هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 64    |    24 اسفند 1390

   


 

حرکت پیاده‌ها، شاه را مات کرد و امام آمد


کاوه گلستان، عکس و تاریخ


سوگند که جز برای آسایش مردم ننویسم


تدوین تاریخ شفاهی در استان‌ها متفاوت است


چیستی مسأله و اهمیت آن در تاریخ شفاهی-3


نقش تاریخ شفاهی در تهیه زندگی‏نامه‏ها


تاریخ شفاهی و ساخت تاریخ‌های چندگانه و متناقض


سیداحمد خمینی، از نگاهی متفاوت


نگاهی به دو کتاب تشنگان دشت غوریان و کشتگان جبرئیل


نهصت ملی سازی نفت در خاطرات محمد عرب


سیدمحمود کاشانی: آمریکا و انگلیس، پشت مصدق بودند


حزب توده، گوی سبقت را از انگلیسی‌ها ربود


نافرمانی غیرمدنی نگاهی به بمبگذاری استرلینگ‏هال می‏اندازد


پروژه‏ي تاريخ شفاهي براي ماهيگيران پرتقالي زبان در آمريکا


تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ43


 



نگاهی به دو کتاب تشنگان دشت غوریان و کشتگان جبرئیل

صفحه نخست شماره 64

بی تردید خاطرات شفاهی، یکی از بهترین روش‏ها‏ی تاریخ‏نگاری معاصر است که در چند سال اخیر توانسته جای خالی بسیاری از نقاط مبهم تاریخی را پر کند و به توضیح و تحلیل رویدادهایی بپردازد که در زمان خودش از نظرها پنهان مانده بود.
دو کتاب تشنگان دشت غوریان و کشتگان جبرئیل از جمله آثاری هستند که سال‏ها بعد از وقوع رویداد، به مدد روش تاریخ شفاهی و روایت خاطرات شاهدان عینی، به بازگویی قیام مردم افغانستان در برابر حزب خلق حاکم در سال 1357ش پرداخته‏اند‏. قیامی که به گفته تدوینگر کتاب، تاکنون هیچ تحقیق مستندی درباره‏اش‏صورت نگرفته و خاطرات گردآوری شده در کتاب،‌ اولین روایت عینی از آن رخداد است.
اما به نظر می‏رسد که گروه پژوهش و سفارش‏دهندگان کتاب صرفاً قصد داشته‏اند‏ به هر شکل ممکن اثری در این باره خلق کنند تا نخستین کسانی باشند که درباره این واقعه تاریخی بکر و دست نخورده کتابی به طبع می‏رسانند. از نوع پژوهش و مصاحبه با خاطره‏گوها می‏توان دریافت که ذات قیام برایشان اهمیت چندانی نداشته و گزارش و ثبت تاریخی آن بیشتر مد نظر بوده است. چراکه به دلیل «سهولت کار»، اکثر خاطرات برگرفته از گروه‏ها‏ی سیاسی در دسترس است و از خیر مصاحبه با کسانی که دارای سمت و منصب بوده‏اند، به دلیل دشواری ارتباط، گذشته‏اند‏.
مابقی شاهدان عینی هم «دل و دماغ» مصاحبه را نداشته‏اند، عده‏ای ‏هم مشغول مبارزه با طالبان بوده‏اند‏، عده‏ای ‏هم به دلیل کهولت، نای مصاحبه نداشته‏اند‏، عده‏ای ‏هم در این مدت به لقاءالله پیوسته‏اند‏، حدود 20 هزار نفر هم که در این حوادث شهید شده‏اند‏! به این ترتیب می‏توان حدس زد که کدام قشر از شاهدان عینی حاضر به مصاحبه شده‏اند‏!
با نگاهی اجمالی به دو کتاب تشنگان دشت غوریان و کشتگان جبرئیل چند نکته به چشم می‏خورد؛ نخست اینکه کتاب برای کسانی نوشته شده که یا در آن دوران در افغانستان زندگی می‏کرده‏اند یا از تاریخ معاصر آن خطه اطلاعات کافی دارند. از این رو خواندن کتاب برای کسانی که یکی از این دو ویژگی را ندارند، گنگ و مبهم است. بهتر بود نویسنده، مقدمه مفصل‏تری برای معرفی مجاهدین هرات و بررسی تاریخ سیاسی افغانستان تا قبل از رویداد حوت 1357 به خواننده عرضه می‏کرد تا او با ذهنیتی شفاف خواندن خاطرات را آغاز کند و بتواند اطلاعاتی را که لابلای خاطرات‌ آمده،‌ مانند قطعات یک جورچین به یکدیگر متصل کرده و به جامعیتی در باب قیام مجاهدین هرات برسد.
نکته دومی که درباره این دو کتاب می‏توان اشاره کرد این است که گویاسازی خاطرات از جمله وظایف تدوینگر کتاب است که به درک بهتر و عمیق‏تر خواننده از خاطرات کمک شایانی می‏کند. اما متأسفانه به این مهم، چندان که شایسته است پرداخته نشده و پاورقی‏ها‏ صرفاً به توضیح کوتاه برخی نکات پرداخته که فایده چندانی برای خواننده ندارد و بیشتر به توضیح نام اماکن ‏یا اشخاصی که در خاطرات نامی از آن به میان آمده، اکتفا شده است.
سومین نکته اینکه معلوم نیست گویندگان خاطرات چه کسانی هستند؟ آیا اصلاً چنین اشخاصی وجود خارجی دارند یا خیر؟ آیا واقعاً از نزدیک شاهد حوادث بودند یا بر اساس شنیده‏ها‏یشان به نقل رخ دادها پرداخته‏اند‏؟ به چه میزان میتوان به صحت و سقم گفته‏ها‏یشان اطمینان داشت؟ قدرت درک و تحلیلشان از حوادث چه قدر بوده است؟ البته خود ویراستار هم صادقانه در مقدمه کتاب در این باره با تردید سخن می‏گوید. شاید بهتر بود هریک از گویندگان خاطرات ضمن چند خط، در پاورقی معرفی می‏شدند و عکسی از آنان در گوشه صفحه درج می‏شد تا خواننده بر اساس شناختی که از خاطره‏گو بدست می‏آورد،‌ چشم‏اند‏از صحیح‏تری نسبت به وقایع بدست آورد.
چهارمین نکته درباره ادبیات این دو کتاب است. ادبیات به کار رفته در کتاب نیز تابع گویش مردم افغانستان است و با اینکه تدوینگر درانتهای کتاب به توضیح برخی از واژگان افغانی پرداخته اما با این حال، واژه‏ها‏ی نامأنوس و ناآشنایی در کتاب وجود دارد که نیازمند توضیح هستند. مانند نماز تراویح که از نمازهای مستحبی شب‏های رمضان است. یا برخی از اماکن مانند خونجان، مین دو جو، قلعه نو، شاده و ... ‏که بدون هیچ توضیحی رها شده‏اند‏.
کتاب نخست یعنی تشنگان دشت غوریان، شامل دو بخش عمده است که بخش اول به خاطرات شاهدان عینی از قیام 24 حوت 1357 پرداخته و هشتاد صفحه نخست کتاب را به خود اختصاص داده است. بخش دوم نیز با عنوان خاطرات سال‏های جهاد به ‏خاطرات بعد از قیام 24 حوت می‏پردازد که در آن مجاهدین هرات به مبارزه با حزب حاکم برخاستند. این بخش نیز تا انتهای کتاب، یعنی صفحه 277، ادامه یافته است. تمامی خاطرات این کتاب روایتگر کوشش‏های مجاهدین هرات بین سال‏های 1357 تا 1362ش است.
کتاب دوم که کشتگان جبرئیل نام دارد به خاطرات مجاهدین هرات بین سال‏های 1363 تا 1370ش پرداخته است که در واقع ادامه کتاب تشنگان دشت غوریان است. این کتاب نیز از دو بخش عمده تشکیل شده: بخش اول ادامه همان بخش دوم کتاب نخست، یعنی خاطرات سال‏های جهاد، است که حدود نیمی از کتاب را در برگرفته است. بخش دوم کتاب نیز با عنوان جنگ زنده جان به خاطرات این قیام پرداخته ‏که نیمه دوم کتاب را به خود اختصاص داده است.
تدوینگر با تقسیم‏بندی موضوعی خاطرات هریک از راویان، یک حادثه را از زبان چندین شاهد عینی روایت می‏کند که هر یک بازگوکننده گوشه‏ای ‏از آن رخ داد است. تدوینگر با کنار هم قرار دادن خاطرات مشترک راویان، به نمایش مستندگونه واقعه دست زده و تصاویر زنده و بکری از قیام مجاهدین هرات به خواننده نشان ‏می‏دهد. اما مشکل از جایی شروع می‏شود که پراکندگی و بی‏ربط بودن برخی خاطرات به یکدیگر، انسجام تصویری را از ذهن خواننده سلب می‏کند؛ طوری که دیگر نمی‏تواند یک خط مستقل و پیوسته را در ارتباط با روال تاریخی قیام دنبال کند. از این رو این دوکتاب را بیشتر می‏توان به عنوان ماده خامی برای بررسی تاریخی قیام مجاهدین هرات به کار برد. یعنی ابتدا اطلاعات پراکنده در لابلای خاطرات، توسط مورخ استخراج شده و به همراه سایر مستندات کتبی و منابع معتبر، ‏آمیخته، ‌سپس با زبانی علمی و پالایش‏شده، به اثری درخور توجه در باب قیام مجاهدین هرات تبدیل شود.
سخن آخر ...
آنچه بیش از همه مایه شگفتی است، چاپ و انتشار این آثار از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری است. در حال حاضر بیش از 150 سال است که افغانستان از خاک ایران منفک شده و حکومت و سیاست و فرهنگ مستقل و متفاوتی از ایران دارد. آیا به تازگی چاپ آثار تاریخ شفاهی کشورهای دیگر نیز برعهده ایران گذاشته شده؟ آیا در افغانستان حتی یک نهاد یا انتشارتی مستقل وجود ندارد که مورخان آن خطه، به ایران مهاجرت کرده و کتابی به چاپ برسانند که هیچ دخلی به ایران و مردم آن ندارد؟ ‏حال این میان حوزه هنری چرا متولی چنین اثر ضعیف و بی‏ربطی شده که هیچ بازاری نمی توان برای آن در کشور متصور بود؟
طبیعتاً ناشر می‏بایست به این قبیل پرسش‏ها‏ که ممکن است ‏به ذهن هر خواننده‏ای ‏برسد، پاسخ می‏داد که متأسفانه هیچ اقدامی دراین زمینه به عمل نیامده است.

ناصر زاغری تفرشی



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.