شماره 45 | 11 آبان 1390 | |
گزارشی از نوارهای تازهمنتشرشدهی مذاکرات چریکهای فدایی و مجاهدین مارکسیتشده درباره وحدت ما نمی توانیم با هم در یک سازمان جای گیریم. ضمناً دشمن فوری یکدیگر هم نیستیم. البته اگر در جامعه کار به درگیری برسد- که روزی ناچار خواهد رسید- آنگاه رودرروی هم میایستیم. حمید اشرف خطاب به مصطفی شعاعیان این آخرین سخنانی بود که در واپسین دیدار حمید اشرف و مصطفی شعاعیان مطرح شد؛ دیدارهایی که با ایده تشکیل جبههای واحد منشکل از گروههای معتقد به مبارزه مسلحانه آغاز ولی به تهدید یکدیگر به رودررویی در دو جبههی مقابل هم منتهی شد. شعاعیان چندی به صورت منفرد و چندی با راهاندازی گروهی محدود سعی کرد یک جریان مستقل مارکسیستی در ایران تأسیس کند، اما چون معتقد به حرکت جبههای بود تلاش بسیار کرد به نزدیکترین جریان مارکسیستی که میشناخت یعنی چریکهای فدایی خلق ملحق شود. اما از رهگذر آن به جای ائتلاف با فداییان به فهم تازهای از این گروه مارکسیست رسید و دریافت، آن اتوپیایی که در ذهن خویش از جبهه متحد مبارزه با رژیم پهلوی ترسیم رده تا چه اندازه خیالی و غیر واقعی است.(1) شعاعیان در نامه ششم خود به فداییان مینویسد: «فداییان چهرچنگولی به لنینیسم خودشان- که تازه چندان ربطی به لنینیسم ندارد- چسبیدهاند.»(2) چریکهای فدایی خلق هم شعاعیان را مارکسیستی مینامیدهد که دارای ایدهها و تفکرات التقاطی بود. در آن زمان بسیاری از نیروهای جدی معتقد به مارکسیسم- لنینیسم شعاعیان را در زمره «مارکسیستهای آمریکایی» میخوانند.(3) نوار گفتوگوهای درونی بین دو سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق ایران که اخیراً منتنشر شده، شرح تلاش ناکام دیگری است از نزدیکی رفقایی که نه در خاستگاه و نه در ابزار، وجه مشترکی در مبارزه ندارند. گویی راه وحدت فداییان و مجاهدین سازمان خلقی بس طولانیتر و دستنیافتنیتر از آن بود که تازهمارکسیستشدهها میاندیشیدند. گفتوگوهای درونی درباه وحدت، که اکنون نوارهای صوتی آن پس از سالیان طولانی از آرشیوها بیرون آمده است، در پاییز 1354 (کمی پس از انتشار بیانیه اعلام مواضع) بین سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و طبعاً در شرایط دشوار امنیتی در تهران صورت گرفته است؛ به طوری که نمایندگان دو گروه حتی برای اجتناب از شناسایی یکدیگر، در دو سوی پرده مینشستند. این گفتوگوها طی چندین نشست در خانههای تیمی انجام شده و سازمان مجاهدین که ضبطکننده مذاکرات بوده، نسخهای از نوارها را که جمعاً حدود 10 یا 12 کاست میشده، در اختیار رفقای فدایی قرار داده است، در نشستها از طرف چریکهای فدایی، حمید اشرف و بهروز ارمغانی شرکت داشتهاند و از طرف سازمان مجاهدین خلق نیز تقی شهرام و جواد قائدی(احمد).(4) حمید اشرف: جناح مارکسیست سازمان مجاهدین [باید] سازمان جدیدی را اعلام میکرد و با قطع پیوندهای خودش با گذشته خودش ـ که گذشتهای غیرمارکسیستی بود و طبعاً با معیارهای مارکسیستی و با معیارهای طبقاتی انتقادات بسیاری به آن وارد بود ـ قطع رابطه میکرد و ضمن طرح انتقادات همهجانبه خودش از لحاظ ایدئولوژیک، از لحاظ خط مشی، و از لحاظ عملکرد در سطح جامعه، به مسائل گذشته و [بیان] این که ما چرا در زمینههای مختلف نسبت به گذشته خودمان انتقاد داریم [اشاره میکرد که] حالا میخواهیم شیوههای نوینی را در زمینههای مختلف در پیش بگیریم؛ و این طبعاً از لحاظ رفقای ما اصولیتر و درستتر [است]. تقی شهرام: وقتی که میگویین همان سازمان معنایش این نیست که همان سازمان که مثلاً سال 44 تشکیل شد و همان آدمها با همان مشخصات؛ [سازمان] یعنی این سازمانی که در یک پراتیک انقلابی به نقطه نظر مارکسیستی میرسد. اصلاً خود حفظ اسم سازمان حقانیتی برای نقطهنظر مارکسیستی [است]. یعنی اگر یک گروهی، یک سازمانی یک عناصری خواستند یک روزی با یک جریان انقلابی پیش بروند و مرتباً مواضع صادقانهای بگیرند، چارهای ندارند جز این که [روزی در این مسیر] مارکسیست بشوند. این نکته [که شما میگویید ما سازمان جدیدی را اعلام میکردیم] اتفاقاً درست همان چیز مطلوب عناصر خردهبورژوازی است. اونها از خدا میخواهند که بگویند آقا اینها یک تیپهایی بودند، یک سری عناصر مارکسیست بودند، بعد هم جدا شدند و رفتند... سازمان مجاهدین هم بلافاصله تبدیل میشد به یک سری عناصر مذهبی، که خب بودند. یعنی اون حقانیت تاریخیای که ما اینجا میخواستیم برای مارکسیسم ثابت بکنیم، در واقع لوث میشد رفیق. یعنی درست شما همان حرفی را میزنید که عناصر خردهبورژوازی بازار میزنند، آنها میگویند آقا اینها دیگر مجاهدین نیستند که، اینها یه آدمای مارسیستند دیگر، اینها بروند پی کارشان، مجاهدین هم همون مسلمانها هستند. حمید اشرف: واقعیت همینه که نتوانسته [در گروه شما مارکسیسم بر مذهب غالب بشود]. به این دلیل نتوانسته که حداقل 50 درصد کادرهایش را مجبور شده تصفیه کند. تقی شهرام: این 50 درصد [تصفیهشدگان سازمان که شما میگویید] کادر [بودند]، خیلی جالبه، حرفهایی که شما میزنید دقیقاً همون حرفهایی است که امروزه ما از گوشه و کنار از این عناصر فرصتطلب و اپوتونیست مذهبی میشنویم. این 50 درصد کیا بودند؟ این 50 درصد کسانی بودند که دیگه در واقع داشتند خیانت میکردند به جنبش. کسانی بودند که [اگر تصفیه شدند] نه به دلیل مذهبی بودن رفیق، [بلکه] به دلیل این [بود] که هزار جور ضعف داشتند، هزار جور معایب داشتن. تمام تحلیلها از خودشون موجوده، تما مسائلشون موجوده شما باید این قدر دید داشته باشید،... [عنصری که باقی میماند] به این دلیل مارکسیست میشود که عناصر به اصطلاح با انگیزههای غیرتودهای، با انگیزههای غیرانقلابی، با نمیدانم گرایشات انحرافی، اینها رو میگذارد بیرون، اینها را تصفیه میکند، آن وقت مارکسیست میشود... حمید اشرف: شما زمینههای عضوگیریتان عملاً از بازاریها بوده. حمید اشرف: چرا! چون ایدئولوژی سازمان وقتی بازاری هست، کسی هم که با پذیرش آن ایدئولوژی میآید تو سازمان، همان به اصطلاح ایدئولوژی خردهبورژوایی را پذیرفته. حمید اشرف: یک سازمانی که بر اساس تمایلات و خواستههای سیاسی خرده بورژوازی قوام پیدا میکند و رشد میکند و تاریخ خودش را میسازد، این سازمان کلاً با تمام گذشتهاش، با تمام به اصطلاح تاریخاش، با تمام موجودیتاش نمیتواند تبدیل به یک سازمان پرولتری بشود، طبیعی است که... میتوانیم بپذیریم در وجود این سازمان یک جریان مارکسیستی رشد کند ولی این وقتی رشد کرد، از طرف آن سازمان و از طرف طبقهای که نمایندگیاش را به عهده دارد، طرد میشود... امروز کسانی شما رو مورد حمله قرار میدهند... که شما شرایط ذهنیشان را خدشهدار کردید. تقی شهرام: پدر خرده بورژوازی در آمده، ضربه خورده، کمر نمیتونه راست کنه، مشخصه از نظر ایدئولوژیک داغون شده!... اگر ما میآمدیم و میگفتیم که آقا ما یک عده به اصطلاح مارکسیست بودیم اصلاً چرا [باید آنچنانکه شما پیشنهاد میکنید] سازمان درست کنیم؟ میرفتیم تو رفقای فدایی [عضو میشدیم]. دیگه حالا از این بهتر؟ خوب آنوقت چی میشد؟ خیلی خوب، فوقش آنبود که [میگفتند] یک عده از مارکسیستهای سازمان مجاهدین بلند شدند رفتند کجا؟ تو سازمان فداییها! خوب، این چیزی [است] که خیلی از خرده بورژوازی هم دلش برایش لک زده بود. ولی ما میخواهیم این را نشان بدیم که مارکسیسم یک حقانیتی دارد، که در پروسه عمل انقلابی خودش را تحمیل میکند و نشون میدهد... میخواستیم نشان بدهیم که چگونه یک سازمان، اگر مواضع صادقانهای داشته باشد، اگر واقعاً بخواهد خودش را در جریان منافع تودهها [قرار دهد] و [به سوی] زحمتکشترین طبقات تودهها سمتگیری کند سیاست و هدفش را، چه جوری اجباراً میرسد به یک موضع مارکسیست ـ لنینیستی. حمید اشرف: [حمله شما به مذهب] همکاری به اصطلاح نیروهای خرده بورژوازی را با نیروهای مارکسیستی علیه دشمن مشترک دچار اخلال میکنه... [همچنین] به همراه این اعلام مواضع جدید، خطکشی مشخصی بین نیروهای درون جنبش صورت گرفته نشده. یعنی، اپورتونیستها در کنار مارکسیستهای مبارز قرار گرفتهاند و با امتیاز مساوی. و این کاری است که شده... در کنار [هم] قرار دادن مارکسیسم مبارز، با مارکسیسم به اصطلاح خرده بورژوایی و مارکسیسمی که فقط در درون کتابها سیر میکنه... مارکسیستهای مبارز انقلابی که خطمشی مشخص، ایدئولوژی مشخص و برداشت مشخصی از مبارزه انقلابی در ایران دارند، در هیچ چارچوبی با اون عده از مارکسیستها که دارای انحرافات ایدئولوژیک هستند و در حقیقت جناحهای مارکسیسم خرده بورژواییاند، و عملاً هم یعنی از نظر ایدئولوژیک چنین سمتی را نشان میدهند، و عملاً هم در جامعه هیچگونه بردی ندارد فعالیتهایشان... هیچوقت هم چنین وحدتی را نخواهد پذیرفت. این اعلام مواضع [از سوی شما] موافق وحدت کسانی است که در عرصه جامعه عمل نمیخواهند بکنند و دنبال فرمولهایی برای اثبات موجودیت خودشان میگردند، وحدت ایجاد میکنه برای آن نیروها و درست ضد وحدت است برای نیروهایی که واقعاً در جامعه عمل میکنند. تقی شهرام: به شما اعتماد نداشتیم! میدونید خیلی رک... ما معتقد بودیم شما موضع مارکسیستی نسبت به ما ندارید!... حتی اگر ما یک سازمان خرده بورژوایی بودیم، شما وظیفه مارکسیستی خودتان را در قبال ما انجام ندادید!... میدانید از کی؟... از نمیدونم ندادن کتاب اقتصاد نیکیتین گرفته، تا نمیدونم جریانات تایر، تا خیلی چیزها هست. اینها مسائل خیلی جزییه. مدتها مثلاً ما اقتصاد نیکیتین را میخواستیم از شما، «اقتصاد سیاسی»، نمیدادید... بچهها میگفتند که، مثلاً این رفقای فدایی اصلاً نمیخواهند بچههای ما مارکسیست بشوند. یا اصلاً از دادن کتابهای مارکسیستی [به ما] ابا میکنند، میترسند حالا به دلایلی. من نمیدانم [دلیلش] چه بود... یک چنین نیرویی را شما [به حساب نمیآوردید]، چه نیروهایی بهتر از این؟ شما چقدر بهتر میتوانستید از درون سازمان ما عمل بکنید! حتی خردهبورژوازی را به قول خودتان [میتوانستید] تحت حیطه و هژمونی خودتان دربیاورید [اما بیتوجهی کردید]. حمید اشرف: خرده بورژوازی به اصطلاح جدید که براساس بورژوازی کمپرادور و منافع وابستگی به امپریالیسم به وجود میاید که اصلاً مبارز نیست، خرده بورژوازی مبارز در ایران خرده بورژوازی سنتی است، و اینها هم طبعاً پیشگامانشان با توجه به اوضاع و احوال جهانی نمیتوانند دربست علم مخالفت با مارکسیسم بلند کنند، طبعاً به شکلی میپذیرند و حتی این یک مقدار [نتیجه] مایههای عینی طبقهشان هم هست، چون خرده بورژوازی سنتی بخشهای پایینیاش به پرولتاریا نزدیک میشود و زمینههای اجتماعی هم دارد به اصطلاح روبنای ایدئولوژیک. در نتیجه این مسأله [در نگاه ما به شما موجود] بود. یعنی ما جریان را به این شکل میدیدیم و انعکاس بیرونی عملیات شما این را منعکس میکرد. نمیدونم همه اینها بود دیگه... [ما] علیه بورژوازی بزرگ عمل میکنیم بطوریکه پرولتاریا حسش بکند ولیکن یک سازمان خرده بورژوایی [مثل شما] علیه بورژوازی بزرگ عمل میکند بطریقی که خرده بورژوازی حسش کند و طرف پیشگامش رو بگیرد. تقی شهرام: ما پینهاد کردیم آقاجون بیاییم در یک چارچوب جبههای [کار کنیم]... بقول لنین کسی که از خودش اطمینان ندارد، از وحدت هم میترسد. وحدت باید درست تعیین بشود. شما هم خوب میدانید، ما هم خوب میدانیم که در وهله اول آنچه که اهمیت دارد در جبهه برای ما، وحدت با شماست. این را بدون هیچ رودربایستی میگویم، شوخیبردار نیست که این قضیه. یعنی واقعاً برای ما وحدت با شما اصل است. [البته] این معناش این نیست که اگر واقعاً شما خواهان وحدت نباشید، ما با نیروهای مبارز دیگه متحد نمیشویم. تقی شهرام: ببین [انگار] ما رسیدیم به آنجا که بنشینیم و باز جریانات اجتماعی بیایند یک چیزی را حل کنند... نه آنطور برای سازمان شما جریان اجتماعی پشت شما هست، نه برای سازمان ما و نه برای هیچ سازمان دیگری. ولی یکی از وسایل [و ابزارها برای] اینکه این جریان اجتماعی پشتسر این جنبش انقلابی بیاید و صفآرایی کند همین [تشکیل] جبهه است. این را شما پاسخ بدهید. [پس] اگر ما طرح مسأله جبهه را میکنیم، همینطور سر هوا نمیآییم بگوییم جبهه، دلایلی میآوریم. در حالیکه شما در شعارهای وحدت بدون اینکه هیچ دلیل مشخصی بیاورید، صرفاً میگویید که چون سازمانها ماهیت طبقاتیشان و پشتوانه طبقاتیشان دقیقاً مارک نخورده و خودشان اقرار و اعترافی نمیکنند بنابراین جبهه نمیتواند بوجود بیاید. در حالی که خود جبهه و خود وحدت یکی از وسایل تودهای شدن است. یکی از وسایل [برای] همین است که همه نیروها پشت سر سازمانهایشان دربیایند... [ما] شعار جبهه را از این تحلیل درآوردیم... تقی شهرام: [پس از اینکه با هم وحدت پیدا کنیم] ما اینجا قدرت بزرگتری داریم [در نتیجه] میرویم انجا [نزد مذهبیها] و میگوییم مبارزه مسلحانه قدرت دارد [و او هم اجباراً] به قدرتش توجه میکند. ولی در شرایط ضعف ما نمیتوانیم برویم با مذهبیها یا سیاسیها حتی یک برخورد هم بکینم... ما برخورد داریم با نیروهای مختلف. واقعا میخواهیم تکلیفمان را زودتر با شما روشن کنیم... برای ما [مسأله وحدت] تعیینکننده است. ما اگر بتوانیم این را یک جایی پیش ببریم [بقیه کارهایمان هم پیش میرود]. در واقع همه چیز موکول به این میشود. بعد دیگر سازمان [ناخوانا] وجود نخواهد داشت، همان سازمان واحد میرود و اینها تماس میگیرد. تقی شهرام: وقتی شعار [مخالفت با] وحدت شما را دیدیم انگار آب سردی ریختند رو سر ما... ببینید وقتی ما مقاله وحدت را میدهیم شما ما را مسخره میکنید، برمیدارید میگویید کسانی مثلاً سادهلوحانه دلشان لک زده واسه وحدت، به این سادگیها هم نیست... اگر در مقاله دعوت به وحدت شده وحدت بین دو تا مارکسیست است. تقی شهرام: مقالات شریعتی را میخوانید شما، توی روزنامه کیهان دیگه. ارزیابی حتماً کردهاید که این چقدر ضربه زده به این عناصر بینابین از نظر ایدئولوژیک. شریعتی چرا وادارش کردن بیاد بشینه در واقع روزنامه کیهان، یک چنین چیزی بنویسه؟ موضع اپورتونیستی او در واقع دارد مرزبندی میشود... ما یک خبر داشتیم ـ باور کن این خبر را همین دیروز یک سمپات بازاری قدیم ما زده ـ که با توجه به جریان [مقالات] شریعتی، الان همه بازاریها مارکسیست میشوند. این حرف بیخوده، یعنی معلوم است که امکان ندارد، ولی [بازاری] انقدر ناراحت شده، انقدر زده شده که [با خودش میگوید:] اه پس این هم آمد سازش کرد؟ این هم آمد با رژیم ساخت؟ پس همیشه مذهب نمیتواند [موفق باشد]... این مسائل را چرا نمیخواهید ببینید؟ چرا شریعتی را که وادار میکنند موضوع ضدمارکسیستی بنویسه؟ شما در واقع نمیخواهید انعکاس متقابلش را به نفع پرولتاریا ببینید؟ تقی شهرام: ما اگر [به سوسیال امپریالیسم] حمله نکنیم، چون این جزو اعتقادات ماست مبارزه با ریزیویونیسم، [اگر] ما این را روشن نکنیم، اولاً در آینده دچار تناقضاتی خواهیم شد، ثانیاً حمله کردن ما بطور اصولی مانع از همکاری احیاناً شوروی با ما نخواهدشد. چرا؟ چون او قبل از اینکه بخواهد بیاید ببیند ما چه میگوییم و چه اختلافی باهاش داریم، فکر منافع خودش است، او در واقع در درجه اول وقتی میخواهد به ما کمک کند، فکر نمیکند که انقلاب ایران احتیاج به کمک دارد و مثلاً به عنوان یک وظیفه انترناسیونالیستی دارد به کمونیستهای ایران یا انقلابیون ایران کمک میکند، بلکه در واقع در فکر این است که در معاملهای که با امپریالیسم امریکا در منطقه میخواهد بکند چه حربههایی میتواند داشته باشد و چه ابزارهایی میتواند داشته باشد و در این رابطه از ما بقول معروف یک وجه المصالحهای بسازد. اما ما چی؟ ما در عین حال استفادهمان را میکنیم. اما بگذار موضع اصولیمان را بگیریم و او از ما بخواهد که آقا این موضع را مثلاً احیاناً نیگرید و یا به اعتبار موضعی که ما گرفتیم اگر منافعش باشد مجبور است به ما کمک کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سرگه بارسقیان
منبع: مهرنامه، ش 9، اسفند 1389، ص 89 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=848 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |