شماره 166 | 18 تير 1393 | |
اسکاتلند من، بریتانیای ما
در حالی که مردم اسکاتلند قرار است روز 18 سپتامبر 2014 میلادی (27 شهریور 1393) در همه پرسی استقلال شرکت کنند و به این پرسش که «آیا اسکاتلند باید یک کشور مستقل شود؟»پاسخ آری یا نه بدهند، موضوع استقلال آن به یکی از مباحث جدی اروپا تبدیل شده است. اگرچه با گشايش پارلمان اسکاتلند در سال 1999 اين منطقه از آنچه بریتانیا نامیده میشود کمی مستقلتر شد اما همچنان بحث استقلال کامل اسکاتلند در محافل سیاسی مطرح است. به نظر میرسد انتشار کتاب خاطرات آقای گوردون براون (1) نخست وزیر سابق انگلیس که خود اسکاتلندی و فرزند یک کشیش است با عنوان «اسکاتلند من، بریتانیای ما» (2) که در مجموع خواستار عدم استقلال اسکاتلند و حفظ شرایط موجود شده است، نیز میتواند در همین راستا مورد ارزیابی قرار گیرد. در این کتاب 384 صفحهای، براون درباره مسئله استقلال اسکاتلند از انگلیس به طور مفصل بحث کرده و بر انجام اصطلاحات رادیکالی در این اتحاد تاکید کرده است.
وی در جایگاه کسانی که با جدایی اسکاتلند از انگلیس مخالف هستند، بحث خود را این گونه آغاز کرده است: «در صورت جدایی، کشور عزیزشان بریتانیا دیگر شکوه و عظمت خودش را نخواهد داشت و برای این که این زیبایی حفظ شود باید به طور سیاسی در کنار هم زندگی کنیم. ما میتوانیم از لحاظ سیاسی در پادشاهی متحده با هم زندگی کنیم. مردم بریتانیا برای جلوگیری از فروپاشی این اتحاد، باید اصلاحات رادیکالی انجام دهند و برای این کار نیاز به تدوین جدید قوانین مربوط به مشارکتهای ملی است. تقسیم منابع و قدرت در تمام بریتانیا یکی از راهکارهای عدم جدایی از بریتانیا است. براون در این کتاب تجربیات شخصی خود را از دوران جوانی در اسکاتلند نوشته که به عنوان نماینده منطقه «کارکالدی» و «گودن بیت» فعالیت داشته است.»
نخست وزیر سابق انگلیس اعتقاد دارد اين اثر در حقيقت حاصل يك دهه هشدارهای من درباره شرايط موجود است. در آينده نيز اين شرايط ادامه خواهد داشت و ما شاهد رشد كم اقتصادی و افزايش بيكاری خواهيم بود. بروان در کتابش مواضع «جورج ازبورن» وزير دارايی اين كشور را مبنی بر ترميم و بازسازی بحران اقتصادی انگليس را صریحاً رد میکند. نویسنده در کتابش كتاب به نقد شرايط حاكم بر انگليس پرداخته و بحرانهای اين كشور را به چالش كشيده و خاطرات متعددی را نقل کرده است.
به گفته وی انگلستان ما، دولتهای چند ملیتی همچون اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی را دربرگرفته و اجداد خانوادگی ما بیش از 300 سال با اتحاد در چنین فضایی زندگی کردهاند. وی مدعی است در دهه 1950 و 1960 نفوذ مذهب، آموزش و پرورش در شکل دادن هویت نامبردهنقش مهمی ایفا کرده است. وی در کتابش اصرار دارد نشان دهد اسکاتلند در کنار انگلیس، ولز و ایرلند شمالی قدرتمندتر و امنتر خواهند بود. فرزندان اسکاتلند شخصاً تغییرات چشمگیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از پنجاه سال گذشته و چشم انداز بسیار متفاوتی را شاهد بودهاند.
از دیدگاه وی همهپرسی نباید به عنوان یک جنگ بین اسکاتلند و انگلیس دیده شود. وی استدلال میکند، اسکاتلند میباید بخشی از انگلستان باقی بماند و ارتباط قوی با بریتانیا داشته باشد. پارلمانی قوی داشته باشد و همزمان اصلاحاتی را در قانون اساسی خود پیش ببرد و تعامل عمیقتری با جهان داشته باشد. اسکاتلند نه تنها نمیباید از بریتانیا جدا شود بلکه باید برادامه وضع موجود تلاش کند.
نتایج نظرسنجیها از روند صعودی حمایت از استقلال این منطقه از انگلیس حکایت دارد. نظرسنجی انجام شده توسط موسسه افکارسنجی «آی سی ام» نشان میدهد حمایت از استقلال اسکاتلند از 32 درصد در ماه سپتامبر 2013 به 37 درصد در ماه ژانویه 2014 افزایش یافته است. مخالفت با استقلال نیز در همین دوره زمانی در میان رأی دهندگان اسکاتلندی از 49 درصد به 44 درصد کاهش یافته است. نظرسنجی دیگری که توسط موسسه «تی ان اس» انجام گرفته نیز نشان میدهد که تعداد حامیان استقلال از 26 درصد در اواخر سال 2013 میلادی به حدود 29 درصد در اوایل سال 2014 میلادی افزایش یافته است. براساس نتایج این نظرسنجی، حدود 29 درصد از مردم اسکاتلند هم هنوز در مورد همهپرسی استقلال به تصمیم قطعی نرسیدهاند.
پادشاهی متحده بریتانیا در سال 1707 میلادی با امضای قراردادی میان دو پادشاهی اسکاتلند و انگلیس به طور رسمی تأسیس شد و از آن زمان تاکنون این دو منطقه تشکیل دهنده اصلی کشور بریتانیا بودهاند. بعدها و با استقلال جمهوری ایرلند از انگلیس در دهه 1920، دولت مرکزی انگلیس منطقه ایرلند شمالی را تحت حاکمیت خود نگهداشت و با استفاده از نیروی نظامی اجازه نداد این منطقه به جمهوری ایرلند بپیوندد.
منطقه انگلیس که بزرگترین و پرجمعیتترین منطقه تشکیل دهنده کشور بریتانیا است بطور سنتی سلطه سیاسی و اقتصادی خود را بر سه منطقه دیگر حفظ کرده و همین سلطه باعث شده تا ساکنان اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی برای کسب استقلال و یا حداقل خودمختاری تلاش و مبارزه کنند. این تلاشها در نهایت در اواخر قرن بیستم باعث شد که دولت مرکزی انگلیس بتدریج برخی از اختیارات را به دستگاههای محلی واگذار کند که اوج این واگذاری اختیارات به تأسیس پارلمان محلی اسکاتلند در سال 1999 مربوط میشود. این خودمختاری نسبی باعث گردید که مردم اسکاتلند کنترل امور داخلی خود را در بخشهای آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، حمل و نقل و ارتباطات و امور قضایی در اختیار بگیرند. اسکاتلند فاقد نهادهایی نظیر وزارت دفاع، وزارت خارجه و بانک مرکزی است.
اسکاتلند که بخش شمالی جزیره بریتانیا را تشکیل میدهد، پس از انگلیس دومین منطقه وسیع تشکیل دهنده بریتانیا است. این منطقه حدود 5/5 میلیون نفر جمعیت دارد و با توجه به استقرار پایگاههای اصلی زیردریاییهای هستهای انگلیس در آن از نظر راهبردی از اهمیت ویژهای برخوردار است. اهمیت اقتصادی منطقه اسکاتلند برای بریتانیا نیز به ویژه پس از کشف منابع نفت و گاز در دریای شمال در دهه 1970، دو چندان شد و همین رویداد نیز باعث شد مردم منطقه اسکاتلند موضوع کسب استقلال از دولت مرکزی را با جدیت بیشتری پیگیری کنند چرا که معتقدند اسکاتلند تاکنون سهم عادلانهای از درآمدهای نفتی دریای شمال دریافت نکرده است.
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2281 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |