به یادآوردن گذشتهای که نتواند به حال مُبَدَّل شود بیهوده است ـ سورن کییر کگارد (رساله ترس و لرز)
1ـ دربارهی خاطره، خاطرهنگاری، خاطرهنگاشتهها و تاریخ شفاهی طی دو سه دههی گذشته مطالب متنوعی غالباً در قالب مقاله و خطابه و اکثراً برگرفته از فرایافتههای علمی از طریق ترجمه به گفت و نوشت آمده است. همروند با این جریان تدریجاً تأملات اولیه راجع به مباحث موضوعه خاطرهشناسی و متأخرتر تاریخ شفاهی معطوف به انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس در صورت گفتارها و نوشتارها به عرضه و انجام رسیده است. به ویژه از سال 1383 تا به حال و در پی برگزاری سلسله نشستهایِ تخصصی تاریخ شفاهی ـ با پیشگامی گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان و حضور و همراهی نهادهایِ ذیربط و پژوهشگران ـ مسائل قابل ملاحظهای از دیدگاهها و درنگها در ابواب این مبحث دستیاب شده و فراهم آمده است. معالوصف به نظر میرسد فراوردههای این تکاپوها چندان که میسزد انتشار نیافته و مدنظر قرار نگرفته است، بدین جهت ضرورت دارد بازبینی و تدوین مجموعهی این تلاشها و گفتهها و نوشتههایِ اظهار شده وجههی همت قرار گیرد. حاصل نخست این اهتمام دسترسی به فهرستوارهی اطلاعاتِ پراکندهی موجود و نوعشناسی آنها را به شکل قاعدهمند ممکن میکند. نتیجهی ثانوی این اقدام معلوم خواهد ساخت که درک و دریافت پژوهندگان و شیوههایِ عملِ مشتغلان در طرح مباحث نظری و گردآوری و نگارش و نشر خاطرات و تاریخ شفاهی ـ حسب تلقی و تصور شایع از این دو نامْمفهوم ـ علیالخصوص مربوط به انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس، بر کدام پسندها و پنداشتهها ابتنا یافته و بر چه مقاصد و کارکردهایی مترتب بوده است. نیز، آشکار میتواند شد که در آموزههایِ موجود چه مقدار، چگونه و چرا تکرار و تشابه ـ و احیاناً تقلید و تواتر، بلکه اقتباس و انتحال ـ راهیافته و اندیشهی بررسندگان و مواضع ذهنی و روشی آنان معطوف کدام نکتهها و متأثر از چه زمینههایی بوده است.
گزارندهی این مقال، در شمار اندک کسانی است که در مسیر و مقصد مطالعات معطوف به خاطرهشناسی و تاریخشفاهی ـ خاصه با نظرداشت گسترهی موضوعی جنگ/ دفاع مقدس ـ به قدر توان و تشخیص محدودش گام نهاده و به تجربهی زیسته و اندیشیدهی خود به نکتهها و نادرههایی رسیده که به مرور ایام در هیأت گفت و نوشت و به اقتضای ضرورت به اجمال یا تفصیل عرضه و اظهار کرده است. فزون بر چشماندازهای بدیع و شایستهی تماشا در این گشت و گذار، دریغ و درنگهایی نیز در رصدِ نگاه او واقع شده که فراخور مباحث پیشارٍویْ به عنوان تمهید بحثِ مدنظر بناگزیر و زودهنگام به مواردی از آنها اشاره میکند. مؤکداً محض رفع شبهه و اتهام مُقدّر باید گفت قصد از بررسی منتقدانهی موضوع با عنایت به آنچه ذیل عنوان آسیبشناسی از آن یاد میشود همانا تعرض و تعنت به اصل و اعتبار موجودیت موضوع ـ خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها و تاریخ شفاهی مربوط و متصف و منتسب به جنگ/ دفاع مقدس ـ نیست؛ بلکه واقعبینی علمی همانگونه که انکار یا خوارداشت عرصهی نوپدیدِ نهضتِ خاطرهنویسی را برنمیتابد، پندارگرایی شورمندانه را در بازشناخت و نقد این جریان موجه و پذیرفتنی نمیداند؛ آنچه ذیلاً از این منظر شایستهی تذکار است و سابقاً به اجمال و اشاره طرح و ارائه شده از این قرار است.
الف: سیطرهی فرهنگ روایی و سنن شفاهی، تأثیرات کهنْ بنیاد آشکار و پنهان اخباریگری و اشعری مسلکی و تقدیرگرایی، جاذبههایِ نقل و روایت قوامیافته بر دلْداشته های آرمانی و عاطفی (و تَبرُزیافتگی این خصلت در اسلوب زبانی و اندیشگی) موجب غربت عقل و نقد و درایت و ناکارآمدی ـ یا کم تأثیری ـ رهیافتهها و رویکردهایِ شناختی/ معرفتی در فضای تولید متنهایِ مبتنی بر روایت و گزارههای روایی ـ از این نمط، خاطرات و افواهیّات ـ شده است. از اینرو تلاش و توجه کوشندگانِ کمشمار نقد و نظر ـ و فراگفت و نوشتهایِ آنان ـ در این جریان مسلط منشأء تأثیر و محل اقبال نیست. در وضع مشهود مفارقت میان پایْکاران عمل در عرصه تولیدات متنی/ خاطرات، و صاحبان نظر، به وجهی دیگر یادآور پدیداری است که فرنالد برودل از آن با عنوانِ «محاورهی ناشنوایان» یاد کرده است ـ جدایی مورخان از جامعهشناسان.
ب: وجود ملاحظات ناگزیر و رعایت محذورات گریبانگیر مانع پیدایی ـ بلکه وجاهت ـ ارزیابی متنهایِ منتشر شده با نام خاطرات و تاریخ شفاهی گردیده و جای آن را معمولاً تمجیدهایِ احساسی تبلیغاتی ـ ذیل و ظلِ عنایات مقامات ـ گرفته است. خود مصون (و معصوم)انگاری مُتوهم به دانایی، غنا و قداستِ نامیافتگانِ موقعیتمند و نشر خاطرهوارها مؤید به نام و جای ایشان ـ حسب مقاصدی که پیدا و پنهان از نشر خاطرات یا تاریخ شفاهی (بنا بر تصور رایج از این نامْمفهوم) مدنظر و متوقع است، به وجه مُضاعف سبب احتیاط و مانع حضور اندیشوران در این عرصه شده است. پیداست در فضایی چنین جایگفتههایِ دربایستِ ناگفته مانده یا گفته و ناشنیده را حرفهایِ محفلی و اخوانی که مصرف خبری دارند بگیرد. تقلیل مفاهیم و تحریف معانی نتیجهی غایی این رخنگاه آسیب است، اگر بپاید و استمرار بیابد. همسان و یکسان انگاشتن خاطره و تاریخ (شفاهی) از جمله نشانههای همین وضع و بدفهمی در شناخت مسأله است. تذکاراً به تأکید باید گفت در اینجا ایراد وارد متوجه رسمیتیافتگی و رواج آن نوع خاطره گفتونوشتهایی است که در بُنمایه و بافت متن سرشت دراماتیک پیدا کردهاند و برساختههایی ذهنیْ زبانی هستند که در فرآوری خاطرهیابی، خاطرهگیری، خاطرهسازی و تدوین ـ بعضاً با نام تاریخ شفاهی ـ از خاطرِ خاطرهداران (مراجع روایت) ستانده و ساخته، پرورده و پدیدار میشوند. در پَساذهن داستانگرایِ عاملانِ این پدیدهی تبلیغِ کارِ ارزش بنیادْ!، دگرسانسازی متن به مَدَد خیال و زبان عاطفی مجاز و ممدوح مینماید. این مشیِ ظاهرپسند، بیتوجه به اهمیت و دلالتِ معنای متن در حفظ اصالت اِسنادی و اَسنادی خاطرهها و صیانت آنها از هرگونه دگرگوننمایی و تصرف در اصل اثر، خواسته ناخواسته، دانسته یا ندانسته با آنچه «خاطره صافکنی» یا «بیخطر کردن خاطرات»، «بهداشتی کردن/ پاستوریزاسیون خاطره» و حتی «خاطره به سبک ادبیات و بسان ایدئولوژی»، خوانده شده نسبت بلاانکار دارد. مسأله این است که خاطره چیست و چگونه میتوان اصلمندی و اعتبار آن را در فرآیندهای موجود حفظ و حراست کرد؟ تاریخ چیست و چه نسبت و ربطی با خاطره دارد و «شناختِ واقعیت» در پرتو «فهمِ تاریخی» در قبال واقعهها، سوانح و رویدادهای مندرج و معطوف به خاطرهها چگونه امکانپذیر میتواند شد. همینجا و بلادرنگ باید افزود و گفت، مَعهذا به حسب قاعدهی رجحان الوجود علیالعدم همه انواع گزارههای برآمده و تولیدشدهی هموند و پیایند یاد و خاطره در مراتب و درجات متفاوت برای محققان و پژوهندگانِ دقیقالنظر دستمایهی تحقیق و موضوع مطالعه بهشمار میآیند.
ج: اگر به مطالب پیشگفته همچون مقدمات طرح یک قضیهی منطقی نگریسته شود بعاجلالحال نتیجهاش این خواهد بود که در قلمرو شناخت و نظریهپردازی، توضیح واژگان و اصطلاحات پایه در خاطرهشناسی و تاریخ شفاهی ـ بهرغم کثرت گفتارها در این زمینه ـ موضوعیت و ضرورت دارد و هم بدین دلیل، بنای این مقال برآن است که ـ ولو به تکرار و بازگفت نوشتهها و گفتههایِ پیشبودهی گزارنده ـ به تعریف و بازشناخت مفردات «خاطره»، «تاریخ/ تاریخ شفاهی» و کیفیت ارتباط و تشابه و تفاوت میان آنها بپردازد و در حد امکان و مجال، صورت مسأله را از سوءبرداشتهای موجود بپیراید و در مقام عمل نیز لزوم جهد جدی برای تحقق تقریب میان صاحباننظر و منتقدان با کوشندگان و نهادهای عامل در تولید و نشر خاطرات جنگ و دفاع مقدس ـ و چگونگی رسش و ارتقاء به تاریخ شفاهی از خاطرهنگاری ـ را توضیح دهد. روش مختار گزارنده در طرح بحث متمرکز بر اندیشهی تاریخ شناسی و شناخت تاریخی و رویکرد انتقادی است. با عنایت به این که معانی (ماوضعله) کلمات و عبارات ـ حتی مصطلاحات ـ در علوم انسانی و از آن جمله تاریخ شفاهی نزد کاربرندگان یکسان نیست و در عرضهْ داشت آراء و تعاریف به نحو اولی اختلاف و تباین پذیرفتنی است، یحتمل از اندک تا بسیار محتوا و مندرجات این مقال موضوع پرسش و اشکال و شایستهی تنقیح و اصلاح باشد، هم از اینرو طمع دارم به فضل و توجه حاضران و مخاطبان که برگفتهها و نکتههایِ صاحبگفتار به تأمل بنگرند و کاستیها و ناراستیهای آن را به صلاح آورند، بسا از این رهگذر حاصل جمع این مباحثه بتواند در ترسیم چشمانداز کلیات یا اصول موضوعهی بحث با اجماع رأی اهل فن مرتبهی قبول یابد. بعید نیست امعان نظر مخاطبان و دانشوران بر این گفتار موجب دستیافتن شیوهنامهای متقن مبتنی بر ملاحظهی جوانب موضوع، ناظر بر روشها و رویکردهای خاطرهشناسی/ تاریخ شفاهی از مبادی نظری تا راهکارهای عملی را فراهم آورد.
2ـ خاطره بِالاصاله موجودی ذهنی است که در نتیجهی دریافت ذهن از مبادی شناختیْ ادراکی ـ حواس پنجگانه و اندریافتهای فراحسی (رویاها و مکاشفات) ـ در قبال واقعات (بیرونی و دورنی) در حافظه/ یاد، ثبت و جایْگیر میشود. از آنجا که وجود ذهنی خاطره، خاطر (حافظه، یاد، ذهن) را میانبارد و با آن ممزوج میگردد، چنین مینماید که حافظه/ یاد/ خاطر، با خاطره هستیِ یگانهای دارد. بنابراین خاطره بهسان مظروف و مصداق و موضوع، در ظرف خاطر ثبت و درج میشود. آنچه نطفهی خاطره را در زهدان ذهن جایْ میدهد حاصل تلاقی قوه درّاکه و مُخَیّله از مبادی شناختیحسی و فراحسی است که در مواجهه با پدیدههای درونی و پیرامونی به صورت حادثه، سانحه، واقعه رخ میدهد و آن را از دیگر امور مشهود و معلوم، متمایز و برجسته میکند و به عنوان خاطره، سزاوار و شناسای ثبت و اندراج میسازد. از میان همه موجودات، تنها نوع «انسان» خاطرهمند است. اما خاطرهها/ خاطرهداشتهای انسانها با یکدیگر، بهرغم شباهت و اشتراک ظاهری ـ متفاوت است، تفاوتی از آنگونه که میتواند به سان مشخصات فردی هرکس شناسای او از افراد دیگر باشد، زیرا افراد در برابر واقعات بیرونی ـ و نه درونی که از این حیث هرکس جهانی دیگر دارد ـ تأثیرات ذهنی و بازتاب رفتاری یکسانی ندارند و بالتبع خاطرههای آنان از امر واحد بیرونی متفاوت است. این مشخصه دلایل عدیده دارد و در حوزهی مباحث معرفتشناسی به مسائل قابل توجهی ره میبرد، از آن جمله این که گرچه پدیدار مشهودْ واحد است، اما درک و دریافت آن منوط و متکی به اِدارک شناساست، کَاَنَّه آنچه مُدرَک است مُدرِک است و امر واقع آن است که فهمنده، آن را فهم میکند. بنابراین رخداد/ واقعه یا پدیداری ممکن است برای کس یا کسانی سبب زایش و موجودیت خاطره در ذهن ـ آنگاه اظهار یا روایت عینی نشانهای (غالباً زبانی/ گفتاری یا نوشتاری) خاطره از سوی آنان شود و برای کسانی دیگر آن رخداد یا واقعه، اعتبار خاطرهشدگی و جایْگیری در ذهن را نداشته باشد. خاطرههای ذهنی تا آنگاه که اظهار نشدهاند موجودیتی مکنون دارند؛ در عین حال خاطرهها، یعنی موجودات ذهنی به خاطره سپرده شده از حیث تعلق و حساسیت و مراقبت ذهن/ حافظه در مراتب و درجات وجودی خود متفاوتاند و بسا که در جریان گذر و گذارِ زمان و پالایش و پیرایش و دگرگشتهای ذهن، از برخی تا بسیاری از آنها تدریجاً کمرنگ و محو و نابود شوند و بمیرند و یادها و خاطرههای دیگر آنها را دگرگونه سازند و نابود کنند و جایشان را بگیرند. ذهن در این فرایند همچون آرشیو فعال، زهدان زنده و تپنده با نطفه و جنین خاطره رفتار میکند. این گشتاگشت یا حالت شَوَندگی غیر از آن است که دارندهی یاد به اراده و عمد چنین بنمایاند که بعضِ داشتههای ذهنی خود را از یاد برده و فراموش کرده است، زیرا فراموشکردنِ واقعی (نه تصنعی و تظاهری) ارادی نیست، اما در یادداشتن معطوف علل و زمینهها و خصوصاً به یادآوردن قصدمندانه است.
وجود سیّال و شکلنایافتهی خاطره در ذهن، به دلایل و انگیزهها و مقاصد متفاوت و متأثر از موقعیتهای درونی و پیرامونی دارندۀ خاطره از وضع پنهانماندهی ذهنی به صورتهای متنوعِ عینی نشانهایْ رواییْ، اظهار و پدیدار میشود. اظهار یا آشکارشدگی ـ تولد ـ خاطره اساساً و غالباً در ریخت زبانِ گفتار و نوشتار رخ میدهد، اما این واقعه میتواند در صورتِ آوایی، تصویری، پیکره و حجم و شی (و دیگر دلالتهای نشانهای معناییِ نه چندان شناخته شده) حادث و نمایان شود. گرچه ممکن است دلالت یاد و خاطره در این صورتها و نمونها چندان فراگیر و عیان نباشد، امّا اساساً هر نوع برونْ داد/ برون شدِ ذهنیِ مبتنی بر یاد در تمامی صورتها و شگردهای روایتنشانه، کم و بیش، پیدا و پنهان حامل و رسانای خاطرهداشتههای ذهنیِ گزارندهی روایتْنشانه است. از این رو مکانها و اشیاء که نشانگر وقایع گذشته و رابطهی ذهنی دارنده، صانع و تماشاگر با آنها هستند ـ و در واقع دارای معنا و کاربرد ثانوی شدهاند و انگیزاننده و تداعیکننده و نشانِ خاطرههایند ـ توسعاً خاطره نامیده میشوند. (در گفتاوردی دیگر از این عناصر به عنوان اثرنشان یاد کرده و نام بردهام).(۱) معالوصف در میان همه صورتهایِ عینیِ روایت و اظهارِ خاطره، سخن/ کلام/ گفتار و آنگاه نوشتار، رساترین و فراگیرترین صورتِ نَقل خاطره است. سُخن، از اینوجه مَجلای بروز مکنونات ذهنی است مُعرِّفِ هستی، یعنی اندیشهی موجود انسانی است و سایر نمودهای نشانهای روایت را ـ که بعضاً زبان دوم (زبان تصور، زبان موسیقی و ...) خوانده میشوند تفسیر میکند و توضیح میدهد. اجمالاً در اظهار یادبودها و خاطرهها زبان کلام (گفتار) و آنگاه نوشتار نقش و کارکرد بنیادین دارد و از اینرو واژهی خاطره در عرف و تداول، معنای خاطره گفته/ خاطرهی گفتاری/ خاطرهی بیانی ـ کلامی ـ سخنْ خاطره، خاطرهی شایسته نقل و گفتوشنود را تداعی میکند، آنگاه و سپس خاطرهنوشته یا خاطرهی مکتوب را. چنانکه پیشتر اشاره شد خاطره (خاطرهگفته یا خاطرهنوشته) ممکن است خودخواسته و خود اراده کرده از جانب دارندهی خاطره، یا دیگر خواسته، به طوع و رغبت و شوق یا به الزام و ضرورت و حتی اکراه، به انگیزهها و مقاصد گوناگون، در شکلهایِ بیانی زبانیِ گفتاری یا نوشتاریِ متنوع، تحت تأثیر موقعیت پیرامونی صاحبخاطره، اعاده، احیا و اظهار ـ یعنی گفته یا نوشته ـ شود. همه این عوامل ـ نیز موضوع و مضمون و محتوای مندرج در خاطره ـ در شکل یافتگی و تحقق نوع و موجودیت خاطره تأثیر تام دارد. به همین جهات خاطره در ذهن ماهیتاً سیال، شکل نایافته و ژلهگونه مینماید و در صورت و ساختِ اظهار شدهی کلامی و نوشتاری است که قاب و قالب معین و مُجَسَّد پیدا میکند و در مرآ و منظر دیگران قرار میگیرد. با این وجود، درونْ بافتِ موجودِ عینیت یافتهی گفتاری و نوشتاری خاطره همچون گُدازههای پرتابی و سرازیر شده نیمهجامد و شکلپذیر است. بدین ترتیب نوزاد خاطره همچنان میتواند مراحل تکوین خود را در مقاطع زمان و موقعیتهای پیشآینده نمایان سازد و از سوی صاحبخاطره ـ مرجع روایت ـ سطرهای ناگفته و نانوشتهی تولد نخستین برآن افزون گردد و متن/ اثر خاطره در نتیجهی افزود و کاستهای متوالی کسوتی نو بیابد. فزون بر این خاطره در معرضِ نگاه و خوانش و شنید مخاطب یا مخاطبان ـ بهویژه مخاطبان هم متن ـ به دلالتها و معنیهایی که احتمالاً دیدرس گوینده و نویسنده و پردازنده خاطره نبوده ره میبرد، بلکه غنا و گستردگی مییابد. خاطرهها از آن جهت که در نتیجهی تعامل و تلاقی ذهن و زبان دارندهی خاطره در مواجهه با واقعه بیرونی (عینی) یا درونی (نهانی) و در جغرافیای فرهنگیْ اجتماعی محیط بر آن به وجود و ظهور میرسند حاوی و حامل عناصر پدیدآور و شناسای آمیزهی فرهنگ ـ اندیشه و تاریخ، زمان و باورهای خاطرهداران و خاطرهسازان دورانها هستند.
مسألهی مهم در اینجا چگونگی آگاهی و فهم از محتوای مندرج و منعکس در خاطرهها، حدود دلالت و اعتبارشان حسب موازین و معیارهای شناخت/ معرفت و در نهایت پیبردن به جایگاه آنها در نظام دانش است. رَسش به این موقعیت با راهبردهای معرفت شناختی فلسفی، فرایافتههای تفسیری تأویلی مبنی بر مکاشفههای حضوری و رهیافتها و رویکردهای علوم انسانی (در معنی متعارف و شایع کلمه)؛ تاریخ، ادبیات، زبانشناسی، روانشناسی و ... امکانپذیر است. شایان تذکار و توجه اینکه نباید تصور شود میان منظرهای بازگفته نمیتوان به مقام جمع رسید، بلکه درستتر و شاملتر این است که به طریق تلفیق و همگرایی در بازشناخت جامع به وجوه گونهگون موضوع دستیافت و این معنی نه آرزویی دور و پنداری بیپایه است. در عین حال، بناگریز با توجه به لزوم محدود کردن دامنه بحث در این مقال، همانگونه که در تمهید مبحث بدان تصریح شد ـ نظر به شناخت خاطرههای معطوف و مربوط به جنگ/ دفاع مقدس و تاریخ شفاهی متمرکز بر اندیشهی تاریخ شناختی و شناخت تاریخی و رویکرد انتقادی است. متکی بر این آموزه لازم است خاطره به حیث متنشدگی و اثر بودگیاش تعریف شود: خاطره در معنی متن/ اثر، گفتار یا نوشتار یا گفتارْنوشتی است که در نتیجهی تداعی، احیا و اظهار خاطره از مبداء یاد به ریخت و بافت زبان، نقل و عرضه و روایت میشود و بدین طریق تعاملات ذهنی زبانی دارندهی آن را از مواجهه با واقعههایی که در آنها نقش و حضور داشته، یا مشاهده و شنود کرده، ـ و زمانی بر آ ن گذشته ـ آشکار میکند. در واقع، خاطرهها از دنیای حسبالحال و حدیث نفس گزارنده تا شرح مشهودات و مسموعات و کارنامهی عمل مرجع روایت را دربرمیگیرند. متن خاطره حاصلِ جمعِ مندرجات و موضوع در پیکرهی زبان گفتار یا نوشتار است، متن ـ به این ترتیب ـ برآمده و برشدهی تعامل ذهنیْ زبانیْ دارندهی خاطره در نسبت با واقعه است. به عبارت دیگر واقعهی مندرج در متن از زاویه دید و ذهنیتِ مرجع روایت به زبان میآید. بنابراین واقعِ واقعه در متن و اثر، نسبت به واقعهی بیرونیْ عینی رخ داده در زمان و مکان (و حتی واقعه درونی) معالواسطه است، تا آنجا که میتوان گفت واقعه در متن خاطره مندمج و مُنبعث از ذهنیت ـ واقعیت ذهنِ ـ خاطرهدار و مرجع روایت است. بنابراین واقعِ واقعیت (عینی و خارجی/ تاریخی) واقعِ روایت از واقعیت است. به این منوال مخاطب گزارههای روایی از جمله خاطرهها با دو واسطه و حائل به واقعه دسترسی پیدا میکند. واسطه و حائل نخست تلقی یا قرائت خاطرهدار از واقعه است و واسطه دوم موضِع و ذهنیت مخاطب و خوانشگر متن است. شایان درنگ اینکه هر نوع اظهار و گفت و بودشدهای در عالم روایت محتملاً نشانگر اخفاها و نابودگردیدهها و نادیده شدهها هم میتواند باشد، بدین معنی که سنخ هر گونه گزارهی روایی همان سان که آشکار میکند پنهان هم میسازد.
«خاطرات» به عنوان شایعترین و شهرهترین گسترهی روایی جنگ ـ خاصه در معنی دفاع مقدس ـ نه فقط به سبب خصلتِ روایی و رابطۀ معالواسطه با واقعه؛ به دلیل ساختار زبانِ هنری و مضمون و موضوع آمیخته آنها با عواطف و احساسات و برانگیزانندگیشان به دنیای ادبیات متعلق هستند، بدین جهت خاطره در معنی کلان کلمه و استعلا و رواج یافتهاش ژرفا ساخت و بُنلاد ادبیات جنگ ـ در معنی دفاع مقدس ـ محسوب میشود. تلقی عام و کارکردی که از خاطرههای جنگ و خاطرهنویسی و خاطرهگویی آن متوقع و جاری است همین معنا را به روشنی به ذهن متبادر میکند. نام و عنوان/ تعبیر «دفاع مقدس» از برای جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، مبین تام و تمام خوانش خاطرهانگارانه و ادبی/ ادب آمیخته/ ادب آگین، از این رویداد است. دانستنی است در ترتیب پیدایی و تکوینِ انواع (ژانرها) ادبیات دفاع مقدس خاطره در جایگاه میانین شعر و داستان قرار دارد، شعر ـ خاطره ـ داستان. اساساً ذهنیت غالب نسبت به فهم و خوانش جنگ در فضای فرهنگِ دینیْ انقلابی و در ریختارِ زبانیِ ادبیات پدیدار شده و در این پدیدارشدگی و سامانپذیری، خاطره/ خاطرهگفتهها و خاطرهنوشتهها، نقش و موقعیت کانونی دارند. به عبارت دیگر، جنگ ـ بهرغم وجوه گونهگونهاش و امکان جایْْْگیری در ظرفیتهای متنوع اندیشگی و مطالعاتی ـ اساساً در قاب خاطره و نام دفاع مقدس به تماشا درآمده و مجال بروز یافته است، هم از اینروی حتی از حاصل مطالعات اندکشمار و کمرونق تاریخی، اقتصادی، سیاسی و ... مربوط به جنگ، مقاصد و اهداف مترتب بر ادبیات دفاع مقدس مُتوقع است، موجه مینماید و مطالبه میشود. احصای بسامد کاربرد عنوان «تاریخ جنگ»، در تداول گفتارها و نوشتارها، نه فقط مؤید این نظر است، بلکه حدود توقع رو به تزاید خاطرهانگارانه/ ادبی از جنگ را ذیل عنوان دفاع مقدس معلوم میکند. با این همه اما خاطرهها سرشت و ماهیتی ترکیبی و مشترک دارند ـ ادبیات و تاریخ ـ ، و به همین لحاظ نه فقط از زمرهی منابع و مدارک یا شواهد مهم (ذهنی و احتمالاً زبانی، شفاهی، گفتاری و مکتوب) تاریخ محسوب میشوند بلکه میتوانند شناسای رویدادهای تاریخی باشند. نظر به این معنا معلوم باید کرد که خاطره/ خاطرات جنگ و دفاع مقدس در مَنصهی تاریخنگری و تاریخنگاری چه جایگاه و کارکردی میتوانند داشت. به عبارت دیگر مسأله معطوف نوع تعامل خاطره و تاریخ و چگونگی رابطه این دو با ملاحظهی مصادیق موجود است. از آنجا که شگردهای شدایندی و اَشکال نوعیه و پدیدآوری خاطرهها در شناخت کیفیات تعامل وجوه تاریخی (تاریخشناختی) و ادبی آنها اهمیت بسزا دارد لازم است صورتهای اصلی و سهگانه متنیت خاطره به اختصار دانسته و شناخته شود؛
الف: خاطرهگفته: خاطره در قالب صوت و گفتار/ کلامِ مرجع روایت یا صاحب خاطره، خاطرهی شفاهی. متن و ماده این نوع خاطره کلام و گفتار صوتی و احتمالاً تصویری است که نمایانگر زبانِ گفتار، گویش، لهجه، جنس صدا و تکیهی کلام و زبان اشارت و بدن صاحب خاطره میتواند بود و هم از اینرو دلالت معنایی خاطرهگفتههای صوتی تصویری نسبت به متن مکتوب حائز دقائق و ظرائف خاص خود است. در این شیوه میان مرجع روایت و روایت فاصلهای مشهود نیست و رابطه کلام و متکلم و موضوع تقریباً مستقیم و بلاواسطه است. اینکه بیان مکنونات ذهنی به گفتار یا نوشتار ـ کدام یک ـ قابلیت و گنجایی جایگیری و انتقال به غیر دارد، مستلزم طرح بحث مستوفاست، اما هم به این اقل کفایت باید کرد که سنخ زبانیای که در خاطرههای جنگ به اصل واقعه و نقل آن نظر میتوانند کرد وجه کلامی و گفتاری دارند، فیالواقع کتابت خاطره مابهازاء نقلِ گفتاری و زبانی آن است. به این ویژگی توجه باید داشت که طریق خاطرهنویسی، تابعِ خاطرهگوییِ مبتنی بر سنت نقل است؛ این سُنَّت در پیشینیه و پشتوانهی خود تجربهی حکایتگویی، مقامهپردازی، مجلس شنوی/ خطابه و ... را از سر گذرانده است. اما احساس شکوهمندی نسبت به خط و کتاب، دوام و ثبات و رسمیت اثر مکتوب، ماهیت و موجودیت متن را در هیأت کتابت و «کتاب» ممکن و جلوهگر کرده و دانسته و اهمیت «کتابگفته»، «کتاب کلام» را چندان که باید در نظر نداشته است. ناگفته نماناد که البته در گذشته تنها امکان ماندگاری و قید متن کتابت بوده است و بس، همین انحصار و محدودیت سبب استیلا و استعلای نوشتن بوده و شده است. به این مهم توجه باید داشت که صورتهای نوعیهی نوپدید در طریق نقل و انتقال اطلاعات، همچون صوت و تصویر، به سبب تأثیر و تعیین نوع محتوا و شیوه انتقال به مخاطب باعث بر انقلابهای فکری و جهشهای علمی بوده و شده است. معهذا چندی است اقبال به متنهای گفتاری (صوتی) و تصویریْ به جای کتابْ کاغذ، و تبدیل آثار ادبیِ کهنِ مکتوب به کتابْ کلام/ کتاب آوا/ «کتاب گویا» اهمیت و کارآیی کلام/ سخن را به جای ـ یا در کنار کتابت ـ نشان داده است. این طرز در تولید و نشر خاطرههای جنگ ـ جز مواردی اندکشمار، آن هم به صورت انتخاب شده و چینشیافته ـ به کار نیامده و بحث در باب مواهب و ضرورت آن در اینجا موضوعاً منتفی است.
ب: خاطرهنگاشته، خاطرهی خودنوشت، خاطره در ریختارِ کتابت مرجع روایت و دارندهی خاطره. سنخ زبان نگارش و متن اثر در این شیوه تابع زبانِ نوشتار متعارف است. زین جهت که غالباً دارندهی خاطره «نویسنده» به معنی دقیق، حرفهای و صنفی کلمه نیست خاطرههای مکتوب به قلم صاحب خاطره نه تنها فاقد وجه متمایز کننده ـ سبک ـ است، بلکه ممکن (و حتی رواست) که متن خالی از ایرادات و سهوهای نگارشی ـ در قیاس با زبان مکتوب معیار و سخته ـ نباشد. استثنای این وضعِ غالب در مواردی رخ میدهد که دارندهی خاطره نویسنده یا در نوشتن مکنونات ذهنی خود از تبحر و توانایی ذاتی بهرهمند بوده باشد. معمولاً زبان متن خاطرهنگاشتهها از قیود ملاحظات دستوری و نگارشی آزادند. در خاطرههای خودنوشت ـ حتی ـ ملاحظات ناشر در متن نوشته چندان مرئی نیست. رعایت این ملاحظات غالباً ـ و نه همیشه ـ به صورت طرفینی و تعاملی انجام میپذیرد، یا به حسب اعتماد صاحبخاطره به ناشر واگذار میشود. مسأله این است که در اینجا معیارهای تصحیح و تحقیقِ متن با نظرداشت به بایستها و نبایستهای علمی، تاریخ شناختی، با صوابدیدهایِ سلیقهای مصلحتانگارانه ناشر چگونه جمع میتواند شد. به این مشکل در ادامه بحث ـ در جای مناسب ـ باز خواهم گشت.
ج: خاطرهی دیگرنوشت، (این تعبیر و نامگذاری خالی از خلل نیست، گرچه میان شماری از بررسان ـ داوران ـ خاطرات در جشنوارههای انتخاب کتاب سال دفاع مقدس باب و رایج است)، خاطره گفتهی مکتوب شده، خاطرهی شفاهیِ مکتوب. از آنجا که نوشتن (به دلایل متعدد، به ویژه غلبه فرهنگ شفاهیْ شنیداری) برای بسیاری، حتی درس خواندگان کار سهل الوصول و زود انجامی نیست، بخش معتنابهی از خاطرات جبهه رفتگان، رزمندگان و جنگ دیدگانِ باسواد (توانا به خواندن) از طریق ضبط شفاهی/ گفتاری و مصاحبه با آنان و سپس نگارش و تدوین گفتههای ایشان از سوی مدون و ناشر به انجام میرسد. صورتها و شِگردهای متنوعی در این طریق از حیث چگونگی آگاهی مدون و ناشر از دارندهی خاطره، برقراری ارتباط با وی و نحوهی رابطه و عمل طرفین به ظهور میرسد که در ماهیت متن و کیفیت اثرِ فراهم شده نهایی جهتدهنده و تعیینکننده است و تا به حال هم تقریباً هیچ نوع نقد و نظارتِ سامانمند و هوشمندانهای بر این جریان ننگریسته است. (قریب به بیست سال قبل در بخش سوم مقالهی اول کتاب یادمانا به فَقرههایی از مسألهی تحقیق و تصحیح خاطرات اشارههایی کردهام).(۲) این طرز و طریق در شناسایی و نشر خاطرات جنگ اساساًَ بر تجربه، تشخیص و پسند ناشر و همراهی و توان مدون انجام میپذیرد. نبود شیوهنامهای متقن، مُصَّرح و مُؤکَّد به معیارهای علمی در شناسایی، دستیابی، تدوین و نشر خاطرات به ویژه نحوهی تعامل و ساز و کار گفتوگو با دارندهی خاطره ـ و یادکرد حقوق مادی و معنوی ناشر، مُدَّون و مرجع روایت، موجب گیر و گرفتاریهای عدیده در این ماجرا شده و حرف و حدیثهایی هم در پی داشته است. در خاطراتِ دیگرنوشت اطلاع مخاطب متن بر موضوع و محتوای مندرج در اثر، معالواسطه است زیرا اینگونه «خاطره دگرنوشتهای، در اصل شفاهی بوده» و حاصل «باز»خوانی، «باز»روایی، «باز»نگری، «کوشش» و «اهتمام» ناشر و مدون هستند. بعضاً صورت و کالبد متن این خاطرات به سبب افزودهها و توضیحات مکمل مُصحح مدون، سیاق اثر تحقیقی و تألیفی ـ خاطره پژوهش ـ را به نظر میآورند. مسأله این است که در این «باز»کاریها و «کوشش»ها ـ با عنایت به منظرِ نگاه اخباری، ادبی ناظر بر شکلگیری متن، اثر به حاصل آمده با ملاحظه اصول علمیِ تاریخپژوهی و نسخهپردازی ذیل کدام نام و عنوان جای میتواند گرفت؛ شگفتتر اینکه شباهت ظاهری عمل مصاحبه/ گفتوگو، در این شیوه با رویکرد و روش مصاحبهگر فعال آگاه به تاریخشناسی، یعنی «مورخ شفاهی/ مورخ پُرسا» موجب این وهم و التباس گردیده که خاطرهی شفاهی مکتوب شده و دیگرنوشت، تاریخ شفاهی است. تعویضِ نام بخش یا واحد خاطرات در بعض نهادهای فعالِ تولید کننده و انتشاراتی خاطرات انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس ـ به بخش یا واحد تاریخ شفاهی ـ بیانگر همین تصور، تشبه و آرزوخواهی و ـ در تلقی خوشبینانه ـ عزم بر ارتقاء بینش و دانش کوششگران این مجموعهها از برای عبور از «خاطرهکاری» به «تاریخ شفاهی» میتواند بود. به این نکتهی نادره در جای خود پرداخته خواهد شد که دستیابی به این مهم، عمیقاً مستلزم فهم تاریخ ـ تاریخشناسی و آشنایی درست با انواع متون و گزارههای تاریخی/ تاریخنوشتههاست. مبتنی بر این نقطهی ثقل یا گرانیگاه، بحث از خاطرهشناسی نیز بدون اعتنای تمام به راهبردهای شناخت تاریخی ناممکن است. بنابرآنچه اجمالاً درباره صورتهای سهگانهی خاطرات مکتوب جنگ گفته آمد، به نظر میرسد خاطرههای خودنوشت به دلیل اصالتِنسبی به زبانِ کتابت و دلالت بلاواسطهی متن با مرجع روایت بر خاطراتِ مکتوبِ دیگرنوشت برتری دارد، اما صرفِ این ویژگی نمیتواند موجب رجحان خاطرهنگاشتهها بر خاطرهگفتههای مکتوب شده باشد، زیرا اعتبار خاطرات از نظر تاریخ شناختی معطوف محتوا، اطلاعات مندرج در متن و صِحّت اثر و ارزش اِسنادی و اَسنادی آنهاست. وانگهی همان گونه که اشاره شد میتوان گفت خاطرههای خودنوشت نیز به معنی تام کلمه خودنوشت و مستقل از تصرف ناشر نیستند.
یکی از راههای احراز و تشخیص میزان اعتبار و ارزش تاریخْ شناختی خاطره، دادهها و یافتههایی است که مشخصاً از طریق گفت و شنود مصاحبه کنندهی خبره با مرجع روایت به دست میآید. بنابراین بسا که خاطرههای مکتوب شدهی شفاهی، بر نوعِ خاطرههای مکتوب خودنوشت مرجح باشند. معالوصف، این منزلت و ترجیح آنگاه رخ میدهد و مضاعف تواند شد که متن دیگرنوشت از سوی مصاحبه کننده توانا و ناشر خبره به تاریخ و تاریخ شفاهی ـ نه دلبستهی ادبیات و گزارههای احساسی عاطفی ـ و براساس نظامنامه/ شیوهنامهای متقن و موجه و آشکار شده انجام گیرد. این فرایندی است که میتواند خاطره ذهنی را از مرحله خفای جنینی تا تولد زبانیْ نشانهای روایی ـ خاطرهگفته و خاطرهنوشته ـ حتی با نظرداشتِ جنبههای آرمانی، ادبی احساسی و انگیزشی ـ در طی مراتب و منازل هماوایی و مناسبات میان خاطره و تاریخ به عرصهی تاریخ (شفاهی) نزدیک کند و حتی به آن برساند. و باید گفت نیل به این مقصود و اهتمام به این ضرورت در گرو تغییر و تکانشِ شناختیْ معرفتی فعالان و پایکاران ـ خاصه مدیران نهادهای ذیربط ـ بلکه اهتمام ایشان به لزوم فراگیری آگاهیهای اولیهی تاریخپژوهی و تاریخشناسی است! علیالعجاله ـ با عنایت به وضع مشهود موجود ـ در سیر خاطرهیابی و خاطرهگیری و مصاحبه و تدوین و نشر ـ هر قدر که «صافکاری» و «فیلترینگ» در خاطرهگفتهها و خاطرهنوشتهها، فارغ از ملاحظات و سلایق غیرضرور و من عندی و مخرب، متوجه اکتشاف و به تماشاگذاردن «من بیرتوش» صاحبخاطره در مواجهه و تعامل او با جهان باورهای درونی و عالم عین بیرونی و پیرامونیاش باشد، مقدمات تحقق این مرحلهی گذار فراهم خواهد شد. در این مسیر ضرروت دارد همهی انواع خاطرههای خودنوشت و دیگرنوشت، به پیوست قرائن و ادله و مستنداتی که امکان نقد و مقابله آنها را با اصل روایت مرجع روایت و صاحب خاطره ممکن میسازد فراهم و ارائه شود. به این معنی که دسترسی به همه و اصل سخن گوینده یا اصلِ نوشت صاحب خاطره برای خوانندگان و پژوهشگران فراهم گردد. بسا ضرورت داشته باشد کارشناسان ثِقّه بر صحت ترتیب نقل از ابتدا تا انتها نظارت و گواهی کنند. نیز بایسته است در مقدمهی کتابهای خاطرات، ناشر و مدون به روشنی و اتقان چگونگی دستیابی به مرجع روایت و تدوین متن را از ابتدا تا انتها توضیح دهد. نیز لازم میآید که با استفاده از دستمایههای نقد دورنی متن، با عنایت به آموزههای علم رجال و درایه، میزان اعتبار قول راوی و روایت وی سنجیده و ارزیابی شود.
3ـ گفته شد خاطرهها اساساً موجودیتی سیال و ماهیتی مشترک در میانهی ادبیات و تاریخ دارند و به روایت، یعنی جهان ذهن و زبان در مواجهه و ارتباط با پدیدارهای عینی، متعلقاند؛ بررسی صورتهای نوعیه رابطهی دوگانه تاریخ و ادبیات در خاطرهها و چگونگی رسش خاطره به ساحت تاریخ (شفاهی) مستلزم ورود به مقوله فهم و تعریف تاریخ است. مسأله این است که اگر تاریخ را ـ در معنی متن و گزاره ـ حاصل شناخت و انتقال عین رخداد گذشته شدهی تاریخی به مدد مدارک و اسناد بدانیم، آیا واقعیتِ واقعه مستقل از ذهن است و میتوان آن را به تمامی شناسا کرد یا نه؟ آیا عینیت در تاریخ به معنی تطابق دریافت ذهن از واقعه مطابق با واقع نفسالامری امکانپذیر است؟ اجمالاً در اینجا میتوان به سه دیدگاه توجه کرد: نگرش سنتی و کلاسیک به تاریخ مدعی است که میتوان به واقعیتهای تاریخی دسترسی پیدا کرد و آن را در گزارهها انعکاس داد و عرضه کرد، این بدان معنی نیست که مورخان گذشته در یافتهها و اظهارات خود قائل به سهو و خطا نبودهاند، یا بر همهی آنچه رخ داده تسلط و آگاهی پیدا کردهاند، بلکه آنها تاریخ را فیالواقع گزارش وقایع ـ نه گزارش از وقایع ـ خواندهاند. در نگرش مدرن به تاریخ ـ تاریخنگاری علمی ـ تأکید مورخ بر شناخت و چینش مدارک و اسناد بدون دخالت دادن عواطف و احساسات فردی ـ است، شعار تاریخنگری مدرن تأکید بر دستیابی به واقعیت ـ آنچنان که رخ داده است ـ متمرکز بود. برخلاف و مقابل این نگرشها، تاریخپژوهان نسبیگرا ـ به ویژه پست مدرنها ـ دستیابی به واقعیت را ناممکن میدانند، وجه افراطی این دیدگاه برآن است که تاریخ هرگز بیغرضانه گفته و خوانده و نوشته نمیشود. اما در این میان، نگرش مُعتدل دیدگاهِ سوم بر آن است که تاریخ حاصل بازخوانی، بازیابی ـ به ویژه گفت و گو/ دیالکتیک مستمر ـ میان رخداد و مورخ و گذشته و حال به مدد مدارک و شواهد است. در این رویکرد به ابتنایِ میان دریافت و کنشگری ذهن و عین توجه توأمان وجود دارد. این نگرش به جای جزمیتانگاری متعصبانه به تاریخ در خوانش واقعه یا نفی معرفت و دستیابی به تاریخ در مطالعه رویدادهای گذشته، تاریخ را حاصل تعاطیِ حالهایِ متوالیِ سپری شده و به اکنون رسیده و «بحثی بیپایان و بخشی مهم از گفتوگوی بشر» میخواند (استنفورد/ فلسفه تاریخ). بنابراین واقعیتی مستقل از ذهن وجود دارد که قابل شناخت و انتقال به دیگران است. به این ترتیب تاریخ در معنای متن و گزاره، توضیحدهنده و بازشناسانندهی رویداد و حاوی دادهها و اطلاعاتی است که مورخ پژوهنده در فرایند بازبینی و بازفهمی و نقد همان دادهها و یافتهها و بودهها، شناخت موضوع را از موضع و منظر اکنون خود میسور میسازد. نکتهی دیگری که از مفهوم این منطوق حاصل میشود این است که فیالواقع به یادآوردن گذشته به خودی خود فاقد اهمیت و ارزش تاریخ شناختی است؛ (البته میتوان بر این معنی نیز درنگ کرد که به یادآوردن گذشته به خودی خود ممکن است یا به هر حال هر نوع به یادآوردن و بازگرایی ذهنی دانسته و نادانسته معلولانگیزهها و محرکهای بیرونی و درونی است). به هر روی صِرف گذشتهگرایی یا رجوع به داشتهها و بودههای پیش سپری شده و برساختههای اعادهشدهی ذهنی و بروز احساسات غم غربتانه (نوستالژیک) ممکن است بیشتر برونْ دادِ نوعی ابتلایِ روانی و ذهنی از برای تسکین و تسلای حالِ اکنونِ به یادآورنده و خوش کردن وقت با اِعراض از وضعِ حال و مشهود باشد و این یکی از عوارض خاطرهگرایی صرف و مفرطانه و از جمله موارد متمایزکنندهی خاطره از تاریخ ـ در معنی جدید کلمه ـ است؛ زیرا مسأله در تاریخ به حال آوردن گذشته به اکنونِ منظرِ فهمِ مورخ است، و اکنون امری است دائمی و در پویش مدام و پایانناپذیر؛ حال آنکه در خاطرهگرایی اکنون به گذشته احاله میشود و زمان کانونی ذهن درگیرِ موضوع، امر سپری شده ـ گذشته ـ است. (همین ابتلا، دامنه دید و گسترهی اندیشه و عمل در ادبیات پایداری/ مقاومت را که اعم از ادبیات جنگ و دفاع مقدس است به ادبیات دفاع مقدس معطوف و متمرکز بر جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، در محدودۀ باورهای نوستالژیک مصداقیِ خاطرهگرایانه دچار تقلیل و فروبستگی کرده است). نیز فرایاد باید داشت که موضوع محوری و بنیادین در تاریخ کنش اجتماعی حیات انسانی است و نه فردیت منسلخ او از پیکرهی جامعه و اجتماع. با نظرداشت ملاحظاتی از این دست، در نحوه تعامل و کیفیت ارتباط میان تاریخ به معنی امروزی و مدنظر آن و خاطره ـ با عنایت به تلقی و کارکرد شایع از آن، ـ ادبیات ـ ، و بالعکس، صورتهای نوعیهی ذیل متصور و ممکن میشود؛
الف: خاطره (ماهیت دوگانه)/ 1ـ ادبیات/ ادبی، (اعتبار بالاصاله)، به حسب بافت متن و زبان، انگیزانندگی عواطف و احساسات، و نسبت تام با ماهیت شعر و داستان و آثار تعلیمی و تربیتی متأثر از آن.
2ـ تاریخ (اعتبار بالعرض) به حسب مندرجات، مضمون و محتوا و موضوع یا دادهها/ اطلاعات
در این پدیدار که وجه غالب خاطرهنوشتهها و خاطرهگفتههای معطوف به جنگ/ دفاع مقدس است خاطره با ادبیات نسبت تام و تمام مییابد و هم بدین جهت خاطره، فرد اعتلای ادبیات جنگ محسوب میشود و تلقی از وجه یا ارزش تاریخی خاطرهها ذیل سنت تفوق ادبیات بر تاریخ/ تاریخ نقلی، مراد و منظور میگردد.
ب: خاطره (ماهیت دوگانه)/ 1ـ ادبیات/ ادبی، (اعتبار بالعرض)
2ـ تاریخ، (اعتبار بالاصاله)
در این صورت خاطره با معنی و مفهوم تاریخ نسبت تمام و مستقیم مییابد و ذهن و زبان گزارنده و خوانشگر متن اساساً معطوف موضوع و مندرجات ـ اطلاعات ـ متن است.
ج: تاریخ (ماهیت دوگانه)/ 1ـ ادبیات (اعتبار بالعرض)
2ـ تاریخ (اعتبار بالاصاله)
معنی و مقصود امروزی از تاریخ ـ با عنایت به جنبهی شناختی و معرفتی از تاریخ در این پدیدار حاصل میشود.
د: تاریخ (ماهیت دوگانه)/ 1ـ ادبیات (اعتبار بالاصاله)
2ـ تاریخ (اعتبار بالعرض)
تاریخ در گذشته ـ و معطوف به گذشتهگرایی، که آثار و تبعات آن تا به اکنون نیز کمابیش تدام یافته است ـ دمدستترین پدیداری است که ادبیات آن را تسخیر و از آن خود کرده است؛ میتوان گفت شأنیتیافتگی مستقل تاریخ از ادبیات ـ بلکه فهم این معنا ـ رویدادی اندیشگی و معاصر است. تفوق سنتی و دیرپای ادبیات بر تاریخ و جایداشتگی تاریخ ذیل ادبیات دلایل و نشانههای خود را دارد و موضوع این گفتار نیست، اما یادآوری این نکته که افسانهها، اسطورهها، داستانها، روایات خوارقگون ـ متأثر (از) و متکی به باورهای آیینی و مناسک از زمرهی گزارههای شکلدهندهی تاریخْ ادبیات/ ادبیاتْ تاریخ، در واقع پیشینیه و پشتوانهی تاریخ به حساب آمدهاند با موضوع بحث ارتباط دارد. بدین سبب خاطره/ خاطرات که در اصل سرشته و برآمدهی ذهن و زبان در قالب روایت منبعث و متأثر از فضای دیرینهی فرهنگ ایرانی اسلامی و همذات با ادبیات هستند و پیوستهی این حال و هوا و موقعیت، توسعاً تاریخ دانسته و خوانده میشوند.
به وجهی دیگر نیز ادبیات را «آئینهی عصر» و «تاریخ راستین» هم دانستهاند، در این سخن البته نگرش توده/ مردمگرایانه/ اجتماعی ـ متأثر از ایدئولوژی چپ ـ چپ ادبی سیاسی، مدخلیت داشته است. در اینجا هم مسأله معطوف ادب عامه، فلکلور و روایات شفاهی، داستانها و افسانهها/ سنن شفاهی و افواهی است. دانستنی است درهمآمیزی ادبیات و تاریخ در مجلای خاطره، ـ ضمن اعتنا به وجه اجتماعی مردمی آن تحت تأثیر نوع اندیشهی بازگفته ـ در فضای اندیشگی اعاده شده و بازیافتهی باورهای دیرینه و کهنْ بنیاد شکلپذیرفته، قبول و وجاهت گسترده و عام پیدا کرده است. این نگرشِ بازگشت گون به فضای اندیشگی دنیای سنت در ادبیات دفاع مقدس ذیل عنوان نئوکلاسیزم به نام آمده و تفسیر شده است. طُرفهتر این که زبان روایت، دلآویختگی و پیوستگی اندیشه ـ حتی ـ به خاطره و دنیای گستردهی خاطرات، فراتر از افواهیات و ادب عام و پذیرش همگانی و به وجود و ظهور رساندن جمهوریت ادبی/ ادبیات جنگ/ دفاع مقدس در خاطرهگویی، خاطرهنویسی، خاطرهشنوی، خاطرهخوانی و ... خاطرهخواهی و خاطرهاندیشی، بر شکلگیری و پویشسامانهها (نهادها، مجموعهها، تشکلهای دولتی و غیردولتی) و فراوردهها و پژوهانههای مربوط به نهادهای مطالعاتی علمی/ دانشگاهی تأثیر و جهتدهندگی تام داشته و گذاشته است. مؤید مدعا را میتوان در مقالات و پایاننامههای رو به تزاید و پرشمار سالهای اخیر ردگیری کرد.
به هر روی خاطرهْ بنیادی و خاطرهْ محوری در نگرش و خوانش جنگ ـ فزون بر دلایل یادشده، ادله و جهات گوناگون دارد که به شرح در جای و مجال دیگری به آن میتوان پرداخت ـ امری انکارناپذیر، بلکه به رأیالعین مشهود است. این موقعیت ویژه از دیدگاه نقد و نظر تاریخ شناختی و شناخت تاریخی بالاصاله ـ تاریخ بنیادانه ـ قابل بحث و بررسی است و از جمله نتایج این نگرش، تاریخ به ما هوالتاریخ ـ نه مابهازاء و متأثر و معطوف به ادبیات ـ این است که اندیشه و عمل در تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ ـ بهرغم وجود نشانههایی دال بر ورود به فضای تبیین و تحلیل فارغ از نقل خاطرهگویان رویدادها و رخدادهای جنگ و موضوعات تاریخی آن ـ همچنان تحت تأثیر سنت نقل، روایت، خاطرهگرایی قرار دارد. به این ترتیب بعضاً حتی خلوص اندیشه و استقلال بالذات در تاریخنگری و تاریخنگاری نه فقط محل خدشه، بلکه انکار قرار گرفته است. نمیتوان انکار کرد و نادیده گرفت ـ بهرغم برخی کوششها و درنگها در جهت پیدایی و رشد تفکر تاریخیْ شناختی به جنگ ـ بعض ملاحظات امنیتی، سیاسی و مصلحتاندیشیها (که هنوز قاعدهای برای درست و نادرست و مبنایی برای تشخیص مصادیق و موارد موضوعی آنها وضع یا آشکار نشده است) در محقق نشدن چارچوب نظری مطالعات تاریخشناسی جنگ، نه فقط بیتأثیر نیست که دلیل و مانعی بیّن میتواند بود. از اینرو ـ بالتبع ـ تاریخ جنگ در صورتی مقبول و مفهوم ـ بلکه ممکن ـ مینماید که ریختار رواییِ خاطرهگون/ ادبی و ارزشگرایانه داشته باشد. به نمودی و نشانی دیگر حاصل این نگرش در زندگینامهها و زندگینامهنویسی نامداران و نامیافتگان جنگ/ دفاع مقدس قابل مشاهده است که به سیاق تذکرهنویسی و داستانپردازی (ادبی) فراهم میشوند و مخاطبان پرشماردارند. بنابر آنچه اجمالاً گفته آمد، اقبال به شعر و خاطره ـ سپس داستان (اما داستان معطوف به خاطره، نه داستان به ماهو داستان)، و اعراض و تحذیر از ورود به مسائل و مباحث تاریخ جنگ/ به ماهوالتاریخ از این جهت قابل درک و توجیه است. حسب ملاحظهی وضع موجود، یعنی ابتنا و معنایافتگی تاریخ در خاطره و ریختار ادبیات ـ برابر نمون «الف» و «د» یک وجه/ جنبهی جزئی و البته بسیار مهم از جنگ (یعنی دیدهها، شنیدهها و کنش و واکنش انسانهای درگیر در متن واقعه حسب دریافت و منظر آنها، از ورای زبان و ذهن و باور ایشان = خاطرات) به کُل کَلان ـ که تمامت هستی و وجوه گونهگون جنگ را (از جمله خاطرات) در برمیتواند گرفت ـ تعمیم داده شده و تغلیب یافته است. به تعبیر دیگر، نگاه اندرونی جنگ (خاطرات) ـ اگر تمثیل رسا و دقیق باشد ـ مجال تماشا به لایههای بیرونی و افقهای دوردست جنگ را بازستانده است. از این وضع و حال میشود به مقایسهی نگاه میان «جنگ» و «دفاع مقدس» هم نظر کرد. برخلاف نگرش و پیمایش موسع و فراپوی تاریخ به ما هوالتاریخ، تاریخ جنگ محدود و منعطف به خاطره، تاریخ خاطرهگرایانه، تاریخ خاطره محور، تاریخ نقلی روایی/ ادبی دفاع مقدس ـ و نه جنگ ـ خواهد بود. این سخن نه تنها به هیچوجه منکر و مشکک فواید و آثار مترتب بر دادههای معناییْ شناختیْ تاریخیْ خاطرهگفتهها و خاطره نوشتههای جنگ ـ در تمامی انواع و اقسام و مراتب درجات اعتبار آنها ـ نیست، بلکه کفایت و شایانی و سزاواری منحصر به فرد آنها را در پیکرهمندی تاریخ و مطالعات تاریخی جنگ معلوم خواهد نمود و ضرورت صیانت و سلامت آنها را از تصرفات ذوقورزانه و مخیّل تأکید و تضمین و حاصل خواهد کرد. اما مراعات و نظرداشتِ اصلانگاری یا ابتنایی تاریخ ـ مطالعات تاریخی ـ برابر نمون «ب» و «ج» و رعایت انگارههای تاریخ شناختی، به عکس وضع پیشگفته و تقریباً جاری، نتیجهی بحث را از لونی دیگر خواهد کرد.
ورود به این بحث مقدمتاً مستلزم توجه به تعریف تاریخ و مفهوم آن (چنانکه به اشارت گذشت)، جنگ، تاریخشناسی جنگ و تعریف تاریخ جنگ و قلمروهای آن است. سوال مقدر این است که آنچه ذیل عنوان تاریخ جنگ تولید و عرضه میشود تاریخ است یا دادههای تاریخ شناختی؟ و تاریخ جنگ چگونه و در کدام شرایط و موقعیت نوشته میشود؟ درگیر شدن در جدلگاه این سؤال چندان موجه و بلکه مسألهی اصلی و کانونی نیست، صراحتاً میتوان گفت میان تاریخ ـ به معنی متن و اثر و دادهها و اطلاعات تاریخی، این همانی دو سویهای وجود دارد؛ با عنایت به نو بودن ورود به مباحث تاریخپویی جنگ و مفهوم و معنا یافتگی تاریخ به گفتوگوی مستمر میان مورخ و موضوع و منابع، عنوان درخور برای وضع موجود «مطالعات تاریخی» جنگ و برای جنگ است. مقصود از تاریخ جنگ ـ مطالعات تاریخی ـ و حاصل آن، صِرف نقل رخداد و گزارش صورت حوادث نیست، گرچه دستیابی به وجه نقلی متن واقعه و رخداد اهمیت وافر دارد، اما تاریخ فراتر از نگاه سیاسی نظامی و شرح عملکرد نظامیان، بررسی و فهم معنای گستردهی جنگ را ـ به وجوه گونهگون واقعه ـ خارج از ملاحظات و مخذورات درنظر میگیرد. این مسأله دو موضوع مقدر را فراپیش میآورد؛ جنگ ـ نیز جنگ هشتسالهی ایران ـ عراق ـ چیست و چگونه شناسایی و تعریف میشود، و دیگر اینکه آیا جنگ به پدیداری تاریخی و موضوعی برای مطالعه و بازشناسی تبدیل شده است یا نه؟ این سخن به معنی تاریخی نبودن جنگ (هشت سالهی ایران ـ عراق) نیست، تاریخی شدن ناظر به امکان بازشناسی، تحلیل و تبیین تمامیت این رویداد از منظر مطالعات تاریخی و امکان دسترسی آزاد محققان به اسناد و مدارک مربوط به این رخداد است. تاریخ/ مطالعات تاریخی جنگ حول نظریه شکل میگیرد و ابعاد مسأله را فراتر از کیفیّات روحانی کنشگران واقعه، یا بازشناخت تاکتیکهای به کار رفته در نبردها و تفسیرها و تأویلهای سیاسی نظامی در نظر میآورد. معالوصف، تا به حال دو رویکرد اصلی در خوانش جنگ، علیالطلاق موجودیت یافته است: رویکرد سیاسی نظامی به روش توصیفی و تحلیلی بسته و دیگر، رویکرد ارزشی ـ معنوی که در ادبیات جنگ جلوه کرده است، آنچه به عنوان رویکرد سوم ـ سیاسی انتقادی ـ از آن به عنوان رهیافت و منظری مستقل یادشده، در واقع رویکرد مطالعاتی جنگ نیست و میتواند ذیل منظر نخست جای داده شود. در سطح کلان، بحث از تاریخ جنگ با ملاحظهی تعاملات قدرت، سیاست، نظام بینالملل در عرصه منطقهای و جهانی و مطالعات معطوف به اقتصاد و جنگ شایان توجه است. با یادآوری نقطه عزیمت بحث، با اعتنا به نگاه تاریخشناسانه، و بحث از فرایندهای عبور و ارتباط خاطره به تاریخ، سه وضعیت قابل رسش و مشاهده است؛ الف: خاطرهگفتهها و خاطرهنوشتهها، در هر نوع و گونه پدیدار شده، حائز مندرجات تاریخشناختی هستند که قاعدتاً از طریق نقد و تحلیل درون و بیرون متنی به تاریخپژوهی جنگ مدد میرسانند، گرچه معمولاً محتوای آنها انعکاسدهندهی ذهنیات کنشگران واقعهاند ـ و به همین ملاحظه از جمله منابع مهم ـ بلکه منحصر به فرد ـ برای انسانشناسی جنگ بهشمار میآیند. پیشتر اشاره شد از دیدگاه تاریخشناختی وجه مستند خاطرهگفتهها و نوشتههای جنگ مستلزم آن است که منِِ صاحبخاطره/ مرجع روایت، در متن به تمامیت بروز و ظهور برسد و عمل ناشر و مُدَّون تابع نظام تعریف و اعلامشده صورت پذیرد. هر نوع کوشش و اهتمام در نسخهپردازی نیز میباید به قاعده علمی و متفن متکی باشد. ضرورت دارد مستندات متن خاطره ـ از جمله صوت صاحب گفتار و تصویر مدارک و مستندات پیوست متن ـ به ضمیمه اثر در اختیار قرار گیرد. بهرهگیری از علمالحدیث، درایه و رجال، برای احراز صحت و سقم قول راوی و گفتههای وی، چنانکه گفته شد و گواهی مطلعان کارشناس و ثقه بر صحت متن ـ به ویژه تمامت آن مبنی بر داشتهها، گفتهها و نوشتههای مرجع روایت ضرورت بلاانکار دارد. داستانی کردن، پردازش داستانگرایانه، ویرایش و تصرفات متنی و زبانی و ساختاری در خاطرهها ـ گرچه وجه ادبی آنها را آشکارتر و تأثیرات احساسی، عاطفی و تبلیغاتیشان را بیشتر و پربارتر میکند، اما منزلت و دلالت تاریخی و و تاریخشناختی آنها را مخدوش، بلکه بیاعتبار میسازد. سپردن خاطرهگیری و خاطرهپردازی به دست داستانگرایان، چنانکه به شرح گفته آمد سبب ایجاد اخلال و پارازیت در خاطرات شده و میشود. ب: خاطرات گفته و نوشته شده جنگ و دفاع مقدس بهویژه، در صورت رعایت ملاحظات تاریخشناختی مترتب بر نحوهی شناسایی تا انتشار آنها ـ منبع سرشار ـ بلکه یگانهای ـ از برای مطالعه بازخورد و تعامل جهان ذهن و عین کنشگران این واقعه در بستر زبان و دستیابی به نحوهی درک و تفکر و شیوهی رفتار و عقاید کسانی است که در این دوران براساس آن زیسته و پای به میدان عمل گذاشتهاند. این مهم از طریق «تاریخ فرهنگی» که از حوزههای نوپدید مطالعات تاریخی است میسور میشود. با توجه به حضور طبقات اجتماعی در جبهههای جنگ به عنوان تنهی اصلی جامعهی جبهه رفته و رزمنده، پیوستگی رخداد جنگ با ماهیت انقلاب اسلامی و بنمایههای اعتقادی، اندیشگی و فرهنگی این واقعه، تاریخ فرهنگی جنگ با دادههایی که خاطرات میتواند در اختیار آن قرار دهد، مطالعه نسبت وثیق تاریخ و فرهنگ در این رخداد را ممکن میسازد. تاریخ فرهنگی بر آن است بداند و بشناساند که چرا مردم در قبال رویدادهای فراگیر به صورتهایی خاص میاندیشند و عقاید و سِرّ رفتار آنها از کجا و متأثر از چه عواملی است، تاریخ فرهنگی، تاریخ عقاید و تاریخ اندیشهها است. ج: بنابر آنچه گذشت با فهمیدن معنا و مفهوم تاریخ ـ تاریخ به ما هوالتاریخ ـ است که میتوان از تاریخ (شفاهی) جنگ سخن گفت و تفاوتها ـ تشابهات و نسبت آن را از خاطره (خاطرههای شفاهی، سنتهای شفاهی و غیر آن) بازشناخت. با ابتنا به معنی تاریخ، جنگ نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی و کنش بشری، قابل شناخت و حتی مطالعات تطبیقی براساس رهیافتهای علمی است که فارغ از موضعگیریها محدود و تأویلی میتوان و مییابد به همه جنبهها و ابعاد موضوعی آن، براساس رویکردهای متعدد نگریست. بنابراین همانگونه که حصر و محدودیت نگاه به جنگ از دیدگاه سیاسی، نظامی کفایت از نگرش تاریخ شناسانه نسبت به این رویداد نمیکند، رویکرد صرف به جنبههای ارزشی معنوی مندرج در خاطرهها سبب تحریف واقعیت، حقایق و معنای جنگ میشود (درودیان/ روایت پایداری صص 68 و 69). توجه به جنبههای اعتقادی دینی فرهنگی به جنگ هشت ساله ایران ـ عراق، نباید مطالعات تاریخی را از زمینههای تاریخی، سیاسی، موقعیت جغرافیایی، شرایط مناسبات اقتصادی و سیاسی، روانشناختی طرفین درگیر و مسائل ریز و درشت دیگر بازدارد. همچنان که در سطح مطالعات سیاسی و نظامی توجه به استراتژی ـ راهبردها و آموزههای طرفین نبرد و نتایج و تجارب حاصل از آن موضوع تاریخ جنگ ـ در سطح تبیین و تحلیل رویدادها اهمیت بسزا دارد. مطالعات تاریخی جنگ نه فقط امکان تحقیق تاریخی شناختی را در هر یک از موضوعات بازگفته بهطور مجزا فراهم میکند بلکه زمینه را برای نگرش همپوشان و جامع به تاریخ (مطالعات تاریخی) جنگ، با نظرداشت رویکردهای متعدد ممکن میکند. تاریخ شفاهی (مطالعات تاریخی معطوف به روش شفاهی) اهتمامی است نظاممند و پیوسته و پیگیر از برای شناسایی وقایع و موضوعات مربوط به جنگ، گردآوری اطلاعات و شناخت و تحلیل آنها از طریق گفتوگو/ محادثه/ همپرسگی روشمند و فعال مورخ شفاهی/ مورخ پُرسا با نقشآفرینان، شاهدان و مطلعان این رویداد. در رویکرد تاریخ شفاهی یافتهها و دادهها ضمن در اختیار نهادن اطلاعات پایه در تاریخشناسی جنگ امکان بهرهمندی از نظرگاههای متفاوت و متعدد را فراهم میآورد و همین ویژگی امکان شناخت هر چه بیشتر واقعه را برای محققان میسر میکند. بنابر آنچه گذشت خاطرهگفتهها و خاطرهنوشتههای جنگ برای رسش به عرصهی تاریخ شفاهی جنگ میباید فراتر از ماهیت و کارکرد ادبی ـ ادبیات دفاع مقدس ـ در معنی تاریخ با عنایت به گسترهی موضوعی تاریخ جنگ، موجودیت و سرشتی دیگر یابند، آنچه اکنون توسعاً با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد میشود، خاطرات شفاهیای است که در فضای مسلط ادبیات جنگ فراهم میشود. مع هذا در صورتی که این اهتمام به درستی صورت پذیرد، حاصل آن میتواند در مطالعات تاریخی/ تاریخ فرهنگی و تاریخ جنگ، به عنوان بخشی از اطلاعات و دادههای جنگ، در بازخوانی و بازشنایی این رویداد به کار آید ... .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
٭ این متن، گزینهای است از گفتارنوشت یا صورت مکتوب اظهارات شفاهی اینجانب دربارهی بازشناسی، نقد و آسیبشناسی خاطرهنگاری و تاریخشفاهی جنگ/ دفاع مقدس که مقرر بود در دومین همایش ملی تاریخ شفاهی ایران در تاریخ 7 و 8/7/1389 در محل سازمان اسناد و کتابخانهی ملی ایران ایراد شود. متن کامل این گزینه در کتاب نگاه سوم چاپ و منتشر خواهد شد.
۱ ـ کمری، علیرضا. «اثرنشان؛ رویکرد نشانهشناختی به مفهوم سند جنگ/ دفاع مقدس و گونهشناسی آن»، در اولین نشست تخصصی اسناد، برگزار کننده: مرکز ملی اسناد و کتابخانهی دفاع مقدس با همکاری ادارهی کل امور ایثارگران وزارت جهاد کشاورزی، مکان: ساختمان شمارهی 2 وزارت جهاد کشاورزی، سالن برادران شهید جم، 22/9/1388. و نیز رک: کمری، علیرضا (به اهتمام). نامآورد (دفتر دوم)، بیست مقاله و گفتاورد دربارهی مطالعات نشانهشناختی جنگ/ دفاع مقدس، «درآمدی بر مطالعهی نشانهشناختی جنگ/ دفاع مقدس»، صص 23 ـ 36، در دست چاپ.
۲ ـ رک: کمری، علیرضا. یادمانا (پنج مقاله دربارهی خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتههای جنگ و جبهه/ دفاع مقدس)، فصل سوم مقالهی «درآمدی بر خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها در گسترهی ادب مقاومت و فرهنگ جبهه» با عنوان «بررسی شیوههای مختلف تصحیح و بازبینی خاطرهنگاشتهها»، صص 44 ـ 59، 1381.
علیرضا کمری
منبع: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 161، مهر 1390، ص 118