علمی شدن و روشمند شدن تاریخ شفاهی، رشتهای را پدید آورده است که در بسیاری از رشتههای علوم انسانی به کار میآید و یا از آنها بهره میبرد. این رشته در واقع بر پایه استخراج و تنظیم و تحلیل خاطرات به وجود آمده است. خاطرات علاوه بر تاریخ شفاهی، میتوانند منبعی برای ادبیات و هنر نیز به حساب آیند.
خاطرهنگاری تخصصی است که میتواند دانستههای محصور مانده در اذهان را از انحصار فایدهمندی و کارکرد فردیشان خارج سازد و از آنها اطلاعات مفید برخوردار از کارکرد اجتماعی بسازد، به گونهای که مایه غنای تاریخ و ارتقاء آگاهی اجتماعی قرار گیرند. مقاله کوتاه زیرتعریف و تناسبهای خاطرهنگاری را در معرض خوانندگان قرار میدهد
آیا خاطرهنگاری، تاریخ شفاهی است؟ این مقاله در واقع پاسخ به این سوال را میجوید. برای رسیدن به این پاسخ بدون شک باید از تعاریف آغاز کنیم و تفکیک اجزای این تعاریف و تمایزاتشان را برشماریم تا در نهایت نتیجه بگیریم نسبت میان خاطره با تاریخ شفاهی چیست و در کجا شکل میگیرد؟
تاریخ شفاهی: تاریخ شفاهی(Oral History) تکنیک، روش و شیوهای است که با استفاده از ابزار و لوازم صوتی و تصویری، خاطرات، مشاهدات و مسموعات عامل(هدایت کننده، مجری و نقشآفرین) و شاهد یا حاضر یک صحنه، رویداد و واقعه تاریخی را در قالب کلام و سخن (گفت) ثبت و ضبط مینماید.
خاطره: خاطره همان تصاویر، اصوات، بوها، مزهها و حتی احساسات ناشی از بروز حوادث، رخدادها و وقایع زندگی و برداشتهای ذهنی است که در ذهن و خاطر انسان به یاد میماند. به عبارتی خاطره عبارت است از آنچه در گذشته به یاد سپرده شده و ا مروز به یاد میآید. شیطنتها و بازیهای دوران کودکی، حل مسائل سخت ریاضی و هندسه در مدرسه، شرکت در اردوهای جمعی با همکلاسیهای دوران دبیرستان و یافتن دوستان جدید، شنیدن اخبار تلخ و شیرین مانند خبر تولد فرزند و یا خبر مرگ عزیزی و … میلیونها حادثه کوچک و بزرگ که انسان در خلق و به فعلیت رساندن آنها نقش دارد و یا از آنها شنیده و دیده است و نسبت به آن، احساسات و عکسالعملی بروز داده است. همه و همه یاد و خاطره هستند. به این ترتیب خاطره، درون ریختهای ذهنی انسان از فعلیت و عاملیت حوادث و یا مشاهدات، شنیدهها، احوال و احساسات او در خلق، تجربه و مواجهه با رخدادهایی را شامل میشود که در چرخه زندگی هر فرد و یا جامعهای اتفاق میافتند. پس خاطره عبارت است از: محتویات ثبت و ضبط شده ذهنی(Memoir) از یادها و یادمانها، از دیدهها، شنیدهها، کردهها، چشیدهها و بوئیدههای فرد در زمان پیش از امروز.
کارکردهای فردی و جمعی خاطره
یاد، یادمان و خاطره تا زمانی که در خاطر و ذهن فرد باشد، فقط دارای کارکرد فردی خواهد بود و هشداری به حال، آینده، دانش و تجربهای فراروی آن فرد به حساب خواهد آمد که نتیجه و بازتاب آن مدتی طولانی در زندگی فردی و شخصی او باقی میماند. آثار و نتایج رفتار وعکسالعمل فرد در قبال خاطراتش حتی چنانچه به جمع نیز سرایت کند، باز هم آن خاطره محفوظ در ذ هن و خاطر، واجد کارکرد فردی اما در قبال جمع – خواهد بود. چنین خاطرهای تنها زمانی از کارکرد فردی و جمعی، توأمان برخوردار خواهد بود که قالب ذهن شکسته شود و یادمانها و خاطرات با روشها و متدهایی به تصویر کشیده و یا تقریر و تحریر شوند؛ و گرنه چنانچه رهیافتها و کارکردها تنها در حوزه عمل فرد باقی بمانند و جمع یا جامعه از آنها نصیبی نداشته باشند، آن گاه خاطره فقط حائز همان کارکرد فردی خواهد بود.
تصویرها، تقریرات و تحریرها از یادها و یادمانها، تنها زمانی از یک کارکرد عام برخوردار خواهند شد که در معرض قضاوت، تجربه و آزمون دیگران قرار گیرند. در واقع هر اندازه از رهیافت فردی خاطره کاسته شود و این وجه آن در برابر جمع ضعیف گردد، آن خاطره عمومیت بیشتری خواهد یافت. خاطره گرچه دارای خاستگاه فردی است، اما به خودی خود از قابلیت استفاده جمعی برخوردار است.
در این راستا اگر خاطره قادر به ارزیابی و تحلیل ابعاد وقایع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گذشته باشد و در تعیین و مشخص کردن هویت جامعه و یا بخشی از آن موثر افتد و چراغی را فرا راه آیندگان برافروزد، در واقع تاریخ را رقم زده است. در واقع از این منظر است که خاطرهنویسی و خاطرهنگاری، گونهای تاریخنگاری تلقی میگردد.
خاطره نویسی و گزارش خاطره
خاطرهنویسی، گزارش خاطره( نه گزارش از خاطره) و خاطرهنگاری، همگی برونریختهای ذهنی حاصل از فعلیت یا عاملیت، مشاهدات، مسموعات، احوال و احساسات فرد در ارتباط با وقایع و حوادث پیرامون زندگی وی در گذشته هستند؛ با این تفاوت که در خاطرهنویسی، صاحب خاطره خود شخصا به این برونریخت اقدام میکند، یعنی شخصا دست به قلم میبرد و محتویات ذهن خود را بر روی کاغذ میآورد. در این فرآیند برونریخت حول محور وجودی و فکری و شخصیتی صاحب خاطره صورت میگیرد. اما در گزارش خاطره گرچه همچنان تحریر انباشتههای ذهن در میان است، ولی این تحریر حول محور وجود و هستی فرد شکل نمیگیرد، بلکه در اینجا گزارش دهنده، مشاهدات و شنیدههای دیگران و خاطرات آنها از پدیدههای پیرامونی را درعصر و حیات همزمان خود تحریر میکند، پدیدههایی که خود او در خرق و پدید آمدن آنها هیچ نقش و تاثیری نداشته است؛ کماآنکه بیان و نوشتههای ما در آینده از حادثهای چون زلزله بم؛ به عنوان کسانی که در خلق و تغییر آن هیچ نقشی نداشتهایم و حتی از نزدیک صحنههای ویرانی و فلاکت و رنج مردم آن را ندیدهایم و برای کمک به آسیبدیدگان و مصدومان آن به آنجا نرفتهایم، فقط بر اساس یافتهها و دادههایی خواهد بود که از گفتهها و دیدههای مصدومان حادثه و امدادگران و یا گزارشگران رسانههای جمعی به دست آوردهایم و لذا این نوشتهها در ردیف گزارش خاطره محسوب خواهند شد.
خاطرهنگاری در ذیل تاریخ شفاهی
خاطرهنویسی نباید با خاطرهنگاری اشتباه شود، چرا که خاطرهنویسی تحریری بلاواسطه از انبان ذهن میباشد اما خاطرهنگار، صیادی است که خاطره، یاد و یادمان را از دریاچه و انباشت ذهن فرد یا افراد صید و استخراج میکند. در خاطرهنگاری، خاطرهنگار برونریختهای ذهنی فرد را با مهارت و تخصصی که دارد به کمند قلم میکشد و به زیور طبع میآراید. خاطرهنگاری اعم است از مصاحبه شونده، محقق یا مصاحبهگر و تدوینگر.
لذا خاطرهنگاری، فارغ از این مولفهها و نیز فارغ از نوع و جنس خاطره، آنجا که از حیث کارکرد جمعی به ارزیابی و تحلیل ابعاد وقایع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ... جمعی در گذشته میپردازد و خود برهویت جامعه و یا بخشی از آن نور میتاباند و چراغ راه آینده میشود و در این عرصه از تکنیک مصاحبه، گفت و شنود و ابزار و لوازم صوتی و تصویری بهره میبرد، بدین روی در ذیل تاریخ شفاهی (Oral History) قرار میگیرد.
تمایز خاطره با ادبیات
جایگاه خاطرهنگاری ـ و نیز تاریخ شفاهی ـ در میان رشتههای علوم انسانی، جایگاهی میان رشتهای است؛ یعنی در میان چند رشته اصلی غوطه میخورد و یا حد رابط و واصل چند رشته اصلی چون علوم سیاسی، علوم اجتماعی، علوم اقتصادی و ادبیات و ... است و به فراخور ماهیت، کارکرد و هدف از هر یک نصیبی دارد و ضمنا به هریک از آنها نصیبی میرساند ـ البته خاطرهنگاری بیشترین نزدیکی و مجاورت را با ادبیات دارد که لازم است این تمایز مورد توجه قرار گیرد.
تمایز خاطره با ادبیات در معنا، هستی و دلالت آن نهفته است. خاطره معنا و هستی خود را از واقعیت درون ریختهای ذهنی و پدیدههای پیرامونی حیات انسان میگیرد و چیزی میان حقیقت و بیحقیقتی محسوب میشود، اما ادبیات دلالت و هستی خود را از نیاز ذهن و درون انسان و جامعه برمیگیرد، نیازی که حقیقت است اما لزوما واقعیت نیست. محتوای خاطره بر واقعیت تکیه دارد اما درباره ادبیات این معیار لزوما صدق نمیکند؛ به این معنا که ادبیات هرگاه با برقراری نظام فکری و روابط انسانی سروکار داشته باشد، واقعیت خواهد بود اما ممکن است از حقیقت برخوردار نباشد ولی آنگاه که حس و حال تخیلی و نگاه آرمانی به خود میگیرد، دیگر واقعیت نیست اما میتواند حقیقت داشته باشد. در حالی که خاطره هرچه باشد واقعیتی است که برانسان و جوامع، گذشته است و میتوان تاریخ یک قوم و جامعه را از محتوای آن استخراج کرد و هرگاه ادبیات به استخدام برقراری چنین نظام ارتباطی درآید، در خدمت گزارش واقعیت خواهد بود.
کارکردهای خاطرهنگاری
با اشارهای که به کارکرد فردی و جمعی خاطره شد، لازم است کارکردهای فرآیند خاطرهنگاری را اینچنین برشماریم؛
ـ آزادسازی اطلاعات
ـ انبوه سازی اطلاعات در پژوهشهای علوم انسانی
ـ کشف زوایای پنهان و یافتن معانی جدید
- بستر سازی برای نقد تاریخی و نقد پژوهشی
- تهیه و تامین منابع تاریخ شفاهی و تاریخ کتبی
- عبرت آموزی و ایجاد رهیافتهای نو برای حال و آینده با توجه به این کارکردها و دقت در آنها قرار گرفتن خاطرهنگاری در ذیل تاریخ شفاهی آشکار میگردد.
محسن کاظمی