چرا بايد به جنگ و تاريخ شفاهی آن پرداخت؟
سؤالهايی كه غالباً ممكن است به ذهن برخی برسد، از اين قبيل است:
ـ با وجود اينهمه كتاب، مقاله و روزنامه كه درباره جنگ تحميلی منتشر شده و هنوز هم ميشود،1 چرا بايد انرژی و توان خود را «باز هم» صرف ثبت و ضبط تاريخ شفاهی و كتبی جنگ كنيم؟
ـ مگر جنگ ايران و عراق چه بود كه بايد به آن پرداخت، آن هم از نوع غيركتبيِ و «شفاهي» آن؟
ـ مگر جنگ و جدال چيز خوبی است كه بايد به آن بپردازيم؟
ـ مردم از جنگ و سالهای جنگ خسته شدهاند و نياز به صلح و آرامش دارند. جنگ هشتساله تمام شد و به تاريخ پيوست. آيا ضرورتی دارد كه به آن بپردازيم؟
ـ رويكرد به جنگ تحميلي، نوعی عقبگرد و نگاه به گذشته از دست رفته و تمامشده است، امروزه ايران ما نياز به سازندگي، بازسازي، نوسازی و نگاه به افقهای آينده دارد. آيا جنگ نگاهها را منحرف نميكند؟
سؤالاتی از اين قبيل، ممكن است ذهن خيليها را به خود مشغول كرده باشد. بنابراين ضروری است قبل از پرداختن به موضوع اصلی (ضرورت تاريخ شفاهی جنگ) به طور اجمال به اين سؤالها پاسخ داده شود؟
آيا جنگ چيز خوبی است؟
اگر به تبليغات رسانههای عمومی در ايران و برخی نشريات و كتابهای منتشره از سوی مراكز دولتی و حتی غيردولتی توجه شود، درمييابيم كه اين نهادها و مراكز فرهنگی و انتشاراتی با نوعی رويكرد و گِروَش عرفانی الهی به جنگ نگاه ميكنند و چنين جلوه ميكنند كه گويی اساساً پديده «جنگ» چيز خوب و «مقدس»ی است. حتی برخی اصطلاح «دفاع مقدس» را نوعی دفاع و حتی «تقديس» جنگ و خشونت ميدانند. آيا واقعاً چنين است؟ آيا جنگ، كه موجب از بين رفتن شمار زيادی انسان ميشود، شمار زيادتری را دربهدر و بيسرپرست ميكند، در شهرها و روستاها كشتار، ويراني، قحطی و نكبت به بار ميآورد، باعث مصائب روحی و انسانی بيشمار ميشود، كانونهای گرم خانوادگی را متلاشی ميكند، جوانانی كه بايد آيندهساز يك جامعه باشند را به كام مرگ و نيستی و يا از كار افتادگی و معلوليت ميكشاند، زخمهای ژرف روحی بر جای ميگذارد، اقتصاد و توسعه يك جامعه را فلج ميسازد و... چيز خوب و مقدسی است؟
هيچ عقل سليم و انسان سالمی «جنگ» را خوب و خوشايند نميداند. جنگ پديدهای بسيار شوم و زشت است كه در طول تاريخ بشريت و جامعه انسانی به آن مبتلا بوده و هست و خواهد بود. بررسی تاريخ تمدنهای بشری در شش هزار سال اخير نشان ميدهد كه هيچ جامعهای نبوده كه جنگی در آن رخ نداده باشد.2 «جنگ» متأسفانه پديدهای است انسانی كه قدمت و درازای تاريخ حيات آدمی را دارد. اگر بخواهيم با رويكردی مذهبی به تاريخ نظر كنيم، «جنگ» از دوران فرزندان حضرت آدم(ع) به وجود آمده (جنگ ميان هابيل و قابيل.3) برخی روانشناسان و روانكاوان بر اين باورند كه «جنگ»، «پرخاش» و «خشونت» جزء ذات و سرشت آدمی است4 و آدمی برای آنكه از «خشم» و «خشونت» رهايی يابد، بايد تلاش اخلاقی و فرهنگی زيادی كند و زحمات زيادی بكشد.
در سال 1933 ميلادی / (1312 شمسي) «آلبرت اينشتين» پدر بمب اتمی در جهان به «زيگموند فرويد» پدر روانكاوی نامهای نوشت و درباره جنگ و منشأ روانی آن، در ذات آدمی سؤالاتی كرد. پاسخهای فرويد در باب ذاتی بودن پرخاشگری در انسان، با عنوان «چرا جنگ؟» خواندنی و عبرتآموز است.5 بنابراين جنگ اگرچه پديدهای كريه و زشت است، اما جزء لاينفك زندگی انسان از ديرباز تا امروز بوده و احتمالاً تا آيندهای نهچندان نزديك خواهد بود. جنگ مثل بيماري، چيز بدی است، اما تا انسانها هستند و در باب مسائل مختلف ميهني، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، عقيدتی و... با هم اختلاف و منازعه دارند، خواهد بود. بيماری را كسی نميپسندد، اما وجود و واقعيت دارد. جنگ نيز چنين است.
البته بايد گفت «جنگ» نهتنها «مقدس» نيست، بلكه شيطانی و نامقدس است. تجاوز به آب و خاك يا حقوق ديگران به باور مذهبيها نيز پديدهای «شيطاني» و «غيرالهي» است6. خداوند ظلم، ستم و تجاوز را نميپسندد و ظالمان، ستمكاران و تجاوزگران را دوست ندارند، اما فرق است بين «جنگ» و «دفاع». به همان اندازه كه جنگ و تجاوز نكوهيده و زشت است، «دفاع» از سرزمين و حق خود، در همه فرهنگها و بر اساس حقوق بينالملل، پسنديده و زيباست و حق مسلم انسانی است كه مورد تجاوز، ظلم و ستم قرار ميگيرد تا به دفاع از خود برخيزد و تجاوزكار، ظالم و ستمگر را سر جای خودش بنشاند.7
در باب جنگ هشتساله عراق عليه ايران، امروز به اعتراف سازمان ملل و تصريح «خاوير پرزدكويار»، رئيس وقت سازمان ملل، در نهم دسامبر سال 1991م. (/1370 ش)، و با استناد به بند ششم قطعنامه شماره 598 اين سازمان، آشكار شده كه صدام حسين حاكم رژيم عراق در سال 1359 ش / (1981م). به ايران يورش برده و آغازكننده جنگ بوده است8. نيروهای ايرانی بنا به قوانين بينالمللي، عقل و شرع، ناچار به دفاع بودند. آنها اگر در مقابل ارتش عراق نميايستادند و از ايران و ايرانی دفاع نميكردند، معلوم نبود دشمن با سرزمين و مردم ما چه رفتار خفتباری در پيش ميگرفت.
بنابراين ايران و ايرانی «جنگ» نكرد بلكه در مقابل جنگ، هجوم و تجاوز صدام، از خود «دفاع» كرد؛ و دفاع پديدة پسنديده و حتی ميتوان گفت «مقدس»ی است. جنگ از طرف رژيم بعث عراق و صدام به ايران «تحميل» شد و ايرانی بهناچار اسلحه برداشت و از خود «دفاع» كرد.9 با عنايت به چنين پسزمينه ذهنی و تاريخی است كه اصطلاح و تركيب «دفاع مقدس» در فرهنگ جبهه و جنگ ايران و عراق پديد آمد و بر سر زبانها افتاد و هنوز هم تكرار ميشود10. ما «جنگ مقدس» نداريم زيرا جنگ اساساً چيز شيطانی و بدی است، اما «دفاع مقدس» داريم. دفاع در برابر مهاجم و ظالم، در هر فرهنگی در سطح جهان پسنديده است.
علاوه بر اين، در همين سالهای دفاع مقدس بود كه برخي، و البته نه همه، از رزمندگان ايرانی به درجات روحی و عرفانی والا و بالايی رسيدند. روحياتی كه در سير زندگی عادی و معمولی ممكن نبود با آن سرعت، به آن دست يابند11.
بنابراين رويكردی عرفانی و الهی به جنگ ايران و عراق، ناشی از اين پديده كاملاً واقعی و انسانی ميباشد. هرچند افراط در تبليغ و بزرگنمايی آن، در همه لحظات و مكانهای جنگ و دفاع را در هالهای از تقدس و عرفان ديدن، آسيبهای تاريخی و حتی اجتماعی جبرانناپذيری دارد كه بايد به آن توجه و عنايت ويژهای كرد و به طور جدی به آسيبشناسی آن پرداخت.
در يك كلام «جنگ» و «تجاوز» موجب شرمساری و سرافكندگی و «دفاع» و «مقاومت» موجب آبرومندی و سرفرازی است و ما در طول هشت سال جنگ «تحميلي» عراق عليه ايران از خود «دفاع» كرديم، دفاعی آبرومند و سرافرازانه.
جايگاه تاريخی جنگ ايران و عراق
سؤال ديگری كه بايد به آن پاسخ داد، اين است. «مگر جنگ هشتساله ايران و عراق دارای چه ارزش و جايگاه تاريخی است كه اينهمه بايد به آن توجه كرد و از ابعاد و زوايايی مختلف به آن پرداخت؟»
در اهميت و ارزش تاريخی جنگ هشتساله، همين بس كه ـ در سطح جهانی و بينالمللی اين جنگ يكی از طولانيترين جنگها در تاريخ قرن بيستم ميلادی است. جنگ خونبار جهانی اول از سال 1914 تا 1918 ميلادی (/1292 تا 1296 شمسي)، به مدت چهار سال به طول انجاميد12. جنگ ويرانگر و هولناك بينالملل دوم در فاصله سالهای 1939 تا 1945 م. (/1318 تا 1324 ش)رخ داد13. طول اين جنگ شش سال بود. هر دوی اين جنگها در قرن بيستم به وجود آمدند، اما جنگ عراق عليه ايران، كه آن هم در قرن بيستم به ظهور پيوست، هم از جنگ جهانی اول (چهار سال) و هم از جنگ جهانی دوم (شش سال) بيشتر طول كشيد. تنور اين جنگ، هشت سال تمام داغ بود. يعنی دو برابر سالهای جنگ جهانی اول14. علاوه بر اين در طول هشت سال جنگ، بنا به اعتراف سياستمداران و دستاندركاران وقت جهاني، نزديك به چهل كشور عليه ايران و به نفع عراق و صدام وارد عمل شدند و از هرگونه كمك مادي، معنوی و تبليغاتی به نفع رژيم صدام دريغ نكردند15. مهمترين اين كشورها عبارت بودند از: عربستان سعودي، كويت، اردن، آمريكا، انگلستان، فرانسه، چين، يوگسلاوی سابق، شوروی سابق، آلمان و كانادا16.
همين هجوم جهانی به ايران، فينفسه دارای ارزش تاريخی است. در سرتاسر قرون نوزدهم و بيستم ميلادی (/ سيزده و چهاردهم هجري)، به هيچ كشوری مثل عراق از اينهمه كشور كمك تسليحاتي، تجهيزاتي، مالي، معنوی و تبليغاتی نشده است و اين بهخوبی جايگاه منحصربهفرد جنگ هشتساله را در تاريخ معاصر جهان (در قرن بيستم ميلادي) نشان ميدهد.
و اما از منظر تاريخ معاصر ايران
اگر فرد منصفی تاريخ جنگهای ايران با همسايگان خود از دوران جنگهای بيست و هفت ساله روسيه و ايران، در عصر فتحعلی شاه را تا سال 1357(/1979) و سقوط سلطنت پهلوی در ايران بخواند، متوجه ميشود كه در سرتاسر دوران قاجار و پهلوي، ايران در همه جنگهايی كه با بيگانگان و همسايگان خود داشته، شكست خورده و بعضاً بخشهايی از سرزمين خود را از دست داده است. در جنگهای ايران با روسيه تزاری طی عهدنامههای خفتبار «گلستان» و «تركمانچاي» بخشهای بسيار وسيعی از سرزمينهای ماوراء خزر و حوزه قفقاز و آسيای ميانه امروز (حدود هفده شهر و دهها روستا) را از دست داديم17. در جنگ انگليس عليه ايران در سال 1272 ه.ق (/1856 م.) در عصر ناصرالدينشاه قاجار، انگلستان به زور سرزمين «افغانستان» امروزی را از ايران جدا و به كشوری «مستقل» تبديل كرد18. در جنگ اول جهاني، كشورهای انگليس، روسيه و عثمانی به خاك ايران تجاوز كردند19 و در جنگ دوم جهانی علاوه بر انگلستان و شوروي، آمريكاييها نيز به ايرانزمين تجاوز و صدمات اقتصادي، فرهنگي، اجتماعی و انسانی زيادی به كشور وارد كردند.20 در دوران حكومت محمدرضا شاه نيز سرزمين استراتژيك و مهم «بحرين»، البته بدون جنگ و خونريزي، از ايران جدا و به كشوری مستقل تبديل شد. بنابراين در صد و پنجاه سال اخير و قبل از انقلاب اسلامي، ايران و ايرانی همواره در تمام جنگهای برونمرزی با همسايگان خود شكست خورده و غرور ملی و ميهنياش شكسته و جريحهدار شده است. تنها در طول جنگ هشتساله كه اين غرور شكسته و مجروح به طور كامل التيام يافت. رزمندگان و سربازان ايرانی هشت سال تمام نهتنها با عراق، بلكه با حدود چهل كشور دنيا جنگيدند و حتی يك متر از خاك ايرانزمين را از دست ندادند و سرافرازانه به خود و دنيا ثابت كردند كه ايرانی اگر با ايمان و اراده بجنگد، استوار ميماند و شكست نميخورد. نقطه اوج جنگ هشتساله ايران و عراق، همانا بازپسگيری «خرمشهر» پايتخت جنگ از عراقيها طی عمليات فتحالمبين در سوم خردادماه 1361 ش. بود21. آزادسازی خرمشهر نقطه پايانی بر سرافكندگی تاريخی و غرور مجروحشده ايرانی بود. ايران و ايرانی در سوم خرداد 1361 عزت و غرور تحقيرشده صد و پنجاه ساله خود را بازيافت و به دنيا نشان داد كه جنگطلب و ستيزهجو نيست، اما اگر به او تجاوز شود، دليرانه و شجاعانه از خود دفاع ميكند و دشمن را سر جای خود مينشاند.
چنين است جايگاه منحصربهفرد تاريخی جنگ هشتساله ايران و عراق.
اما اينهمه، تنها دليل توجه ويژه به اين جنگ تاريخی و مهم در تاريخ معاصر ايران و جهان نيست. در فاصله سالهای 1359 تا 1367 صدها هزار نفر به جبهههای جنگ رفتند و با دشمن جنگيدند و ميليونها نفر در پشت جبهه ماندند و طعم تلخ تجاوز به آب و خاكشان را چشيدند. در طول اين هشت سال، به لحاظ تاريخ از منظر فرهنگي، ادبي، هنری اتفاقات و رخدادهای بسيار شگفتانگيزی روی داد كه همه آنها ارزش ثبت، ضبط، گردآوری و انتقال دارند و بسياری از آنها ميتوانند دستمايهای غنی برای فيلمسازان، نقاشان، موسيقيدانان، شاعران، داستان و رماننويسان، نمايشنامهنويسان، گرافيستها، طراحان، معماران، مورخان، مردمشناسان، جامعهشناسان، روانشناسان، پزشكان، صنعتگران و البته خاطرهنويسان و مورخان شفاهی باشد. كافی است نگاهی به آثار هنری و فرهنگی مرتبط با جنگ در سطح دنيا بيندازيم تا بهخوبی متوجه شويم جنگ و دفاع تا چه اندازه ميتواند دستمايه قوی و فوقالعادهای برای فيلم، رمان، داستان، موسيقي، مطالعات اجتماعی و انسانی و... باشد. تجاوز ناپلئون به روسيه تزاری در سال 1812م. دستمايه رمان عظيم و ماندگار جنگ و صلح نوشته لئون تولستوی شد.22 جنگ جهانی اول در صدها رمان انعكاس يافت كه يكی از آنها وداع با اسلحه23 نوشته به يادماندنی ارنست همينگوي، بود. جنگهای داخلی روسيه باعث تأليف رمان جذاب دُن آرام نوشته ميخائيل شولوخف شد24. جنگهای داخلی اسپانيا و كشمكشهای جمهوريخواهان و سلطنتطلبان، به رهبری فرانكو25، دهها رمان جذاب و خواندنی را آفريد كه از آن جملهاند: ناقوسها برای كه به صدا درميآيند نوشته ارنست همينگوي26 , اميد اثرِ اندره مارلو27، گفتوگو با مرگ نوشته آرتور كرستلر28، به ياد كاتالاني، اثرجورج ارول29 و... درباره جنگ جهانی دوم و جنگ ويتنام30 تا امروز دهها فيلم و سريال سينمايی و تلويزيونی ساخته شده و حتی هنوز هم ميشود. در چند سال اخير «غلاف تمامفلزي» به كارگردانی استنلی كوبريك، «نجات سرباز رايان» و «فهرست شيندلر» به كارگردانی اسپيلبرگ، «جوخه» به كارگردانی اوليور استون يا «پرل هاربر» ساخته مايكل بي، فيلمهای پرفروش دهه نود قرن بيستم و دهه اول هزارة سوم ميلادی بودهاند.
در اين ميان حتی كودكان نيز فراموش نشدهاند و برای آنها هزاران جلد كتاب با پيشزمينه «جنگ» تأليف شده است. تحقيق «ژان وود گريسون»، كه در سال 1981م. منتشر شده، نشان ميدهد كه تنها در فاصله جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بيش از سيصد جلد كتاب اختصاصی درباره وقايع جنگی برای كودكان در انگلستان تأليف شده و بيش از چهارصد عنوان كتاب در ايالات متحده آمريكا برای آنان انتشار يافته است. موضوعاتی كه در اين هفتصد عنوان مورد توجه قرار گرفته، عبارتاند از: جبهه درونمرزي، جبهه داخلی در كشورهای ديگر، عقبنشيني، پرواز، عمليات دريايي، جاسوسها، جنگ زميني، حيوانات، خرابكاری و نقش دختران در عملياتها.31 به اين ترتيب جنگ هشتساله ايران و عراق نيز، در دل خود هزاران فيلم، سريال، داستان كوتاه، رمان، نمايشنامه، سفرنامه، سمفوني، تابلو نقاشي، مجسمه، گرافيك و... برای اقشار مختلف اجتماع از كودك و نوجوان تا بزرگسالان و حتی سالخوردگان دارد كه ميتواند در سطح جهانی مطرح شود و حتی بدرخشد و مورد توجه قرار گيرد.
هنوز هم درباره جنگ؟
سؤال ديگری كه بايد به آن پاسخ داد، اين است كه با وجود اينهمه كتاب و نوشته، چه ضرورتی وجود دارد كه باز انرژی انسانی و هزينه مادی صرف كنيم و به جنگ هشتساله بپردازيم؟ در طول نزديك به سی سال، هرچه درباره جنگ بوده، گفته و روايت شده است!
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اگر عظمت و حجم جنگ را بهخوبی تصور كنيم و در نظر آوريم، متوجه ميشويم طی اين سه دهه، نهتنها زياد كار نكردهايم، بلكه نسبت به ابعاد حيرتانگيز جنگ، اساساً كار چندانی انجام ندادهايم و هنوز در مراحل برداشتن گامهای نخستين و اوليه هستيم. برای آنكه كمكاری خود و پركاری ملل ديگر را متوجه شويم، بد نيست بدانيد تنها درباره جنگهای داخلی آمريكا32 كه در فاصله سالهای 1861 تا 1865م / ميان ايالتهای شمالی و جنوبی ايالات متحده آمريكا رخ داد، حدود صد هزار عنوان كتاب در زمينههای خاطره، گزارش، تحليل و تاريخ نوشته شده است. همچنين بر پايه گزارش جلد شانزدهم «دايرةالمعارف بريتانيكا»، تنها درباره ناپلئون بناپارت و جنگهای او، بيش از صد هزار عنوان كتاب و رساله انتشار يافته است33. درباره جنگهای ميهنی شوروی سابق در جنگ جهانی دوم عليه سربازان هيتلر و مهاجمان آلمانی نيز همينگونه است. با وجود آنكه شصت سال از آن واقعه ميگذرد و دهها هزار جلد خاطره و تاريخ منتشر شده، هنوز هم اتحاديههای نويسندگان در روسيه امروز، دنبال سربازان و افسران سالخورده روسی هستند تا خاطرات آنان را برای ثبت در تاريخ به رشته تحرير درآورند.34 بر اساس يك برآورد اوليه در طول هشت سال جنگ، حدود دو ميليون رزمنده عازم جبهههای نبرد و جنگ شدند35. اگر از اين عده تنها ده درصد آنها شاهد رخدادهای مهم و حاوی و حامل خاطرات ارزنده باشند ـ كه از اين تعداد، بيشتر هستند ـ رقم شگفت دويست هزار نفر به دست ميآيد. اگر در ايران، سالی هزار كتاب از خاطرات شفاهی و كتبی رزمندگان تدوين و تأليف شود، (كه يكپنجم آن هم نميشود) دويست سال، بله دويست سال!، تمام طول ميكشد تا خاطرات رزمندگان بازمانده از جنگ را تهيه و تدوين كنيم! تازه اين درباره رزمندگان است. حدود دويست و هيجده هزار شهيد36، چهل و سه هزار اسير و آزاده37 و حدود چهارصد هزار مجروح و جانباز نيز داريم38 علاوه بر اينها، دهها ميليون غيرنظامی نيز پشت جبهه بودهاند كه جنگ به طور مستقيم يا غيرمستقيم بر آنان تأثير گذاشته است و هركدام ميتوانند سوژه مستقلی برای تاريخ شفاهی جنگ به شمار روند.
فكر ميكنم آمارهای رسمی ارائهشده در بالا به اندازه كافی گويا هستند و بهخوبی نشان ميدهند در چه مرحله از كار و پيشرفت در زمينه ثبت و ضبط خاطرات شفاهی رزمندگان، جانبازان، مجروحان، اسرا، خانوادة شهدا و مردم غيرنظامی درگير يا شاهد در جنگ هستيم و چه حجم فوقالعاده، شگفتانگيز و باورنكردنی «كارهای نكرده» پيش روی ماست.
آيا پژوهش در باب جنگ، جنگطلبی است؟
در برخی از مقالات بهصورت تلويحی و اظهارنظرهای شفاهي، به طور شفاف و صريح، عنوان شده و ميشود كه: جنگ تمام شده و ديگر نبايد به آن پرداخت. پرداختن به جنگ «پادگانی كردن شهرها» است. مردم نياز به صلح و آرامش دارند. چقدر جنگ؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: ما هم، همصدا با مردم ايران ميگوييم: درود بر صلح و صفا و آرامش. صلح و همزيستی مسالمتآميز بسيار ارزنده و پديدهای انسانی است، اما ما چه بخواهيم و نخواهيم پديده شوم و زشت جنگ، جز لاينفك زندگی انسان از ديروز تا امروز و فردا بوده، هست و خواهد بود. افزون بر اين جنگ هشتساله اگرچه با برقراری آتشبس سازمان ملل در روز بيست و نهم مردادماه 1367 39 به پايان رسيد، اما تبعات وسيع و گسترده آن هرگز به پايان نرسيد و به اين زوديها هم به پايان نخواهد رسيد. تأثيرات اقتصادي، سياسي، جمعيتي، فرهنگي، زيستمحيطی و انسانی جنگ، سالها و دههها پس از پايان آن ادامه خواهد داشت.
از آن مهمتر جنگ ايران و عراق اكنون به تاريخ پيوسته و طبيعی است كه بهعنوان «سوژه» و «موضوع» تاريخي، توجه علاقهمندان مطالعات تاريخي، مردمشناسي، جامعهشناسي، روانشناسی و... را به خود جلب و جذب كند. در اين ميان «مورخان شفاهي» نيز برای عينيتر كردن مسائل و دريافت جزئيات ماجرا، با توسل به شيوه «تاريخ شفاهي» ميكوشند بخشی از خاطرات و به يادماندههای سربازان و رزمندگان سالهای دفاع مقدس را ثبت و ضبط كنند.
آيا اگر فرضاً امروزه يك مركز دانشگاهي، پروژه تاريخ شفاهی سربازان آمريكايی درگير در جنگ ويتنام يا جنگ عراق و آمريكا را در دستور كار خود قرار دهد، به جنگطلبی محكوم ميشود؟
جنگ هشتساله ايران و عراق از مهمترين داشتههای تاريخی مردم و ملت ايران است. آيندگان حق دارند بدانند بر پدران و گذشتگانشان چه رفته است و اينهمه، صرفاً از طريق ضبط و ثبت تاريخ، كه يكی از مهمترين و مطرحترين آنها (در سالهای اخير) شيوه «تاريخ شفاهي» است، ميسر ميشود.
«تاريخ شفاهي» جنگ هشتساله
اكنون و پس از پاسخ به برخی سؤالات و شبهات، لازم است درباره «تاريخ شفاهی جنگ هشتساله» ضرورت آن و زيرشاخههای مربوطه، بحث كنيم و مطالبی را شرح دهيم. اما بايسته است قبل از هرچيز، تعريفی اجمالی بهاصطلاح دمدستي، از موضوع به دست دهيم:
تعريف تاريخ شفاهی جنگ هشتساله
امروزه در مغربزمين پديدهای به نام «تاريخ شفاهي» در عرصههای گستردهای گسترش يافته و هر روز هم توسعه و تكامل بيشتر و ژرفتری مييابد. دامنه و فراگيری «تاريخ شفاهي» در مغربزمين تقريباً در همه قلمروها نفوذ پيدا كردهاست و كمتر زمينهای از زندگی فردی و اجتماعی انسان امروز در غرب است كه مشمول اين پوشش نشده باشد. يكی از اين قلمروها موضوع مهم و اساسی «جنگ» است. هماكنون در سطح دنيا، چندين مركز پژوهشی و دانشگاهی به موضوع «تاريخ شفاهی جنگ» مشغول هستند و سالانه در كنفرانسهای بينالمللی و يا نشريات تخصصي، يافتهها و عملكردهای خود را ارائه يا منتشر ميكنند.40
جنگ هشتساله ايران و عراق نيز بهعنوان يكی از طولانيترين و مهمترين جنگها در قرن بيستم ميلادي، فی نفسه سوژه مستقل و قابل توجهی در زمينه تاريخ شفاهی است كه از حدود سه دهه قبل، توجهها را به خود جلب كرده است. در جمعبندی اوليه و كلی ميتوان «تاريخ شفاهی جنگ هشتساله» عراق عليه ايران را به طور فشرده چنين تعريف كرد:
«تاريخ شفاهی جنگ هشتساله عراق عليه ايران عبارت است از: تكنيك، روش و شيوهای كه با استفاده از وسايل و ابزارهايی چون ضبط صوت، ويدئو، دوربين فيلمبرداری و هرگونه وسايل ضبط صوت و تصوير، خاطرات و يادماندههای عناصر درگير در جنگ عراق عليه ايران را در قالب كلام و روايت شفاهی و غيرمكتوب، ثبت و ضبط ميكند.»
لازم به يادآوری است كه «خاطره» در اين تعريف اختصاصی عبارت است از: «روايت يك، چند يا انبوه يادماندههايی از وقايع، حوادث، برخوردها، گفتوگوها، بيان نظرات و در يك كلام، هرگونه تصوير ذهنی احساسی به يادمانده از جنگ به طور مستقيم و غيرمستقيم.»
بنابراين در اين رويكرد به تاريخ شفاهی جنگ هشتساله، روايت راوی و خاطرهگو از دوران كودكی و نوجوانی و سالهای قبل از انقلاب و قبل از شروع جنگ نيز به نوعی دربرگرفته ميشود و تا سالهای پايانی جنگ در 1367 و سالهای پس از آن را پوشش ميدهد.
ضرورت پرداختن به تاريخ شفاهی جنگ هشتساله
همانطور كه قبلاً هم يادآور شديم، بر اساس آمارهای ارائهشده از سوی مراكز درگير در جنگ هشتساله عراق عليه ايران، در فاصله جنگ تحميلی از آغاز تا پايان (1367 ـ 1359) حدود دو ميليون نفر به جبهههای جنگ اعزام شدند. از اين تعداد، حدود دويست و هيجده هزار نفر به شهادت رسيدند. حدود چهل و سه هزار نفر به اسارت دشمن درآمدند و حدود چهارصد هزار نفر مجروح يا جانباز شدند.
جنگ عراق عليه ايران، تنها در مرزهای بينالمللی و جبههها و خط مقدم نبرد باقی نماند. در ماههای نخستين جنگ، دشمن هزاران كيلومتر از خاك ايران را در نواحی جنوب و غرب كشور به تصرف خود درآورد و صدها روستا و چندين شهر مهم را اشغال كرد. اغلب مردم از مناطق اشغالشده، به مناطق امن ايران مهاجرت كردند و عدهای نيز با تحمل خطر و سختی در همان مناطق اشغالشده باقی ماندند.
با شروع بمباران مناطق غيرجنگی و شهرهای ايران توسط عراق و خصوصاً بمباران و موشكباران شهرهای ايران، موسوم به «جنگ شهرها» ميليونها ايرانی غيرنظامی طعم جنگ، ويراني، مرگ و آوارگی را چشيدند و از «جنگ» و «هجوم دشمن» تجربه عينی و ملموس پيدا كردند. علاوه بر رزم دو ميليون نفر در طول هشت سال جنگ در جبهههای نبرد، ميليونها ايرانی در پشت جبهه و در شهرها و روستاها به نحوی درگير جنگ بودند و جنگ به طور مستقيم يا غير مستقيم تقريباً بر همه شهروندان ايرانی تأثير گذاشت.
برای ثبت تاريخ و عبرت آيندگان و زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا، رزمندگان، جانبازان، اسرا و عناصر مردمی درگير در جنگ هشتساله بايد تا زمانی كه اين نسل وجود دارد و خاطراتش دچار فرسودگی و فراموشی نشده، دست به كاری زد و خاطرات و به ياد ماندههای ذهنی عناصر درگير در جنگ را در همه ابعاد، صفوف و صنوف، البته در حد امكان و توان محدود، به نحوی ثبت و ضبط كرد.
چرا «تاريخ شفاهي»
چرا بايد با شيوه «تاريخ شفاهي» به سراغ خاطرات ايام جنگ رفت؟ در پاسخ به اين سؤال مهم بايد گفت كه:
1. فرهنگ شفاهی و گفتوگو در ميان انسانها، و ما ايرانيها، خيلی راحتتر، رايجتر، آسانتر و كمهزينهتر است، آدمی راحتتر ميتواند حرف بزند تا بنويسد. بنابراين «تاريخ شفاهي» فينفسه روش راحتتر و سهلالوصولتری برای ثبت و ضبط خاطرات جنگ است.
2. اكثريت قريب به اتفاق رزمندگان و مردم عادی شهرها و عليالخصوص روستاها و مناطق عشايري، توانايی «نوشتن» خاطرات خود را ندارند و در برخی موارد، حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. ناچار در اينگونه موارد بايد از شيوه تاريخ شفاهی استفاده كرد. در اين روش نسبتاً نو، همه اقشار از تودههای عامی و بيسواد تا نخبگان نظامي، سياسی و... با هر ميزان سواد، دانش و تجربه و هر جنسيت، زبان، نژاد و منطقه جغرافيايی ميتوانند به ياد ماندههای ذهنی احساسی و خاطرات خود را به طور «كلامي» و «شفاهي» و بدون كمترين تكلف و زحمت، يعنی درست همانطور كه خاطرههايی را در جمع دوستان يا محفل خانوادگی تعريف ميكنند، روايت و بازگو كنند. حتی در عصر «تكنوالكترونيك» و دنيای «پستمدرن» و عصر ماهوارهها و اينترنت بشر بار ديگر به سوی عصر ماقبل گوتنبرگ (مخترع چاپ) باز ميگردد و امروزه بسياری از رسانههای مكتوب، تلاش دارند پيامهای خود را به طور «شفاهي» و «كلامي» نيز منتشر كنند. فكر ميكنم «خبر» زير، بهخوبی جايگاه فرهنگ شفاهی در ميان انسان آغاز هزارة سوم ميلادی را نشان بدهد:
«چارلز كراسامر، مفسر آمريكايی امور رسانهها، در مقالهای از درگذشت مجله چهلساله پابليك اينترست public interest (منافع عمومي) خبر داده كه روزگاری از نشريات متنفذ آمريكا به شمار ميرفت و خوانندگانی از ميان همه طبقات را به خود اختصاص داده بود و مطالب آن پس از انتشار، در رسانههای ديگر نقل و از سوی خبرگزاريها در سراسر جهان پراكنده ميشد. سردبير مجله «منافع عمومي» كه مشتركان فراوانی نيز داشت، در ضيافت خداحافظی اين مجله گفته است كه «كمحوصله و عجول شدن مردم، ظهور اينترنت و وبلاگها مسير تاريخ ژورناليسم را تغيير دادهاند و مجله ما نيز يكی از قربانيان اين تحول است. هريك از نويسندگان ما برای خود وبسايت ساختهاند و مطالبشان را ابتدا در اين وبلاگها عرضه ميكنند و خوانندگان ديگر نيازی به خواندن مجله ندارند. از سوی ديگر، مردم امروز حوصله خواندن مطالب طولانی را ندارند و به دنبال مطالبی هستند كه ساده و صريح باشند و در ظرف مدت كمتر از يك دقيقه همه اطلاعات مدّنظر آنان را در اختيارشان قرار دهند. حال آنكه اين، از عهده يك مجله چاپی برنميآيد. مردم نميخواهند هر روز، وقت خود را (بيش از پانزده دقيقه) صرف خواندن يك روزنامه كنند، چه رسد به يك مجله سنگين. امروزه ديگر فقط نشرياتی پيروزند كه خلاصه و ژورناليستی بنويسند. درحاليكه اين روش نگارش از عهده هر نويسندهای ساخته نيست. اين كار مهارت و تجربه ميخواهد؛ اما چنين افرادی تعدادشان كم و دستمزدشان زياد است. در واقع به دليل توجه مردم كمحوصله به مطالب كوتاه و جامع، بار ديگر استقبال از راديو افزايش يافته است.»41
در جايی كه فرهنگ مطالعه و اقبال به نوشته و اثر مكتوب، چنين است، در جامعه ما كه اساساً هنوز دارای «فرهنگ و سنت شفاهي» است، وضع معلوم است و بهخوبی اهميت، جايگاه، ضرورت و فلسفه پرداخت به «تاريخ شفاهي» آشكار ميشود.
3. تجربه نشان داده ايرانيها به طور عام و در اكثر امور، حوصله نوشتن و نگارش ندارند. خوش دارند درباره يك موضوع و خاطره، «حرف» بزنند، اما حاضر نيستند همان موضوع را «مكتوب» كنند. علاوه بر اين، اساساً برای «نوشتن» بايد استعداد، آموزش و ممارست داشت. بسياری ميتوانند يك خاطره را خيلی خوب و جذاب «تعريف» كنند، اما حتی به طور ناقص و دست و پا شكسته نيز نميتوانند آن خاطره را بنويسند. علاوه بر اين، انواع مشكلات شخصي، اقتصادی و اجتماعی امروزه مجال نوشتن را از اغلب شهروندان ايرانی سلب كرده است.
4. در گفتوگوی شفاهي، خاطرهگو با پرسشهای دقيق و جزئی خاطرهنويس و مصاحبهگر، ميتواند زوايای بيشتر و دقيقتری از خاطرهاش را نقل و روايت كند. تجربه نشان داده كه اگر كسی خاطرهای را بنويسد، معمولاً به ذكر كليات و رئوس مطالب بسنده ميكند، اما اگر همان خاطره را به طور شفاهی و كلامی روايت كند و مصاحبهگر سؤالهای گوناگون و متنوعی (در همان باره) از او بپرسد، زوايای تاريك و مغفولِ فراوانی به يادش ميآيد و نقل ميكند. بارها برای من اتفاق افتاده كه خاطرهای چندصفحهای را از رزمندهای در روزنامه يا مجلهای خواندهام، اما وقتی با مقداری سؤال حولوحوش همان مسائل به سراغ همان رزمنده رفتهام، دهها برابر خاطره اول، خاطره با ذكر جزئيات ريز و پيشِ پا افتاده به يادش افتاده و تعريف كرده است. در شيوه تاريخ شفاهي، مصاحبهگر، و يا به قول دوست پژوهشگر عليرضا كمرهای «مورخ شفاهي»42، ميتواند و بايد با انبوه سؤالات ريز و درشت خود، تصوير دقيقتر، جزئيتر و عينيتری از به ياد ماندههای ذهنی افراد به دست آورد و ارائه بدهد.
5. در يك نگرش فلسفی و از نگاه «فلسفه تاريخ شفاهي»43 بايد گفت: پديده نوين «تاريخ شفاهي» دموكراتيكترين و مردميترين شيوه تاريخنگاری در جهان معاصر به شمار ميرود. معمولاً در تاريخنگاری سنتی و خاطرهنگاريهای مرسوم و موسوم با عنايت به مدل فكری و تئوری فلسفه تاريخ «نقش قهرمان و بزرگان در تاريخ»44، رهبران سياسی و فرماندهان نظامی مورد توجه و عنايت قرار ميگرفتند و احياناً «خاطراتشان» به رشته نگارش درميآمد يا مورد استناد مورخان قرار ميگرفت، اما در شيوه تاريخ شفاهي، عاديترين و عوامترين اقشار و طبقات فرودست جامعه نيز فرصت ثبت و ضبط خاطرات خود را پيدا ميكند. از اين منظر فلسفي، «تاريخ شفاهي» در واقع قيام عليه تئوری مدل فكری و فلسفی «كارلايل» و «هگل»، «نقش قهرمان در تاريخ»45 و نخبهگرايی در تاريخنويسی و خاطرهنگاری و حتی نگاه كلان به تحولات تاريخی و اجتماعی است. هرچند كه نخبگان را هم دربر ميگيرد و زير پوشش قرار ميدهد. بهعنوان مثال: در پروژه تاريخ شفاهی جنگ هشتساله، زن بيسواد اهل روستاهای اطراف «هويزه» (در استان خوزستان) كه شاهد عينی يورش و حضور نيروهای عراقی به زادگاه و روستايش بوده، به همان اندازه ميتواند و بايد «خاطرات شفاهي»اش را نقل و روايت كند كه فرضاً محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه پاسداران، يا علياكبر هاشمی رفسنجاني، نماينده امام خميني(ره) در امور جنگ و رئيس وقت مجلس شورای اسلامي.
در يك كلام، با استفاده از شيوه تاريخ شفاهي، همه اقشار و طبقات اجتماعی فرصت برابری برای «حضور و روايت» تاريخ پيدا ميكنند و بدينوسيله نوعی برابری و توازن ميان تودههای بينشان، اما مؤثر در روند حوادث تاريخی و نخبگان گرداننده جنگ هشتساله به وجود ميآيد. مطلوبی كه به «عدالت تاريخي» نزديك است.
برای آنكه ابعاد عظيم و حيرتانگيز قلمرو تاريخ شفاهی جنگ هشتساله را نشان دهيم، كافی است شاخهها و زيرشاخههای مربوطه را ذكر كنيم. با توجه و عنايت به اين موارد، ميتوان حدس زد كه به لحاظ تاريخی و «كارهای نكرده» در كجا قرار داريم و چه اندازه بايد سعی و تلاش همهجانبه و طاقتفرسا كرد تا بلكه درصد اندكی از كار به سامان برسد.
زيرشاخههای تاريخ شفاهی جنگ تحميلي
در يك تحليل كلان و كلي، ميتوان تاريخ شفاهی جنگ تحميلی عراق عليه ايران را به زيرشاخههای زير تقسيمبندی كرد. لازم به ذكر است كه هركدام از اين زيرشاخههای موردِنظر، خود دارای زيرمجموعههای متعددی ميباشند كه ما به دليل طولانی شدن بحث از ذكر همة آنها خودداری ميكنيم و فقط برای نمونه، دو الی سه مورد را شرح تفصيلی ميدهيم:
1. تاريخ شفاهی جنگ ارتش جمهوری اسلامی ايران.
2. تاريخ شفاهی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ايران.
3. تاريخ شفاهی جنگ بسيج مستضعفان.
4. تاريخ شفاهی جنگ عشاير رزمنده.
5. تاريخ شفاهی شهدای جنگ تحميلي.
6. تاريخ شفاهی خانواده شهدای جنگ تحميلي.
7. تاريخ شفاهی اسرا و آزادگان هشت سال جنگ تحميلي.
8. تاريخ شفاهی جانبازان و ايثارگران هشت سال جنگ تحميلي.
9. تاريخ شفاهی عملياتهای لورفته يا انجامنشده.
10. تاريخ شفاهی سرداران و فرماندهان هشت سال جنگ تحميلي.
11. تاريخ شفاهی اسرای عراقی در ايران46.
12. تاريخ شفاهی اسرای غيرعراقی ارتش عراق47.
13. تاريخ شفاهی زندانبانان عراقی در اردوگاههای عراق.
14. تاريخ شفاهی زندانبانان ايرانی در اردوگاههای ايران.
15. تاريخ شفاهی ايرانيان اسيری كه از اردوگاههای عراق فرار كردند.
16. تاريخ شفاهی عراقيهای اسيری كه از اردوگاههای ايران فرار كردند.
17. تاريخ شفاهی سربازان عراقي.
18. تاريخ شفاهی رزمندگان غيرايرانی نبردكننده در ارتش ايران.
19. تاريخ شفاهی اعضا و كادر صليب سرخ در ايام جنگ هشتساله.
20. تاريخ شفاهی خاطرات رهبران و دستاندركاران خارجي.
21. تاريخ شفاهی اصحاب رسانههای مكتوب، صوتی و تصويري.
22. تاريخ شفاهی پزشكان، پرستاران و امدادگران هشت سال جنگ تحميلي.
23. تاريخ شفاهی صنعتگران و كارگران درگير در امور جنگ هشتساله.
24. تاريخ شفاهی كارمندان، تكنوكراتها و تكنسينهای اعزامی به جبهه يا درگير در امر جنگ هشتساله.
25. تاريخ شفاهی مردم عادی مناطق، شهرها و روستاهای جنگی و مورد هجوم دشمن.
26. تاريخ شفاهی مردم عادی شهرها و روستاهای ايران كه دور از جنگ بودند.
27. تاريخ شفاهی جاسوسان و ستون پنجم كه به نفع دشمن كار ميكردند.
28. تاريخ شفاهی هنرمندان، شاعران و نويسندگان درگير در جنگ هشتساله.
29. تاريخ شفاهی نوحهخوانها، موسيقيدانها و فيلمبرداران درگير در جنگ هشتساله.
30. تاريخ شفاهی عناصر اصلی ستادهای اعزام به جبهه.
31. تاريخ شفاهی مخالفان اعزام به جنگ و فراريها از جبهه.
32. تاريخ شفاهی مهاجران و جنگزدههای شهرهای جنگي.
33. تاريخ شفاهی مجاهدان عراقی كه به نفع ايران ميجنگيدند.
34. تاريخ شفاهی فدائيان كُرد طرفدار ايران در جنگ.
35. تاريخ شفاهی «معراج الشهداها»، غسالان، گوركنها و آرامگاه شهدا.
36. ...
در مورد زيرشاخههای «ارتش» و «سپاه پاسداران» ميتوان زيرمجموعههای زير را برشمرد و مدّنظر قرار داد:
1. نيروی زمينی ارتش و سپاه.
2. نيروی هوايی ارتش و سپاه.
3. نيروی دريايی ارتش و سپاه.
همچنين ميتوان باز هم زيرمجموعه فرضاً نيروی زمينی را به شكل ريزتر و دقيقتر به شكل زير تقسيمبندی نمود:
1. تاريخ شفاهی رزمنده ارتشي، سپاهی يا بسيجي.
2. تاريخ شفاهی رستهها.
3. تاريخ شفاهی دستهها.
4. تاريخ شفاهی گروهانها.
5. تاريخ شفاهی گردانها.
6. تاريخ شفاهی تيپها.
7. تاريخ شفاهی لشكرها.
8. تاريخ شفاهی سپاه.
9. تاريخ شفاهی قرارگاهها.
10. تاريخ شفاهی مقرها.
11. تاريخ شفاهی پادگانها.
12. تاريخ شفاهی ناحيهها.
13. تاريخ شفاهی منطقهها.
14. تاريخ شفاهی محورهای عملياتي.
تاريخ شفاهی خانوادههای شهدا شامل زيرمجموعههای زير است:
1. خاطرات شفاهی پدر شهيد.
2. خاطرات شفاهی مادر شهيد.
3. خاطرات شفاهی همسر شهيد.
4. خاطرات شفاهی برادر شهيد.
5. خاطرات شفاهی خواهر شهيد.
6. خاطرات شفاهی فرزند شهيد.
7. خاطرات شفاهی دوستان شهيد.
8. خاطرات شفاهی همسايگان و همكاران شهيد.
9. خاطرات شفاهی بستگان و اقوام شهيد.
10. ...
با عنايت به موارد فوق، كه تنها فهرستی اجمالی است، گستره وسيع، فراخ و حيرتانگيز تاريخ شفاهی جنگ هشتساله عراق عليه ايران روشن و معلوم ميشود كه مراكز جمعآوری خاطرات شفاهی و آرشيوهای تصويری و صوتی مربوط به جنگ، با چه حجم فوقالعاده و پرترافيكی روبهرو هستند و افقهای كار تاريخ شفاهی جنگ هشتساله تا چه ساحتها و عرصههايی را ميتواند زير پوشش بگيرد. بدون ترديد با توجه به وسعت غيرقابل تصور كار و محدوديت شديد زمانی و مكاني، نميتوان در همه عرصههای يادشده در فهرست بالا به طور صد درصد عمل كرد، اما ضروری است در هر زمينه برای ثبت و ماندگاری در تاريخ، چند نمونه مناسب و دارای ارزش و اهميت تاريخي، ثبت و ضبط شود.
فرق است بین «جنگ» و «دفاع». به همان اندازه كه جنگ و تجاوز نكوهیده و زشت است، «دفاع» از سرزمین و حق خود، در همه فرهنگها و بر اساس حقوق بینالملل، پسندیده و زیباست و حق مسلم انسانی است كه مورد تجاوز، ظلم و ستم قرار میگیرد تا به دفاع از خود برخیزد و تجاوزكار، ظالم و ستمگر را سر جای خودش بنشاند.
نویسنده: سیدقاسم یاحسینی
منبع: ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره شماره 36