شماره 48    |    2 آذر 1390



تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا -27

پژوهش ميداني در سنگاپور

چنان‌ كه اشاره شد، زمان و مكان خاص، موضوع مطالعه، گفت‌وگو و مصاحبه‌هاي گفت و شنودي با هم و استراق‌سمع و مشاهده، از فنون اصلي كسب اطلاعات هستند. پيشينه شخصي و موقعيت اجتماعي پژوهشگر ميداني، دسترسي مؤثر، پذيرش، حسن تفاهم و اعتقاد به توسعه رابطه با خبررسانان، نقش منتقدانه‌اي در پژوهش ميداني باز مي‌كند.

در مورد شرايط تحقيق در سنگاپور، پيشينه‌ نژادي من، اغلب مورد توجه بود؛ و كمي شانس را در اجتناب از تعيين هويت و وانمود كردن به درك موقعيت، آشكارا به همراه داشت.

هر قدر هم كه وضع نژادي داخل و خارج گروه‌هاي محلي، منوط به موقعيت باشد، پژوهشگر وقتي كه با عقلانيت و طرزي حساس از ابزار تحقيق استفاده كند، مزاياي زيادي ببار مي‌آورد. عليرغم تمايل خبررسانان به طبقه‌بندي كردن شرايط قومي، بواسطه توسعه خوب روابط مذاكره به سادگي امكان داشت، مباحثه و حتي جهت‌يابي نفي يكديگر راجع به هويت قومي و طرز رفتار را توضيح داد.

تعيين هويت نژادي پژوهشگر و خبررسانان هر دو به نحو غيرقابل اجتنابي، اعضاء گروه اقليت يا اكثريت را به ملاحظه‌شأن خود وا مي‌دارد. ديده شده كه يك عضو از گروه اكثريت چيني حاكم، بوسيله خبررسان غير چيني كه نيازمند حمايت من بود با صراحت‌ نظر و بي‌طرفانه به شكل قابل نقدي از گروه قومي من بدون گرفتن حالت دفاعي به خود ظاهر شده است.

نياز به گفتن ندارد كه شناخت زبان و رموز فرهنگي در بهبود راه رسيدن و اداره كردن طرز رفتار و تأثير متقابل آنها برروي هم قطعاً ضروري بودند. چرخش موضع فرهنگي و سياسي نه فقط بين خود افراد همتراز، بلكه به مثابه يك واحد اندازه‌گيري حساسيت و احترام همراه با ويژگي هرگروه نژادي و تأثير متقابل اجتماعي بين گروهها مي‌تواند ارزشمند باشد.

من همچنان به هيچ وجه نمي‌توانم بهانه‌اي براي بي‌اطلاعي داشته باشم. من انتظار داشتم پيشينه فرهنگي ام ازشناخت گفت و گو، طرز بيان و حتي ايستادن برسر موضوعات برخي از آنها را نشان بدهم.

در حالي كه اينها هرگز كاملاً بسنده نبودند، يا حتي مورد سؤال قرار نگرفته‌اند. آنان نيازمند پايه‌اي براي بنا نهادن مشروعيت و حسن تفاهم، بعلاوه اطلاعاتي بودند كه گردهمايي را ممكن سازد.

از اين گذشته، بدون ضرورت موافقت با آنها، نشان دادن قابليت همدلي كردن (بدون در حق كسي لطف نمودن) خود را بزرگ داشتن، يا بيشتر ريا كردن و به دست آوردن اعتماد براي مشروعيت است.

درست همزمان با واكنش متقابل من نسبت به خبررسانان كه خودشان نيز به آن پي بردند، به قراري وضع نامساعد اعضاي يا تفاوتي كه اقليت براي آنها قائل شدند، يك دلبستگي نادر، بلكه نگران‌كننده به فرهنگشان و مشكلاتي كه به واسطه يك عضو از اكثريت حاكم ـ به عنوان نقطه امتياز، نمايانده شد، حال آن كه اين گرايش اغلب به عنوان كمبود ادراك مي‌شود.

در تجربه من، ارج نهادن به عضوي از اكثريت كه سعي مي‌كند اقليت آنها را درك كند، به هيچ وجه از سر دشمني شبهه‌انگيز نيست؛ من اين مطلب را البته نپذيرفتم تا اين كه يك خبررسان كه پيشينه‌ نژادي‌اش با من متفاوت بود نيز به اين امر گواهي داد كه ممكن است حد و مرزهاي نژادي در برخي گستره‌ها كه مناسبات قدرت بين پژوهشگر و خبررسان وجود دارد، عليرغم سوابق قومي‌شان، غالب شود.

اما فقط بعد از آن كه به قدر كافي حسن تفاهم شخصي، به صورت يك به يك با خبررسان بنا شود مي‌تواند چنين روابطي با سطحي از اطمينان به تأثير متقابل فرا برسد.

عموماً در يك موقعيت چند فرهنگي پيچيده كه قوميت يك عامل با اهميت است، پژوهشگر ابراز علاقه و اخلاص مي‌كند به اين‌كه مي‌خواهد به سهم خود در فائق آمدن به جهل نسبت به فرهنگ ديگر و درك مشكلات آن و بهبود بخشيدن به روابط نژادي، بهترين ورود را داشته باشد.

در يك تجزيه و تحليل نهايي، دو راه روابط بين پژوهشگر و خبررسان، نيازمند پافشاري در تلاش و توانايي كسب اعتماد، در حد يك پژوهشگر محلي است كه به وسيله استراتژي، مهارت، حساسيت و دلسوزي، داخل و خارج گروه نژادي، و تكيه بر مورد اخير تكيه بر تصميم مي‌كند.

اين نيز بديهي است كه از لحاظ قوم‌شناسي، محيط نامتجانس مي‌تواند روايتي از يك جامعه بكلي بي‌اساس و نه بطور خاص چشم‌اندازي گروهي را ارائه كند.

كثرت ديد گاه هاي، موجبات كنترل بي‌وقفه سيطره يك طرف از آنان برعليه طرف ديگر را فراهم مي‌كند. روابط من و برخوردم با خبررسانان غيرچيني نيز چشم‌انداز تطبيقي بي‌طرفانه بيشتري را در دورنماي فرهنگي‌شان نصيب من كرد. من اغلب شباهتهايي را در برخي شئون و حتي بيشتر پرسش‌هايي را در طرز رفتار آنان مي‌جويم.

در تدارك يكانهاي عملي پژوهش ميداني، بايد توانايي مديريت تنوع، و حفظ حسن تفاهم با گروههاي مستقل به درجه‌اي باشد كه به فضاي فيزيكي طراحي شده محيط خانه‌هاي سازماني بعلاوه حد و مرز اجتماعي تفكيك شده آنها كمك كند.

از يك جهت پژوهش ميداني در جامعه ميكس ـ درهم به اين معنا برپايه چندين تجربه متمايز ـ متفاوت اما همزمان ريخته شده است.

معروف است كه انسان‌شناسي با يك خانه شروع مي‌شود و آنگاه انسان‌شناسي كاربردي مي‌شود كه يك جامعه چند نژادي براي ايجاد تعادل در مطالبات و مسئوليت‌ها در جامعه‌اي كه اغلب مشكل دارد از عقلا، افراد فهيم و دلسوز درخواست كمك مي‌كند كه اين نيز البته دستيابي‌اش براي پژوهشگر ميداني، ارزشمند است.

براي من شايد درك اين دستاورد بيش از سايرين محسوس باشد، براي اين كه من به خود جرأت دادم اين موضوع حساس را مورد مداقه قرار دهم، برخلاف پيشينة كليشه‌اي عجيب و غريب، روابط حاكم بين نژادي و رشد خودآگاهي نژادي. اظهار نظر شده است كه جوامع چند قومي، پژوهشگر را مي‌پيچاند در نتيجه هركس فقط بايد يك جامعه را مورد مطالعه قرار دهد، در حالي كه نياز است اين امر انجام شود و مطمئناً مزيت‌هايي دارد.

اين تحقيق نشان مي‌دهد كه اين‌جا هم [در واقع] يك جامعه است و شايد حتي براي پژوهشگر ضروري باشد كه به آن سوي حد و مرزهاي نژادي برود و بحث حشر و نشر فرهنگها را عهده‌دار شود. با اين همه در جامعه چند نژادي هيچ چيز حياتي‌تر از فهم اين مواجهه فرهنگي بين نژادي نيست. وظيفه‌اي كه هم انسان‌شناسان هم مورخان شفاهي هر دو را موقعيت بسيار خوب از تأثيرگذاري قرار مي‌دهد.

نوشته: تاي. آهينگ- ترجمه: مهدي فهيمي

منبع: روزنامه اطلاعات،یکشنبه 23اسفند 1388 - شماره24709


http://www.ohwm.ir/show.php?id=894
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.