شماره 153    |    21 اسفند 1392

   


تاریخ شفاهی شهدا، یک ارزیابی

نهمین نشست تاریخ شفاهی و اولین همایش تاریخ شفاهی با محوریت ایثار و شهادت شنبه گذشته در تهران برگزار شد. در این همایش در سه نشست تخصصی مباحث با ارزش و پیشنهادات خوبی مطرح گردید و در کنار آن چاپ اسناد افتخار (ویژه‏نامه تاریخ شفاهی ایثار و شهادت) برغنای آن افزود. به زعم نگارنده موضوعی که در این میان مورد غفلت واقع شد، وضعیت فعلی تاریخ شفاهی شهدا در کشور و مشکلات حواشی آن است که البته دست اندرکاران بنیاد شهید به خوبی به آن واقف هستند و به نظر می رسد ارائه راه حلی برای آن علی‏رغم همه اهمیتش مورد توجه جدی مسئولان بالادستی قرار نگرفته است. بنا به گفته آقای شهبازی 25 مرکز در زمینه تاریخ شفاهی شهدا مشغول به کار هستند و به ظن قریب، بسیار بیشتر از این نیز، در قالب خودجوش و نیمه سازمان یافته در مراکز فرهنگی و نظامی در حال جمع آوری اطلاعات هستند.


کالبدشکافی موضوعات تاریخ شفاهی ایثار و شهادت

امروزه گستره موضوعات تاریخ شفاهی موجب شده تا ابعاد جدیدی از این شیوه حتی در فرهنگ ارزش‌ها ورود پیدا کند. ارزش‏های معنوی جنگ از قبیل ایثار و شهادت و مفاهیم منتج از دفاع مقدس به عنوان بارزترین خصیصه هشت سال جنگ تحمیلی محسوب می‏شوند که موجب غنای ادبیات دفاع مقدس می‏شوند. قطعاً می‏توان از روش تاریخ شفاهی به عنوان علمی چند وجهی یاد کرد به طوری که می‏توان قابلیت و کارکرد آن را در مسائل جامعه‏شناسی و روان‏شناسی و... نیز جستجو نمود.


نهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران برگزار شد

نهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران با عنوان «تاریخ شفاهی ایثار و شهادت»، هفدهم اسفندماه با همکاری بنیاد شهید و انجمن تاریخ شفاهی ایران در آستانه «روز شهید و شهادت» (22اسفند)، در مرکز فرهنگی سیدالشهداء برگزار شد. این نشست با سخنرانی حجت‏الاسلام مازنی معاونت پژوهشی بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور و حجت‏الاسلام شهیدی نماینده ولی فقیه و معاون رییس جمهور و ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران، دکتر رحماندوست و علیرضا کمری دبیر علمی نشست و پخش مستند سازمان اسناد ایثارگران آغاز شد. گزارش مشروح این نشست را در شماره آینده خواهید خواند.


خدمات و تعاملات متقابل علم اطلاعات و دانش‌شناسی با تاریخ شفاهی

نشست تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس با حضور اساتید و صاحب نظران این حوزه علیرضا کمری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و ادبیات دفاع مقدس، حجت‏الاسلام سعید فخرزاده، مسئول واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی-حوزه هنری، سرهنگ کاظم فرامرزی، رئیس مرکز ملی اسناد و کتابخانه دفاع مقدس، محسن غنی یاری، پژوهشگر، خانم دکتر الهه کولایی حمید قزوینی نویسنده و تدوینگر کتاب «من و آقا موسی» و جمعی از استادان و دانشجویان رشته علم مطالعات و دانش‏شناسی در دانشگاه تهران برگزار شد.


نیروهای مذهبی در دوران پهلوی دوم -7

واکنش آیت‏الله بروجردی به طرح شرکت زنان در انتخابات در سال 1331: چنین به نظر می‏رسد که با انقلاب مشروطه زمزمه‏ها‏ی حضور زنان در عرصه‏ها‏ی اجتماعی و فرهنگی شدت گرفت. اما معمولاً با سلطه گفتمان سنتی، این گونه تلاش‏ها‏ در نطفه خفه می‏شد، هر چند زنان، به خصوص بانوان تحصیلکرده از تکاپوهای خود برای کسب امتیازات اجتماعی دست برنداشتند. کما این که در دوره رضا شاه به بهانه آزادی زن و کشف حجاب، تبلیغات فراوانی در این خصوص به عمل آمد. اما گامی برای شرکت زنان در انتخابات – حداقل در عرصه حقوقی- به عمل نیامد. با سقوط رضاشاه این تلاش‏ها‏ در عرصه رسانه‏ها‏ و تبلیغات عمومی گسترش یافت.


درگذشت عبدالمجید مجیدی؛ آخرین رئیس سازمان برنامه و بودجه دوران پهلوی

دکتر عبدالمجید مجیدی در 1307 در تهران متولد شد. پدرش از وکلای بنام دادگستری و از فعالان سیاسی زمان خود بود. مجیدی نخستین درس‌های سیاست را در محیط خانواده آموخت. به گفته خودش «از دوران دبستان کلّه‌اش بوی قرمه سبزی می‌داد»! در دوران دبیرستان و نیز طی دوران تحصیل در دانشکده حقوق، مجیدی جزو جوانان چپ‏گرا بود. در سن بیست و یک سالگی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ‏التحصیل شد. با همین افکار و آرمان‌های چپ‏گرایانه، برای ادامه تحصیل به پاریس رفت. مجیدی در اسفند سال 1331 پس از اخذ درجۀ دکتری به ایران بازگشت.


يادي از محمود استادمحمد «در واپسین واژه‌ها... ناتمام!»

محمود استادمحمد (متولد 1329 در جنوب تهران) يكي از چهره‌هاي برجسته تئاتر بود كه همواره گوشه‌چشمي هم به سينما و تلويزيون داشت. او یکی از آخرین بازماندگان نسل طلایی تئاتر ایران بود و با نمايش «آسیدکاظم» خود را به جامعه هنري شناساند. بعدها هم آثار ماندگاري همچون «شب بيست‌ويكم» را بر صحنه خلق كرد. همواره و از سر قدرشناسي نام‌هايي همچون نصرت رحمانی، عباس نعلبندیان، محمد آستیم و بيژن مفيد را بر زبان مي‌راند و از درس‌هايي مي‌گفت كه از اينان آموخته بود. نگارنده با نام محمود استادمحمد نخستين بار در نوجواني از طريق آثار سينمايي ‌او برخورد كرد. سال‌هاي اولِ پس از پيروزي انقلاب بود. فيلمي به نام «جنگ اطهر» ساخته محمدعلي نجفي اكران محدود پيدا كرد كه توجه چنداني برنينگيخت اما پيش‌زمينه‌اي بود بر آفرينش سريال مشهور «سربه‌داران» توسط همين كارگردان.


یاد استاد در سالگرد درگذشتش

ميراث مكتوب - هجدهم اسفندماه مصادف با سومین سالگرد درگذشت استاد ایرج افشار (1304 - 1389 ش) است. به همين مناسبت مركز پژوهشي ميراث مكتوب نگاهي دارد به زندگي و آثار استاد ايرج افشار. استاد ايرج افشار ایران شناس، کتابشناس و از اعضای شورای مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی بود. او از پراثرترین پژوهشگران معاصر ایران و گسترۀ پهناوری از فعالیتها، از جمله سردبیری چند نشریه فرهنگی و همکاری با آنها، کتابداری، فهرست نگاری، نسخه شناسی، تدریس دانشگاهی در داخل و گاه در خارج، مطالعات ایران شناسی، قاجارپژوهی، همکاری در سطوح مختلف با نهادهای متعدد پژوهشی و ایران شناسی و کتابخانه ها و مراکز نسخه های خطی، از عرصه های تکاپوی فرهنگی پژوهشی اوست.


دکتر احسان شریعتی مطرح کرد : ناگفته های جدید از اختلاف نظرهای شریعتی با بازرگان و مطهری

به مناسبت درگذشت مرحوم ناصر میناچی دکتر احسان شریعتی در گفت گویی که با سایت پیام نو داشته است به جایگاه حسینیه ارشاد و خدمات مرحوم میناچی، مبنای اختلاف بین دکتر شریعتی و آیت الله مطهری، تفاوت دیدگاه مرحوم مهندس بازرگان با سایر خانواده فکری نواندیشان دینی زمانه اش و دلایل برخوردهای خصمانه کسانی چون دکتر سیدحسین نصر و دکتر نراقی پرداخته شده است. آنچه در پی می‌آید مشروح این گفتگو است:


مرزهای فلوریدا: مؤلفی که انواع تاریخ شفاهی را ضبط کرد

استتسون کندی(Stetson Kennedy) با یک ضبط صوت دست وپاگیر که به آن «وسیله» می گفت از شمال فلوریدا تا شهر کی وست (Key West) در نواحی جنگلی روستایی، باتلاق‏ها و شهرهای کوچک سفر می کرد و به جمع‏آوری تاریخ شفاهی، داستان‏های عامیانه و آوازهای کارگران می‏پرداخت. او با مردم فلوریدا از قشرهای مختلف شامل گاوچران‏های کراکر(Cracker)، سرخپوستان سمینول (Seminole)، یونانی‏های که برای صید اسفنج غواصی می‏کردند، کارگران آفریقایی- آمریکایی تربانتین‏سازی و سیگارپیچ‏های اهل آمریکای لاتین صحبت می‏کرد. نتیجه پیاده روی‏های استتسون کندی در جوامع چند فرهنگی فلوریدا کتاب خودمانی «سرزمین پالمتو Palmetto Country » بود.


به یاد بود کیم لیسی راجرز

کیم لیسی راجرز(Kim Lacy Rogers)، چهره برجسته تاریخ شفاهی، روز جمعه 21 فوریه به طور غیرمنتظره در خانه خود در کارلیسل(Carlisle) ایالت پنسیلوانیا درگذشت. او استاد رشته تاریخ و مطالعات آمریکا در دانشکده دیکینسون(Dickinson) بود. کیم با وجود بیماری همچنان به تدریس ادامه می‌داد و تنها چند روز قبل از فرا رسیدن شصت و سومین سالروز تولدش درگذشت.


دوازدهمین همایش بین‌المللی جهت‌گیری‌های جدید در علوم انسانی

بسیار خشنود هستیم که از جانب کمیته سازمان¬دهنده و هیأت مشاور بین‌المللی فراخوان مقاله برای دوازدهمین همایش بین‌المللی جهت‌گیری‌های جدید در علوم انسانی و فراخوان ارسال مقاله برای نشریات مجموعه علوم انسانی را اعلام کنیم. همایش علوم انسانی در تاریخ 11 تا 13 ژوئن سال 2014 در شهر مادرید اسپانیا در مرکز مطالعات تحصیلی یونیورسیداد سن پابلو(Universidad CEU San Pablo) برگزار خواهد شد. از پیشنهادهای ارائه مقاله، نشست های نقد پوستر، کارگاه‌ها، میزگردها یا نشست‌های غیررسمی در این همایش با موضوع اصلی علوم انسانی در یکی از عناوین زیر استقبال می‌شود:


«موهبت خاطره»: همایش انجمن ملی تاریخ شفاهی نیوزیلند

انجمن ملی تاریخ شفاهی نیوزیلند (NOHANZ) پذیرای خلاصه مقالات جهت ارائه در همایش تاریخ شفاهی است که در تاریخ 21 ـ 20 سپتامبر در ویلینگتون(Wellington) نیوزیلند برگزار می‌شود. این همایش دوسالانه گفتگوهای جالب و به لحاظ فکری تقویت‌کننده ای را بردارد و شرکت‌کنندگان از گرمی و اشتیاق همراهی یکدیگر برخوردار می شوند. موضوع های همایش به این شرح است: درک خاطره، رابطه دوطرفه ـ گرفتن و دادن و به اشتراک گذاشتن خاطره.


هجدهمین همایش انجمن بین المللی تاریخ شفاهی

قدرت و دمکراسی: آرای بی شمار تاریخ شفاهی: اسپانیا- سال 2014 ، 12 ـ 9 ژوئیه، بارسلونا، قابل توجه علاقمندان به شرکت در جلسه انجمن تاریخ شفاهی بین‌المللی در مورخه 9 تا 12 ژوئیه سال 2014، کمیته برگزاری، اطلاعات مربوط به ثبت نام و اسکان را در وب سایت جدید همایش به این شرح اعلام کرده است: قدرت دمکراسی و نیز مقاومتی که در برابر آن شده، به گسترش طرح‌های تاریخ شفاهی در سراسر جهان منتهی می شود. مصاحبه با حامیان تغییر، تکمیل شده و جایگزین بایگانی‌های حکومت‌های بی‌اعتبار گردیده است. تاریخ شفاهی آشوب‌های سیاسی و اجتماعی، جنبش‌های اصلاحات و واکنش ها را مستند کرده و اثرات روابط قدرت موجود بین شهروندان و دولت‌هایشان، کارگران و کارفرمایان، دانشجویان و اساتید و لایه‌های درونی نهادها، جوامع و خانواده‌ها را آشکار ساخته است.


تاریخ شفاهی: سمینار روش‌های داستان زندگی

متن پیش روی یک سیلابس یا طرح درس/سمینار تاریخ شفاهی برای رشته انسان‏شناسی است که در نیمسال زمستان 2012 در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه آلبرتای کانادا توسط دکتر اندی پالمر (Andie Palmer) ارایه شده است. در این طرح درس همه جزئیات مورد نیاز یک مدرس برای ارایه تاریخ شفاهی در دانشگاه اعم از منابع، تکالیف دانشجو، برنامه سر کلاس، سمینار و .... آمده است. البته روشن است که منابع این سیلابس متناسب با موضوعات مبتلابه در کانادا انتخاب شده‏اند. امید می‏رود الگوی به کار رفته در این طرح درس بتواند برای استادانی که می‏خواهند تاریخ شفاهی را در دانشگاه‏های ایران تدریس کنند مفید باشد. درباره منابع یادشده در این طرح درس لازم به ذکر است قریب به اتفاق آنها ترجمه فارسی ندارند و تنها از این جهت در اینجا به فارسی آورده شده اند که خوانندگان گرامی دید بهتری نسبت به محتوی آموزشی مورد نظر دکتر پالمر پیدا کنند.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 


 

بیارید این آتش زردشت
بگیرد همان زند و اوستا بمشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی
بماند کین دین گشتاسبی

فردوسی

یک سال دیگر گذشت و 42 شماره بر شماره این هفته نامه افزوده شد. در یادداشت نوروزی سال گذشته وعده‏هایی داده بودیم که به خاطر تنگای مالی موفق به انجامشان نشدیم. همّمان این بود که انتشار متوقف نشود و هر هفته بتوانیم در حد بضاعت اندکی که داریم گامی کوچک برای تاریخ مردممان برداریم. یزدان را سپاس می گوییم که این فرصت و مجال فراهم شد. امید داریم با دولت نو در سال نو روزگار ما نیز نو شود و بتوانیم وعده هایمان را عملی کنیم.

هفته نامه تاریخ شفاهی ایران فرا رسیدن جشن نوروزی را به همه همراهان خود خجسته باد می‏گوید و سالی پربار و آکنده از سرافرازی، شادکامی و پیروزی آرزو می‏کند. شماره آینده هفته نامه پس از تعطیلات نوروزی و در هفته سوم فروردین ماه منتشر خواهد شد.


● بررسی تاریخ شفاهی در نمایشگاه کتاب تهران

● فعالیت بیش از 150 محقق با کارگاه‌های تاریخ شفاهی

● گردآوری تاریخ شفاهی ساختمان‌های مجلس، مهندسی دوران جنگ و مهندسان مشاور

● یک جشنواره و بانک جامعی از تاریخ شفاهی شهر مشهد

● خاطرات و تاریخ شفاهی، یکی از محورهای همایش ایران، جنگ جهانی اول و خلیج فارس

● برگزاری نخستین کارگاه تاریخ شفاهی در کرمانشاه

● مستندسازی آثار شفاهی هزار نفر از خانواده‌های شهدا

● انجام ۵۷۰ ساعت مصاحبه با رزمندگان

● روایت سفر رهبر انقلاب به زیمبابوه در «از هراره تا تهران»

● صحیفه امام(ره) با صوت و فیلم سخنرانی‌ها همراه شد

● تاریخچه مبارزات یک مدرسه دخترانه

● رونمایی از سفرنامه واحدی

● خاطراتی از گفت‌وگو با كنسرسيوم نفت و نامه‌های سیاسی دهه 1350

● انتشار خاطرات آیت‌الله عباسعلی صادقی قهاره

● معرفی برگزیدگان چهارمین جشنواره خاطره‌نویسی بوشهر

● تجزیه و تحلیل خاطرات رئیس ستاد ارتش صدام

● جنگ جهانی اول و «جنگنده‌های هارلم»




 

خـاطـرات احمـد احمـد (۷۰)
به کوشش: محسن کاظمی
انتشارات سوره مهر
دفتر ادبيات انقلاب اسلامى


ماه رمضان در بيمارستان

حدود پنج ماه از بسترى شدن من در بيمارستان شهربانى مى‏گذشت. به ماه مبارك رمضان نزديك مى‏شديم كه ساواك، از بيمارستان خواست مقدمات نقل و انتقال من به زندان را فراهم كند. بيمارستان نظر داد كه من هنوز خوب نشده‏ام و نياز به طول درمان بيشترى دارم. آنها گفتند همين قدر كه او روى چوب بايستد كافى است. من متوجه برنامه آنها شدم. از اينكه در آستانه ماه رمضان اين تصميم عملى مى‏شد، دلگير شدم. از خدا خواستم كه زمينه‏اى فراهم كند تا من يك ماه ديگر در آنجا بمانم. مى‏خواستم با خيال راحت روزه بگيرم. فكر مى‏كردم پس از خروج از بيمارستان، تحت آزار و شكنجه قرار خواهم گرفت و يا اعدامم خواهند كرد.
سرپرستار آن بخش از بيمارستان، خانم بسيار موقر، مؤدب و محترمى به نام خانم مصلحى[1] بود، كه نسبت به وضع من خيلى حساس بود. مدام سفارش مرا به پرستاران و پزشكان مى‏كرد. خودش هم مراقب وضعيت درمانم بود. يكبار هنگام ويزيت صبحگاهى به پزشك معالجم گفت: «اين تخت 62 قهرمان درد كشيدن است. هرچه درد هست كشيده، ولى هيچ وقت نوالژين نزده است. برايش درد كشيدن عادى است.»
تصميم گرفتم ناراحتى‏ام را با او در ميان بگذارم. روزى نزديكيهاى ظهر كه روى ويلچر از فيزيوتراپى برمى‏گشتم او را ديدم، او جلو آمد و پس از سلام از وضع پاهايم پرسيد. گفتم: «بد نيست، ولى اى كاش هيچ وقت خوب نمى‏شد!»
ديد من كمى غمگين و نگرانم. مرا به اتاقم برد و پرسيد: «چرا؟ چى شده؟ چته؟»، گفتم: «هيچى مرا دارند مى‏برند كه بكشند، درحالى كه من دوست داشتم يك ماه ديگر اينجا بمانم و روزه بگيرم. بعد هر بلايى كه مى‏خواهند بر سرم بياورند.» گفت: «مى‏خواهى بمانى! خاطرجمع باش من نمى‏گذارم كه ببرندت.» يك مقدار هم عصبانى شد و بعد تند بيرون رفت. مثل اينكه درصدد انجام كارى بود. من باورم نمى‏شد و در حيرت بودم. از آنجا كه لباسم را به خاطر زخمها و جراحتها، پاره كرده بودند، لباس مناسبى نداشتم. مأمورين مى‏خواستند همان لباس بيمارستان را به تنم كنند و ببرند، كه ديدم خانم مصلحى به همراه يك پزشك ارتوپد از راه رسيدند. شروع كردند به اصطلاح ويزيت من. بعد دكتر ارتوپد نوشت كه بيمار بايد پانزده جلسه ديگر، يك روز در ميان فيزيوتراپى شود. يكى از مأمورين تماس گرفت و ضمن ارسال گزارش شرح‏حال بيمار، كسب تكليف كرد. گويا آنها نيز نظر پزشك را پذيرفتند، زيرا مأمور گفت كه مانعى ندارد. به اين ترتيب من يك ماه ديگر در بيمارستان ماندگار شدم.
مرد مسنى به نام بندعلى آنجا بود. از او خواهش كردم تا مرا به حمام ببرد. او نيز بعد ازظهر همان روز مرا به حمام برد و شستشويم داد. روى تخت هم ملحفه تميز كشيد، براى تشكر به او دو قوطى كمپوت دادم.[2]
ماه رمضان آن سال مصادف با شهريور ماه بود و من وضع ضعيف و رنجورى داشتم. با اين حال نيت كرده و روزه گرفتم. پرسنل كه روحيات و عبادتهاى مرا مى‏ديدند، خيلى نسبت به من توجه نشان مى‏دادند، مثلاً براى وضو آب مى‏آوردند و لگن زير دست و صورتم مى‏گرفتند.
خانم مصلحى روز اول ماه رمضان آمد و گفت: «چطور روزه مى‏گيرى؟»، گفتم: «ناهارم را براى افطار و شامم را براى سحر نگه مى‏دارم.» او مسئول تقسيم غذا را صدا كرد و گفت: «به تخت 62 به جاى يك روز در ميان، هر روز يك قوطى كمپوت مى‏دهى و غذاى شبش را داغ، هنگام افطار بدهيد و غذاى ظهرش را هم در سحر داغ كنيد و براى او بياوريد.»
با سفارشهاى خانم مصلحى، وضع من خوب شد. او به اين ترتيب خود را در ثواب روزه من سهيم كرد. به طورى كه پس از آن در هر ماه مبارك رمضان، به ياد او مى‏افتم و برايش دعا مى‏كنم.[3] ماه رمضان آن سال مانند ماه رمضان سال 52 كه در زندان كميته مشترك بودم، برايم خيلى جالب و درس‏آموز بود. حال بسيار خوب و معنوى اى داشتم.
يك روز عصر كه درِ اتاق باز بود فردى از جلو اتاق گذشت، به محض ديدن من صورتش را برگرداند. در همان نگاه اول قيافه او برايم آشنا آمد. پس از كمى فكر، به ياد آوردم كه او فرامرز ـ يكى از بچه‏هاى محله عباسى ـ است.
چند روز بعد، درحالى كه روى ويلچر به طرف دستشويى مى‏رفتم، متوجه شدم‏كسى چرخ را هل مى‏دهد. طورى حركت مى‏كرد تا من چهره‏اش را نبينم. وقتى از دستشويى برگشتم قيافه او را ديدم. گفت: «احمد آقا! من خائن نيستم! من مزدور نيستم! من ارتشى هستم، به‏اجبار به كميته آمده‏ام، اگر قرض و بدهكارى نداشتم از كميته مى‏آمدم بيرون.» گفتم: «ناراحت نباش، به اينها هم نگو كه مرا مى‏شناسى.» با اينكه خانواده‏ام مدتها از وضعيت من بى اطلاع بودند، ولى چون فكر مى‏كردم كه اعدام يا تيرباران خواهم شد، از او نخواستم كه حال و وضعم را به خانواده‏ام اطلاع دهد.




 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.