شماره 174    |    19 شهريور 1393



وقتی علم با تاریخ شفاهی بومیان روبرو می‏شود

قصه‏های اینوت درباره آن آدم‏های بزرگ و محجوب درست بوده‏اند
 

 

استاد باستانشناسی دانشگاه تورنتو، ماکس فریزن در حالی که قالب دندان یک انسان متعلق به فرهنگ دورست Dorset را در دست دارد. (عکس از مارتا ایوانک Marta Iwanek/ از تورنتو استار Toronto Star)

 

 

 

 

 

در تاریخ شفاهی اسکیموهای اینوت؛ تونیت‏ها هم بزرگند و هم کوچک.


تونیت‏ها مردمان متفاوتی بودند که قبل از اسکیمو‏ها در قطب شمال زندگی می‏کردند. بر اساس داستان‏ها، آنها بلندتر و قوی‏تر بودند، و عضله‏هایی به قدرتمندی خرس‏های قطبی داشتند. یک مرد تونیتی می‏توانست یک فُک 1000پوندی را برپشت خود حمل کند و یا یک شیر دریایی را روی زمین بکشد. همچنین می‏گویند که این مردمان هنگام خواب پاهای خود را در هوا قرار می‏دادند تا جریان خون را از پاهایشان به خود جذب کنند تا باعث سبک شدنشان شود، و به این دلیل حتی از گوزن هم سریعتر می‏دویدند.
ولی با وجود نیرو و قدرت بدنی فوق العاده، ترسو بودند. بر اساس یک راویت کتاب «یوکالوریت Uqalurait: تاریخ شفاهی نوناوت Nunavut»، آنها به راحتی فرار می‏کردند و به ندرت کسی را می‏کشتند. اینوت‏ها بهترین شکارگاه‏ها را به دست آوردند و در نبردی جانشین تونیت‏ها شدند. خیلی زود این مردمان عجیب از صفحه‏ی روزگار محو شدند. این هفته، مجله‏ی معتبر ساینس Science، مقاله‏ی باستانشناسی بی نظیری منتشر کرد که به تمام پرسش‏ها در رابطه با مردمان ماقبل تاریخ قطب شمال پاسخ می‏داد. باشناسایی و آزمایش 169 نمونه دی ان ای از انسان‏های اولیه در مناطق کانادا، آلاسکا، سیبری و گرینلند، محققان به این نتیجه دست یافتند که مجموعه فرهنگ اسکیموهای نخستین شناخته شده به عنوان پیشا-دورست Pre-Dorset و دورست (فرهنگ یا سنت دورست متعلق به فرهنگ پالئو-اسکیمو (500ق.م. تا 1500م.) در منطقه قطبی شمال آمریکاست) در واقع تنها جمعیتی بودند که با موفقیت چشمگیر در بخش شرقی منطقه‏ی شمال برای 4000 سال زندگی کردند. اما پس از ظهور اجداد مدرن اسکیموها درحدود 1200میلادی، این دو گروه به طور ناگهانی منقرض شدند. شواهدی در دست نیست که نشان دهد این دوگروه ادغام شدند.


دورست‏ها همان تونیت‏ها در تاریخ شفاهی اسکیموها هستند.
اسک ویلرسلویکی Eske Willerslev از نویسندگان مطالعه‏ی علوم Science study می‏گوید: «نتیجه‏ی بررسی ژنتیکی کاملاً تطبیق دارد و نشان می‏دهد که اسکیموهای نخستین، مردمان متفاوتی بودند.»
این اولین بار نیست که تحقیقات ژنتیکی با روایت‏های شفاهی بومی سازگاری نزدیکی دارد.


در فوریه گذشته، زمانی که ویلرسلو و همکارانش اعلام کردند که ژن اسکلت 12500ساله‏ی یافت شده در مونتانا را بررسی کرده‏اند، نتایج نشان داد که تقریباً تاریخ تمامی جمعیت بومی آمریکایی‏های شمالی و جنوبی، به آمریکایی‏های نخستین برمی گردد. شین دویل Shane Doyle یکی از اعضای قبیله کروCrow در مونتا می‏گوید: «این اکتشاف چیزی را که قبیله‏ها به آن واقف هستند اساساً تأیید می‏کند؛ این که ما از زمان‏های بسیار دور اینجا بوده ایم و تمامی مصنوعات و اشیاء، از آثار مستقیم نیاکان ماست.» ویلرسلو می‏گوید: «بررسی ژنتیک بومیان استرالیا نیز، همسویی با تاریخ شفاهی جامعه‏ی محلی را نشان می‏دهد.»


او می‏گوید: «همچنان که دانشمندان گرد هم می‏نشینند و به صورت آکادمیک در مورد نظریه‏های مختلف درباره‏ی شکل گیری مردم آمریکا با هم به گفت‏وگو می‏پردازند، شما با دیدگاه‏های مختلفی در مورد مهاجرت و این که چه کسانی به آن مربوط هستند، روبرو هستید. بررسی ژنتیک ماهرانه ای را که اکنون می‏توانیم انجام دهیم، یک فناوری است، که ما می‏توانستیم به آنها در مرحله‏ی اول به آن گوش بدهیم.»
او هنگام بیان این اظهارات می‏خندید. ولی او و بسیاری دیگر، وقتی که می‏گویند محققان باید اطلاعات تاریخی بومیان را مجدداً ارزش‏گذاری کنند، جدی هستند.


«این یک اتفاق کاملاً طبیعی است. درکمال شگفتی ما شاهد این هستیم که محققان و کارشناسان، ارزشی به اطلاعات جمع‏آوری شده و ارسالی از طرف بومیان نمی‏گذارند. درحالی که این‏ها، اطلاعات ارزشمندی درباره‏ی پزشکی، روانشناسی، زمین شناسی، خاک شناسی، الگوهای باد و نوسانات یخ‏ها در اختیار ما می‏گذارند. حیطه‏ی دانش فوق العاده‏ی بومیان، موجب باقی ماندن آنان برای ده‏ها هزار سال در شمال آمریکا شده است.» این سخنان‏هایدن کینگ Hayden King، رئیس بخش مطالعات بومیان در دانشگاه رایرسن Ryerson است که خود یکی از بومیان بوسولیلBeausoleil در خلیج جورجیا است.

«این که دانشی که آنها تولید کرده و به ما منتقل کرده‏اند نمی‏تواند به هیچ طریقی درست و مفید باشد، با منطق مغایرت دارد.»
توجه به دانش بومیان ارزشی بیش ازشکوفاندن تحقیقات دارد و تلاشی است برای اصلاح اشتباهات سیستماتیک.


امروزه اکثر مردم از این قضیه آگاهند که نظریه پردازان اروپایی در قرون قبلی، یک طبقه بندی نژادی به وجود آوردند که سلطه‏ی سفیدپوستان بر انواع «وحشی‏ها» اعم از آفریقایی‏ها و بومیان آمریکا را تصدیق می‏کند. ولی بی اعتمادی بین محققان علمی و جوامع بومی تا عصر دانشمندان کلاه‏گیس به سر امروزین ادامه پیدا کرده است.


در سال1989 محققان دانشگاه آریزونا، ضمن یک مطالعه‏ی درباره بیماری دیابت داده‏هایی درباره‏ی خون و ژنتیک اعضای قبیله ی‏هاواسوپای Havasupai گردآوری کردند. ولی این نمونه که با داده‏های مبهمی جمع آوری شده بود، بعدها در مطالعات اسکیزوفرنی، بقای نسل و مهاجرت، مورد استفاده‏ی محققان قرار گرفت. یکی از اعضای قبیله به طور اتفاقی متوجه این تحقیقات شد. قبیله در این زمینه ادعای خسارت کرد و خواستار اعاده‏ی نمونه‏ها شد.


در دادگاه نزاع بر سر انسان کنویک Kennewick ، یک اسکلت باستانی بود که مدت‏ها طول کشید و آزاردهنده بود. تمام قبیله‏ها از مائوری Maori تا هوپی Hopi به موزه‏ها و دانشگاه‏ها اعتراض کرده و آن‏ها را قانوناً مجبور کردند این اسکلت‏ها و اشیاء را به آنها برگردانند. و بر اساس گفته‏ی کارشناسان در خلال این اتفاقات خبرساز، مثال‏های زیادی در رابطه میان محققان و بومیان، نهفته است.


ریپان مالی Ripan Malhi که انسان شناس مولکولی در دانشگاه ایلینویز در اربانا-شمپین Urbana-Champaign است و روی بومیان آمریکای شمالی کار می‏کند، می‏گوید: «کاری که محققان لازم است انجام دهند این است که به مجامع بومیان بروند و اطلاعاتی را که نیاز دارند از آنجا استخراج کنند و دیگر هرگز به آنجا باز نگردند.»


در سال‏های اخیر گروه‏های بومیان و محققان برای ایجاد یک رابطه منصفانه و عادلانه تحت فشار بوده‏اند- و در برخی موارد در دستگاه قضایی کانادا به یک مدل موفق دست یافته‏اند.
وقتی که در سال 1999 نوناوت، بزرگترین منطقه بومی در تاریخ کانادا مورد ادعا قرار گرفت، توافق حاصله به ایجاد بنیاد میراث اینوت نیز انجامید. این بنیاد در میان فعالیت‏های بسیار خود، تمام مجوزهای مطالعات باستانشناسانه و بررسی پیشینه و بقایای نوناوت‏ها در این منطقه را بررسی مجددکرد. یک باستانشناس از دانشگاه تورنتو به نام مکس فریزن،که یکی از نویسندگان روزنامه ساینس نیز هست و یک دندان نادر از دورست‏ها در دفتر خود دارد، اجازه‏ی مطالعه بر روی دی ان ای را از این بنیاد گرفت و جری سیبولسکی Jerry Cybulski متصدی بخش مردم شناسی موزه‏ی تاریخ کانادا که به تازگی بازنشست شده، نمونه‏های بیشتری در اختیار وی قرار داد.


لین پپلینسکی Lynn Peplinski از بنیاد میراث اینوت می‏گوید: «ما اطمینان می‏دهیم که جوامع بومیان فرصت اظهار نظر درباره اعطای این مجوزهارا دارند. واضح است که وقتی مساله به فرهنگ و میراث اسکیموها مربوط است،آنها حق اظهار نظر دارند.»


این حق مخصوصاً وقتی اهمیت می‏یابد که مربوط به موضوع حساسی مثل مالکیت بقایای انسانی است. بنا بر درخواست بنیاد، این تابستان، تیم باستانشناسی که در جستجوی بقایای استخوان‏های سیاح گمشده، فرانکلین، بود مشغول دفن دوباره استخوان‏های به دست آمده در حفاری سال گذشته است. (بنا به درخواست قبیله‏های محلی، تیم ویلرسلو، اسکلت 12500ساله‏ی یافت شده در مونتانا را مجدداً دفن کرد). پپلینسکی، مدیر برنامه‏ی نامگذاری مکان‏ها در بنیاد میراث اینوت می‏گوید: «وقتی مکتشفان اروپایی قطب شمال را «کشف» کردند، آنها زمین‏ها را به نام افراد نامگداری می‏کردند. اما اسکیمو‏ها به ندرت این کار را می‏کردند. سالیان متوالی تیم نامگذاری مکان‏ها، در نوناوت در حال آمد و شد بوده‏اند و تلاش می‏کردند که به خصوص با ریش سفیدان صحبت کرده و اسامی اصیل مکان‏ها در اینوکتیتوت Inuktitut را از آنها یاد بگیرند وقبل از بین رفتن کامل این قوم و دانسته‏هایشان، این اطلاعات را ضبط کنند.


وی می‏گوید: «مردم نام مکان‏ها را بر اساس آنچه یافت می‏شد انتخاب می‏کردند تا به بقیه خبر دهند که آنجا چه چیزی پیدا می‏شود. این نام‏ها اطلاعات بسیاری همراه دارند- زیرا به شما می‏گویند حیوانات کجا هستند، خطرها کجا هستند.». طی این برنامه نام اصلی 9000مکان جمع‏آوری گردید که کم‏کم به تأیید رسمی رسیده و در نقشه منطقه نوناوت اعمال شده و نام‏های گذشته تغییر می‏کنند.


در تحقیقات مربوط به ژنتیک، محققان تلاش می‏کنند تا ارتباط خود با بومیان منطقه را استحکام بخشند. مالی باستانشناس مولکولی از دانشگاه الینویس می‏گوید در آغاز کارش از نوع رویکرد سیبولسکی در موزه‏ی تاریخ کانادا الهام گرفته است.


 وی می‏گوید: «شما نباید تنها به آنجا رفته و چیزی را که می‏خواهید بردارید و از آنجا بروید، بلکه با تکیه‏گاهی منسجم برای گزارش نتایج به آنجا باز گردید و دریابید که کدام یک از بومیان به این تحقیقات علاقه نشان می‏دهند.»


مالی مدیر برنامه‏ی آموزشی تابستانی است که به بومیان آمریکا چگونگی بررسی‏های ژنتیک و همچنین چارچوبی از مطالب اخلاقی، حقوقی و اجتماعی را که به موارد تحقیقات ژنتیکی مربوط می‏شود، آموزش می‏دهد. او نیز به حیاتی بودن این همکاری در تحقیقاتش اذعان دارد. وی در دی ان ای بومیان ساحل غربی بریتیش کلمبیا، متوجه خصوصیت مشابه و غیر معمول میتوکندری با دی ان ای بومیان آمریکایی در کالیفرنیای مرکزی شد. آیا این اثر، نشان دهنده‏ی مسیر مهاجرت مردمان اولیه در آمریکاست، که موضوع جالبی برای محققان است، و یا نتیجه جابجایی‏های اخیر است؟


مالی می‏گوید: «ریش سفیدان، داستان‏هایی نقل می‏کنند از این که چگونه مسافت‏های طولانی را در کودکی به سمت پایین سواحل را طی می‏کردند. آنها این داستان‏ها را وقتی جوان بوده‏اند از بزرگان قبیله شان شنیده‏اند. مالی سناریوی دومی را پیشنهاد می‏کند: «شما باید به میان بومیان بروید و با آنها د مورد نتایج و الگوهایی که مشاهده کرده اید، صحبت کنید زیرا آنها بینشی دارند که شما هرگز نمی‏توانید آن را تصور کنید.»


کوزویک COSEWIC، (کمیته‏ی علمی حفاظت از حیات وحش در حال انقراض در کانادا)، بخشی به نام کمیته‏ی فرعی دانش کهن محلی اضافه کرد که مسئول رسیدگی به نرم تنان و مفصل داران است. در ژوئیه، مجله‏ی جامعه و اکولوژی Ecology and Society نتایج یک پژوهش و پیشگامانه را منتشر کرد که همکاری بین مردم هیلتساکHeiltsuk ، در بریتیش کلمبیا و محققان را نشان می‏داد. این تحقیق، «صریحاً بر اساس قانون گویلاس Gvi’ilas، یا همان قوانین متعارف بومیان، هدایت شده است»، که در آن از موهای خرس خاکستری بدون تهاجم و گرفتار کردن آنها نمونه‏برداری شد تا جمعیت حیواناتی که شواهد اولیه رو به انقراض رفتن را نشان داده‏اند به طور مستند برآورد شود.


شواهد دال بر پیشرفت به هیچ وجه به معنا نیست هماهنگی بین مردم محلی و محققان به وجود آمده است. برای مثال، طایفه‏ی نوواجو Navajo، در سال 2002 برای انجام تحقیقات ژنتیک مهلت قانونی تعیین کرد و ارتباط با محققان همچنان تنش آلود است.


محققان و بومیان هر دو معتقدند که علم نباید با داستان‏گویی یا انواع دیگر دانش‏های بومی ادغام شود. هرکدام چیزی متمایز از دیگری برای گفتن دارد، اما با هم بسیار متفاوت هستند.


برای مثال، تاریخ‏های شفاهی، هرگز روایت‏های خالص و آسانی نیستند. یک اینوت به نام پاملا گروف Pamela Groff، مدیر برنامه انجمن میراث کیتیکموتKitikmeot دریافت که یافته‏های علم پالئوژنتیک با تاریخ اینوت که او از ریش سفیدان، باستانشناسان و تحقیقات خودش آموخته، در تعارض است. او می‏دانست که اسکیموهای اینوت 5000 سال قبل وجود داشته‏اند و با تونیت‏ها در هم آمیخته‏اند.


او می‏گوید: «هر منطقه داستانی متفاوتی دارد. این بسیار جالب است که ما همیشه می‏توانیم شاهد چیزهای تازه ای باشیم، مخصوصاً هنگامی که این اتفاقات به مردم من بر می‏گردد. من فکر می‏کردم ما زمان بسیار درازتری اینجا بوده ایم. این چیزی است که ما می‏توانیم آن را منتقل کنیم.» محقق دیگری این سوال را مطرح کرد که آیا با توجه به اسطوره‏پردازی‏هایی که در باره تونیت‏ها شده است، تونیت‏ها همان دورست‏ها «هستند»؟


اگرچه دانش کهن آمریکایی‏ها از اکوسیستم، بدون شواهد ارزشی ندارد، اما محصول صدها سال مشاهده است. این دانش یک سیستم اطلاعات است که همیشه با علم مطابقت ندارد.
هایدن کینگ می‏گوید: «بومیان از صخره‏هایی می‏گفتند که روح داشتند ... محققان این فلسفه را زیر سئوال می‏برند، اما اگر به سیر تکاملی بلندمدت صخره‏ها نگاهی بیاندازیم؛ آنها حرکت می‏کنند، جابجا می‏شوند و تغییر شکل می‏دهند. این جوهر آنهاست. آن گونه مشاهده فقط می‏تواند محصول موجودیتی بلندمدت در یک مکان واحد باشد.»


«این مقوله ای از جنس فهم است.»

کیت الن
Kate Allen
مترجم: مریم شالی

منبع: دو هفته نامه استار اینسایت


http://www.ohwm.ir/show.php?id=2363
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.