سفرهای که ایروانی پهن کرد
|
در باب زندگی و کارنامه محمدرحیم متقی ایروانی
کفش ملی را همه مردم ایران میشناسند و حتماً یکبار در زندگی یکی از محصولات کفش ملی را به پا کردهاند. آنهایی که سن و سال بیشتری دارند چهبسا سالها مشتری کفش ملی بودند و به چشم میدیدند که فروشگاههای زنجیرهای محصولات کفش ملی چگونه زیاد و محصولات آن نیز متنوع میشد و البته همانها نیز که سن و سالی دارند باز میتوانند شهادت دهند بر سیر نزولی محصولات این کارخانه در بیست سال اخیر. کفش ملی اما میراث محمدرحیم ایروانی است. صنعتگری که از خانوادهای تجارتپیشه در شیراز برخاست، حقوق خواند اما راه و رسم تجارت آموخت و خود دست به کار صنعت و تولید شد و تا بدانجا پیش رفت که محصول تولیدیاش به خانه همه ایرانیان راه یافت. بدینترتیب زندگی و کارنامه محمدرحیم ایروانی موضوع سومین مجلد از مجموعه موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی است که با نویسندگی مشترک علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام به تازگی منتشر شده است. نویسندگان در این مجلد همچون دو مجلد پیشین با ارائه اسناد و مدارک فراوان زندگی و کارنامه اقتصادی و اجتماعی ایراوانی را روایت کردهاند. آنها از روزهای کودکی شیراز همراه او شدهاند و حتی تا همین چند سال پیش و قبل از درگذشت رحیم ایروانی نیز ردپایش را در لندن گرفته و به دیدارش رفته بودند. رحیم ایروانی نسل هفتم خاندانی بود که همگی به کار تجارت و صادرات و واردات مشغول بودند. رحیم ایروانی دانشآموز و بعدها دانشجوی فعال و ممتاز بود. دوران دبیرستان را در استوارت مموریال کالج اصفهان گذراند و بعد از پایان تحصیلات آغاز شد. رحیم ایروانی قرار بود نه یک وکیل که راه و رسم خانوادگی را ادامه دهد و تاجری بنام شود. اما خیلی زود از عرصه تجارت به عرصه صنعت نقل مکان کرد و به جای واردات کفش به فکر وارد کردن کارخانه تولید کفش افتاد و خیلی زود ایدهاش را عملیاتی کرد و بدینترتیب کارخانه کفش ملی در سال 1334 احداث شد. ایروانی زمانی نام ملی را بر تولیدات کارخانه گذاشت که هنوز مردم ایران خاطرات ملی شدن صنعت نفت را در ذهن داشتند. طولی نکشید که کارخانه کفش ملی تبدیل به مجموعه کارخانههای کفش ملی شد و کارگران زیادی در این کارخانهها مشغول به کار شدند و اندک زمانی بعد از آن فروشگاههای عرضه زنجیرهای کفش ملی آذین خیابانهای تهران و شهرهای دیگر شد. قدم بعدی رحیم ایروانی اما آموزش مدیران صنعتی و نیز آموزش کارگران بود. برای مدیران دورههای آموزشی و برای کارگران کلاسهای سوادآموزی برپا شد و انتشار خبرنامه گروه صنعتی کفش ملی بر هیجان کار در این مجموعه افزوده بود و از آنجایی که ایروانی نه تنها در زندگی اجتماعی بلکه در زندگی صنعتی نیز به رفاه اجتماعی اعتقاد داشت، به فکر احداث خانههای سازمانی برای کارگران افتاد که با استفاده از وامی کمبهره به آنها تعلق میگرفت. بدینترتیب رحیم ایروانی صاحب یکی از مهمترین ویژگیهای کاریزمایی، یعنی آیندهنگری بود. او همانطور که محکم مینوشت، آنقدر محکم که برخی اوقات قلم در دستش میشکست، با قاطعیت نیز تصمیم میگرفت و با قدرت عمل میکرد. ایروانی همیشه به کارمندانش میگفت «سفرهای پهن شده است، سعی کنید این سفره همچنان باز بماند.» چرا که او سفره بزرگ کفش ملی را برای همه میخواست. جالب اما این بود که رحیم ایروانی حتی بدون حضور خودش هم نگران سرنوشت خانواده بزرگ کفش ملی بود. او پس از مصادره کارخانهها و خروج از ایران هر سال اواخر اسفند ماه با ارسال نامهای مفصل ضمن تبریک سال نو به همه کارکنان سفارش میکرد با علاقمندی و دلسوزی کار کنند و در حفظ گروه صنعتی ملی از آن حیث که متعلق به خودشان است کوشا باشند. ایروانی به استقلال شخصیت اعتقاد داشت و مرتباً در ایام پایانی زندگی این گفته را تکرار میکرد: «وقتی ثروتت را از دست بدهی، چیزی را از دست ندادهای، اگر سلامتت را از دست بدهی، تنها سلامتیات را از دست دادهای اما اگر شخصیّت را از دست بدهی، همه چیزت را از دست دادهای.» محمدرحیم ایروانی خود چهار فرزند داشت اما بهرغم مشغلهاش کاری شگرف و منحصربهفرد انجام داد. در سال 1344 خانهای بزرگ ساخت و 20 فرزند بیسرپرست را از پرورشگاهی در شیراز به فرزندخواندگی پذیرفت و تمامی امکانات بهداشت و تغذیه و استراحت را تحت مراقبت یک پزشک متخصص اطفال، معلمین و پرستاران شبانهروزی برایشان فراهم کرد. بزرگتر که شدند امکان تحصیل برای این 20 فرزند خوانده فراهم شد، ایروانی اما تنها از آنها انتظار داشت که آبرومند زندگی کنند، نسبت به تحصیل دانش جدی باشند، ادب و آراستگی را رعایت کنند، به دین اسلام مؤمن بمانند، امانتدار باشند و یکدیگر را برادرانه دوست داشته باشند. رحیم ایروانی اما پس از انقلاب و به رغم مصادره اموال توسط شورای انقلاب اما این فرزندخواندهها را که نوجوان بودند رها نکرد. همگی آنها را همراه با خانواده خود به انگلستان برد و وسایل زندگی و تحصیلشان را نیز فراهم کرد. بعدها عکسی از این پسران را بر دیوار اتاق کارش در لندن آویزان کرد و به دوستانش همیشه میگفت: «سرمایه من اینها هستند.» بدینترتیب «خانه بزرگ» اگرچه ریشه در تعالیم و آموزش کالج اصفهان و موقعیت خانوادگی او در کودکی داشته است ماما با تدبیر او به عنوان یک کارآفرین مسوول به صورت خانهای حقیقی درآمده بود. بدینترتیب محمدرحیم ایروانی صنعت نوینی را با مشارکت سرمایهگذاران خارجی در ایران تأسیس کرد، کارخانههای متعدد ساخت، تولید کفش ماشینی را گسترش داد و دست به صادرات این محصول به خارج از ایران زد، فضاهای خرید در شهرها را با نظام مدرن توزیع در فروشگاههای کفش ملی تغییر و گسترش داد، اشتغال ایجاد کرد و طی یک فرآیند 20 ساله توانست مدیریت و مالکیت کارخانهها را به کارکنان ایرانی منتقل کند. بعد از انقلاب اما اموال ایروانی مصادره شد و در فاصله 30 سال پس از دولتی شدن، تولید کفش در کلیه کارخانههای کفش ملی متوقف شد و تنها برخی از فروشگاههای کفش ملی باقی ماندند تا محل عرضه تولید سایر کارخانهها باشند. ایروانی نیز در 12 اسفند 1384 پس از گذراندن یک روز کاری در دفترش در لندن، به خانه بازگشت و ناگهان قلبش برای همیشه از کار ایستاد.
گلاب پارسا
منبع: ضمیمه مهرنامه، ش 4، مرداد 1389، ص 32
|