شماره 204    |    23 ارديبهشت 1394



«اندیشیدن جنگ؛ جنگ اندیشیدنی» از زبان مؤلف

من در کتاب اندیشیدن جنگ؛ جنگ اندیشیدنی، به‌طور خاص، دو مسئله را به بحث گذاشته‌ام:


نخست، خود جنگ را که به‌زعم من، موضوعی در خور درنگ و اندیشه است. یقیناً دلایل بسیاری برای ضرورت ژرف‌کاوی درباره‌ی جنگ می‌توان برشمرد، چندانکه پیش‌تر برشمرده‌اند (از جمله آمیختگی شدید حیات بشری با جنگ، از ابتدای پیدایی موجودی به نام انسان بر روی کره‌ی زمین تاکنون؛ پیوستگیِ تقریباً همیشگی جنگ‌ها و انقلاب‌ها به یکدیگر؛ توانمندی توأمان و در عین حال متناقض‌نمای جنگ‌ها به ایجاد نابسامانی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ...، و پی‌افکنی سامانی جدید در مقولات برشمرده‌شده)، اما من در این کتاب عمدتاً بر دو دلیل تأکید داشته‌ام و همه‌ی تلاشم این بوده است که در بیان اهمیت مسئله‌بودگی جنگ، این دو دلیل را برجسته سازم: (1) ریشه‌داری جنگ‌ها (از جمله جنگ عراق و ایران) در جهان ذهنیت و اندیشه‌ها و باورهای انسان‌ها و (2) نقش و تأثیر و جایگاه جنگ‌ها در زمینه‌سازی برای تحقق سه کارویژه‌ی مهم (که این خود متأثر از دلیل اول؛ یعنی ردّ و نشان انکارناپذیر اندیشه در پیدایی و رشد و گسترش جنگ‌هاست).


آن سه کارویژه‌ی مهم علم، که جنگ‌ها زمینه و بستر تحقق‌یابی آن‌ها را مهیا می‌سازند و به نظرم از کنارشان به‌سادگی نباید گذشت، عبارت‌اند از: طراحی پژوهش‌ها و تحقیقات علمی، فرضیه‌سازی و فرضیه‌آزمایی، آزمون نظریه‌های موجود و نقد و تصحیح و تکمیل و، احتمالاً، عرضه‌ی نظریه‌های جدید.


با کمی دقت می‌توان دریافت که جنگ از رهگذر بسترسازی برای تحقق این سه کارویژه، چگونه مستعد می‌شود که به‌تمامی نقش یک لابراتوار یا آزمایشگاه علمی را برای یک جامعه‌ی جنگ‌دیده ایفا کند. چون آن‌چه امروز از واقعه‌ی جنگ به‌صورت متن در اختیار داریم (اعم از متن دیداری، شنیداری، گفتاری، نوشتاری، تصویری، حجمی، تجسمی و ...)، افزون بر این‌که این واقعه را خوانش‌پذیر می‌کند، این مجال را می‌دهد که پُرشمار پژوهش‌های جدید طراحی کنیم با پرسش‌های نو و فرضیه‌های تازه که تأیید یا ردّ آن‌ها، به‌ناگزیر نظریه‌های موجود را به بوته‌ی آزمایش می‌گذارد. آن‌چه از بوته‌ی این آزمون در قالب نقد یا تصحیح یا تکمیل نظریه‌ها بیرون می‌آید، همان ارزش افزوده‌ای است که محصول آزمایشگاه علمی جنگ به شمار می‌آید و بسیار محتمل است که این ارزش‌افزوده‌ بتواند آرزوی دور و دیر بومی‌سازی نظریه‌ها و روش‌ها و رویکردهای علمی در ایران را محقق سازد و به تولید علم؛ علمی از جنس مسئله‌های جامعه و با هدف بررسی دقیق این مسئله‌ها، مدد برساند.


مسئله‌ی دومی که به بحث گذاشته‌ام، اندیشه و اهمیت اندیشیدن است. چون به‌زعم من، واقعه به صرف وقوع نیست که اهمیت و برجستگی می‌یابد ـ حتی اگر جریان زندگی انسان‌ها را از خود متأثر کرده، در حرکت و روال پیش‌ِ روی آن‌ها وقفه‌ای پدید آورده و آن را به مسیر تازه‌ای پیش رانده باشد، بلکه فقط اندیشه درباب آن است که واقعه را بامسمّا می‌کند. چون در پی اندیشیدن است که واقعه، چیزی از آنِ خود را در درون ما می‌نهد. سپس ما آن «نهاده» را روایت می‌کنیم. به این ترتیب، روایت، نهاده‌ی ما بر واقعه است. گویی چیزی از آنِ خود را به واقعه می‌بخشیم. این چیز همان است که می‌نویسیم‌اش، می‌گوییم‌اش، تصویرش می‌کنیم، بنایش می‌سازیم، تجسم می‌بخشیم‌اش، تولیدش می‌کنیم، تکثیرش می‌کنیم و رواجش می‌دهیم.


همه‌ی مصادیق فوق، وجوهی از زیستن با واقعه یا، بهتر است بگویم، اندیشیدن درباره‌ی واقعه به شمار می‌آید و البته پیش‌بینی‌پذیر است، به میزانی که تفکر درباره‌ی واقعه‌ای روشمندتر باشد، از درافتادن به دام بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی واقعه در امان بمانیم. مزیت این امنیت و مصونیت برای واقعه آن است که زیست‌پذیرش می‌کند یا به سبک الگوی زندگی بَدَلش می‌گرداند تا بتواند در تمام ابعاد زندگی نفوذ کند.


در انتخاب نام این کتاب، اهتمام من این بود که نامی باشد که فرآیند فوق را بتواند ترسیم کند. از این‌رو، «اندیشیدن جنگ» را با علامت سمی‌کالن (؛) پیش از «جنگ اندیشیدنی» قرار دادم تا نشان دهم چگونه فرآیند اندیشیدن، به‌تدریج جنگ را به پدیده‌ای اندیشه‌پذیر بدل می‌سازد. این ایده همچنین در طراحی جلد کتاب هم رعایت شده بود. می‌گویم شده بود، چون با دخل و تصرفی که انتشارات سوره‌ی مهر در طرح کتاب اعمال کرد، این ملاحظه تقریباً از میان رفت. در طرح اولیه، اندیشیدن جنگ، پس‌زمینه یا سایه‌ی جنگ اندیشیدنی قرار داشت. مقصود و مراد من از برجسته‌سازی واژه‌ی جنگ اندیشیدنی (در مقایسه با اندیشیدن جنگ)، این بود که بگویم، آن‌چه در سایه یا به‌مدد تفکر و اندیشه، از جنگ قابل‌مشاهده خواهد بود، چنان از جنس خود اندیشه و در نتیجه، خود زندگی است که دیگر کم‌تر کسی به وجه جنگ بودن آن خودآگاهی دارد. از این رو می‌تواند به‌تمامی با آن به سر بَرَد.

فرانک جمشیدی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2667
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.