شماره 50 | 16 آذر 1390 | |
کارشناسان حاضر در دومين نشست تخصصي خاطره نويسي دفاعمقدس بر اين باور بودند كه خاطرات بنمايه تاريخ شفاهي و خلق داستانند و براي غني بخشيدن به محتواي آنها بايد از اسناد بهره گرفت و چون در كشور ما مصرف تبليغاتي و فرهنگي خاطرات بيشتر است و مخاطب عام دارند، بايد خاطرات را براي مخاطب خواندني كرد.
دومين نشست خاطره نويسي دفاعمقدس عصر شنبه 12 آذر ماه با حضور حجت الاسلام سعيد فخرزاده و جواد كامور بخشايش به عنوان كارشناس و مسعود اميرخاني به عنوان مدير و مجري برنامه در سراي اهل قلم برگزار شد.
حجتالاسلام سعيد فخرزاده در اين نشست با ارايه تعاريف مختلف از خاطره، خاطرات دفاعمقدس را به سه دسته تقسيم كرد و افزود: اين خاطرات نخست شامل«ديدهها و شنيدههاي مستقيم فرد از وقايع»، دوم «نقل خاطره توسط فرد بدون تاثير پذيري از مسايل بيروني» و سوم «تركيبي از اين دو» است.
فخرزاده در ادامه، از ديدگاه ديگري به تقسيم بندي خاطره پرداخت و گفت: نقل فيزيك و صوت واقعي يك خاطره بدون توجه به رابطه دروني فرد با پديده و پرداخت حوادث با توجه به رابطه دروني فرد ويژگيهاي اين ديدگاهند.
وي با اشاره به جايگاه خاطره در ذهن راوي توضيح داد: وقتي فرد شاهد رويداد يك واقعه است خاطره آن ماجرا را همان گونه كه ديده بيان ميكند و آن را استنادي براي بيان حقيقت ميداند. در حالي كه بررسي آن واقعه از زوايايي ديگر ميتواند تصوير ديگري از آن حادثه را ارايه دهد. در واقع بيان خاطره از ديدگاه فرد دروغ نيست، اما حقيقت كاملي هم نيست.
فخرزاده با اشاره به خاطراتي كه در گذر زمان فراموش شدهاند، افزود: در نقل خاطرات ممكن است فرد براي خاطره خود يك پس زمينه ذهني داشته و آن پس زمينه داراي مفهوم زيبايي باشد اما وقتي جدا از آن پس زمينه ذهني نقل ميشود، مخاطب آن را درك نميكند و در اينجا نياز خاطره به پردازش مطرح ميشود.
وي ادامه داد: نويسنده با قدرت خلاقيت خود و تسلط بر نقل ماجرا ميتواند فضا را براي مخاطب بازسازي و به جامعه منتقل كند. زيرا گاه شخص راوي توانايي پردازش وقايع را ندارد.
فخرزاده، خاطرات را منابع غني تاريخ نگاري عنوان كرد و افزود: خاطرهنگاري، رشتهاي بين ادبيات و تاريخ است. در حال حاضر خاطره جايگاه خود را در تاريخنگاري پيدا كرده است، به ويژه با مطرح شدن تاريخ شفاهي ميتوان خاطره را تبديل به يك متن تاريخي كرد. البته مكتوبات ما در اين زمينه كامل و جامع نيستند و بدون منابع نميتوان بر همه وقايع و حوادث اشراف داشت.
وي ادامه داد: ما قانوني براي آزادسازي اسناد نداريم كه به واسطه آن نهادها و سازمانها اسناد خود را ارايه دهند و ما امروز براي مراجعه به گذشته خود به اين اسناد نياز داريم.
فخرزاده با اشاره به اركان خاطره نظير زمان، مكان، موضوع و نسبت راوي با واقعه گفت: اگر در بيان يك خاطره اين اركان تعريف نشوند نميتوانيم جايگاه فرد را در خاطره پيدا كنيم. البته در كشور ما بعد از انقلاب و جنگ تحميلي عراق عليه ايران، خاطره به يك هويت فردي و اجتماعي رسيد. اين هويت فرصتي را براي بيان واگويههاي افراد پديد آورد كه امروز از آنها به عنوان خاطره ياد ميكنيم.
جواد كامور بخشايش نيز خاطرات را ثمره رسوبات ذهني دانست كه بيشتر كاربرد تاريخي دارند و افزود: خاطره به خودي خود تاريخ شفاهي نيست بلكه داراي بنمايه تاريخ شفاهي است. زيرا خاطره از يك منظر به جريان يك واقعه نگاه ميكند، در حالي كه بايد يك رويداد تاريخي را از تمام زوايا و با توجه به اسناد و مكتوبات، به صحت ماجرا نزديك كرد.
وي گفت: خاطره در جاي خود از جايگاه با ارزشي برخوردار است و ميتوان آن را تاريخ نقلي عنوان كرد كه پيشينه تاريخي دارد و آغاز آن را ميتوان در تاريخ بيهقي يافت، اما خاطراتي كه ما امروز بر اساس گفتههاي ديگران تدوين ميكنيم سابقه ديرينهاي ندارند و ميتوان آنها را به ديگر نوشت يا خود نوشت تقسيم كرد.
كامور بخشايش، خاطره را داراي سرشت و ماهيتي تركيبي بين ادبيات و تاريخ دانست و اظهار كرد: خاطرات خود نوشت و ديگر نوشت داراي خروجي متن و اهميت و مضمون و محتوا هستند اما وقتي خاطرات مكتوب ميشوند، نميتوان گفت كه اين آثار سند تاريخياند.
وي ادامه داد: خاطرات دو بعد تاريخي و ادبي دارند و استفاده از اسناد و پرداخت و نگارش، بهترين عوامل براي ارايه كاملترين خاطره در تاثيرگذارياند. اسناد داراي محتواي تاريخياند و پرداخت و نگارش در ارايه ساختار ميكوشند.
كامور بخشايش افزود: اگر ادبيات متن بر مضمون خاطره غلبه كند، خاطره، گونه تاريخي نيست، بلكه ژانر ادبي است. زيرا متن از لحاظ تاريخي بايد بكر و بدون اضافات باشد.
وي گفت: اگر از بعد تاريخي مستندات متن بيشتر از عناصر ادبي باشد و بيكم و كاست از منظر ذهن راوي بيان شود، تاريخ بر ادبيات سنگيني ميكند. در اينجا بايد نويسندگان پاسخ دهند كه آيا بايد به تاريخ و سنديت خاطره وفادار باشند يا خاطره را با توجه به بحث ادبي آن حفظ كنند.
كامور بخشايش ادامه داد: در بسياري موارد خاطره بين شعر و داستان قرار ميگيرد. اگر خاطره را به عنوان يك ژانر ادبي ببينيم كه در بيان خاطره، واقعيت را حفظ كند و به آن عناصر ادبي اضافه شود، وارد بخش داستان ميشود. به نظر من نويسندگان بيشتر بايد دراين حوزه دست به قلم شوند تا بهتر بتوان از اين منبع ادبي بهره گرفت.
در ادامه دومين نشست خاطره نويسي دفاعمقدس حجت الاسلام سعيد فخرزاده با اشاره به اهميت خاطرات خود نوشت و ديگر نوشت گفت: در خاطرات ديگر نوشت مصاحبهگر مانند بازجوي تاريخي است كه با پرسشهاي خود متن خاطره را به يك متن موثق تبديل ميكند. اما در خود نوشت فرد نميتواند درباره خاطره خود به خوبي قضاوت كند و به متن واقعي ماجرا نزديك شود.
وي درباره سنديت اين خاطرات اظهار كرد: اين خاطرات براي قابل فهم شدن توسط عامه نيازمند ويرايش متناند. زيرا تاريخ نگار معتقد به سند بودن يك واقعه است. در حالي كه ميتوان متن اصلي را در كنار متن ويرايش شده به مخاطب ارايه داد. البته مخاطب شناسي يكي ديگر از مباحث مورد توجه است. براي نمونه، اگر براي نوجوانان كتاب مينويسيد بايد مفاهيم خاطره براي آنان قابل درك باشند.
فخرزاده افزود: خاطرات دو كاربرد علمي و دانشگاهي دارند اما در كشور ما به دليل نبود نظريه بومي و استناد به نظريههاي غربي بدون منبع هستيم و مصرف تبليغاتي و فرهنگي خاطرات بيشتر است. خاطرات ما امروز بيشتر از سوي سازمانهايي كه كاركرد فرهنگي دارند نه پژوهشي، مورد توجه قرار گرفتهاند و مخاطب عام دارند. به همين دليل بايد خاطرات را براي مخاطب خواندني كرد.
خبرنگار : اکرم دشتبان
منبع: خبرگزاری کتاب ايران (IBNA) | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=916 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |