اختیار، کرامت انسان و آزادی در دیدگاه عرفانی امام خمینی (ره)
|
امام و انسان کامل
مهمترین بحثها در اختلافات به وجود آمده و تأسیس مکاتب به ویژه عرفانی و فلسفی و کلامی ناشی از اختلاف درباره ماهیت انسان و نشانههای او است. از اینرو تبیین دقیق محل منازعه و تبیین مراد از انسان میتواند کمک مؤثری باشد. در آموزههای دینی نگاهی چند بعدی به انسان شده است. همین نگاه در فکر امام خمینی نیز جریان یافته است. از اینرو اندیشه امام خمینی ضمن نفی نگاه یک بعدی بر این باور استوار است که انسان موجودی چندبعدی و جامع است. داشتن چنین ویژگیای است که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند. یکی از این نشانهها، که وجه تمایز انسان از حیوانات نیز میباشد، وجود عنصر اختیار در آدمی است که راه سعادت و شقاوت نیز از این زاویه بروز و ظهور مییابد. در چنین نگاهی انسان به عنوان مهمترین و برترین موجود آفریده خداوند متعال و به دلیل برخورداری از قوه نطق و خرد و بهرهمندی از عنصر اختیار و آزادی از توان تصمیمسازی و تصمیمگیری و انتخاب مسیر زندگی و حیات دنیوی برخوردار است. در واقع انسان، خود احساس شکستها و موفقیتها و پیروزیها و رهایی و رستگاری و سعادت و شقاوت است. حرکت به سمت سعادت و شقاوت با توجه به اختیار و آزادی تکوینی و فطری آدمی و نیز با توجه به زمینهها و شرایطی که به تعمیق ابعاد اکتسابی منتهی میشود صورت میگیرد. انسان با توجه به کرامت ذاتی خویش، از این امکان برخوردار است که در هر سطحی از فضای حیات که مایل بود با اراده مختار خود حرکت کند. طبیعی است که حرکت در جهت خلاف کرامت ذاتی، یعنی شقاوت، نیز با اراده آزاد و مختار آدمی صورت میگیرد. از اینرو، حتی ظرف تضمین و تحقق و تخریب و تضعیف کرامت ذاتی آدمی نیز از مسیر نشانه اساسی آدمی یعنی اختیار و آزادی میگذرد. بنابراین نمیتوان از نقش چنین عنصر مهمی غفلت کرد زیرا در پرتو آن میتوان مسیر زندگی خود را به وسیله اراده مختار خود ساخت. آنچه در زمینه اختیار آدمی باید مورد توجه قرار گیرد این است که انسان خلیفه خداوند روی زمین است. از اینرو انسان از این قابلیت برخوردار است تا به آداب الهی مؤدب و برخوردار از صفات خداوند شود. انسان میبایست به این سمت حرکت کرده و زمینهساز تحقق این صفات در وجود خویش گردد. به ویژه این که در روایات متخلق شدن به اخلاق خداوندی نیز به انسان توصیه شده است. توجه به اخلاق خداوندی و تحقق آن در خود و جامعه بیتردید با اراده مختار و آزاد آدمی محقق میشود در غیر این صورت نقض غرض خواهد بود. اگر آدمی از این امکان بهرهمند نباشد نخواهد توانست برای نیل به اخلاق خداوندی حرکت و جنبشی انجام دهد. طی مراحل سیر و سلوک و معرفت الهی با سلوک اختیاری انسان صورت میگیرد. امام خمینی زمینهسازی برای نیل به کمالات معنوی و سعادت یا حرکت به سمت شقاوت، که ضد کرامت انسانی و خلیفه اللهی است، را ناشی از مختار و آزاد بودن آدمی برشمرده و بر این باور است که توجه به سعادت و طی طریق برای رسیدن به آن ناشی از آن است که انسان خلیفه خداوند روی زمین است. مقام خلیفه اللهی اقتضا دارد که آدمی در راه نیل به کمالات و سعادت پیش رود و قلههای رسیدن به قرب الهی را طی کند که این مهم با اختیار، که جوهر آدمی است، پا گرفته و محقق میشود: «پس انسان، خلیفه خدا است بر خلق او و بر صورت الهی آفریده شده است و منصرف در بلاد خدا است و خلعتهای اسما و صفات خداوندی را دربر کرده و در گنجینههای ملک و ملکوت او نفوذ دارد. روحش از حضرت الهیه بر او دمیده شده، ظاهرش نسخهای است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینههای خدای لایموت.» و این گونه است که روح الهی بر آدمی میوزد و انسان را از برکات معنوی خود مشروب میسازد و در این صورت است که عنصر اختیار آدمی نیز معنا و مفهوم مییابد. به واقع، اختیار، جزء جداییناپذیر انسان است که خداوند آن را در نهادش به ودیعه نهاده است. از سوی دیگر بر مبنای اصل کرامت انسانی، هر عملی که انسان انجام میدهد باید انسانیت و عزت خویش را در لحاظ کرده و آن را اصیل بداند. این مسأله از آن رو مهم است که آدمی به عنوان موجودی که از امکان گفتن سخن خردمندانه و کلام معقول بهرهمند است از کرامتی ذاتی برخوردار بوده و باید در انجام فعالیتهایش آن را نشانه گیرد و از اموری که باعث مخدوش شدن آن میگردد اجتناب نماید. در مقابل، اگر عقل خود را تابع هواها قرار دهد یا دیگران را در خدمت منافع خود درآورد، برخلاف کرامت انسانی عمل کرده است. مسأله کرامت در قرآن کریم هم به شایستگی مورد توجه و تأکید خداوند متعال قرار گرفته است. کرامت دارای سطوح و مراتبی است. نخست، کرامت ملکوتی که فراطبیعی صرف و مربوط به فرشتگان خدا، عرش الهی و حاملان عرش است. دوم، کرامت طبیعی که مربوط به موجودات طبیعی است و احجار و گیاهان را دربر میگیرد. و سوم «کرامت بلند انسانی» که از تلفیق بین طبیعت و فراطبیعت حاصل آمده و از جمع سالم میان کرامت ملکوتی و کرامت طبیعی پدیدار گشته است. از منظری دیگر چون کرامت ملکوتی و طبیعی به حکمت نظری بازمیگردد و صبغه وجودی دارد، کرامتی دانشی است و کرامتی که با حکمت عملی مرتبط است و جنبه اعتباری دارد، کرامتی ارزش است. کرامت دانشی، نحوه وجود و صبغه هستی است. بنابراین در طیفی تشکیکی از ضعیفترین مرتبه آغاز میشود و تا والاترین و کاملترین مراتب امتداد مییابد. از اینرو وصف کریم را، هم در گیاهان به کار میرود و هم در عرش خدا و هم در خلیفه خدا که از برترین کرامت الهی برخوردار است زیرا تنها او است که میتواند میان تشکیک و ملکوت، جمع سالم کند و به تمام معنا مکرم باشد. افزون بر این در بخشهای مربط و به اخلاق و حقوق و اعمال یعنی بحث از بایدها و نبایدها نیز انسان از کرامت ارزشی برخوردار است. آشکار است که مبحث اختیار نیز، جایگاه مهم و فربهای در متون و آموزههای اسلامی را به خود اختصاص داده است. امام خمینی به عنوان فیلسوفی برجسته، که فلسفهاش از حکمت متعالیه سیراب شده در آثار خود این بحث را به خوبی تبیین کرده است. از نظر ایشان، سه مکتب کلامی وجود دارند که در موضوع اختیار انسان سه دیدگاه متفاوت از یکدیگر را تولید و تبیین کردهاند. براساس این سه مکتب و دیدگاه گستره بهرهمندی آدمی از آزادی و اختیار قبض و بسط مییابد. امام خمینی در بحثی مبسوط در کتاب طلب و اراده در این زمینه بحث و استدلال و با روشن کردن محل نزاع دیدگاه خود را مطرح کرده است. نخستین دیدگاه در این باره از آن کسانی است که به نوعی به استقلال کامل انسان در انجام اعمال میاندیشند. این تلقی، که از آن به مکتب معتزله یاد میشود، بر آن است که هرچه از آدمی صادر میشود به سبب مقدمات اختیاری و مخلوق خود آدمی است. از این رو خداوند متعال هیچ دخالتی در افعال انسان ندارد و نقش حقتعالی در افعال آدمیان صرفاً به مقداری است که انسان را قادر و توانا و مختار میسازد تا هر کاری که میخواهد انجام دهد اما پس از آن خدای تعالی نسبت به افعال بشر هیچ اراده و مشیتی ندارد. این دیدگاه انسان را در انجام کارهایش به طور کامل مختار و مستقل میشمارد و خداوند را صرفاً اعطا کننده این اختیار میداند. از این رو اعمال آدمی همه به توسط اراده آزاد او به گونهای استقلالی محقق میشود. در یک کلام باید گفت آزادی جوهره انسانیت و آدمی بودن و آدمی زیستن است. آزادی یعنی آن که انسان بتواند آن گونه رفتار کند که خود، آن را برگزیده است. مانعی در پیش روی انسان نباشد و آدمی فارغ از هرچیز و هر کس، به آن چه مطلوب است، دست یابد و آن گونه رفتار و عمل کند که قصد و نیست کرده است. در دیدگاه امام خمینی، غرض از دستیابی به آزادی، رسیدن به سعادت و کمال است. در نگاه ایشان، آزادی روشی است برای دستیابی به هدفی والا، که همانا رسیدن به کمال و سعادت و قرب الهی و زندگی معنوی است. از اینرو است که امام خمینی برای دستیابی به این هدف متعالی، آزادی را به نحو مطلق نیز جایز دانسته است. انسان، آزادی را برای غایت و هدفی میخواهد که این هدف با توجه به مفروضات، شرایط و الزامات اندیشهای، میتواند ناهمگون باشد و حوزهای گسترده از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شامل شود. براساس انچه ذکر شد میتوان به نتایجی دست یابت که در پرتو آن با توجه به عنصر کرامت و شایستگی انسان، نشانههای اساسی انسان آشکار میشود. اختیار به مثابه عنصری هستی شناختی، فلسفی، تکوینی و طبیعی میتواند مورد توجه قرار گرفته و مبنایی بسیار مهم برای ورود انسان به حوزه عمومی و مسائل اجتماعی و سیاسی تلقی شود. از سوی دیگر کرامت ذاتی انسان به عنوان عنصری انسانشناختی، کلامی، ارزشی و دینی که از عنصر اختیار مشروب میشود زمینههای نظری مهم و بنیادینی را فراهم میسازد تا انسان با تکیه بر آن به حضور مؤثر و فعال خویش در حوزه عمومی بیندیشد و ظرفیتهای انسانی و از جمله کرامت ذاتی خویش را در مراتب و سطوح مختلف تحقق بخشد. بنابراین در مرحله دیگری عنصر آزادی بروز و ظهور مییابد. آزادی به عنوان مفهومی فردی، اجتماعی، فلسفی و سیاسی، ظرف عینی تحقق کرامت انسانی را بر دوش میکشد. در واقع انسان با برخورداری از آزادیهای اجتماعی و سیاسی و در حوزه عمومی کرامت ذاتی خویش را تعمیق میبخشد. این مرحله، که مکمل وضعیت قبلی است. به این معنا است که انسان به تعبیر برخی از متفکران مسلمان در دو حوزه آزادی معنوی و آزادی اجتماعی در دستیابی به کرامت ذاتی و اکتسابی تلاش میورزد. آزادی معنوی به عنوان نقطه شروعی برای تحقق بخشی به کرامت انسانی، نیازمند پرهیز از موانع درونی به منظور شکوفاسازی کرامت است. از سوی دیگر نیل به آزادیهای اجتماعی و از میان بردن موانع برونی، که نفی نظامهای استبدادی و استبداد در صدد آن است، نیز زمینههای آشکارسازی گستردهتر کرامت انسان را در پی دارد. این همه با توجه به منظر امام خمینی در مباحث اختیار، کرامت انسان و آزادی، معنا و مفهوم خاصی مییابد. در واقع انسان در دایره امر بین امری از این توانایی برخوردار است که با لحاظ محدودیتهای پیش رو و تحقق بخشی به توانایی و استعدادهای خویش به سمت و سویی حرکت کند که در آن قرب الهی و دستیابی به سعادت خوش میدرخشد.
شریف لک زایی
منبع: مهرنامه، شماره سوم، خرداد 1389، ص 131
|