شماره 39 | 30 شهريور 1390 | |
روشها و مشكلات مصاحبه با نخبگان سياسي و تجاري سنگاپور من از سال 1980 تاكنون درگير سه پروژه تاريخ شفاهي بودهام. هدفم در درجه اول مصاحبه با نخبگان سياسي، كسب و كار، و نخبگان اجتماعي سنگاپور بود؛ براي مستند كردن نقش و سهمشان در توسعه سياسي، اقتصادي و اجتماعي سنگاپور. آنان پيشگامان توسعه سياسي در سالهاي 75ـ1945 هستند و پروژههاي توسعه سياسي سنگاپور را طي سالهاي 75ـ1965 بوسيله مركز تاريخ شفاهي بعهده داشتند. يكي از دو پروژه در مي 1980 تكميل شد در حالي كه پروژه سوم هنوز در حال پيشرفت است.
در اين گفت و گو كه بدنبال ميآيد من مسايل شاخصي را كه در مصاحبه با نخبگان پيش آمد و سپس روشهاي برخوردم را بيان ميكنم.
من براي تنظيم اين پروژه از همه پروژههايي كه در بالا (...) يادآرو شدم بهره بردهام. تجزيه و تحليلي كه ذيلاً بدست ميدهم نخست افراد آن از جامعه كاسب، خدمات داخلي يا دولتمردان سنگاپور هستند.
من به ايشان چنان كه به نخبگان داد و ستد ـ تجاري و نخبگان سياسي، مراجعه كردم. از آن جا كه آنان به تعبيري از مردم عادي هستند، مشكلات ـ مسايل بخصوصي را پيش پاي پژوهشگر شفاهي قرار ميدهند.
آنان به تجربه ميكروفن را ميشناسند و به مصاحبه و رسانه عادت دارند، مقام و موقعيت حساسي را در اختيار دارند يا بيشتر داشتهاند كه اطلاعات مربوط به آن بسا كه به دقت حفظ شود و واقعاً براي عموم قابل دسترسي نباشد.
وارد گفتوگو شدن با آنان و پيامد آن در روش شناسي مصاحبه بايد به دقت طراحي و اجرا ميشد. پروژه «پيشگامان سنگاپور» عهده دار مسئوليت امر تا پيش از 1980 بود.
هدف، مصاحبه و ضبط خاطرات مربوط به كار و كسب پيشگامان و داستانهاي افسانهاي موفقيتشان بود و از فقر شديد به ثروت رسيدنشان و در عين حال معلوم كردن سهم آنان در پيشرفتهاي اقتصادي، اجتماعي و آموزشي سنگاپور.ما همچنان آرزومند تسخير روح رهبران پيشرو در كار و كسب براي نسلهاي آينده بوديم.
آنان نيز مايل بودند اشخاصي باشند كه در توصيف شان كامياب و رو به سوي آينده دارند. اما در صحبت از كار و كسب ناموفق، اين پروژه شامل حال كساني كه از شدت فقر به ثروت و سپس از آن ثروت به فقر گرائيدهاند، نميشد.
اغلب مصاحبه شوندگان مهاجر و تنها معدودي از ايشان متولد سنگاپور بودند. حكايت موفقيت آنان خود نشاندهنده روح پيشگامي در آنهاست، قومي چنان سخت كوش، بلند همت و با كفايت كه هر دو براي نسل جوان ما جذاب و آموختني بود.
عموماً اولين كار آنان كار يدي بوده است. بهعنوان كارگر غير ماهر، شاگردي كردن نزد اين و آن، فروشندگي، منشي گري، و كارگري بارانداز و دورگردي. با درنظر گرفتن ميانگين سطح آموزشي ـ آموزش مقدماتيشان ـ به نظر ميرسد اين مشاغل در آن وقت صرفاً دريچهاي را به روي ايشان باز كرده است.
با كار طاقتفرسا، صرفهجويي، اراده استوار، ذكاوت كاسبي و خوش شانسي، آنان ارتقاء پيدا كردند و از آن نقطه شروع و دون پايگي، به حلقه پيشروان كار و كسب پيوستند و امروز كاملاً استحاله يافتهاند.
آنان اكنون بانكدار عمده، سازندگان ملك و املاك، هتلدار، صنعتگر، فيلمساز، عامل فروش، سرمايهدار با قدرت و نفوذ كائوچو، جواهرات، واردات و صادرات هستند. از قرار معلوم اينك سنگاپور براي آنان خيلي كوچك است. آنها كار و كسبشان را به ديگر قسمتهاي آسيا گسترش دادهاند و به سراسر دنياي كسب و كار متصل اند، اما با اين وجود، هنوز سنگاپور خانه اصلي آنهاست.
اگر چه بچههاي پيشگامان نسل دوم بزرگ شدهاند و اغلب با فراغت از تحصيل دانشگاه به كار و كسب رسيدهاند و جايي در پست هاي كليدي كار و كسب پيشروان در دربار داشتهاند اما پيوسته با كسب و كار مدرن و فوق مدرن دنياي امروز در تغيير هستند.
مدارك دانشگاهي و تخصصها آنان را احاطه كرده اند و در همين زمان آنها بشردوستان بزرگاند و سخاوتمندانه مؤسسات را با سعه صدر رهبري كردهاند.
آنان به گذشته و سوابق دون پايهگيشان سرافراز و پيروز كار و كسبشانند. آنها مكرراً براي دادو ستد به خارج كشور سفر ميكنند و آنگاه كه در سنگاپور و خانه اصلي خود هستند برنامه فشردهاي دارند.
همه اين سه عامل، يعني سرافرازيشان، موفقيتشان و برنامه فشردهشان، نوار مصاحبه را ميسازند.
فنون روششناسي
از آن جا كه ملت سنگاپور چند فرهنگي است، بعضي از نژادها در انتخاب مصاحبهشوندهها سهمي داشتند. اغلب مصاحبهشوندگان ما از بين پيشروان كار و كسب هاي چيني و هندي دو گروه قومي حاكم در سنگاپور هستند. ساير پيشكسوتان كار و كسب كه مصاحبه شدند شامل: مالاييها، عربها، پاكستانيها، سريلانكاييها و يهودي اند.
در عين حال، در محدوده هر جامعه باز هم از باب اطمينان خاطر، از اكثريت زباني ـ لهجهاي گروهها و حرفههايي نماينده شدهاند. در بين مصاحبه شوندگان از چيني ها «هوكين»، «فوچاوز»، «تئوچوز» و ... را ميتوان مثال آورد. همچنين كجراني، پنجابي، سندي و تاميليها از بين پيشروان مشاغل هندوستاني، كه تن به مصاحبه دادند.
معيار ما در انتخاب مصاحبهشوندگان مبتني بر سن، ثروت، خدمات عمومي و تجربه در سنگاپور بود. مصاحبه شوندگان بيشتر از 60 سال سن داشتند، ثروتمند بودند و نوعدوست و تقريباً همه آنان قبل از جنگ جهاني دوم به سنگاپور آمده بودند.
به منظور مقايسه، تعدادي از تازه بدوران رسيدهها ـ نوكيسهها ـ شماري افراد 50 ساله را نيز كه بعد از جنگ جهاني دوم به سنگاپور آمده بودند مورد مصاحبه قرار داديم.
موقع ورود به مصاحبه ممكن بود مصاحبهشوندگان نسبت به نوعي قاطي شدن ضروري عكسالعمل نشان دهند. بخاطر اين كه تاريخ شفاهي در اين بخش از جهان يك كار جديد بود. برخي از آنان چه بسا كه راجع به ضبط مصاحبه براي آيندگان بديده ترديد مينگريستند.
آنها طبعاً با وجود ضبط صوت احساس ناراحتي ميكردند؛ از اين گذشته به لحاظ اين كه آنان هنوز در كار و كسب خود فعال بودند امكان اختصاص فرصتي براي بگوو مگوكردن با ما در يك مصاحبه جدي را نداشتند.
البته دلايلي ديگري را نيز براي مصاحبه نكردن برميشمردند از قبيل: سن و سال بالا، نداشتن تن سالم و ]مريض احوال بود مقتضي دوره پيري[ طرح نداشتن خاطره و در حقيقت ملاحظه جنجال تبليغاتي.
يك فرد قابل قبول از مصاحبه شوندگان كه ممكن بود با او ارتباط برقرار كني در واقع فردي بيتفاوت بود. آنها الزاماً پاسخي نميدهند.
اغلب تا زماني كه راه مستقيمي براي تماس با آنان در حد دوستان نزديك و خويشان پيدا نكني در دسترس نيستند، اما در عين حال ما به عنوان يك قاعده آنان را به آساني كنار نميگذاشتيم.
ما از طريق كسي كه آنان را خوب مي شناخت با آنها وارد گفت و گو ميشديم و گاهگاهي اين عمل جواب ميداد. و يك كلمهاي كه توجه به آن اين جا ضروري است اين است كه اگر ما به آنها يكريز براي مصاحبه اصرار مي كرديم بعد از دو سه دفعه عذر و عدم پذيرش، كلافه ميشدند و مصاحبه در چنين فضايي با عدم رضايت اگر سر ميگرفت، بسا كه كار ضعيفي از آب درميآمد. هر چند حمايت مالي غير رسمي در تماس براي جلب نظر و جلو آمدن مصاحبهشونده، كارساز است.
بهرحال با مساعدت شركتهاي تجاري و داد و ستد و ساير اشخاص صاحب نام ما توانستيم با هفتاد سرپرست پيشرو گفت و گو كنيم. كساني كه همچنان در مشاغل شان فعالاند و تعداد كمي از ايشان باز نشسته شدهاند.
و از آن جا كه آنان بسيار مشغول بودند امكان نداشت بشود روي برنامهاي زمانبندي شده براي مصاحبه پافشاري كرد. بنابراين به تاخير انداختن، لغو قرار ملاقات مصاحبه با يك اعلان كوتاه بسيار معمول بود. و با اين حساب پيشرفت پروژه كند ميشد.
برنامه قطعي و زمانبندي شده مصاحبه شوندگان ما اغلب مشكل نگرانكنندهاي بود كه بناگزير با آن روبرو بوديم و منشا ساير مشكلات بود.
آنان سفرهاي مكرر براي كار و كاسبي به آن طرف آب داشتند و زماني كه در سنگاپور حضور داشتند علاوه بر برخي كارها ملزم به امور شخصي نيز بودند و نتيجهاش اين ميشد كه همچنان ما منتظر يك گيم بازي با آنها باشيم. در دورهاي از يك ماه تا يك سال!
تعدادي افراد مشكلدار هستند كه ما اولين ملاقات را با آنان در سال 1980 داشتهايم و هنوز منتظر كامل كردن آن هستيم. روز كار يا تعطيل، ما با منشيهاي ايشان تماس ميگرفتيم و به اين طريق تمايل خودمان را به مصاحبه همچنان القا ميكرديم.
مصاحبه شوندگان ما اغلب ترجيح ميدادند مصاحبه را در يك جلسه تمام كنند، من مصاحبهاي را بياد ميآورم، با مرد هفتاد ساله چيني در گروه كمپانيهاي سنگاپور، مالزي و هنگكنگ. ساعت 4 تا 30/6 دقيقه بعد از ظهر، در بالا خانه اداره او. در حين مصاحبه تامين برق قطع شد.
محدوديت وقت يك مشكل بزرگ ديگر است؛ براي اينكه ما در هر نوبت فقط ميتوانيم 4 ساعت جلسه ضبط داشته باشيم.
هرچه كه بيش از 4 ساعت طولاني بشود براي مصاحبهكننده و مصاحبه شونده هر دو موجب زحمت است. مساله ديگري كه واقعيت دارد اين است كه مصاحبه شونده بعد از 3 ساعت احساس خستگي ميكند. اين نكته خيلي قابل توجه است چون پاسخهاي آنان به سرعت كوتاه و كوتاهتر ميشود و آنها را خارج از نزاكت ميكند.
در چنين وضعيتي آنها به سختي ميتوانند در پاسخهايشان تمركز حواس كنند در نتيجه موقع بازگويي، انحراف از موضوع مكرر اتفاق ميافتاد.
در موقعيت مقتضي يك جلسه مصاحبه، هم مصاحبهكننده هم مصاحبه شونده نتيجه محدوديت وقت را احساس ميكنند.
مصاحبهشونده مايل است البته با پاسخهاي كوتاه دادن بساط مصاحبه را برچيند و در چنين اوضاع و احوالي مصاحبه كننده طبعاً عناوين موضوع را بسيار دقيق انتخاب ميكند.
از اين رو مصاحبهكننده بايد در اهداف پروژه، چنان روشن عمل كند كه بتواند با تمركز دادن مصاحبه روي موضوع، بخش غيرمهم آن را با داشتن وقت بيشتر پيگيري كند.
نوشته: ليم. هو. سنگ- ترجمه: مهدي فهيمي
منبع: روزنامه اطلاعات، یکشنبه 18بهمن 1388 ـ شماره 24684 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=769 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |