شماره 21 | 7 ارديبهشت 1390 | |
چکیده: مقدمه پیش از هر چیز میباید تعریفی هرچند اجمالی از این شق از تاریخنگاری به دست داد تا چگونگی کارائی آن بهتر مورد آزمایش قرار گیرد. مجموعة گفتگوها با افراد مطلع، منجر به تولید اطلاعاتی میشود که براساس خاطرة فرد مصاحبهشونده، در قالب کلمههای شفاهی بیان و ضبط میگردد. استخراج و ثبت این گفتگوها (صدای گذشته)، منجر به تولید نوعی متن تاریخی میشود(1) به بیان دیگر، ریختن اصوات مختلف در قالب واژههای نوشتاری، کاری است که در مرحله نخست تاریخنگاری شفاهی صورت میگیرد که این در واقع میتواند در مجموع، اسناد تاریخ شفاهی خوانده شود. در اینجا، بر پایه تعبیر بالا از کار مورخان شفاهی دو دسته مسئله قابل طرح و بررسی است: الف. میزان خلوص و سندیت اسناد شفاهی؛ ب. چگونگی چرخة تولید اسناد شفاهی. در درجه اول باید گفت که میزان خلوص و چگونگی سندیت این دسته از اسناد در نزد مورخان دانشگاهی، پیوسته محل تردید و بحث زیاد بوده است. به همین دلیل، مورخان شفاهی در دفاع از شیوه راهبردی خود در نگارش تاریخ، درصدد پاسخگوئی به پارهای از این تردیدها برآمده اند. گفتگوی بین مورخان سنتی ـ مورخانی که اساس نگارش خود را بر پایه مستندات نوشتاری میگذارند ـ و این گروه از مورخان، به قاعدهمند شدن بیش از پیش این شق از تاریخنگاری انجامیده است. بسیاری از مورخان، بر اینباورند که مجموعه اسناد شفاهی در همه حال خود را بدو تولید تاریخنگاری است. ناقل و راوی (مورخ: مصاحبهکننده) و مصاحبهشونده، هر دو در صدد هستند ترسیمی خاص از گذشته ارائه دهند که کم و بیش بر آن متفق میباشند. بنابراین، سندیت شفاهیّات از این منظر دچار خدشه میشود. به بیان دیگر، راوی واقعه خود با همة احساسات و علایق تحتتأثیر پرسشی خاص شروع به روایت حکایتی میکند. این تولید در واقع چیزی نیست جز امتزاج دیدهها با اندیشههای خود و پالودن آن در زمان مصاحبه. این، کم و بیش تمام کاری است که مورخ شفاهی انجام میدهد. بنابراین، سند شفاهی به این دلیل نمیتواند وجود خارجی داشته باشد و هرچه تولید میشود، از همان ابتدا تاریخ شفاهی است. در پاسخ، اتفاقاً میتوان گفت: به همین دلیل ما هیچگونه سند خالص نداریم؛ یعنی مجموعه نوشتههای موجود در هر سه قالب مرسوم خود (رسمی، نیمهرسمی و غیررسمی) معجونی از گفتمان زمان تولید را دربردارند که در همه حال مورخ و بعد خواننده باید متوجه باشد که هیچگاه جریان یا واقعهای از گذشته به طور خالص و همه جانبه به دست او نمیرسد. از اینرو و بر این مبنا،نه تنها میتوان اسناد شفاهی را در سطح اسناد مکتوب دانست، بلکه به دلیل قابلیّت انعطاف این دسته از کارهای تاریخی نسبت به گروه دیگر،شاید دارای برخی برتریها نیز باشند. درست است که در بیان یک واقعه در قالب شفاهی پالایش ذهن منفعل از سوئی تحتتأثیر گفتمان زمانهای مختلف پس از موضوع و واقعة مورد مصاحبه و از سوی دیگر ایدئولوژی، فرهنگ و غیره صورت گرفته است، اما در زوایای خاموش مطالب و گفتههای بیان نشده، این مصاحبهگر است که میتواند آن چشماندازها را با پرسشهای مؤثر خود به صحنه تولید و تاریخ بکشاند. در این زمینه، در قسمت دیگری از این نوشته دوباره به این مسئله خواهیم پرداخت. تصور کنید که از شخصی درباره واقعهای پرسوجو شود. این فرد همه آنچه را که از منظری خاص دیده، بازگو میکند. در این حال، سایر مناظر نیز میتواند مورد سؤال واقع شود. در اینجا حدسیات نزدیک به واقع را شاهد (مصاحبهشونده) ارائه میکند. این حداقّل کاری است که میتواند انجام دهد؛ چرا که او تنها کسی است که در شرایطی خاص و شاید از منظری معین شاهد آن واقعه بوده است. وی، میتواند بیان کند که در آن زمان مردم و یا حتی برخی منتقدان چه حدسیاتی میزدهاند؟ میدانیم که این حدسیّات در آشکارسازی جنبههای مختلف و مبهم وقایع، در صحنة تعمیم و تفسیر بسیار به مورخ کمک میکند. افزون بر این، چنین شخصی میتواند احساسات خود، دیگران و حتی شایعههای مربوط به آن واقعه را برملا سازد. تنشها و علایق عامه به موضوع مورد نظر، چیزی است که احتمالاً در هیچ منبعی ثبت نمیشود. چنان که شایعههای بزرگ و کوچک نیز ـ که در بسیاری از موارد به آشکار شدن چیستی رخداد کمک میکند ـ هیچگاه در جائی به ثبت نمیرسد. از اینرو، کارایی تاریخ شفاهی بواقع در مورد اوضاع و وقایعی است که ناظران آن هنوز زنده هستند. به عبارت دیگر، شاهدان این وقایع میتوانند خاطرات خود را دربارة آن مرور کرده و آن را بازسازی کنند. این دست از وقایع تاریخی برخلاف سایر وقایع، هنوز کاملاً کفن و دفن نشدهاند و شاهدان آن نه تنها میتوانند دربارة آن ذکر خبر کنند، بلکه در گسترش بازسازی کم و بیش همه جانبه آن، مورخ را یاری دهند. در حیات خودمان، پیوسته شاهد اضمحلال جریانها و روندهائی هستیم که نسل آینده از آن بیخبر خواهند ماند. بنابراین، محور اساسی این فقره از تاریخنگاری بر روی چنین وضعیتهائی متمرکز میباشد که هیچگاه در اسناد، اقبال تبدیل به کلمه را پیدا نمیکنند. شایان توجه است و بسیار طبیعی است که حجم زیادی از وقایع و جریانهای گذشته، نمیتوانند به واژه تبدیل گردند. این امر، یا بدیندلیل است که شکل معمول (متعارف) و بدیهی این وقایع کسی را به ثبت آنها برنمیانگیزد و یا اینکه قرار گرفتن جامعه در متن جریان، قوة دید مردم را نسبت به آن کم میکند و آن را آن چنان که باید و شاید حس نمیکنند. برای مثال، اطلاعاتی دربارة چگونگی وضعیت آسفالت خیابانها از بدو تبدیل جادههای خاکی داخل و بعد خارج شهرها، ثبت و ضبط نشده است. این، از آنروست که ما پیوسته از روی عادت بر روی آن به طور روزانه و در همه وقت حرکت میکنیم، راه میرویم و رانندگی میکنیم، اما به خود آن توجهی نداریم. یا اینکه فضای ظرفگونة حاکم بر جریان زندگی در سطوح مختلف جامعه، طوری است که مورخ حرفهای یا دانشگاهی کمتر بدان توجه میکند. چرا که هیچگاه چنین نگرشی در نظامهای رسمی وجود نداشته و برای آن هزینهای یا درجهای درنظر گرفته نمیشود. از اینرو تبدیل حجم به کلمه، تنها در حیطههای رسمی رخ میدهد. در این صورت کارکرد تاریخ شفاهی از روال حاکم یاریدهنده مورخ فردا در بازیابی چنین پنجرههائی و گشودن آن به فضاهای گم شده، متفاوت میباشد. افزون بر این شاخصه اصلی، باروری تاریخ شفاهی نه تنها در ثبت وقایع و حوادث و احساسات پیرامون آنهاست، بلکه در چندین نکته زیر نیز میتوان آن را بهتر جستجو و ارزیابی کرد: 1. باز کردن میدان برای خارج ساختن تولید سند از چنبره دولتی و رسمی و شکستن انحصار آن. 1. زبان 2. عناصر روانی ـ اجتماعی در این راستا، احساس اطمینان مصاحبهشونده در حین گفتگو، برای نمونه حائز اهمیت بسیار است. او، در عین حال در طول زمان پس از واقعه و جریان مورد مصاحبه، شاید موضع خصمانه یا دوستانهای با کارگزاران موضوع داشته باشد. این، همچنین میتواند موجب سستی خبر گردد. چرا که حک و اصلاح خاطرة ایام گذشته در گذر زمان میتواند سبب استحالة موضوع هم شده باشد. ایجاد ارتباط دوستانه و عاطفی مورخ، میتواند تا حد زیادی به ساماندهی مسائل روانی و اجتماعی مصاحبهشونده کمک کند تا در جایگاه مناسب خود به نقل روایت گذشته کم و بیش مطمئن، بپردازد. 3. گروه سوم از روابط، دربردارنده نوعی پیچیدگی است که شاید به همین دلیل کمتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است. زمانی که با کسی مصاحبه میشود، وی نه تنها با خود و با مصاحبهکننده سخن میگوید،بلکه از این راه با تعداد بسیاری از اعضای جامعه و نیز با تاریخ خود گفتگو میکند. در واقع بدینشکل تعریف جنس این گفتگو و طبیعت آن بسیار مشکل است. در شرح مسئلة بالا، همچنین باید گفت که پیوسته دوگونه رابطه در مصاحبه قابل تمایز و تحلیل است: 1. رابطه میان صاحب اطلاعات (مصاحبهشونده) و مورخ (مصاحبهکننده)؛ درباره نکته اول،میتوان به برخی چشماندازها اشاره کرد. فضای مصاحبه، پرسشها، استنتاجها و برخی اهمالها در باب زوایای پنهان و یا مخفیکاری مصاحبهشونده، از آن جمله است. اما باز توجه به این نکات نمیتواند به حل همة مسئله کمک کند. چیزی که وضعیت این نوع تاریخنگاری را پیچیده میسازد، در واقع خودآگاهی مصاحبهشونده به عنوان ناظر بعد از حادثه و جریانهای مورد مصاحبه است. به بیان دیگر، مصاحبهشونده به موضوع مصاحبه ـ که برگرفته از خاطرات است ـ به عنوان تاریخ نگاه میکند. چرا که نخست اینکه وی در زمان یا زمانهای پس از تولد موضوع تأمل میکند و دیگر آنکه، این را میداند که زمانهایی بر آن موضوع گذشته است. مصاحبهشونده بدینصورت آگاه است که فرجام موضوع و کارگزاران آن در گذر زمان چه سرنوشتی داشتهاند، و باز این را هم واقف است که کارکردهای احتمالی یادآوری آن در مذاکرات خود با مورخ (مصاحبهکننده) چه خواهد بود؟ همه اینها منجر به پیچیدگی راه در رسیدن به یک تحلیل کم و بیش قابل اعتماد میشود. این، در واقع چتر فرهنگ و یا در حالت پیچیدهتر، چیرگی ایدئولوژی است که در ان حتی واژهها و اصطلاحات مجال ویژهای مییابند که بیانگر تولید یا کتمان همه یا بخشی از واقعیتها میشوند که دارای راستنمائی تردیدآوری است. بنابراین، میتوان تصور کرد که تاریخی اندیشی حاکم بر دو طرف گفتگو، به چه میزان میتواند بر نتیجه مصاحبه فعال موثر باشد. در پاسخ باید گفت که علیرغم صحت نسبی این ایراد، باید اذعان کرد که اینها امور ذاتی اسناد شخصی است؛ یعنی اینکه به هر حال تولید سند شفاهی مراحلی را طی میکند تا به درجه ثبت برسد. اما این الزاماً بدینمعنی نیست که از ابتدای تولید، قالب تاریخی دارد. بلکه مصاحبهکننده پیوسته با اندیشیدن و کاربست تمهیدات لازم و مؤثر در مراحل مختلف مصاحبه، سعی دارد تا شائبههای روایت و یا به بیان بهتر انسداد قرائت را در مراحل تولید رفع و یا به حداقل برساند. چنان که از آن پس همة کسانی که در پی یافتن دادههای کم و بیش قابل اعتمادی برای نگارش گذشته هستند، بتواند از نتایج مصاحبه بهرهمند گردند.(9) در طول چند سال گذشته، گردآوری اخبار و اطلاعات شفاهی به عنوان شیوه کمکی در مطالعات تاریخی به سرعت رشد کرده است. رشد آن چیزی که با قدری اغماض میتوان آن را بیشتر تاریخ شفاهی نامید. این روش هم از نظر تعداد اشخاص مصاحبهشونده و هم از نظر شمار پروژههای انجام شده، پیوسته رو به افزایش میباشد. با وجود رشد و توسعه این دست از مدارک ـ که مورخان به طور گسترده آنها را در کارهای خود مورد بهرهبرداری قرار میدهند ـ مورخان حرفهای بویژه در ایران، حیطههای نظری و کاربردی آن را کمتر مورد بحث و انتقاد قرار دادهاند. یکی از دلایل اساسی این مطلب، این مسئله بوده است که آیا مواد تاریخ شفاهی و مباحث مربوط به آن قابل پیگیری است یا خیر؟ چنانکه در ایران این شق تحقیقات تاریخی هنوز در بین گروههای دانشگاهی تاریخ جایگاهی ندارد و حتی بر کاربست آن برای دانشجویان و پژوهشگران تاریخ معاصر کمتر تأکید میشود. از سوی دیگر،مدارج دانشگاهی و رسمی برای این دست از کارهای تاریخی امتیاز کمتری قایل میشوند. با این وجود، از یک منظر چهار جنبه مفید برای مصاحبه فعال میتوان درنظر گرفت: 1. به دست آوردن اطلاعاتی که ثبت نشده است. این دست آگاهیها، میتواند در باب وقایع باشد. اما بیشتر از آن سهم سودمند مصاحبه دربارة روابط فردی، سازمانی و برخی دیگر ارتباط درون سازمانی و غیره میباشد. یک. ماهیت اسناد شفاهی: معمولاً مصاحبههائی که به تولید تاریخ شفاهی میانجامد، از این منظر مورد پرسوجو قرار میگیرند که مواد استخراج شده به چه میزانی در پی بازسازی واقعیتها میباشد؟ چنانکه پیش از این آمد، مسلم است که بنا بر نظر شفاهینگاران، مصاحبهها اثر تاریخی قطعی نیستند بلکه مورخ شفاهی یا مصاحبهگر، از جمله بیشتر به دنبال یافتن حقایق و چالشهائی است که در زمینة وقایع و جریانهای گذشته وجود داشته است. به بیان دیگر، امور مسلم تاریخی یا factها از یک منظر به دو نوع تقسیم میشوند: یکی در سطح و دیگری در عمق. منظور از واقعیت (fact) تاریخی در سطح، آن دسته از وقایعی است که عموم مردم نسبت به آنها آگاه هستند و این آگاهی، از دل تاریخ تخصصی و براساس مستندسازی(10) به وجود نیامده است. همه میدانند که مشروطیت، جنگهای جهانی و انقالب اسلامی رخ داده است و نیازی به اثبات مورخانه آن برای دیگران نیست. این وقایع خودشان برگزیده میشوند؛ یعنی جدا از علایق یا دیدگاه خاص مورخ، دارای اهمیت مطلق هستند.(11) در حالی که (fact) تاریخیِ در عمق، نتیجه کاوشها و پژوهشهای مورخان است که به کمک مستندات متنوع، سعی در آشکارسازی آنها از مجموعه عوامل براساس شواهد موجود دارند. این مورخان، تلاش میکنند مجموعه دلایل تاریخی خود را ـ که همانا برآمده از مدارک و شواهد (اسناد) میباشد ـ به fact تبدیل نمایند. ممکن است در نهایت، نتیجه این کوشش آنان مورد اتفاق همه واقع نشود. یعنی همة خوانندگان یا سایر مورخان باتفاق معترف به وقوع رخداد یا حادثه یا وضع خاصی در گذشته نشوند (پذیرش حقیقت / fact از استنتاج تاریخی)، اما در همه حال هر دو شکل وقایع تاریخی چه در سطح و چه در عمق، موضوع مباحث محققان تاریخ است. در این میان شفاهینگاران، به حیطه گستردهتر اما دقیقتری مینگرند. آنها بر آن هستند که حقایق پشت پرده امور مسلم (fact) را، باید برای فهم بهتر گذشته بازیابی و بازسازی کنند؛ یعنی آن دسته از حقایقی که به رغم داشتن واقعیت و حجم لازم، هم به دلیل پیچیدگی و هم به دلیل مستور بودن سلسله علت و معلولها، قبلاً به کلمه تبدیل نشده است. در این زمینه، دو نکته حائز اهمیت را نباید از نظر دور داشت: الف. شکل نهائی مصاحبهها در قالب نوشتار، تنها میتواند به عنوان مواد خام مشابه هر منبع دیگری باشند. هرچند در این مواد ـ که خود قالب شرح حالنویسی دارد ـ مصاحبهگر میتواند شاهد اولین تفسیر از طریق شخص خاصی (مصاحبهشونده) در زمانی معین یعنی هنگام تولید باشد. با این وجود، این نباید تفسیری نهائی تلقی شود، بلکه برای شنوندگان و خوانندگان بعدی، این شکل ذکر خبر میتواند آغاز تفسیر و تحلیل باشد نه پایان آن. ضمن اینکه دستکم اصل و چگونگی واقعه و شرح آن ثبت شده است. دو ـ اسناد شفاهی، در همهجا در اختیار مورخان نیست. خوانندگان برای بازبینی کار شفاهیکاران نمیتوانند همه وقت و همهجا به ارجاعات آنها مراجعه کنند. از اینرو، میتوان این مسئله را به عنوان نقطه ضعف اساسی در کار متون تاریخ شفاهی مطرح کرد. چنانکه سایر محققان برای استناد به این دست از شواهد ومدارک یا به کارگیری آنها در دیگر مطالعات تطبیقی دچار مشکل میشوند؛ یعنی فقدان دسترسی همه بدین منابع برای بررسیهای علمی، به عنوان نقطه ضعف عمده در باب منابع و تاریخ شفاهی تلقی میشود. جهت رفع چنین مشکلی، مؤسسههای متولی تاریخ شفاهی برآنند تا آرشیو خود را با قواعد خاص خویش در اختیار همه قرار دهند. اما نوع مصاحبهها در واقع معمولاً با چهارگونه شرط زیر انجام میشود که میتواند حداقل در سه مورد آن همچنان مراجعه دیگران را به منابع شفاهی دچار مشکل سازد: 1. نتیجه مصاحبه به طور آزادانه برای مصاحبهکنندگان و دیگران بدون اجازه ممکن باشد. سه. آنگونه که قبلاً بیان شد، مسئله روحیات حاکم بر دو طرف مصاحبه نیز نکتهای دیگر برای به چالش کشاندن مورخان شفاهی است. چرا که روحیات افراد در مکانها و زمانهای مختلف تحتتأثیر عوامل بسیاری است. از اینرو، این دست از متون را مورخان حرفهای به عنوان منابع غیرقابل اعتماد برمیشمارند. محور اصلی چنین موضعی، آن است که عوامل روحی متفاوت میتواند بر چگونگی و چرخه تولید مواد مصاحبه مؤثر باشد. افزون بر این، تأثیر محیط فرهنگی یا گفتمان حاکم بر مصاحبهشونده، صحت مراتب تولید را زیر سؤال میبرد. این، در حالی است که منابع نوشتاری الزاماً میتوانند با زمان تولید همعصر و همفکر باشند. اگرچه هرچه بیشتر به گذشته بازمیگردیم این مطلب دربارة منابع مکتوب کمتر صادق خواهد بود، ولی باید توجه داشت که در دوران معاصر سرعت تمایز گفتمانها و طول زمان و حیات هر گفتمانی به نسبت ایام قدیم زیادتر و کوتاهتر است. در گذشته برای مثال، قرون وسطا به مدت هزار سال و با گستره بسیار، گفتمان حاکم بر اروپا بود. اما در اواخر سدة بیستم و قرن حاضر، با توجه به دلایل متفاوت از جمله رشد فناوری و ارتباطات، عمر هر گفتمان به یک دهه هم میتواند برسد. از اینرو، امروز مصاحبه شوندهای که برای نمونه دربارة وقایع کودتای 28 مرداد 1332 ش. / 19 اوت 1953 م. سخن میگوید، چندین گفتمان متفاوت، متناقض و حتی متضاد را پشتسر گذاشته است. بنابراین، جو فرهنگی حاکم میتواند به وی خط بدهد که چه نوع مطالبی در خاطراتش مطلوبتر جلوه نماید که وی آنها را برجستهتر کند؟ از اینرو، این ایراد، تردیدی اساسی در ساز و کار تولید متون شفاهی و تاریخ شفاهی است که به عنوان نقض بنیادین در روشهای پژوهشی آن مطرح میشود. در پاسخ به این اشکال، پیوسته مورخان شفاهی به غنای هرچه بیشتر و بهتر پرسشها پرداختهاند. در این راستا، آموزشهای لازم برای آشناسازی دستاندرکاران مصاحبه با فنون و ساز و کارهای مصاحبه صورت گرفته است. چنان که در این زمینه، فهرستی از چارچوبههای مهم پرسشهای اساسی در اختیار مصاحبهکننده میباشد. اما این بدانمعنی نیست که مصاحبهگر با پیشفرضهای غیرقابل ترجیح و تعویض روبرو است، بلکه چهبسا مصاحبهگر در هنگام مصاحبه بسیاری از نمونه پرسشها را بی نتیجه میداند. در این صورت، ناگزیر از قوة خلاقیت و ابتکار خود پیروی میکند. بنابراین میتوان در درجه اول تصور کرد که چنین ایرادی رفته رفته کمرنگ میشود. در نتیجه شاید بتوان گفت که نقد مصاحبه و سازوکارهای مربوط به آن، نمیتواند به عنوان عامل اساسی برای نقض تولیدات اسناد شفاهی باشد. 4. مسئله بازاری و عامیانه شدن مصاحبهها، نکته دیگری است که میتوان از نظر منتقدان تاریخ شفاهی به آن انگشت نهاد. چنانکه بسیار دیده میشود که مطالب در فرصتهای اندک و عجولانه تهیه میشوند و بیش از اینکه در صدد روشن کردن حقایقی از گذشته باشند، به نیازها و ضرورت بازار یا حداکثر ایدئولوژیهای حاکم میاندیشند. حتی بسیاری از این گروه از مصاحبهکنندگان، تجربه لازم را ندارند. این امر بویژه زمانی که آنها با سیاستمداران ورزیدهای رودررو باشند، مشکلساز است و سبب میشود که ناخودآگاه مورخ از مسیر مصاحبه خارج گردد. برای پرهیز از این مسئله، مصاحبهکننده میباید دستکم اشراف نسبی نسبت به موضوع مورد گفتگو و موضع مصاحبهشونده داشته باشد. البته تمهیدات جدید در آموزش به مصاحبهکنندگان، توانسته به میزان زیادی آنها را از گرایشها، لغزشها و اغماضها دور نماید و تحقیقات آنان را هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک سازد. اما همچنان مسئلة زمان تحقیقات شفاهی به عنوان نقطه ضعف مطرح میشود. چرا که تأکید بسیار زیاد مصاحبهکننده بر مواد مصاحبه و سرعت روانه بازار کردن آنها، فرصت طرح پرسشهای مجدد و عمیق را میگیرد. از اینرو، نظریهپردازان تاریخ شفاهی معتقدند که مصاحبهها باید در چندین جلسه طرح شود؛ آنگاه ضمن مقایسه محتوای آنها با اسناد کتبی، به تولید تاریخ شفاهی یعنی به تجزیه و تحلیل دادههای ضبط شده، دست زد.(12) باید توجه داشت که تاریخ شفاهینگاری دربارة هر موضوعی، چیزی است که دستکم به زمان مناسب برای هر پژوهش جدی نیاز دارد. 5. معیارهای تحقیق برای آمادهسازی: در همه حال انتظار حفظ بالاترین معیارهای تحقیق برای مورخ شفاهی، مسئله است که تمام مورخان با آن روبهرو هستند. همان شیوهها و اصولی که مورخان حرفهای برای کنترل منابع و مستندات به کار میبندند، در اینجا نیز کارائی اساسی دارد. مصاحبهشونده قبلاً به عنوان مدرک و شاهد، مورد ارزیابی قرار میگیرد. در اولین مرحله، لازم است فهرستی از مصاحبهشوندگان احتمالی درباره موضوع تحقیق تهیه کرد. معمولاً همین که فهرست آماده شد، برخی گزینشها انجام میشود. پرسش اساسی همانند روش پژوهش در مرحلة اول، این است که از چه کسی باید آغاز و از چه کسانی باید صرفنظر کرد؟ این همان وضعیت نقد منابع در نوع تاریخنگاری معمول است. این تجربه درخور تأمل است که گفته شد: «این تا حدودی بدیهی است که اندیشه افراد زیردست در هر سازمانی مایههای غنیتری از حقیقت در خود دارند» که در ردههای بالای مسئولان از آن کمتر میتوان سراغ گرفت.(13) بنابراین میتوان تصور کرد که مفیدترین خاطرات در مصاحبه فعال، مربوط به کارمندان و کارگزاران درجه دوم است که در بیشتر موارد دست به قلم نبردهاند. در نمونهای دیگر، بیشتر محققان مسائل جنگ بر این عقیده هستند که «سربازان، مصاحبهشوندگان خیلی خوبی هستند؟» در صنف دیگر، این وکلا هستند که میتوانند بیشترین نوع اطلاعات را در اختیار قرار دهند. اما در همه حال این اتفاقنظر نیز وجود دارد که «رضایتبخشترین طبقه از مصاحبهشوندگان، سیاستمداران بازنشسته یا در حال کار هستند.» چرا که آنها اغلب با مشکل تشخیص حقیقت و امتزاج آن با نوع اقدامات خود روبرو هستند. فراتر اینکه دستگاه فکری آنها، در چارچوبه ایدئولوژیک قبض یافته است. چنانکه بیشتر مصاحبههای این قشر، حاوی تاریخ مصرف معین است که آن نیز حامل تردید و ابهام میباشد. در مقابل، کارمندان دولت به دلیل نوع حرفه آنها ـ که تمایل به بیطرفی دارند ـ از جمله گروههای مثبت برای مصاحبه هستند.(14) افزون بر این، میزان صحت و سقم تولیدات شفاهی با ارائه به منافع همعرض دیگر (چه کتبی و چه شفاهی) مورد وارسی قرار میگیرد، تا درجه درستی آنها معین شود. به همین دلیل، توصیه میشود برنامه هر مصاحبه حداقل دو مرحلهای باشد؛ یکبار در اول کار تحقیق و یکبار در آخر. اما باید اذعان داشت که ایرادات و پرسشهای مربوط به روش را نمیتوان به آسانی پاسخ داد. همین طور پرسش درباره اینکه آیا شخص مصاحبهشونده و آگاهیهای وی میتواند بیانگر نوع جامعه آماری باشد؟ شاید سؤال یا نقد به جائی نباشد. چرا که در همة گونههای اطلاعات تاریخی، مسئلة جامعة آماری درنظر گرفته نمیشود. چون اولاً حجم تولیدات همزمان و مشابه در حیطة اسناد پدیدهای نادر است. دیگر اینکه اسناد، چه کتبی و چه شفاهی، جنبهای از پیشتعیین شده ندارند. یعنی عناصر و مستندات تاریخی در زمان تشکیل معمولاً برای آینده و تولیدات تاریخی شکل نگرفتهاند تا بتوان آنها را برحسب ساز و کارهای آماری انتخاب کرد. معمولاً مورخان دربارة هر موضوعی با کمبود منابع مواجه هستند. به همین دلیل هر اثری که از گذشته باشد، در نزد آنان محل تأمل و بهرهبرداری است. با این وصف میتوان تصور کرد که منابع کتبی نسبت به مدارک شفاهی چندان رجحانی نمیتوانند داشته باشند. چرا که نوع اهمیت و سودمندی منابع، تا حد زیادی مربوط به اطلاعاتی است که محقق جستجو میکند یا به پرسشهائی بستگی دارد که در پی پاسخ آنهاست. در این زمینه، مورخان شفاهی بر این باورند که حتی اسناد شفاهی از مدارک نوشتاری برتر هستند. با وجود اینکه مطالب نوشتاری میتوانند بخوبی سخن بگویند و چند و چون واقعه را تشریح نمایند، اما اگر محقق بخواهد درباره موضوعی برای آگاهی بیشتر پرسش مطرح نماید، مدارک نوشتاری تا ابد یک مطلب را تکرار میکنند. از اینرو، مورخ شفاهی امکان این را دارد که هرجا خواستار اطلاعات بیشتری باشد، از منبع خود پرسوجو کند. در عین حال، شفاهینگاران اذعان میدارند که در موارد کمکوشی در راستای اندیشه منتقدانه و پاسخیابی نسبت به برخی پرسشهای اساسی مطرح، کار آنها را دچار تردید کرده است. این که مصاحبه چیست یا چه باید باشد؟ چگونه باید تجزیه و تحلیل شود؟ و برای چه مقاصدی میباید به کار گرفته شود تا از خطر لغزش و خطا درامان بماند، هنوز این دست اشکالات در قالب پرسشهای مذکور راه نه چندان همواری برای پاسخیابی درپیش دارند. در نتیجه تاریخ شفاهی ـ چنان که همه روزه شاهد آن هستیم ـ به ابزار مناقشههای بیپایان سیاسی تبدیل شده است. در ایران، تاریخ شفاهی حیات خود را بویژه بیشتر مرهون مصاحبه با سیاستمداران برتر قدیم و جدید است. از اینرو، این چشمانداز تاریخنگاری سرنوشتی مشابه با پایگیری تاریخنگاری جدید در اوایل قرن بیستم در همزادی با ناسیونالیسم و تجددخواهی عصر پهلوی دارد. بنابراین بیشتر محصولات و تولیدات تاریخ شفاهی یکسره در حیطة سیاست و ایدئولوژی مانده است و سایر کارکردهای این شیوه تاریخنگاری در زمینههای مختلف هنوز آنطور که باید و شاید بارور نشده است. 6. تاریخنگاری فعال(15) تاریخ شفاهی که نتیجه مستقیم مشارکت مورخ و مصاحبهگر میباشد، در نزد مورخان این فن به عنوان تاریخنگاری فعال نامگذاری میشود. چر اکه اسناد شفاهی در همان مرحله تولید اولیه با مداخله و نقش فعال مورخ به وجود میآیند. تاریخ شفاهی، در واقع مجموعهای از نوآوریها و ابداعهائی است که در حین صورتبندی و شکلگیری خود حاوی پیشساختها، گزینش و تفسیر تاریخی هستند. برخلاف بیشتر مواد نوشتاری، گزارشها و سایر اسناد آرشیوی دیگر، آنها پس از حادثه یا ظهور واقعیت (fact)، در تعامل میان مورخ و شواهد زنده به وجود میآیند. از اینرو میتوانند مدارکی بسیار استثنائی و بینظیر باشند. در واقع در اینجا مورخ (مصاحبهکننده)، شاهد (مصاحبهشونده) و متن، در یک رویاروئی سهجانبه به عقدهگشائی گذشته در کنار هم به گفتگو نشستهاند. حداقل نتیجه هرچه باشد، متنی خواهد بود که مورخ و شاهد کم و بیش به آن متفق هستند. در عین حال ناقدان تاریخ شفاهی، مطرح میکنند که مسمومیت متنی بدون دیدی منتقدانه هر دو سوی گفتگو را میتواند به بیراهه بکشاند. در این حال تأکید میشود که در این نوع تاریخنگاری بدون توجه به متغیرهای ثابت و تولیدات همعرض، نمیتواند نتیجه مطلوب حاصل شود. چرا که چنین متنی برآمده از صدا یا صداهای گذشته در هر حال گریبانگیر خواهد بود و خود میتواند منشأ نادرستی برای وقایع آینده گردد. از جهتی دیگر، در این راستا این پرسش مطرح است که از آنجا که تاریخ شفاهی معطوف به نوعی یادآوری ایام گذشته به کمک مورخ است، چگونه میتواند تعمیم(16) یابد؟ به بیان دیگر،گزارههای تاریخی و یا مصادر تاریخی انفرادی نیست و نمیتواند نتایج آن بر کل یا به بخش قابل توجهی از اعضای جامعه منتسب(17) شود. حداکثر میتواند دیدهها، شنیدهها و یا احساسات فردی در باب رخدادها و جریانهای گذشته باشد که خود این فرد (مصاحبهشونده) به نحوی دارای علایقی با آنها بوده است. از آنجا که بیان تاریخی رخدادها و جریانها به پیکره بیشتر افراد جامعه بازمیگردد، در این صورت یک رصد انفرادی چه نقشی در بازآفرینی گذشته میتواند داشته باشد؟ در پاسخ، اینگونه استدلال میشود که بهتر است در درجه نخست حداقل محصول مصاحبه در زمان حیات او (مصاحبهشونده) منتشر شود تا در صورت اتفاق برسر مواد آن، در جامعه مورد نقد قرار گیرد و به مدد افرادی دیگر کامل شود. دیگر اینکه رصد انفرادی گذشته در موقعیت حداقل خود توان تحریک سایر کانونهای اطلاعات را دارد. مورخ حرفهای بدینشکل میتواند در انتشار تولیدات خود شواهدی را حتی از کانونهای کتبی دریابد و در اصلاح کلی کار خود از آنها بهره بگیرد. به بیان دیگر، کار تاریخ شفاهی از این منظر به نوعی تحریک هستههای خبر در فرایند حمایت و دفاع تا نقد و نقض پیش میرود. 7. یکی دیگر از کارکردهای ویژهای که در باب تاریخ شفاهی کمتر بدان توجه شده است، همانا فراملیتی و فرامرزی بودن این شق از تاریخنگاری است. این روش بخصوص جایگاه خود را در میان ملتهائی که فرهنگها و رسوم آنها در جامعة بزرگتر نادیده انگاشته میشود، دستمایهای مؤثر و مفید برای بازسازی گذشتة آنهاست. معمولاً وضعیت درونی و حتی برونی اقلیتهای قومی، نژادی، مذهبی و زبانی ـ که در چنبرة جامعه کل میباشد ـ در انواع اسناد مکتوب کمتر منعکس است. از سوی دیگر مهاجران (داخلی و خارجی) نیز در جامعة میزبان، معمولاً به عنوان اعضای حاضر غایب هستند. این گروههای اجتماعی ـ که خود منشأ بسیاری از تغییرات و تحولات چه در درون خود و چه در جامعه میزبان هستند ـ معمولاً سهم چندانی در تولید اسناد مکتوب ندارند. بنابراین این دو گروه در گفتگوی زنده با گذشته، میتوانند راوی جهانهای گمشدة متعددی باشند که در تکمیل خلأهای تاریخی مؤثر و لازم است. در همه حال جغرافیای اکثریت یا میزان تولید خودبهخود اسناد، روشنکنندة ارتباط میان گذشته و حال این دست از گروههای اجتماعی نیست. اما ثبت شفاهی اخبار توانسته است بهترین شیوه برای تاریخنگاری آنها باشد. آنچه برای نمونه مرکز تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در باب برخی از ایرانیان مقیم در آمریکا انجام داد، میتوانند نمونهای از این فعالیت باشد. گو اینکه افرادی که از کشور خارج می شوند، دارای انگیزههای مختلفی هستند. اما میزان موفقیت آنها در مقابل روایت آشفتگی آنها ناچیز است. آنچه تا به حال صورت نگرفته، طرح تاریخنگاری شفاهی در قالب سوبالترن(18) است. بهرهوری توفیق این مکتب برای مبدعان آن، هندیان، در جذب سازماندهی و ساماندهی افراد نسل دوم و سوم دور از وطن و نگارش تاریخ آنها، مفید فایدههای زیادی بوده است. در دو دهه اخیر حداقل دو مجموعه بزرگ مهاجران در ایران میزیستند: افغانیها و عراقیها. در اسناد رسمی تنها شاهد آثاری از جرایم و پارهای ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از حضور آنها در ایران هستیم. اما تحلیل علمی ـ تاریخی در ثبت چگونگی آمدن و ترکیب شدن با جامعه ایرانی، چندان که باید و شاید صورت نگرفته است. این مهاجران، در واقع بخش مهمی از تاریخ روابط منطقهای دو دهةاخیر ایران هستند که هنوز در شکلگیری حوادث و جریانهای آینده ایفاگر نقشهایی خواهند بود. تأثیرپذیری دوجانبة جامعة میزبان و میهمان آشکار است. اما پیش از آنکه گذشته آنها دچار فراموشی شود، این طرح تحقیقاتی تاریخ شفاهی است که میتواند هم با سرعت لازم و هم با دقت کافی، آن ایام را بر صحنههای مطمئن تاریخ ثبت نماید. ارزیابی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ P. Thompson, The voice of the past, Oxford: 1988. (۱) دکتر مرتضی نورایی
منبع: فصلنامه گنجینه اسناد شماره 64 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=472 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |