شماره 196    |    6 اسفند 1393

   


مرد خاطره‏گو

دکتر سید محمد صادق سلطانی طباطبایی بروجردی که همه او را با نام «صادق طباطبایی» می شناختند. روز دوم اسفند ماه جاری پس از یک دوره مقاومت ستودنی در برابر بیماری سرطان، دار فانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت. برای کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی فعالیت دارند، صادق طباطبایی همواره سوژه‏ای ارزشمند بود. چرا که درباره بسیاری از موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی، خاطرات فراوانی برای گفتن داشت.


بازخوانی یک روایت شفاهی؛ از یاغیگری تا فرمانروایی خدو سردار

نبود منابع متعدد در حوزه تاریخ محلی و پراکنده بودن اسناد و مدارک موجب می‏شود تا نویسندگان در بررسی تاریخ نتوانند منطبق با واقعیت تاریخ‏نگاری کنند. اصولاً نگارش کتاب‏های با محتوای تاریخی بدون رویکرد به اسناد و مدارک مهمترین آفت در نگارش تاریخ است‏. گاهی اسناد و مدارک موجود، موجب ذهنیت و تصوری غلط می‏شود که برخی از نویسندگان با چشم‏پوشی و کتمان درصدد تحریف بخشی از رویداد هستند. در واقع با داستان‏سرایی و تحلیل‏های نادرست اعتبار نویسندگی را فدای احساسشان می‏کنند. اکتفا به روایت‏های شفاهی و عدم انجام مصاحبه‏های فعال، تک بعدی بودن روایت موجب می‏شود تا بخشی از مسائل در ‏هاله‏ای ‏از ابهام باقی بماند.


برگزاری هفتمین کارگاه تاریخ شفاهی در همدان

هفتمین کارگاه تاریخ شفاهی در روز پنج شنبه 30/11/1393 از ساعت 8 صبح با موضوع: «طرح‏ها‏ی تاریخ شفاهی درباره انقلاب اسلامی» و با حضور سعید فخرزاده، مسئول واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی وگروهی از پژوهشگران ونویسندگان استان همدان به همت سازمان اسناد و كتابخانه ملي مديريت غرب كشور (همدان) و همكاري بنياد حفظ آثار استان، بنياد شهيد و امور ايثارگران استان و حوزه هنري در تالار همایش‏ها‏ی باغ موزه دفاع مقدس با تلاوت آیاتی چند ازکلام الله قرآن مجیدآغاز شد. در ابتدای کارگاه، ابوالفتح مؤمن دبير نشست ضمن عرض خیرمقدم و معرفی مهمان نشست، اظهار داشت برنامه‏ها‏ي اين كارگاه با رويكرد انتقادی درباره آثار تاريخ شفاهي با اولويت آثار استاني و توليدات اعضا كارگاه و هراه با كار عملي خواهد بود.


یادداشت‌هایی از زندگانی باقر کاظمی

سیدباقر کاظمی از رجال معروف ایران از اواخر دوره احمدشاه تا زمان نخست ‌وزیری دکتر مصدق، وزیر امور خارجه ایران در دوره پهلوی اول بود که به شکل سالانه خاطرات خود را یادداشت کرده است. کاظمی معروف به مهذب‌الدوله، فرزند سید محمود معتصم‌الدوله در سال 1271ه.ش در شهر تفرش به دنیا آمد. پس از تحصیلات متوسطه از مدرسه علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شد و همانجا به تدریس پرداخت. او از سال 1306 به کادر علمی مدرسه علوم سیاسی افزوده شد و به تدریس درس جغرافیا پرداخت.


چهاردهمین نشست تاریخ شفاهی کتاب

چهاردهمین نشست از سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» که هر هفته دوشنبه‌ها به همت «مرکز کتاب‌پژوهی» موسسه خانه کتاب برگزار می‌شود، دوشنبه چهارم اسفندماه، به گپ و گفت با علیرضا رئیس دانایی، مدیر انتشارات نگاه اختصاص داشت. دبیری این سلسله نشست‌ها که به صورت پرسش و پاسخ برگزار می‌شود به روال جلسه‌های گذشته، به عهده نصرالله حدادی بود که متن پرسش‌های حدادی و پاسخ‌های رئیس‌دانایی را در ادامه می‌خوانید.


فراخوان نخستین نشست جهانی کشف نوستالژی

جمعه سوم تا یکشنبه پنجم ژوئیه 2015-(دوازدهم الی چهاردهم تیرماه 1394) - کالج منسفیلد – آکسفورد – انگلستان: پروپزوال‏هایی با هر موضوع مرتبط نیز پذیرفته می‏شوند. این پروپوزال‏ها باید 300 کلمه باشند و تا قبل از جمعه 13 مارس 2015 (برابر با 22 اسفند 1393) ارسال شوند. اگر این پروپوزال‏ها موردقبول دبیرخانه همایش قرارگیرند، پیش نویس آن باید به طور همزمان برای هر دو رئیس هماهنگ کننده ارسال شوند ونیز باید با فورمت ورد یا RTF تایپ شوند و مطابق با دستورالعمل زیر باشند:


نگاهی به بازسازی قلعه‏ی قصرالحصن

قصرالحصن پس از تکمیل بازسازی در سال 2016 به موزه تبدیل می‏شود. قلعه‏ی قصرالحصن که 250 سال قدمت دارد و یکی از شاخص‏ترین آثار توسعه ی ابوظبی است، پس از بازسازی تا سال 2016 به موزه تبدیل شده و میراث امارات متحده ی عربی و مراحل توسعه‏ی پایتخت آن را به نمایش می‏گذارد. متخصصان می‏گویند که فضای داخلی این قصر تبدیل به کلاس‏ها‏ی خطاطی، کلاس‏ها‏ی شعر نبطی، استودیوهای ضبط تاریخ شفاهی و سالن‏ها‏یی برای برگزاری نمایشگاه‏ها‏ می‏شود.


موزه‏‏ای ‏برای حرفه پرستاری

مراقبت دلسوزانه و غمخوارانه‏ی پرستاری متعهد هدیه‏ای است که مردم شمال شرق پنسیلوانیا نسل پشت نسل آن را تجربه کرده‏اند. پرستاران مهربان و دلسوز جان ده‏ها هزار نفر را از بیماری‏های طاقت‏فرسا نجات داده‏اند. اکنون اهالی این منطقه می‏توانند دوباره دست‏های شفابخش پرستاران بی‏نظیر را از طریق موزه‏ای ‏کوچک اما در حال توسعه که مربوط به این حرفه است، تجربه کرده و با عشق به یاد آورند. مرکز تاریخچه پرستاری در طبقه دوم کتابخانه ماری کینز بیووینو Bevevino Mary Kintz واقع در دانشگاه میزریکوردیا Misericordia در شهر دالاس برپا شده است. در این موزه می‏توان یونیفرم‏ها و یادگاری‏های پرستاری و- البته لگن‏های اجباری بیماران –را در محیطی روشن و هواخور از نزدیک مشاهده کرد.


«ما همه مورخیم» (3)

این قضیه برای ما مورخان حرفه‌ای چگونه است؟ ما با آقای همگانی چه کنیم؟ او با ما چه کند؟ اصلاً قضیه از این هم جدی‌تر است، چون ما هر کدام یک آقای همگانی هستیم. محدودیت‌های زمانی و مکانی شامل حال ما هم می‌شود؛ و مثل همة اسمیت‌ها و براون‌های دنیا الگوی کردارها و گفتارهای یادآوری‌شدة گذشته برای ما نیز به اقتضای شرایط و اهداف بافته خواهد شد. قبول که ما هر کدام یک آقای همگانی هستیم، اما در نوع خودمان پدیده‌ای فراتر از مورخ خاطرات خود نیز محسوب می‌شویم.


مصاحبه گام به گام با استیوجابز (3)

اپل یک سفر باور نکردنی بود. منظورم این است که در آنجا چیزهای غیر قابل باوری ساختیم. آنچه ما را در اپل به هم مرتبط می‏کرد توانایی ساختن چیزهایی بود که قرار بود دنیا را تغییر دهد و این خیلی مهم بود. ما همه جوان بودیم. متوسط سن در شرکت 25 تا 30 سال بود. در ابتدا به ندرت کسی تشکیل خانواده داده بود و همه ما مثل دیوانه‏ها کار می‏کردیم. بیشترین لذت ما این بود که حس می‏کردیم کارهای هنری جمعی را مثل فیزیک قرن بیستم از کار در می‏آوریم. کار مهمی که پایدار باشد و مردم در آن سهیم شوند و بعد بتوان آن را به افراد بیشتری ارائه کرد، عامل تقویت کننده بسیار قوی بود.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

◄ فراخوان گردآوری و ثبت اطلاعات، اسناد و آثار رهبر معظم انقلاب
رونمایی از کتاب «مقدمه‌ای بر تاریخ شفاهی معماری ایران»
◄ جهش تاریخ‌شفاهی در 10 سال اخیر
◄ هموطنان آبادانی و خرمشهری تاریخ شفاهی جنگ محسوب می‌شوند
◄ پاسداشت حسین ماستیانی در ویژه‌نامه تاریخ شفاهی
◄ برگزیدگان شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس
◄ تحلیل جلد هفتم یادداشت‌های امیراسدالله عَلَم کتاب شد
◄ برگزاری چهل و هشتمین نشست بانوان راوی
◄ گفت‌وگو با رئیس کارگزینی و مدیرکل آموزش ساواک
◄ اجرای طرح «دفترچه‌های خاکی»



نظریه تاریخ شفاهی-۳۳
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


قرار نیست همه مصاحبه‌شوندگان بتوانند یا بخواهند «خود»ِ خودزیست‌نامه‌ای‌شان را در چارچوب مصاحبه روایت کنند. این امر دلایل متعددی دارد. بعضی‌ها موقعیت مصاحبه را تریبون مناسبی برای آشکارسازی خود نمی‌دانند. این چنین افرادی نقل داستان زندگی را امری خصوصی می‌بینند، آن را در جمع دوستان و خویشان خود بیان می‌کنند، پرسش‌های مصاحبه‌گر را محتاطانه پاسخ می‌دهند و به جای پرداختن به احساسات خود، بیشتر بر حقایق تمرکز می‌کنند؛ ضمن آنکه اکثراً از پاسخ به پرسش‌های صریح و بی‌پرده طفره می‌روند. با توجه به کهولت سن بعضی از پاسخگویان‌مان چنین اتفاقی تعجب‌آور نیست. اعضای این نسل چندان تحت تأثیر «فرهنگ اعتراف‌گرا»ی غرب امروز نیستند و بیشتر به روایت‌های تاریخی رایج بها می‌دهند. تقلا برای یادآوری رویدادهای سیاسی یا بحث سیاست خارجی و تاریخ وقوع آنها و توصیف مناسبت‌های مهم عمومی، در میان این افراد اتفاق غریبی نیست، به خصوص وقتی که در چارچوب یک پروژة پژوهشی تاریخی با آنها مصاحبه می‌شود. بستر مصاحبة تاریخ شفاهی ممکن است پاسخگو را دچار این احساس کند که وی برای غنی‌سازی اطلاعات تاریخی لازم است اطلاعات واقعیت‌بنیاد را در اختیار مصاحبه‌گر بگذارد. در مصاحبه با یکی از راویانم از او خواستم تا دربارة آن دسته از زنان انگلیسی که سال‌های تکوین شخصیت‌شان مابین دهه نسبتاً مذهبی1950 تا آغاز جنبش «آزادی زنان» در دهه 1970 واقع شده بود برایم سخن بگوید. او دربارة حرفة پرستاری‌اش که مستلزم سال‌های طولانی مأموریت به خارج از کشور بود اطلاعات واقعیت‌بنیاد قابل توجهی به من داد، اما تمایلی نداشت تا مرا به عمق تجربه‌های ذهنی‌اش ببرد.(1) شاید پژوهشگری که همه نظریه‌های تاریخ شفاهی را خوانده و انتظار شنیدن یک روایت اندیشمندانة داستان زندگی دارد با چنین پاسخ‌‌هایی دلسرد شود. اما حتی از همین اطلاعات ظاهراً ناامیدکننده نیز می‌توانیم به عمق خودشناسی فرد راه یافته و نحوة موضع‌گیری او در بستر روایت را بفهمیم.
بعضی از راویان نیز ممکن است با خودآگاهی بیشتری شناخت از خویشتن را در جریان مصاحبة تاریخ شفاهی  بیان کنند. در سال 1997 زنی به نام فرانسیس پس از مدتی تحقیقات بالاخره اطلاعاتی راجع به والدین تنی خود پیدا کرده بود و از قضا سر راه من قرار گرفت که طبیعتاً من نیز فرصت را مغتنم شمرده و با او دربارة دوران کودکی و والدین ناتنی‌اش مصاحبه کردم.(2) وی را در چهار ماهگی به زوجی اهل یکی از روستاهای کوچک شمال اسکاتلند سپرده بودند. آنان قبلاً سه دختر داشتند ولی بین او و خواهران ناتنی‌اش فرق نمی‌گذاشتند. «من هم مثل همه بچه‌ها بزرگ شدم.» او تا هفت‌سالگی نمی‌دانست که فرزند واقعی خانواده ناتنی‌اش نیست تا اینکه در دعوا و قهر با همکلاسی‌هایش این واقعیت از زبان یکی از آنها بیرون پرید و همین کافی بود تا او به سراغ چمدانی زیر تختخواب پدر و مادرش برود و گواهی تولدش را ببیند. همه چیز برایش روشن شد یا به قول خودش:«فهمیدم که به آنها تعلق ندارم.» کشف او بالاخره سوءظن آزادهنده‌اش را تأئید کرد زیرا همیشه از دو نام خانوادگی استفاده می‌کرد: نام خانوادگی قید شده در گواهی تولدش و نام خانوادگی والدین ناتنی‌اش که «آنها را روی هر سند و برگه‌ای در میان پرانتز می‌نوشتند». با وجودی که فرانسیس کودکی شیرینی را تجربه کرده بود، اما مسئلة هویت برایش چنان اهمیتی یافته بود که پس از کشف حقیقت دربارة خود، در هر موقعیتی بحث آن را پیش می‌کشید. این کشف برای او یک نقطة عطف واقعی و نمادین در داستان زندگی و طرح مسئلة هویتش محسوب می‌شد.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.