شماره 31    |    15 تير 1390

   


فقدان کار گروهی در تاریخ شفاهی

در سرزمین‌های تولیدکنندۀ دانش، انجام امور پژوهشی به صورت گروهی همواره مورد توجه اهالی اندیشه بوده است، زیرا در آنجا اعتقاد بر آن است که کسب نتیجة مطلوب با تلاش فراوان و همکاری و همیاری کارشناسان متعدد به دست خواهد آمد. چراکه در یک نتیجه‌گیری منطقی روشن است که کار گروهی، به ویژه در زمینه تحقیقات علمی، از نتیجه و دستاورد بهتر و غنی‌تری نسبت به کار انفرادی برخوردار خواهد بود. اما آنچه همواره ذهن ایرانی روشنفکر را به خود متوجه کرده است نبود یا کمبود کارهای تحقیقاتی گروهی در ایران است. یعنی مشخصاً باید گفت که سالهاست در نشست‌های کوچک و بزرگ دوستانه یا رسمی این سخن بارها شنیده شده است که چرا درکارهای پژوهشی در ایران، از جمله در تاریخ و تحقیقات وابسته به آن، کاری گروهی که عده‌ای با هم و در کنار هم به منظور تحقق هدفی معین و مشخص، با یکدیگر انجام دهند صورت نمی‌پذیرد تا نتیجه‌ای ارزشمندتر، مفیدتر، و پرمحتواتر به دست آید. این گفته زمانی توجه ما را بیشتر به خود جلب می‌کند که بدانیم صرف نظر از چند کار دانشنامه‌ای همچون دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه دانش‌گستر، دائره‌المعارف تشیع، دائره‌المعارف فارسی (مصاحب)- که البته در آن ها هم مداخل معمولاً نام یک نفر را به عنوان نویسنده بر خود دارند- نمی‌توان متجاوز از انگشتان دست، به کارهای منتشرة تحقیقاتی که حاصل کار گروهی باشند، اشاره نمائیم.
شاید بتوان آثارمنتشرۀ بنیاد ایرانشناسی به مدیریت دکتر حسن حبیبی را  آخرین نمونه ای دانست که برآمد همیاری گروهی از پژوهشگران تاریخ در کنار هم است. اما غیر از موارد گفته شده سئوال این است که چرا ما نمی‌توانیم کارجمعی نمائیم؟ آیا وجود حس خودبزرگ‌بینی و سرآمد دیگران بودن در این امر مؤثر بوده است تا فرد یا افراد دیگری را شایستة همکاری ندانیم؟ آیا روحیة قهرمان‌ شدن و شیفتگی به این که ناممان به عنوان بزرگمرد تاریخ بر سر زبان‏ها و رسانه‌ها بیفتد، عامل این امر نیست؟ آیا نوع ساختارهای فرهنگی و مناسبات علمی و پژوهشی حاکم بر جامعه و محیط‌های تحقیقاتی دخیل در پدید آمدن این وضعیت گشته است؟ و سر آخر آیا مسائل مالی و منافعی که از کنار کارهای فردی نصیب‌مان می‌شود باعث شده تا از حضور در کارهای جمعی خودداری نمائیم؟
از این رهگذر ضروری است تا اهمیت کار پژوهش گروهی را در تاریخ شفاهی دریابیم و برای اجرایی شدن آن تلاش نمائیم. به این مسأله بیندیشیم که می‌توان طرح‏های مختلف تاریخ شفاهی را که از توان یک نفر به تنهایی خارج است، با همراه کردن عده‌ای اهل فن به مرحلة اجرا رسانده و دستاوردهایی بزرگ کسب نمائیم. لازم است آگاه باشیم در این زمان محدود که برای کار در زمینة تاریخ شفاهی به ویژه درباره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در اختیار داریم، باید از افراد بیشتری بهره بگیریم تا هرچه سریعتر و افزونتر اطلاعات موجود در سینه‌ها را ثبت و منتشر نمائیم. بنابراین باید توجه کرد ضرورت کار گروهی در تاریخ شفاهی بیش از سایر عرصه‌ها احساس می‌شود و لازم است برای عملی شدن آن دو چندان تلاش کرد.
در پایان نکته مهم قابل ذکر آن است که در جست‌وجوهای بنده در میان کتاب‌های منتشره با موضوع تاریخ شفاهی درباره تاریخ معاصر ایران اعم از انقلاب اسلامی و جنگ هیچ کتابی نیافتم که حاصل کار گروهی عده‌ای از پژوهشگران باشد؛ به عبارت دیگر تا به امروز اثری برخاسته و زائیده فعالیت جمعی محققان در تاریخ شفاهی نداشته‌ایم. البته شاید بتوان بر این اساس به فعالیت گروهی برخی مؤسسات مانند تاریخ شفاهی آستان قدس رضوی (مشهد) اشاره کرد؛ اما هنوز اثری از آنها منتشر نشده است؛ مرکزی که مدعی است، گروه‌های مصاحبه‌گر متعددی را برای تهیه اطلاعات درباره تاریخ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی مشهد به کار گرفته است؛ تا در آینده چه شود!

جعفر گلشن روغنی، دانشجوی دکترای تاریخ ایران اسلامی


زیتون سرخ (۳۱)
خاطرات‌ناهید‌یوسفیان
گفت و گو و تدوین: سیدقاسم‌یاحسینی
انــتــشـارات‌سـوره‌مــهــر(وابسـته‌بـه‌حـوزه‌هنـری)
دفتـرادبیات و هنر مقـــاومت
نقل و چاپ نوشته‌ها منوط به اجازه رسمی از ناشر است.


...
ـ بابا با مجيد مي‌خواهم بروم كار دانشگاهم را انجام بدهم و برگردم.
مجيد شوهر خواهرم بود. فردي مذهبي و مخالف شاه بود و مدتي هم به زندان سياسي رفته بود. پدرم به او بيشتر از من اعتماد داشت. به مجيد گفت: «ناهيد راست مي‌گويد؟»
ـ بله!
ـ خيلي خوب زود برگرديد. خيابان‌ها خيلي خطرناك شده‌اند.
بي‌اعتنا به حرف‌هاي پدرم فعالانه در مبارزه عليه شاه شركت مي‌كردم و شعار مي‌دادم:
«توپ، تانك، مسلسل
ديگر اثر ندارد،
شاه به جز خودكشي
راه دگر ندارد!»
و يا:
« مرگ بر سلطنت پهلوي»
منزل ما در مسير اصلي راه‌پيمايي مردم تهران بود. به اتفاق مجيد از خيابان نصرت عبور كرديم، از خيابان بهبودي هم گذشتيم و به طرف شادمان مي‌رفتيم كه ناگهان گاردي‌ها به ما حمله كردند. بچه‌هاي تشكيلات ما همگي حضور داشتند. حمله كردند و براي متفرق كردن ما گاز اشك‌آور زدند. همه شروع كرديم به دويدن. مجيد را گم كردم. در حين دويدن، در يكي از كوچه‌ها، صاحب يكي از خانه‌ها در منزلش را براي ما باز كرد و من و چند نفر ديگر كه پشت سرم مي‌دويدند، به آن خانه رفتيم. وارد خانه كه شديم ديديم چند نفر زخمي و تيرخورده داخل خانه هستند. معلوم شد صاحب‌خانه خودش انقلابي است و منزلش پناهگاه زخمي‌ها و فراري‌ها است. منزل دوطبقه بود و در چند اتاق‏، افراد زخمي روي زمين خوابيده بودند و ناله مي‌كردند. همراه من دختري هم بود كه خيلي هراسان به نظر مي‌رسيد. صاحب‌خانه به ما گفت: «شما كه سالم هستيد، از پشت‌بام خانه‌ها فرار كنيد. اينجا نمانيد! هر آن ممكن است اين خانه لو برود و گاردي‌ها شما را دستگير كنند و با خودشان ببرند.» من و چند نفر ديگر بلافاصله بالاي بام رفتيم و از روي بام خانه‌ها عبور كرديم و از در خانه‌اي خود را به كوچه خلوتي رسانديم.
دختري كه همراه من بود گفت: «فردا يادت نره!»
ـ چه خبر است؟
ـ در ميدان ژاله تظاهرات است. به هركس هم كه مي‌شناسي بگو بيايد!
مجيد منتظر من مانده بود اما چون پيدايم نكرده بود، تنها به خانه رفته بود. وقتي پدرم او را تنها مي‌بيند، مي‌پرسد: «پس ناهيد كو؟!»
ـ گم شده؟
ـ چي!
ـ گاردي‌ها حمله كردند. فرار كرد. نمي‌دانم كجا رفت!
ـ مگر شما در تظاهرات بوديد!
ـ نه! كنار آن‌ها راه مي‌رفتيم.
ـ دروغ نگو! راستش را بگو. من به تو اطمينان كردم.
مجيد ناچار حقيقت را مي‌گويد. پدرم عصباني مي‌شود و مي‌گويد: «اين دختر خام بالاخره سرش را بر باد مي‌دهد.»
بي‌خبر از همه جا تقريباً شب بود كه به خانه رسيدم. پدرم خيلي عصباني بود. تا مرا ديد گفت: «به‌به! خانم انقلابي! رسيدن به خير! شاه را كشتي؟!»
ـ من دانشگاه بودم.
ـ لازم نيست به من دروغ بگويي. مجيد همه چيز را گفته.
ـ من مجيد را گم كردم.
ـ بله. مي‌دانم. مي‌خواهي سر من شيره بمالي! همان ساعتي كه پايت را از خانه بيرون گذاشتي فهميدم كه كجا مي‌خواهي بروي.
ـ وقتي مي‌داني چرا مانع مي‌شوي!
ـ دختر! احمق نشو! خودت را به كشتن مي‌دهي.
ـ من هم مثل بقيه. اين رژيم بايد سرنگون شود.
ـ حتماً بايد به دست تو هم سرنگون شود!
ـ به دست همه ما!
مادرم مدتي بود انقلابي شده بود. هر كتابي كه به خانه مي‌آوردم، او هم مي‌خواند. تا صداي تظاهرات را مي‌شنيد، چادرش را سرش مي‌انداخت و به مردم مي‌پيوست. آهسته به مادرم گفتم: «فردا قرار است در ميدان ژاله تظاهرات شود!»
ـ جدي!
ـ بله.
ـ كي؟
ـ فردا صبح.
ـ با هم مي‌ريم!
پدرم پچ‌پچ ما را شنيد. صبح روز هفده شهريور 1357، شاد و خرم از خواب بيدار شدم. دلم شور مي‌زد و مي‌‌خواستم هرچه زودتر خودم را به ميدان ژاله برسانم. مادرم هم صبحانه را درست كرده و به بچه‌ها داده بود تا راحت بتواند با من بيرون بيايد. ولي متوجه شديم كه پدرم در خانه را قفل كرده است. مادرم گفت: «در را چرا قفل كردي؟»
ـ از در خانه بيرون برويد، بلايي بر سرتان مي‌آورم كه تا حالا نديده باشيد.


 

حاصل كارگاه تاريخ شفاهي 2 لشكر كتاب مي‌شود

كارگاه آموزشيِ تدوين تاريخ شفاهي لشكرهاي 14 امام حسين (ع) و 8 نجف اشرف كه در سه مرحله با موضوعات جمع‌آوري، پياده‌سازي، تدوين، ويرايش و انتشار خاطرات آغاز شده، مرداد ماه امسال به پايان مي‌رسد. حاصل اين كارگاه، سال آينده در قالب كتاب منتشر مي‌شود. مرتضي نورايي،‌ عضو هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه اصفهان اظهار داشت: تاريخ دو لشكر 14 امام حسين (ع) و 8 نجف اشرف در دوران دفاع‌مقدس داراي كارنامه غني از رشادت‌ها و تجربيات‌ است كه تاكنون به طور جامع و كامل به آن‌ها پرداخته نشده است.


زنان فلسطيني؛ تاريخ‌های شفاهی و حافظه جمعی

فاطمه قاسم، پژوهشگر فلسطينی، در كتابی با عنوان "زنان فلسطيني؛ تاريخ‌های شفاهی و حافظه جمعی" در 264 صفحه زاويه‌ای جديد از مسئله فلسطين را در قالب تاريخ شفاهی روايت می‌كند. «زنان فلسطيني؛ تاريخ‌های شفاهی و حافظه جمعی» كه در واقع پايان‌نامه دكترای فاطمه قاسم است، خاطرات زنان از تاريخ پر از غم و درد و اندوه فلسطين را روايت و مستند می‌كند. نويسنده ديدگاه‌های زنان فلسطينی كه درپی وقايع سال 1948 و تأسيس اسراييل در آن جامعه به حاشيه رانده شده‌اند، را تبيين می‌كند.


دفتر تاریخ شفاهی منطقه ای کمک هزینه پژوهش دربارۀ جنگ جهانی دوم دریافت کرد

دفتر تاریخ شفاهی منطقه‌ای (ROHO: The Regional Oral History Office) مستقر در کتابخانه بنکرافت (Bancroft )در دانشگاه کلمبیا برکلی دو کمک هزینه بوستان ملی خدمت آمریکا (National Park Service) را دریافت کرده است. این کمک هزینه به این دفتر امکان می‌دهد در باره جوانب مهجور ماندۀ جنگ جهانی دوم در جبهه خودی بپردازد. این کمک هزینه ها به گسترش مستندسازی تجربیات آمریکایی‌های ژاپنی تبار در جنگ جهانی دوم اختصاصاً یافته است و کارکنان دفتر تاریخ شفاهی منطقه‌ای درصدد هستند بلادرنگ برای اعلام فراخوان برای موضوعات مصاحبه اقدام ‌نمایند.


تاریخ شفاهی آمریکا و مکزیک: مهاجران مکزیکی درکالیفرنیا

خوان خوزه گوتیرز(Juan Jose Gutierrez)، انسان شناس از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا واقع درمونتری بی (Monterey Bay) درباره‏ی طرح پژوهشی‏ی تحقیقی اخیری که درآن شرکت جسته گزارش می‏‏دهد: ‘درابتدای سال جاری روی طرح پژوهشی‏ای تحقیقی به نام «ایجاد ساختار فراملی» شروع به کار کردم. هدف این طرح پژوهشی تحقیق روی نقش خاطره درایجاد فضاهای فراملی بود-فضایی که اشخاص و جوامع انسانی مکزیک و کالیفرنیا داشته‏های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی وسیاسی خود را بدون توجه به محدودیت‏های بین‏المللی تبادل می‏کنند.


کنیا و کره جنوبی: صداهایی از شهرها

پیتر واسمبا(Peter Wasamba)، استاد دانشگاه نایروبیِ کنیا، یک پژوهش تاریخ شفاهی جدید را به طور مشترک با همکاری دانشگاههای کنیا و کره آغاز کرده است: ‘این پژوهش به نگرش و درک مردمِ کنیا و کره به پدیدۀ شهرنشینی می پردازد و سرپرستی آن بر عهدۀ پروفسور پیتر واسمبا، و دکتر پارک یونگ (Park Young)، استاد دانشگاه مطالعات خارجی هانکوک (Hankuk) سئول، است. آکادمی مطالعات کره هزینۀ این پژوهش برای دو سال، از نوامبر 2010 ، تأمین می کند و مصاحبه ها، از مارس 2011، آغاز شده است.


آفریقای جنوبی: روایت های نمایشی–مرکز خاطرات مردمی، دانشگاه کیپ تاون

مرکز خاطرات مردمی(CPM: Center for Popular Memory) یک مرکز پژوهش، ترویج و بایگانی تاریخ شفاهی مستقر در دانشگاه کیپ تاون، در آفریقای جنوبی است. این مرکز به دانشجویان و سازمان های درگیر در پژوهش‏های تاریخ شفاهی/تصویری و همچنین نظریه و گونه های بازنمایی عمومی آموزش می دهد؛ همچنین نیز آرشیو چند زبانه را اداره می کند که دربردارندۀ 3000 ساعت منابع صوتی و تصویری و قابل استفاده برای عموم است. مرکز مذکور روایت های مردم را ثبت و منتشر می کند تا زمینه های مردمی شدن بیشتر تاریخ مردمی را فراهم آورد. رینت مهیر (Renate Meyer)، معاون رئیس این مرکز، دربارۀ پروژۀ «روایت های نمایشی» که به تازگی به پایان رسیده است، چنین میگوید:


تاریخ شفاهی صنعت قند خراسان، بخش دوم و پایانی

تاریخ شفاهی صنعت قند خراسان می‌تواند دستمایه بررسی و تحلیل ابعاد مختلف این صنعت در خراسان و دلایل پراکندگی جغرافیایی آن باشد. در طرح تاریخ شفاهی صنعت قند تلاش شد با اولین کارکنان این عرصه مصاحبه شود و از نگاه آنها سیر تحولات این صنعت بررسی گردد. در این طرح با42نفر حدود 140 ساعت مصاحبه انجام شده است. مصاحبه شوندگان، نخستین کارگران، متصدیان قند ساز، رؤسای بخش کشاورزی، مدیرعاملان کارخانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مهندسین و تکنسین ها، مسئولان بخش مالی و حسابداری، رؤسای انجمن اسلامی، مسئولان سندیکای کارگری، شورای اسلامی کار، مسئولان بسیج کارخانه، معاودین عراقی ،کارشناسان بخش برق و توربین را در بر می‏گیرند.


مردم نگاری سفر

خواندن کتاب مردم نگاری سفر بدون آشنایی با معنای واژه مردم نگاری به هیچ کس توصیه نمی شود. چرا که در این صورت خواننده آن را با سفرنامه های عصر قاجار اشتباه می گیرد و پس از گم شدن در پیچ و خم کتاب، آن را کنار می گذارد. البته نثر نگارنده هم به این فرضیه دامن می زند. اما وقتی با واژه و رشته مردم نگاری آشنا باشید، مطالب رنگ و بوی دیگری می گیرند و جلوه پر کشش کتاب رخ می نمایاند. مردم شناسی یا اتنوگرافی (ethnography) از لحاظ لغوی یعنی توضیح و معرفی یک قبیله، قوم و یا ملت بدون یکسویه نگری و نظریه پردازی در مورد درست بودن و یا غلط بودن روش زندگی آنها. مردم نگار محققی است که مانند یک دوربین فیلمبرداری عمل می کند.


تاریخ شفاهی در جنوب شرق آسیا 10

این مصاحبه‌های تاریخ شفاهی (همراه با سایر مصاحبه‌ها) با رهبران سنگاپور که کمونیست بی‌رحم را جان بسر کردند و باعث شد، خود حکومت در سال 1959 و با مالزی در سال 1963 مستقل بشوند، بطور گسترده بوسیله J.Drysdale و D.Bloodwarth موجب بازسازی ضروری درون روایات و این که چطور و از کجا سنگاپور به وضع امروزی رسیده است، مورد استفاده قرار گرفت. مورخین آینده، استطاعت لازم برای نادیده گرفتن این مجموعه خاطره از اولین نسل رهبران سنگاپور را که تاریخ شفاهی مصاحبه‌هایش را ثبت و ضبط کرده ندارند.


ماهنامه تجربه شماره 2

دومبن شماره ماهنامه تجربه در 226 صفحه، تیر 1390 منتشر شد. این نشریه رویکرد ادبی، هنری، فرهنگی و اجتماعی دارد. صاحب امتیاز و مدیر مسئول این ماهنامه، خانم کتایون بناساز است. «... مصاحبه‌گر تاریخ شفاهی به دنبال ناگفته‌ها است و هنگامی که با ذهن روشن و آمادگی قبلی پیش برود، مطمئناً در کشف، ضبط و ثبت اطلاعات موفق خواهد شد.»


فروغی در آینه فروغی

محمدعلی فروغی در روزهای پایانی دی ماه 1282 آهنگ آن می‌کند تا وقایع روزانه‌ای که بر او می‌گذرد را در دفتری روایت کند، تا شاید چنان که خود می‌پندارد «مرآت حیات» او شود. سه سال پیش از وقوع مشروطه، در روزگار مظفری، محمدعلی فروغی جوانی است 28 ساله که هنوز پای به دربار نگذاشته است و آنچنان که با مرور دست‌نوشته‌های وی درخواهیم یافت از بام تا شام را به تدریس،‌ روزنامه‌نگاری و تألیف و ترجمه می‌گذراند. خواندن شرح زندگی روزمره فرهنگی‌ترین سیاستمداران تاریخ این سرزمین گرچه به خودی خود هیجان‌انگیز است اما ...


بررسی کتاب؛ بهلول گنابادی به روایت اسناد

بعد از انعکاس اخبار کشف حجاب جامعه ملتهب مشهد همانند دیگر نقاط کشور با درایت مراجع عظام اعتراض خود را به حکومت پهلوی با قیام مسجد گوهرشاد نشان داد. از اوایل دوره پهلوی برخی روزنامه‌ها، مؤسسات فرهنگی، سینماها و... در گسترش بی‌حجابی تلاش کرده بودند. در سال 1311 کنگره اتحاد زنان شرق با حضور نمایندگان ده کشور ترکیه، ژاپن، مصر، هند، سوریه و... در تهران تشکیل شد؛ مهمترین بخش این کنگره کشف حجاب بود.


در تعقیب و گریز(5)

رها امینی: سیدمحمدمهدی جعفری عضو کمیته استقبال از امام خمینی بود که پس از انقلاب به عضویت کمیته تبلیغات رادیو و تلویزیون درآمد و حتی پیام امام درباره بازگشایی مدارس را خودش از رادیو خواند، علتش این بود که گوینده خبر رادیو گفته بود این پیام کلمات عربی دارد و ما بلد نیستیم! جعفری اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت 1358 از رادیو و تلویزیون استعفا داد و به فرهنگستان زبان و دانشگاه تهران بازگشت و تدریس کرد و در دفتر آیت‌الله طالقانی هم به کار خود ادامه داد. از مواردی که به تفصیل در کتاب خاطرات جعفری به آن پرداخته شده، ماجرای جزوه 65 صفحه‌ای برخی اعضای نهضت آزادی در اواخر بهار سال 1358 در نقد عملکرد دولت موقت و استعفای 14 عضو نهضت آزادی از این حزب در آذر همان سال است.


نامه‌های شاهزاده‌ خانم

نامه نجم‌السلطنه به فرمانفرما نامه‌هایی است ساده در شرح احوال و ذکر اقوال و نیز رتق و فتق امور مالی. گاهی هم توصیف وضعیت سیاسی و اجتماعی و ناآرامی‌هایی که پایتخت به خود می‌دید در نامه‌ها می‌آید. نامه‌ها تصویری که از نجم‌السلطنه برای خوانندگان امروزین ترسیم می‌کند تصویری زنی است که خود چرخ زندگی می‌چرخاند و در پی آن است که زندگی‌اش را سامانی مبارک بخشد. نامه‌ها ساده است و بدور از قلم‌فرسایی و بازی واژگان. نامه‌هایی که اگرچه منبعی مهم برای شناخت موقعیت زنان ایرانی است اما آن‌طور که نویسنده کتاب اذعان دارد همچون نامه‌های دیگر زنان هم‌عصر و طبقه خود، از بی‌اطلاعی و کم‌سوادی زنان ایرانی حکایت می‌کند که تقدیر، زندگی در حرمسرا را برایشان رقم زده بود اما نهضت مشروطه خط بطلانی بر این تقدیر محتوم کشید.


مظفرالدین شاه به فرنگ می‌رود

در سال 1900 میلادی (1317 هجری قمری) مظفرالدین شاه پس از پنج سال پادشاهی برای نخستین‌بار آهنگ سفر به فرنگ می‌کند. اما از شوربختی‌اش خزانه خالی است و دولت نمی‌تواند هزینة سنگین این سفر را که نزدیک به هفت ماه طول خواهد کشید، عهده‌دار شود. امین‌السلطان، صدراعظم وقت، از بانک شاهنشاهی ایران درخواست وام می‌کند. این بانک را انگلیسی‌ها در سال 1889 میلادی به فرمان ملکه ویکتوریا با بستن قراردادی با دولت شاهنشاهی ناصرالدین شاه و بر پایة امتیازنامة رویتر تأسیس کرده بودند. قرارداد، حق انصاری نشر اسکناس را در ایران تا 800 هزار لیره انگلیسی بر پایة پشتوانة طلا و نقره در اختیار این بانک گذاشته بود. باری، بانک شاهنشاهی به درخواست امین‌السلطان جواب رد می‌دهد.


وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.

 
 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.
counter UPDATE error: 1054, Unknown column 'count' in 'field list'