شماره 86    |    29 شهريور 1391

   


کتاب «خاطرات ایران» رونمایی می شود

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ آیین رونمایی از کتاب «خاطرات ایران» با موضوع خاطرات شفاهی ایران ترابی از دوران کودکی تا حضور او در جنگ تحمیلی، با حضور مرتضی سرهنگی، مدیر مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و سهیلا فرجام‌فر، نویسنده دفاع مقدس روز دوشنبه (3 مهر 1391) در فرهنگسرای اندیشه واقع در خیابان اندیشه، میدان قندی، پارک اندیشه (فرهنگسرای اندیشه) برگزار می شود.


همایش «ایران ورجاوند3»

همزمان با آغاز هفته دفاع‌مقدس همایشی با عنوان «ایران گرامی» برگزار می‌شود. همایش «ایران ورجاوند3» به مناسبت سالروز آغاز هفته دفاع‌مقدس در 31 شهریور ماه سال جاری، ساعت 16 در محل تالار ایوان شمس واقع در بزرگراه جلال آل احمد، ابتدای بزرگراه جلال و کردستان برگزار می‏شود. دفاع‌مقدس یکی از میراث‌های معنوی کشورمان است که دیده‌بان به مناسبت سالروز آغاز بیست و چهارمین هفته دفاع‌مقدس همایشی با عنوان «ایران ورجاوند3» با هدف حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های معنوی این دفاع هشت ساله در برابر دشمن بعثی و متجاوز برگزار می‏کند؛ ایران ورجاوند یعنی ایران گرامی.


پیش نویس فراخوان سومين همايش ايران و استعمار انگليس

موضوعات پیش نویس در ادامه می آید، در صورت تمایل، نظرات و پیشنهادات تکمیلی خود را با ما در میان بگذارید. مجمع‌ هماهنگي مراكز تاريخ‌پژوهي و بانكهاي اسنادي (مهتاب) در نظر دارد سومين همايش تخصصي بررسي عملكرد انگليس در تاريخ معاصر ايران را تحت عنوان ايران و استعمار انگليس برگزار نمايد. بدينوسيله از محققان و تاريخ‌پژوهان گرانقدر دعوت بعمل مي‌آيد تا مقالات تحقيقي خود را (ترجيحاً براساس منابع ، ماخذ و اسناد جديدالانتشار) حول محورهاي زير به دبيرخانه همايش ارسال دارند.


انتقال احوال، احساسات و روحیات از گفتار به نوشتار (1)

مصاحبه با عوامل فعال و مؤثر یا شاهد و حاضر در قضایای تاریخی مهم‌ترین روشی است که برای ثبت و ضبط و ماندگارسازی تاریخ از آن در تاریخ شفاهی بهره گرفته می‌شود. امروزه همچون دهه‌های گذشته، وسایل ضبط صدای مصاحبه‌شونده، عمومی‌ترین و میسرترین وسایلی هستند که در مصاحبه‌ها از آنها استفاده می‌شود. به عبارت دیگر ضبط صوت‌های خبرنگاری و امروزه ضبط صوت‌های دیجیتالی که از آنها بیشتر با عنوان رکوردر (Recorder) یاد می‌شود، وظیفه کاغذ و قلم را برای جاودان ساختن گفته‌ها بر عهده دارند. بدین‌طریق در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، جملة سخنان و گفته‌های مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده توسط دستگاه‏های یادشده، حفظ و ذخیره می‌شوند. از این رو هر آنچه که در جلسات مصاحبه گفته می‌شود در حافظة اصلی یا جانبی و یدکی این دستگاه‏ها ثبت و ضبط و نگهداری می‌شوند.


رسائل اعتماد السلطنه

محمدحسن خان اعتمادالسلطنه(۲۱ شعبان ۱۲۵۶- ۱۸ شوال ۱۳۱۳) برای اهل تحقیق در زمینه تاریخ و جغرافیا نامی آشنا است. وی در طول عمر 57 ساله خود 40 کتاب و چندین رساله نوشته است و در دوره قاجاریه خدمات زیادی در عرصه شکوفایی فرهنگ نمود.دوره قاجار از لحاظ نگارش كتب تاریخی و جغرافیایی یكی از دوره‌های شكوفای تاریخ ایران است و بدون شك خدمات اعتمادالسلطنه در این امر نقش بسزایی داشت.سرگذشت وی در اغلب مراجع عمومی وجود دارد و در بیشتر کتاب‏ها و خاطرات عصر ناصری به احوال وی اشاره شده است. وی در سال 1267 از مدرسه دارالفنون فارغ‏التحصیل شد و در سال 1268 وکیل نظام شد و به تدریج مناصب نظامی را پیمود و در سال 1275 به رتبه سرهنگی رسید و ریاست قشون خوزستان و لرستان و همچنین نیابت حکومت آنجا را عهده‏دار شد.


تحقق نهضت «خاطره‌نویسی» و آینده کتاب‌های دفاع مقدس

سی‌ودومین هفته دفاع مقدس در پیش است و کمی بیش از 24 سال از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذرد. در سال‌هایی که بر این سالگردها گذشته، سخنان بسیاری بر زبان همه کسانی که تعلق خاطری و مسوولیتی و تحلیلی به موضوع‌های این مناسبت‌ها داشته‌اند، جاری شده و کمتر از این شفاهی‌نگری، اما بر اساس بسیاری از همان سخنان (چه به صورت خاطره‌گویی و روایت وقایع و چه به صورت اظهارات تبلیغی و ترغیبی) کتاب‌هایی تالیف و به چاپ رسیده‌اند.


اینترنت و تاثیر آن بر آینده رشته تاریخ (2)

در شماره پیش بخش نخست راخواندیم. بخش دوم و پایانی در ادامه می آید: مورخین و اسناد دیجیتال گرچه در دو دهه گذشته تحولات صورت گرفته در دنیای الکترونیک، دستیابی به اسناد و مدارک مورد نیاز را آسانتر نموده، اما پیامدهایی نیز به همراه داشته که این امر به نوبه خود به کارگیری اسناد، انتخاب و از بین رفتن آنها، چگونگی نگهداری و دستیابی آنها، ماهیت و معنا، و حتی صحت و سقم اسناد را تحت تاثیر قرار داده است. در طی سالیان گذشته آفرینش، نگهداری و بازیابی اسناد تاریخی دچار تحولاتی شده و از اسناد کاعذی و ثبت بر روی کاغذ فاصله گرفته است. به نظر می رسد در دنیای جدید مفهوم کلی« سند چیست؟» با تغییراتی مواجه شده است.


سعید صادقی: نسل ما برای کشته‌شدن می‌رفت

روزی که قرار مصاحبه، داشتیم سر ظهر یکی از روزهای تابستان رسید به دفتر نشریه و دست کرد در کیفش و یک دسته عکس درآورد. «ببینید، بدون اجازه عکس‌هایم را چاپ کرده‌اند. من که کاری ندارم. ولی امروز تعجب کردم. یه دسته‌اش را برداشتم آوردم.» او سعید صادقی است، متولد آذر 1332. صادقی را با عکس‌هایی که از جنگ گرفته می‌شناسند. همه سال‌های جنگ را در منطقه بوده، چندین کتاب چاپ و نمایشگاه‌های زیادی برگزار کرده است. سال 1385 نشان شجاعت و نشان درجه یک هنری گرفت. با او هم در مورد عکس‌هایش از هشت سال جنگ ایران و عراق حرف زدیم؛ هم عکاسی جنگ و جایگاه جیمز نچوی. می‌گوید: «من عکاسی را در جنگ یاد گرفته‌ام.»


از شاگردی نیما یوشیج تا طراحی آرم بانک ملی

سال 1299 در تهران زاده شدم. پدرم در پانزده سالگی از کرمان به تهران آمده بود. در حدود امکانات زمان خود درس خواند و سپس در یکی از وزارت‌خانه‌ها مشغول به کار شد. او مردی خوش برخورد، هنرمند، هنردوست و مهربان بود و به طبیعت و گل و گیاه عشق می‌ورزید. در جوانی اوقات بیکاری‌اش را به طراحی نقوش قالی می‌پرداخت. حدود سال 1317 که به عنوان ناظر هزینه معادن انارک در نائین یزد انجام وظیفه می‌کرد، ساعات بیکاری‌اش را با استفاده از سنگ‌های معدنی، خاک‌ها، رسوبات معدن و انواع مواد طبیعی دیگر به نوعی نقاشی می‌پرداخت که از نظر هنری بسیاری باارزش و زیبا هستند.


نخستین شماره آرشیوس منتشر شد

نخستین شماره آرشیوس به مدیریت و سردبیری هرنان کاماررو HernánCamarero از استادان دانشگاه بوینس آیرس منتشر شد. گروهی 14 نفری از استادان دانشگاه بوینس آیرس تحریریه این نشریه را تشکیل می‏دهند و گروهی هفده نفری از کشورهای آلمان، مکزیک، برزیل، کانادا، آرژانتین و انگلستان، هیئت مشاروان آن هستند که آقای دکتر پابلو پوتسی رئیس انجمن تاریخ شفاهی آرژانتین و همچنین شبکه تاریخ شفاهی آمریکای لاتین از جمله آنهاست. آرشیوس، نشریه‏ای آرژانتینی به زبان اسپانیولی است که به تاریخ جنبش کارگری و چپ در آرژانتین و دیگر نقاط جهان می‏پردازد. آرشیوس نشریه علمی در حوزه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روشنفکری است که قصد دارد محلی برای ارایه و توسعه پژوهش، بررسی و روزآمدسازی تحقیقات تازه در آرژانتین و در سطح بین المللی درباره جنبش کارگری و چپ باشد.


راهنمای تاریخ شفاهی نیروی زمینی آمریکا(5)

برنامه مصاحبه پایان خدمت که در آئین‌نامه 5-870 نیروی زمینی از آن یاد شده است شامل مصاحبه با افراد ذیل می‌شود: رؤسای وزارتی و ستادی، فرماندهان قرارگاه اصلی، فرماندهان قرارگاه‌های تخصصی نیروی زمینی و یگان‌های قرارگاه‌های متحد نیروی زمینی، فرماندهان و معاونان فرماندهان مقر فرماندهی آموزش و دکترین نیروهای نظامی، فرماندهان و معاونان فرماندهان آموزشگاه و مرکز بهداری نیروی زمینی، فرماندهان یگان‌ها و لشکرها، و فرماندهان صحنه عملیات و قرارگاه‌های پشتیبانی یگان‌ها. هدف برنامه فوق گردآوری خاطرات و تجارب شخصیت‌های بلندپایه و اطمینان از حفظ این اطلاعات و بهره‌برداری نیروی زمینی از آنهاست.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

رییس جدید بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در یک نشست رسانه‌ای گفت: كتاب «پایی كه جا ماند» اثر منتخب بنیاد حفظ آثار در سال 1391 است.

مراسم به اهتزاز درآمدن نخستین پرچم رفیع جمهوری اسلامی ایران و یکی از سه پرچم بلند دنیا ساعت 15 روز 31 شهریور 1391 در محل باغ موزه دفاع مقدس واقع در تهران، میدان ونک، بزرگراه شهید حقانی، خیابان سرو آغاز می‌شود.




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۳)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


اولين تجربه زندان
نمره قبولى براى دانش‏آموزان در سالهاى اول تا پنجم دبيرستان 7 و براى سال ششم 10 بود. در سال تحصيلى 39 ـ 1338 من شاگرد كلاس ششم بودم كه متوجه يك نارضايتى عمومى در سطح دانش‏آموزان شدم كه تبديل به يك حركت و تظاهرات صنفى شد.
آموزش و پرورش در اطلاعيه‏اى اعلام كرد كه نمره قبولى براى دانش‏آموزان پنجم دبيرستان و به پايين، نمره 10 است. اين خوشايند دانش‏آموزان نبود. درنتيجه خيلى سريع از خود واكنش نشان دادند. با اينكه من در كلاس ششم دبيرستان بودم و مصوبه جديد هيچ ارتباطى به سرنوشت تحصيلى من نداشت، ولى چون آن را ناعادلانه ديدم بر آن شدم تا با ديگر دانش‏آموزان همراه شده سر به اعتراض بردارم. درنتيجه به راه‏پيمايى و تظاهرات آنها پيوستم.
دانش‏آموزان مدرسه مروى در اين تظاهرات و شلوغى نقش خيلى جدى اى داشتند. من مى‏ديدم كه سكوت، به دست همين دانش‏آموزان شكسته مى‏شد و ديگر از هياهوى بچگانه و جوانى خبرى نبود. همه يكپارچه جوش و خروش بودند.
معترضين در مقابل اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران، واقع در حوالى خيابان سى تير ضلع شمالى پارك شهر اجتماع كردند. ما هم كه به دنبال گمشده خود بوديم به آنجا رسيديم. ديگر نتوانستيم خشم خود را فرو بنشانيم. در يك لحظه تظاهرات به خشونت گراييد. من و ديگر دانش‏آموزان شلوغ كرديم و شيشه‏هاى ساختمان آموزش و پرورش را كه مشرف به خيابان بود، شكستيم و با فرياد شعارهايى داديم.(1)
بعد از پايان تظاهرات با يكى از دوستانم به طرف سه راهى روزنامه اطلاعات حركت كرديم. در بين راه متوجه شديم كه چهار نفر سايه به سايه به دنبال ما مى‏آيند. كمى سرعتمان را زياد كرديم. آنها نيز چنين كردند. از سه‏راهى روزنامه اطلاعات به سمت باغ ملى رفتيم و آنها همچنان در تعقيب ما بودند. غروب فرا رسيد و هوا رو به تاريكى مى‏رفت. آن چهار نفر در نقطه‏اى ما را محاصره كردند. ناگهان يكى مرا گرفت و ديگرى به دستم دستبند زد. از صحبت آنها فهميدم كه ما را از زمانى كه اقدام به شكستن شيشه‏ها كرديم زيرنظر داشتند. پرسيدم: «چه شده؟» گفتند: «ساكت باش! بيا برويم، معلوم مى‏شود.» رو به دوستم كردم و گفتم: «شما برو و به خانواده‏ام اطلاع بده كه مرا در خيابان دستگير كردند.» آن چهار نفر به زور مرا سوار ماشين كرده و به كلانترى شماره 9 بردند. بلافاصله سروانى از راه رسيد و پرسيد: «چه شده؟» گفتند: «در راه‏پيمايى امروز، هم روى چهارپايه رفته و شعار داده است و هم با سنگ زده و شيشه‏ها را شكسته.» سروان گفت: «گزارشش را بنويسيد.» آنها هم گزارش نوشتند و بعد مرا داخل اتاقى بردند.
ساعت 9 شب، براى اولين مرتبه خود را در اتاقى شلوغ، تنها مى‏ديدم. دلم گرفت ولى احساس بودن مى‏كردم. در همان حال خود را در برابر سئوال پدر و مادرم مى‏ديدم و در ذهنم دنبال پاسخهايى براى آنها بودم. و اصلاً به سؤالاتى كه قرار بود از طرف مأمورين طرح شود فكر نمى‏كردم.
به غير از من 24 دانش‏آموز ديگر از جمله هشت نفر از مدرسه خودمان (مروى) در آنجا بودند. لحظات اول خيلى برايم سنگين گذشت، ولى كم‏كم با ديگر دانش‏آموزان مشغول صحبت شدم. از يكديگر درباره علت و نحوه دستگيرى پرسيديم. مشخص شد كه آنها هم به دليل شكستن شيشه و دادن شعار بازداشت شده‏اند. با گذشت زمان اضطراب ما بيشتر و بيشتر مى‏شد.
ساعت 11 شب هنوز هيچ خبرى نبود. آثار گرسنگى كم‏كم پيدا مى‏شد. تا آن لحظه هيچ غذايى به ما نداده بودند. نيمه شب شد. دو وانت آوردند و ما را سوار بر آنها كرده و با خود بردند. هوا تاريك و ظلمانى بود. متوجه نبوديم كه در چه مسيرى حركت مى‏كنيم. فقط به نظرم آمد از آب كرج (بلوار كشاورز) گذشتيم. به جايى رسيديم كه تقريبا خالى از سكنه بود. وارد فضايى وسيع شديم كه دور تا دورش را سيم خاردار كشيده بودند. همين‏طور كه وانتها مسير سربالايى را مى‏پيمودند، من از دو مأمور نگهبان پرسيدم كه ما را كجا مى‏بريد؟ جواب داد: «ساكت باش! خفه!» دوباره پرسيدم. جواب نداد. تهديد كردم و گفتم: «يا مى‏گوييد اينجا كجاست يا خودمان را پايين مى‏اندازيم.» آنها نرم شدند و گفتند: «نه! تو را به‏خدا اين كار را نكنيد، اينجا قزل‏قلعه است، ما شما را تحويل مى‏دهيم. ولى خب پس فردا آزادتان مى‏كنند. اگر خودتان را بيندازيد پايين، ماشين پشت سرى زيرتان مى‏گيرد و هم براى شما و هم براى ما دردسر درست مى‏شود. پس اين كار را نكنيد.» پليسى كه اين صحبت را كرد، پليس خوبى بود و راه‏نمايى و نصيحتى به ما كرد كه بعدها خيلى به دردمان خورد. او گفت: «ببينيد اينجا زندان قزل قلعه است. ديگر سر و كارتان با قنداق تفنگ و شلاق است، آن‏قدر بر سرتان مى‏زنند تا بميريد. هيچ كس هم از هيچ چيز مطلع نخواهد شد. حالا هر دَرى وَرى به ما گفتيد و فحش داديد عيبى ندارد، ولى بايد اينجا هرچه به شما گفتند بگوييد چشم. كوتاه بياييد. حواستان جمع باشد. شما محصلهاى اين مملكت هستيد، خودتان را به دردسر نيندازيد، هرچه گفتند قبول كنيد. شما هم بچه‏هاى ما هستيد.»




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.