دفتر ادبیات و هنر مقاومت چگونه شکل گرفت و ادامه یافت
|
به یاد میآورم زمانی که نخواندن «بوف کور» عیب بود. عیب بود اگر نویسنده بودی، یا دوستدار نوشتن و ادبیات، سری به کافه اسب سفید در میدان 24 اسفند نزده باشی. کم داشتی اگر «اصول مقدماتی فلسفه» ژرژ پولیستر را نخوانده باشی؛ یا به وقت گفتن و شنیدن، زیر ابری از دود سیگار، به جملهای از کتاب ژوزوئه دوکاسترو حواله نداده باشی. با هر تکانی که به دنیای روشنفکری دهه چهل و پنجاه داده شود، مثالهایی از این دست خواهد ریخت. اما اینک اوضاع فرق کرده، در همه زمینهها. از جمله در زمین ادبیات و هنر؛ که شخم خورده و بذر تازهای در آن پاشیده شده است. ورق اصلی را انقلاب برگرداند. برگشت، و همراه خود، تاریخ ایران نیز به دوره تازهای افتاد؛ ادبیات و هنرش نیز. دنیای مخمور و گریز از مردم دهههای یادشده، یا نه، از همان زمانی که ادبیات جدید توسط مأموران سیاسی انگلیس در ایران باب شد، اینک جایش را به جهان هوشیاری و مردمداری داده است. وقتی دنیای سراسر تمسخر «حاجی بابای اصفهانی» با جهان سراسر افتخار «حرمان هور» پر میشود، روشن است که اوضاع فرق کرده. انقلاب فقط زیر و رو شدن حکومت و دست به دست شدن نظام سیاسی نبود؛ اندیشهها نیز تبدیل شدند. دیگر نماز خواندن در پَسَله مسجد دانشگاه تهران عیب نبود و خیام و مولوی دیگر مجبور نبودند در مسابقه ماتریالیسم شرکت کنند تا اعتبار شعرشان دست نخورد. این را انقلاب گفت و بعد در زمان جنگ دانستیم که این اندیشه نو چه اندازه وفادار و کارگر است. وفادار به خدا، خود، میهن؛ و کارگر در نگهداشت مرزهای ایمان و ایران. با همین نگاهها بود که در آذر 1367 دفتر ادبیات و هنر مقاومت در حوزه هنری جان گرفت. هدفش نمایاندن آن وفاداریها بود، مبادا زیر گَرد زمان بماند؛ نشان دادن آن کارکردها بود، مبادا زیر آوار انکار بماند. در گمان من، عمر 23 ساله این دفتر، با ششصد کتاب، پس از ارادة همسوی خداوند، مدیون پایداری، نجابت و باور مرتضی سرهنگی است. برای هر یک از این ویژگیها میتوانم صحفهای را از کلمههای درست پر کنم، که میماند برای زمانی دیگر. اما دفتر ادبیات و هنر مقاومت را باید نماد تلاش موفق یک سازمان فرهنگی در ایران دانست. باید از جریان ادبی آن گفت که «نظر»ش در برخی دانشگاهها تبدیل به ماده درسی و مقطع تحصیلی، اثرش در جشنوارهها محل تقدیر و تشویق، و نقدش در میان اهل دقت، با تمجید و تحسین روبرو است. خوش به حال همه کسانی که سهامی، هر چند اندک، از این دفتر به یادگار بردهاند. حالا میتوان گفت که نخواندن «دا» عیب است.
هدایت الله بهبودی
|