در خاطرات ارتشبد فردوست دربارة تحركات سفارت اسرائيل در ايران آمده است:
سفارت اسرائيل در ايران فقط در زمينه اطلاعاتي فعال نبود، بلكه در ساير زمينهها نيز فعاليت چشمگير داشت. گاه به گاه سفارت، يهوديان ايران را در سالني جمع مينمود و در اين جلسات ضمن سخنراني و تحريك روحيه قومي آنها، براي كمك به اسرائيل اعانه جمعآوري ميشد و هر بار مبالغ كلاني پول ارسال ميگرديد. در اين جلسات، كه تصور ميكنم ماهيانه بود، مأمورين اداره كل هشتم ساواك شركت داشتند. در سفارت نيز ميهمانيهاي نيمهخصوصي داده ميشد و سفراي برخي كشورها و كارمندان سفارتخانهها و يهوديان سرشناس و گاهي مقامات ايران در اين ميهمانيها شركت ميكردند. از اداره كل هشتم ساواك نيز دعوت به عمل ميآمد. بعلاوه، سفارت اسرائيل هر از گاهي از مقامات ايراني براي بازديد از اسرائيل دعوت ميكرد و هدف بيشتر تبليغ پيشرفت كشاورزي و صنعت اسرائيل بود. تصور ميكنم سال 1340 بود كه وزارت كشاورزي اسرائيل از وزير كشاورزي ايران دعوت كرد كه هيئتي را براي بازديد از تأسيسات زراعي و آبياري اسرائيل اعزام دارد. وزير كشاورزي هيئتي را تعيين نمود و من نيز از شعبه 2 «دفتر ويژه اطلاعات» افسري را اعزام داشتم. افسر مزبور پس از بازگشت هر روز قسمتي از گزارش خود را ميفرستاد تا بررسي كنم.
مهمترين بخش ارتباط اسرائيل با حكومت پهلوي را، همكاري اطلاعاتي و امنيتي برشمردهاند.
به اعتراف فردوست «در دوران محمدرضا [پهلوي] سازمان اسرائيلي پس از سرويسهاي آمريكا و انگليس فعالترين سرويس در ايران بود و اين فعاليت در ساير كشورهاي منطقه و شايد جهان كمنظير بود.»
آنچه از ظواهر امر برميآيد، تشكيلات برونمرزي سازمان اطلاعات اسرائيل در ايران، از فعالترين و در عين حال سرّيترين ادارات اطلاعاتي بود كه مطامع رژيم صهيونيستي را در حوزة تحركات جاسوسي در كشورهاي اسلامي و عربي دنبال ميكرد. درباره اهميت اين تحركات، ارتشبد سابق حسين فردوست به نقل از «يكي از استادان رده بالاي اسرائيلي و عضو برجسته سازمان امنيت اسرائيل» كه در ساواك مشغول فعاليت بود چنين گفته است:
استاد اسرائيلي، اداره برون مرزي [اسرائيل] را بسيار مهم تلقي ميكرد و ميگفت: «ما بايد اطلاعات دقيقي از كشورهاي همسايه داشته باشيم.» در آن موقع تأكيد او بر مصر (بخصوص صحراي سينا)، لبنان، سوريه، اردن، عراق و عربستان سعودي بود.
شبكه اطلاعات برونمرزي اسرائيل در ايران پايگاههاي مختلفي را در مناطق مرزي كشور تأسيس كرده بود و از آن طريق با استخدام مأمورين مورد نياز خود، به جاسوسي و كسب اطلاعات در برخي كشورهاي عربي مبادرت ميورزيد.
به هر حال، اسرائيل داراي 3 پايگاه برونمرزي در ايران بود، كه احتمالاً از سال 1337 اين پايگاهها ايجاد شده بود. اين 3 پايگاه در خوزستان (مركز اهواز)، در ايلام (مركز ايلام) و در كردستان (مركز بانه يا مريوان) و در محلي مستقر بود كه ساواك هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعي از وضع اين پايگاهها نداشتم و اداره كل آموزش هم وجود نداشت تا كسب اطلاع كنم، لذا براي آشنايي كامل و دقيق از سازمان برونمرزي اسرائيل و نحوه گردآوري اطلاعات، خواستم كه بهترين رئيس پايگاه به تهران احضار شود، كه گفته شد رئيس پايگاه خوزستان است. او 3 روز در تهران ماند و صبح و بعدازظهر هرچه لازم بود ديكته كرد و من همه را نوشتم و بعداً بر اساس آن يك جزوه مدوّن، تنظيم نمودم. اين جزوه به حدي كامل بود كه بعدها هرچه در ساواك در زمينه برونمرزي آموزش داده ميشد به كاملي اين جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود كه اين فرد از افراد ممتاز سازمان برونمرزي اسرائيل است. لذا، بعدها او را چند بار براي آموزش به اداره كل دوم دعوت كردم و متوجه شدم كه حتي از نيمرودي نيز ورزيدهتر است.
پايگاههاي برونمرزي از طريق جذب و گماردن مزدوران داخل ساواك و بعضي بلاد اسلامي و عربي، به سهولت قادر به تعقيب مطامع صهيونيسم در كشورهاي عربي از طريق ايران بودند.
هدف پايگاههاي برونمرزي اسرائيل در ايران، عراق و كشورهاي عربي بود و اكثر مأمورين را اين 3 پايگاه استخدام ميكردند و پس از آموزش كامل مرحله بهرهبرداري شروع ميشد. اكثر مأمورين پايگاهها عراقي بودند، ولي پايگاه خوزستان موفق شد تعدادي مأمور كويتي و بحريني و اميرنشينهاي امارات و حتي افرادي از عربستان سعودي را نيز استخدام و به كار گمارد. بطوري كه از اين 3 پايگاه كليه اطلاعات لازم از عراق و تا حدي از كويت و امارات و عربستان و سوريه جمعآوري ميشد. البته منظور اسرائيليها در شروع كار عراق بود، ولي به تدريج امكانات به حدي زياد شد كه كشورهاي فوقالذكر را نيز تحت پوشش قرار داد. يك نسخه از كليه اطلاعات جمعآوري شده به اداره كل دوم ساواك تحويل ميشد و يك نسخه نيز به سرعت به اسرائيل ارسال ميگرديد. بايد اضافه كنم كه اداره كل دوم ساواك نيز داراي حدود 10 پايگاه برونمرزي براي كار در عراق و كشورهاي عربي بود، ولي نتيجه كار اين 3 پايگاه اسرائيلي حتي با مجموع كار آن 10 پايگاه نيز قابل مقايسه نبود. علت عدم ورزيدگي و عدم تجربه كافي رهبران برون مرزي اداره كل دوم بود.
منبع: پژوهه صهيونيست، مؤسسه مطالعات فلسطين، كتاب دوم، ص 414 و 415 و 416.
پينوشت:
___________________
. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1؛ ص 553.
. همان؛ ص 364.
. همان؛ صص 365 و 366.
. همان؛ ص 367.
. همان، صص 367 و 368.