شماره 172    |    5 شهريور 1393



تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد -بخش پایانی

معرفی مداخل
بخش مقدماتی مصاحبه‏های طرح تاریخ شفاهی دانشگاه اختصاص به زندگی‏نامه و سوابق علمی و پژوهشی‏ مصاحبه‏شوندگان دارد. برای ورود به مصاحبه ابتدا از‏ مصاحبه‏شوندگان درخواست می‏شد تا زندگی‏نامه‏ای از خود بیان کنند. بررسی تاریخ خانوادگی، شرایط تحصیلی و نحوه ورود به دانشگاه فردوسی از مواردی بود که‏ مصاحبه‏کنندگان به آن می‏پرداختند. در مواردی حساسیت نسبت به این موضوع وجود داشت زیرا برخی از افراد معتقد بودند بخشی از زندگی‏نامه آنها در کتابی ثبت شده و نیاز به بازگویی نیست. پس از این که‏ مصاحبه‏شونده در جلسه مصاحبه حضور پیدا کرد. نحوه ورود به مصاحبه شرط اصلی در یک مصاحبه تاریخ شفاهی است. مهمترین نکته‏ای که مورد توجه است، نظم دادن به نحوه بیان و کم شدن استرس و اجازه دادن به‏ مصاحبه‏شونده برای ورود به متن اصلی است‏. مقدمه مصاحبه‏های دانشگاه از زندگی‏نامه افراد شروع می‏شد و پس از ثبت نحوه ادامه تحصیل و مشکلات آموزشی در گذشته همراه با جریانات تاریخ معاصر ایران طرح سئوال می‏شد. یعنی اگر اتفاقاتی در طول تحصیل رخ داده است به طور مفصل واکاوی و مورد بررسی قرار می‏گرفت.


نحوه ورود به دانشگاه و وضعیت امکانات آموزشی در گذشته از جمله مداخل دیگر این طرح بود.‏ مصاحبه‏شوندگان به فراخور اطلاعاتی که در ذهن‏شان باقی مانده بود از نحوه پذیرش دانشجو در دانشکده ادبیات و مشکلات آموزشی و امکاناتی که دانشگاه در اختیار آنها می‏گذاشت صحبت می‏کردند. بخشی از مصاحبه‏ها اختصاص به نحوه به وجود آمدن گروه‏های آموزشی، اساتید مطرح و جریانات علمی دانشکده در گذشته بود. هدف‏ مصاحبه‏کنندگان ثبت تغییر و تحولات آموزشی در قبل از نقلاب و پس از آن بود. سپس به مهمترین اتفاقاتی که در گروه‏های آموزشی رخ داده است پرداخته می‏شد. نحوه انتخاب مدیر گروه، نحوه جذب اساتید، سفرهای مطالعاتی و بورسیه‏ها در گذشته از دیگر مداخل این طرح به شمار می‏روند.


دکتر غلامرضا ذات‏علیان از اساتید قدیمی دانشکده ادبیات نحوه جذب در دانشگاه را چنین بیان کرده است:


«دکتر متینی رئیس دانشکده ادبیات بود یک روز صبح زود ساعت شش خانه پدری بنده را در تهران پیدا کرده بودند متوجه نشدم چطور. منزل ما در حسین‏آباد پشت بی‏سیم بود که پهلوی می‏گفتند. تا ساعت ده صبح‏ که بنده را به وزارت علوم بردند و ابلاغ ما را گرفتند و بنده را به مشهد آورد. کار را شروع کردم و ادامه دادم تا سال‏های اخیر.»


وی در ادامه به نحوه اخراجش از دانشگاه اشاره دارد. «نمی‏دانم در زمان انقلاب روی چه حسابی همکاران بنده فکر می‏کردند که من مارکسیست هستم و بنده از دانشگاه‏ اخراج شدم ... »


ورود به مسائل سیاسی به خصوص جنبش‏های دانشجویی از دیگر مداخل این طرح است‏. آقای نقی لطفی از مدرسان گروه تاریخ دانشکده ادبیات در‏ مصاحبه‏ای مفصل به این موضوع پرداخت. وی از دکتر شریعتی به عنوان استادی که نقش مهمی در جنبش دانشجویی در دانشگاه مشهد داشته یاد می‏کند و در این باره چنین بیان می‏کند: «دکتر شریعتی اعتقاد داشت که ابتدا باید فکر را پرورش داد، آگاهی داد، تا آگاهی پیش نیاید قیام مسلحانه فایده ندارد. باید یک آگاهی جمعی پدیدار شود تا افراد بتوانند به عنوان دسته‏های پیش قراول حرکت کنند. آگاهی عمومی و پشتوانه مردمی باید باشد وگرنه به صورت حرکت و قیام فردی باقی می‏ماند... شریعتی پس از این که وارد بحث فرهنگی می‏شد وارد بحث رنسانس اسلامی می‏شد و مقولاتی که اگر بخواهیم تغییراتی ایجاد کنیم باید ایجاد فکر کنیم یعنی اندیشه یعنی تحول فکری، سیستم قبلی را رد کنیم و سیستم جدید بیاوریم تحت عنوان حکومت اسلامی با یک چارچوب خاص بعد این چارچوب را باز کنیم. مشخص کنیم که این حکومت چگونه پدید خواهد آمد. در ایده به چه صورت است و در عمل چگونه باید باشد. این‏ها را نظریه پردازی می‏گویند. کاری که تئوریسین می‏کند.


«دکتر از سال 1345 در دانشگاه مشغول تدریس بود بعد از بازگشت از فرانسه در سال 45 وارد گروه تاریخ شد و آنجا تدریس می‏کرد. به همین دلیل این سال‏ها دوره کوتاهی بود که شریعتی اندیشه‏ها و برداشت‏های خود را از حکومت اسلامی در کلاس‏ها و بحث‏ها و درس‏های دانشکده ادبیات ارائه می‏داد. خود به خود آن زمان دوران دشواری هم بود. به دلیل بسته شدن مطبوعات و فضای سیاسی و اختناق و خفقان زمینه فراهم بود که شریعتی در کلاس‏ها به تبلیغ بحث‏هایی در مورد اندیشه‏های حکومت اسلامی بپردازد به همین دلیل در انقلاب کنونی، مشهد مثل تبریز است در انقلاب مشروطه؛ یعنی مکتب انقلاب از مشهد نشأت گرفته که در دیگر شهرها نمی‏بینیم البته قم از جهت مذهبی و مرجعیت دینی سابقه داشت ولی فکر ارائه تغییر حکومت و ایجاد حکومت جدید به وسیله نیروهایی در مشهد اتفاق افتاد که آنها شناخته شده بودند و آن که به هر حال در مشهد بود که بعضی از اعضای سازمان‏های چریکی ظاهر شدند. شما وقتی مشهد را بررسی می‏کنید تنها کانون نشر حقایق اسلامی پدر دکتر شریعتی نیست که شریعتی میراث او را حمل و نمایندگی می‏کند بلکه سازمان‏های انقلابی و رادیکال در مشهد ظاهر شدند. همان سازمان مجاهدین و افرادی از گروه‏های چریکی بودند. به این دلیل فکر تحول سیاسی و دگرگونی انقلابی در مشهد بروز کرد توسط اندیشه‏های استاد با درس‏هایش در مورد تشیع و صفویه و حکومت اسلامی والان فرصت یافت که اندیشه‏های حکومت را با مباحثی که مطرح می‏کرد راه را باز کند.
 «یقیناً در همان زمان اندیشه‏هایی جز این هم وجود داشت اما شریعتی به عنوان یک متفکر اندیشمند با توجه به آشنایی که با جریان‏های فکری در جهان داشت در فرانسه که مهد دموکراسی بوده و حضورش در آنجا و وجود جنبش‏های ضداستعماری و ضدامپریالیستی تحت تأثیر قرار گرفت. وقتی به ایران آمد با علم و اطلاع از آنچه که باید تحت عنوان تغییرات سیاسی در ایران یاد کرد ابتدا زمینه ساز فکری شد مثل ولتر و روسو. او می‏دانست ابتدا باید تغییرات در فکر ایجاد شود و برای ایجاد انقلاب تدارکات ایدئولوژیک صورت گیرد. به همین دلیل به بازسازی اندیشه حکومت اسلامی پرداخت و می‏توان با استفاده از شرایط موجود تحول بخشید و فکر حکومت اسلامی در مراکز آکادمیک از مشهد آغاز شد و دعوت‏هایی که از طرف شهرهای دیگر از او به عمل می‏آمد باعث شد این اندیشه را هم در شهرهای دیگر ایجاد کند در تهران و تبریز و ...


سرانجام با رفتن و آمدن به حسینیه ارشاد می‏رفت که این موضوع به صورت عام تری مطرح شود و سخنرانی می‏کرد. گمان می‏کنم این زمان بود که بحث‏هایی در مورد مارکسیسم و یا اندیشه چپ در برابر بحث حکومت اسلامی مطرح بود. افکار دانشجویان به سمت جنبش دموکراتیک جلب شده بود. شریعتی در برابر این جریانهای سنتی از یک سو و جریانهای رادیکال از یک سو سعی کرد جریان اندیشه حکومت اسلامی را به صورت خارق العاده ای به جلو ببرد و در رد نظریات مارکسیسم کوشید و اعضای نیروهای چپ نشان داد که از حکومت اسلامی به وسیله تدارکات ایدئولوژیک قابلیت انطباق با شرایط موجود را دارد و این از زمان عقب نیست و دین می‏تواند خود را با زمان منطبق کند و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد... »


وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل آن از دیدگاه اساتید بخشی از مصاحبه‏های تاریخ شفاهی دانشگاه را تشکیل می‏دهند. هریک از اساتید و سایر گروه‏هایی که مورد مصاحبه قرار گرفتند در این باره مطالب و خاطراتی را بیان کرده اند. ریشه‏یابی وقایع، گروه‏های مبارز، نحوه شکل‏گیری راهپیمایی‏ها، اعتصابات، و دانشکده مقارن انقلاب، نقش اساتید و کارمندان دانشگاه در تحولات انقلاب اسلامی، رؤسای دانشگاه‏ بعد از انقلاب، انقلاب فرهنگی و اثرات آن، تأسیس جهاد دانشگاهی، مسئله جنگ و حضور در جبهه‏ها، شهدای دانشگاه، توسعه دانشکده، نحوه ایجاد مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، فعالیت‏های علمی، مجلات دانشگاهی، وضعیت رفاهی و... دیگر مطالب این مصاحبه‏ها را تشکیل می‏دهند.

 

مصاحبه کنندگان
در طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی تیمی سه نفره اقدام به مصاحبه با اساتید و کارمندان می‏کردند که اغلب مطلع و تجربه کافی در زمینه پژوهش، تاریخ شفاهی و تاریخ دانشگاه داشتند.‏ مصاحبه‏کنندگان با بررسی اسناد، کتاب‏ها و روزنامه‏ها و... اتفاقاتی که در دانشکده به وقوع پیوسته را یاداشت و در حین مصاحبه از‏ مصاحبه‏شوندگان جزئیات ماجرا را جویا می‏شدند.

 

پیاده‏سازی
پس از اینکه مصاحبه انجام می‏شد بلافاصله فایل‏های مصاحبه برای پیاده‏سازی به کارشناسی که در این زمینه آموزش مقدماتی را دیده بود داده می‏شد و عین مصاحبه پیاده می‏شد. در این طرح تلاش شده با استفاده از استانداردهایی که در سایر مراکز تاریخ شفاهی اعمال می‏شود الگو گرفته شود. هم زمان با پیاده‏سازی مصاحبه‏ها تایپ و اصلاحات اولیه بر روی آنها انجام می‏شد.

 

نتایج طرح
تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات در دو جلد تدوین نهایی شده است. جلد اول آن اختصاص به مطالبی و خاطراتی است که اساتید دانشگاه بیان کرده‏اند. و در جلد دوم از دیدگاه کارمندان و دانشجویان قدیمی و فعالان سیاسی نسبت به تاریخ شفاهی دانشگاه پرداخته شده است.


روش کار در این طرح برگرفته از مراکز تاریخ شفاهی بوده است یعنی‏ مصاحبه‏کنندگان علاوه بر مصاحبه اقدام به تهیه اسناد و عکس از‏ مصاحبه‏شوندگان می‏کردند. تهیه مستندات موجب شده تا در حال حاضر مجموعه‏ای غنی از عکس و اسناد به صورت دیجیتال بایگانی شود و برخی از این اسناد در تدوین مورد استناد قرار گیرند. بخش اندکی از مصاحبه‏های ثبت شده به خاطر بیان برخی از جنبه‏های زندگی شخصی در حال حاضر غیر قابل انتشار هستند.

غلامرضا آذری خاکستر



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2339
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.