاد شناخته می‌شوند. خاطرات، جزئی از صورت‌های ذهنی افراد است و امکان فراموشی آن‌ها وجود دارد. (مصاحبه و خاطرات، ابزار و بنیادهای تاریخ شفاهی‌اند، 1388) هر تجربه‌ای ممکن است خود به خود به خاطره تبدیل نشود. ولی تاریخ شفاهی، امکان بیان تجربه افراد را فراهم می‌آورد و به شکل‌گیری روایت کمک کرده است. بی‌سوادی، کم‌سوادی، مشکلات زندگی و دل‌مشغولی‌ها، ترس و ملاحظه‌کاری و غلبه فرهنگ شفاهی، بخشی از موانعی است که همواره در جوامع سنتی، از نگارش خاطرات جلوگیری به عمل می‌آورد و این تاریخ شفاهی است که سعی در برطرف ساختن آن مانع‌ها دارد.
تنها در خاطره‌نگاری نیست که خود شخص در زمان نزدیک به واقعه تمام دیده‌ها و افکار و ذهنیاتش را تبدیل به کلمه می‌کند (کاظمی، 1383، ص 26)، بلکه تاریخ شفاهی نیز می‌تواند در زمانی نزدیک به واقعه، اقدام به گردآوری داده‌های تاریخی و شواهد شفاهی نماید.
تمایز دیگر، این است که، در تاریخ شفاهی محوریت با پرسش‌های مصاحبه‌گر است. اما در خاطره شفاهی، محوریت با حافظه راوی است. (کاموس، 1378، ص 46) از این‌رو، شاید راوی در خاطره‌گوئی تنها به بیان واقعه همت گمارد نه تبیین، تفسیر و کشف علت‌ها و نقد وقایع؛ یعنی آنچه در فلسفه تاریخ شفاهی بر آن تأکید می‌شود.
و سرانجام این‌که، مصاحبه در تاریخ شفاهی، منجر به فعال شدن حافظه فلاش بالب و تداعی جزئیات می‌گردد و از طریق طرح پرسش‌های دقیق و حساب‌شده، واکنش افراد را درباره وقایع و رویدادهای تاریخی دریافت می‌کند.

ارزیابی
حافظه، در عین این که توانائی یادآوردن و یادآوری در انسان است، ظرف خاطرات انسانی نیز محسوب می‌گردد. ساز و کارها و بخش‌های گوناگون حافظه، وظایف مشخصی دارند که روان‌شناسان به تشریح آن پرداخته‌اند. از میان انواع حافظه، در تاریخ شفاهی، حافظه شاهدان عینی اهمیت بیش‌تری دارد. از این‌رو، شناخت آن ضروری و لازم است.
از سوی دیگر، خاطره به عنوان مهم‌ترین مظروف حافظه، انواع و کارکردهای فراوان آن، شیوه‌های بیان و برونداد و عرضه آن به جامعه، از گفتار و نقش و نگار تا نوشتار متفاوت است. رایج‌ترین شکل برونداد و برون‌نمائی خاطرات انسانی، خاطرات مکتوب در دو قالب خودنوشت و دیگرنوشت است که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را داراست.
روایت، ذاتی تاریخ و وجه مشترک خاطره و تاریخ است و هر خاطره‌ای مانند هر تاریخی، به معنای بازنمائی کامل و تام واقعیت تاریخی نیست. با این وجود، خاطرات در جایگاه خود، ارزش توجه و التفات در چرخه تولید داده‌های تاریخی و بازنمائی واقعیت تاریخی را دارند. در عین وجوه تفاوت بنیادی میان تاریخ، خاطره و تاریخ شفاهی، نزدیکی‌ها و هم‌پوشی‌هائی میان خاطره و تاریخ شفاهی وجود دارد که شایان توجه است.

کتابنامه:
آزبورن، برایان، د؛ ریچارد (1378). چگونه زندگینامه بنویسیم؟ (محسن سلیمی، مترجم). تهران: سوره.
آلبر، پیر؛ تودسک، آندره ژان (1368). تاریخچه رادیو و تلویزیون.
تجارب‌الامم. (محمد فضائلی، مصحح). تهران: سروش.
استنفورد، مایکل (1384). درآمدی بر تاریخ‌پژوهی (مسعود صادقی، مترجم). تهران: دانشگاه امام صادق (ع) و سمت.
استنفورد، مایکل (1379). فلسفه تاریخ، رابطه تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی. صص 108 ـ 141. در فلسفه تاریخ، روش‌شناسی و تاریخ‌نگاری. مایکل استنفورد و دیگران (حسینعلی نوذری، مترجم). تهران: طرح نو.
باباشاهی، نبیه (1386، شهریور 21). حقیقت جنگ را هرگز نمی‌توان نوشت (گفتگو با سیدقاسم یاحسینی درباره تاریخ شفاهی و خاطره‌نگاری جنگ). تهران امروز.
بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس استان مازندران (1383). اروند خاطرات. ساری: نشر رسانش.
حافظ قرآنی، مهین‌دخت (1375). کتاب‌شناسی تاریخ ایران. تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. خاطرات ناب انقلاب در یک شب‌نشینی. (2/5/1388)
From http://www.hawzah.net/hawzah/news/newslist
دهقان، احمد (1386). خاک و خاطره. تهران: صریر.
زرین‌کوب، عبدالحسین (1368). تاریخ ایران بعد از اسلام (ج 5). تهران: امیرکبیر.
شمیسا، سیروس (1373). انواع ادبی (چ 2). تهران: فردوس.
فرمانفرمائیان، منوچهر؛ فرمانفرمائیان، رخسان (1378). خون و نفت: خاطرات یک شاهزاده ایرانی (چ 4). (مهدی حقیقت‌خواه، مترجم). تهران: ققنوس.
فروغی، محمدقاسم (1371). خاطراتی کوتاه از عملیات‌های بزرگ. تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات نیروی زمینی سپاه.
قانونی، مریم (بی‌تا). تحلیل و مقایسه سنت خاطره‌نگاری در عصر مشروطه (1320 ق ـ 1340 ق). پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان، اصفهان.
کاظمی، محسن (1383، دی). تاریخ شفاهی، زمانه، 28، 90 ـ 93.
کاظمی، محسن، مصاحبه نگارنده با محسن کاظمی، 5/5/1388.
کالینگوود، آر.جی (1385). مفهوم کلی تاریخ (علی‌اکبر مهدیان، مترجم). تهران: اختران.
کاموس، مهدی (1378). مفهوم و ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی (مصاحبه به مثابه دیالوگ و روایت در قالب مصاحبه)، صص 21 ـ 47، در مصاحبه در تاریخ شفاهی (مجموعه مقالات چهارمین نشست تخصصی و کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی، 6 و 7 اسفند 1386) تهران: سوره مهر.
کرباسچی، غلامرضا (1367، زمستان). بخش خاطرات. یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران). 4 (13)، 28 ـ 43.
کرمی نوری، رضا (1383). روانشناسی حافظه و یادگیری: با رویکردی شناختی. تهران: سمت.
کمری، علیرضا (1383). با یاد خاطره (ج 1). درآمدی بر خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌های پارسی در تاریخ ایران. تهران: سوره مهر.
کمری، علیرضا (1373). درآمدی بر خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌ها در گستره ادب مقاومت و فرهنگ جبهه. تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
کمری، علیرضا (1373). یاد مانا (پنج مقاله درباره خاطره نویسی و خاطره‌نگاشته‌های جنگ و جبهه (دفاع مقدس)). تهران: سوره مهر.
مالرو، آندره (1365). ضد خاطرات (ابوالحسن نجفی؛ رضا سیدحسینی، مترجمان). تهران: خوارزمی.
مرادی، نورالله (1372). مرجع‌شناسی. تهران: فرهنگ معاصر.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی (1378). انقلاب اسلامی در پایان‌نامه‌های دانشگاهی جهان، کتاب اول، روابط بین‌الملل، تاریخ سیاسی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
مصاحبه و خاطرات، ابزار و بنیادهای تاریخ شفاهی‌اند. (29/5/88)
From http://ww.oral-history.ir/enshow.php
واحد، سینا؛ کلهر، مهدی؛ معادی‌خواه، عبدالمجید (1364، زمستان). خاطره و خاطرات. یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران). 1 (1)، 141 ـ 166.
والتر، بنیامین (1385). عروسک و کوتوله (مقالاتی در باب فلسفه زبان و فلسفه تاریخ). (مراد فرهادپور و امید مهرگان، مترجمان). تهران: گام نو.
(1379). تزهائی درباره فلسفه تاریخ. صص 233 ـ 251. در فلسفه تاریخ، روش‌شناسی و تاریخ‌نگاری.
مایکل استنفورد و دیگران. (حسینعلی نوذری، مترجم). تهران: طرح نو.
یاحسینی، سیدقاسم (1382). از بوشهر تا فاو (ج 1). (کنگره بزرگداشت سرداران و 2000 شهید استان بوشهر). بوشهر: برگ طوبی.


Atkinson paul; Sara Delamont (2006). Introduction: Narratives, Lives, Performanances, in: NARRATIVE METHODS (V.I) London: SAGE publications.
Cambridge Learners Dictionary (2nd edition).
Cullagh, Mc; C. behan (1998). The Truth of History. London: Routledge.
Dray, William (1997). Philosophy and Historiography, pp. 736 – 783, in: Companion to Historiography, (Michael Bentley, Edited). Routledge.
Encyclopedia Britannica (2002). (Deluxe Edition). Memory.
Huppert, George (1997). THE ANNALES EXPERIMENT, pp 873 – 889, IN: Companion to Historiography, (Michael Bentley, Edited). Routledge.
Raddeker, Helene Bowen (2007). SCEPTICAL HISTORY: Feminist and Postmodern Approaches in Practice. London: Routledge.
Rosental, Franz (1968). History of Muslem Historiography. Leiden: Brill.
Sangster, H.J (1998). Telling our stories: Feminist Debates and the use of oral history, in The oral history reader. (R. Perks and A. Thomson (ed)). Pp. 88-100, London: Routledge.
Tosh, John (1999). The pursuit of history, aims, methods and new directions in the study of modern history. (third edition). London.

دکتر مرتضی نورائی؛ مهدی ابوالحسنی ترقی


*متن کامل مقاله در سایت تاریخ شفاهی آمده است.

منبع: فصلنامه گنجینه اسناد: سال بیستم. دفتر چهارم (زمستان 1389)، 122 ـ 96


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.