شماره 186 | 19 آذر 1393 | |
نویسنده: جوآن سَنگستر، دانشگاه ترِنت(1) تاریخ شفاهی و تاریخ کارگران از دهه 1960 تا به امروز، البته اگر قبل از آن دهه را نادیده بگیریم، مانند دوقلوی بازیگوشی بودهاند که گاهی زبان به تعریف یکدیگر گشوده و همپوشانی داشتهاند، و گاهی نیز به هم تاخته و چالش کردهاند. مورخان حرفهای و آماتور در سراسر دنیا هیچگاه خط مقدمِ تلاش برای بهبود و تفسیر تواریخ شفاهی افراد و جوامعِ برخاسته از قشر کارگر و صیانت از روایتهای آنان را ترک نکردهاند. دستاورد تلاشهای آنان مجموعههای آرشیوی، نمایشگاههای موزهای، پروژههای مردمی و تواریخی بوده است که عرصة جدیدی را برای شنیدن و شنواندن صدای کارگران، خانوادهها و جوامعشان به روی دنیا گشوده و شأن تازهای در تاریخ به آنها میبخشد. این قشر از جامعه غالباً از کسانی تشکیل شده است که پس از مرگشان منبع مکتوب یا آرشیوی باقی نمیگذارند. تاریخ شفاهیِ ضعفای جامعه، افقی فراتر از صِرفِ بازیابی خاطرات این مردم و صیانت از آنها را برای خود ترسیم کرده است. مورخان وقایع کارگری به دنبال پاسخ برای سؤالات مرتبط با شیوه، نظریه و رویکرد تاریخ شفاهی همزمان با غور و تعمق دربارة مفروضات و انتظارات رویة عملی این علم، در واقع زمین و درخت تناور تاریخ شفاهی را قوت و استحکام بخشیدهاند. تاریخ شفاهی نیز متقابلاً با طرح سؤالات جدید، چالش با تفسیرهای کنونی، و تشویق به متنوع کردن مضامین و سوژههای مورد مطالعه، دوام و غنای تاریخ طبقة کارگر را افزایش داده است. «مجمع تاریخ شفاهی»(2) در تأئید این رابطة پویا و گفتگوی سودمندِ دوطرفه بین تاریخ شفاهی و تاریخ ضعفای جامعه، مسئولیت تهیة این شمارة ویژه را تقبل کرد. طبقهبندی و تعیین ادوار(3) تاریخنگاریِ تاریخ شفاهیِ طبقة کارگر به سادگی ممکن نیست. سخن گفتن از خاستگاهِ روی آوردن به تاریخ شفاهی همواره با خطر همراه بوده است، زیرا عواملی زمینهساز این پدیده شدند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ عواملی مانند متخصصان ادبیات عامیانه، مردمشناسان و نویسندگان عامهپسند مدتها پیش از دهه 1960 تاریخ شفاهی را به خدمت گرفته بودند و حتی گاهی به صراحت نیز میگفتند که هدفشان حفظ و ماندگاری صدای کارگران «عادی» جامعه است. پل تامسون چند دهه پیش گفته بود:«یادآمدههای شاهدان عینی از خیلی قبل در شمار منابع تاریخی به حساب میآمدند؛ اما حرفهای شدن تاریخ در اواخر قرن نوزدهم و تأکید روزافزون بر اسناد و آرشیوها، گزارشهای شفاهی را به حاشیه راند.(4) با این وصف، پس از جنگ جهانی دوم در بعضی از کشورها و قطعاً تا اواخر دهه 1960 با افزایش شمار کسانی که در حرفه و عرصة تاریخ به سوی شیوهای گام برمیداشتند که نسبتی نیز با علوم اجتماعی، مخصوصاً مردمشناسی و روزنامهنگاری داشت، در حوزة تخصصی تاریخ گشایشهایی حاصل شد. با اوجگیری اهمیت تاریخ شفاهی در دهه 1970حتی دانشگاهیانی که قلمشان صرفاً برای درج خاطرات نخبگان قدرتمند میچرخید نیز متوجه محاسن و مزیتهای این پدیده که لایههای متعدد شواهد و تفاسیر را برایشان میگشود، شدند. برنارد آستری،(5) دبیر کل سابق موزههای ملی کانادا، در سال 1977 گفت:«هر روز بر نشاط و احترام تاریخ شفاهی افزوده میشود». وی تحت تأثیر این جریان متوجه شده بود که دستاورد مصاحبههایش با نخستوزیران به شکلگیری منابعی ختم میشوند که تفاوتی بنیادی با منابع «تقلیلیافتة» مکتوب دارند. و میافزاید:«آنچه که [در منابع مکتوب] از ما پنهان میمانَد وسعت سایهروشن تردید، آشفتگی و ابهام بینظیر زندگی و، فراتر از اینها، برملا شدن شخصیت است.»(6) با وجود مصاحبههای فراوان آستری با نخستوزیران، مورخان شفاهی دست خود را در این حیطه نیازموده بودند. تاریخ اجتماعی جدید، فضای سیاسی، و ظهور جنبشهای تحولطلب اجتماعی در دهه 1960 و 1970 نقش عظیمی در روی آوردن به تاریخ شفاهی ایفا کردند. مورخانی که قصد سرشاخ شدن با وضع موجود دانش و تحقیقات، خصوصاً مقابله با غلبة تفکر تاریخ «از بالا به پایین» را داشته و مایل بودند تحلیل طبقاتی را به عنوان ابزاری برای کند و کاو در تجربیات حاشیهنشینان جامعه از نو زنده کنند، شیوهای را پذیرا شدند که به سراغ بازیگران تاریخی میرفت اما آنانی که به دست خود سند و مدرک مکتوب و یا حتی صدای خود را به جا نگذاشته بودند. مورخان تاریخ زنان، کارگران، اقوام و مهاجران که بسیاری از آنها در حوزههای متداخلی کار میکردند، به استقبال تاریخ شفاهی رفتند. فهرست مندرجات نخستین شمارههای نشریة مجمع تاریخ شفاهی کانادا سخن ما را تأئید میکنند.(7) پروژة احیای تاریخ فرودستان(8) جوامع در واقع آلترناتیو میدانداری سیاسی مورخانِ مطرحی بود که در جریان اصلی تاریخ، نگاهشان را به ملتسازی، روابط خارجی و سیاست نخبگان دوخته بودند. همچنین نشانهای بود از تمرکززدایی قدرت مورخ حرفهای و حرکت به سمت گوش دادن به درد دلهای کارگران هر منطقه و محله، که به معنای باز کردن میدان برای کارگران بود تا تاریخ را همانطور که دیده بودند، تفسیر کنند.
البته چنین تصور نمیشد که دانش جاریشده بر زبان مصاحبهشوندگان هیچ خللی ندارد و ناب و بیطرفانه و بیواسطه(9) بیان میشود زیرا به هر حال از دهان طبقة کارگر بیرون میآمد. در شرایطی که بعدها اندیشه دربارة ظهور تاریخ شفاهی بر این اصل بنا شده بود که تاریخ شفاهی اساساً یک روایت ویگی (لیبرالاندیشانه)(10) است و رویة عملی تاریخ شفاهی به تدریج پیچیدهتر و پیشرفتهتر شده است، اما آنچه که عملاً در باب تاریخ شفاهی به رشتة تحریر درآمده از یک جریان متنوعتر و غیر خطی حکایت میکند، زیرا باور سادهلوحانه به بیطرفانگی مصاحبه را کنار گذاشتند و تحلیل نقادانه و اندیشمندانهتری را جایگزین آن ساختند.(11) موج اولیة احیای تاریخ شفاهی و صیانت از آن قطعاً از مضامین پرقدرت و انگیزانندهای برخاسته است. بسیاری از کسانی که در ابتدا مجذوب رویة عملی تاریخ شفاهی شدند حاکمیت روح تعهد سیاسی بر بالا بردن ارزش فرهنگ و تاریخ کارگران و فهم تاریخ پیچیدة روابط طبقاتی به وسیلة ضبط مصاحبههای این افراد و صیانت از آنها را تصدیق میکنند. البته آنان در پروژههای خود بحث واقعبینی یا بیطرفی را متعصبانه دنبال نمیکردند. بسیاری از مورخان وقایع زنان و طبقة کارگر در آن زمان ادعای تاریخنگاری مبنی بر بیطرفی را مردود دانسته و استدلال میکردند که چنین حرفهایی برای سرپوش گذاشتن بر سرمایهگذاری سیاسی در عرصة روابط جنسیتی و طبقاتی کنونی است؛ تازهواردان میخواستند «حقایق متفاوتی» را که با تکیه بر سنت تاریخ اجتماعی حاصل شده بود به جامعه عرضه کنند و اساساً به مقابله با چیزی برخاسته بودند که یک مورخ متنفذ آمریکایی تعبیر «پروپاگاندای فاتحان»(12) را برای آن بهکار میبرد.(13) شاید تشکیک در واقعیت خاطرات کارگران در جریان بعضی از حملات تند به مصاحبهگری در آن زمان خیلی مهم تلقی نمیشد، زیرا برای افراد متعهدی که تاریخ کارگران را به نیت پروژهای سیاسی به خدمت میگرفتند اِبراز تردید دربارة این نوع مصاحبهها و زدن انگِ ساختگی بودن به روایتها، اگر نه به نیت بیاعتبار دانستن صدای کارگران، اما به هر حال حرکتی عمدی برای تضعیف آنها قلمداد میشد.
آنچه در شکلگیری اتحاد تاریخ شفاهی و تاریخ کارگران دخالت داشت علاقه به تاریخ اجتماعی از پایین به بالا بود که نه تنها در محیطهای دانشگاهی بلکه به واسطة فعالیت گروههای سیاسی غیر رسمی، پروژههای تاریخیِ اجراشده با بودجة دولتی، مطبوعات آلترناتیو نوظهور و جنبشهای پرتکاپوی اجتماعی به رشد و پختگی رسید. همزمان با روند رو به رشد نهادینه شدن تاریخ کارگری و پذیرش آن به عنوان یک حوزة مطالعاتی مستقل، تا اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 گاهیاوقات مجموعههای تاریخ شفاهی را به مؤسسات، مراکز اسناد، موزهها و نشریات متصل میکردند. نشریات انعکاسدهندة تاریخ کارگران دوشادوش نشریات نوظهور بینالمللی که به تاریخ شفاهی میپرداختند، تدریجاً به پایگاههایی برای انتشار آثار مورخان شفاهی تبدیل شدند؛ حتی سلسله کتابها و مجموعههایی که خود/زیستنامة کارگران در آنها به چاپ میرسید، به زیور طبع آراسته میشدند. همکاری مشترک کارگران و مصاحبهگران دانشگاهی در قالب سنت «پدیدآورندگی جمعی»(14) منجر به خلق تواریخ شفاهی متعدد و متنوع شد.(15) اتحادیههای کارگری و برنامههای مطالعاتی حوزة کارگران در دانشگاهها نیز گردآوری تاریخ شفاهی جنبشهای کارگری را تشویق میکردند و هر چند لحن بعضی از آنها بیش از حد متملقانه بود، اما بقیه آنها به موضوعات حساس و جنجالی سیاسی، مبارزه با کمونیسم، و عدم حضور زنان در حرکتهای صنفی میپرداختند.(16)
ادامه دارد...
1 -Joan Sangster, Trent University-“Oral History and Working Class History: A Rewarding Alliance.” Oral History Forum d’histoire orale 33 (2013) “Working Lives: Special Issue on Oral History and Working Class History” مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2480 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |