شماره 155    |    27 فروردين 1393



نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم- ۹

آیت‎الله بروجردی(ره): از مرجعیت تا ریاست حوزة علمیة قم

سیدحسین در ماه صفر 1292 هـ. ق در بروجرد به دنیا آمد. از لحاظ نسب به خاندان معروف طباطبایی تعلق داشت که نسب این خاندان به امام حسن (ع) می‎رسد. حسین از هفت سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخت. او بعد از کسب مقدمات علوم دینی در بروجرد عازم اصفهان شد. حوزة علمیة آن شهر در آن دوران جایگاه نخست علمی را در کشور داشت. سیدحسین از محضر علمای برجستة آن حوزه سیدمحمدباقر درچه‎ای، ابوالمعالی کلباسی، ملامحمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی بهره جست. سپس بعد از نه سال اقامت در اصفهان عازم حوزة بنام جهان تشیع یعنی نجف اشرف شد. او در این شهر مورد توجه ویژة آخوند خراسانی مرجع وقت شیعیان و ریاست حوزة نجف قرار گرفت. هم‎زمان ضمن بهره گرفتن از محضر اساتید برجسته چون شیخ‎الشریعه اصفهانی و سیدمحمدکاظم یزدی به تدریس پرداخت. او بعد از هشت سال تحصیل در نجف به بروجرد مراجعت کرد که البته اجازه‎نامة اجتهادی آخوند خراسانی را به همراه داشت.[1] در این اجازه‎نامه آخوند برای شاگردش القابی به کار برده بود که بر اعلمیت ایشان صحه می‎گذاشت.[2]
به هر حال آیت‎الله بروجردی بعد از بازگشت به زادگاه خویش ادارة حوزه و امورات دینی اهالی را به عهده گرفت و مدت سی و سه سال به تربیت شاگردان در این شهر همت گماشت. در طول همین سال‎ها مسافرت‎های متعددی نیز به مشهد، قم و مکه برای ادای فریضة حج انجام داد. در سفر اخیر بعد از دیدار با استادان خود چون اصفهانی و نایینی عازم ایران شد که در مرز قصر شیرین از سوی یگان مرزی دستگیر و به تهران منتقل گردید. اما مدت کوتاهی بعد به توصیة شخص رضاشاه آزاد و بعد از چند ماه اقامت در مشهد مجدداً در سال 1307 ش. عازم بروجرد شد.
از همین سال‎ها به تدریج مرجعیت وی بر سر زبان‎ها افتاد. صرف نظر از شرایط احراز مرجعیت، رحلت دو تن از مراجع تقلید غرب کشور آیت‎الله شیخ‎ محمدرضا دزفولی در سال 1312 ش. و شیخ حسین نجفی بروجردی در سال 1313 ش. باعث شد که مرجعیت دینی آن منطقه به عهدة ایشان قرار گیرد. البته مرجعیت تامة شیعیان در این دوران در اختیار آیت‎الله سیدابوالحسن اصفهانی ریاست حوزة علمیة نجف قرار داشت.
در این سال‎ها به تدریج شهرت و آوازة آیت‎الله بروجردی گسترش یافت به گونه‎ای که برخی از بزرگان حوزة علمیة قم برای دیدار و بهرة علمی از ایشان به بروجرد عزیمت نمودند تا این‎که در سال 1315 ش. با رحلت آیت‎الله شیخ عبدالکریم حائری  ـ مؤسس حوزة علمیة قم ـ جمعی از بزرگان حوزه جلسه‎ای تشکیل داده و در صدد دعوت رسمی از ایشان برای اقامت در قم و تصدی ریاست حوزة قم برآمدند که بنا بر موقعیت زمانی یعنی اوج اقتدار و سلطة رضاشاه بر نهادهای مذهبی مورد اجابت آیت‎الله قرار نگرفت.[3]
از خاطرات پراکنده چنین برمی‎آید که این دعوت طی قریب یک دهه چندین بار تکرار شده است، ولی هر بار بنا بر ملاحظات سیاسی و به خصوص ارادت شدید اهالی و عشایر لر منطقه به ایشان این درخواست‎ها بی‎نتیجه مانده است. دکتر مهدی حائری یزدی فرزند مؤسس حوزة قم در خاطراتش به یکی از مأموریت‎هایش از جانب علمای قم برای دعوت آیت‎اله بروجردی اشاره کرده که مورد اجابت قرار نگرفته است.[4]
به هر حال ادارة حوزة قم بعد از رحلت شیخ عبدالکریم به عهدة سه تن از عالمان برجسته معروف به مراجع ثلاث؛ آیات صدرالدین صدر، محمدتقی خوانساری و سیدمحمد حجت قرار گرفت. پر واضح است که صرف نظر از فشارهای حکومتی اواخر دورة رضاشاه، پراکندگی ادارة امور حوزه در این دوره جایگاه مرجعیت و حوزة قم را تحت‎الشعاع قرار داد. لذا تکاپوهای علمای دلسوزی چون آیت‎الله خمینی مدرس وقت حوزه برای حل این معضل هرگز متوقف نشد. تا این‎که آیت‎الله بروجردی دچار بیماری سختی شد که امکان معالجة آن فقط در تهران میسر بود. علمای مذکور از این فرصت بهره جسته و برای اقامت آیت‎الله در قم به فعالیت پرداختند. آنان به ملاقات آیت‎الله در بیمارستان فیروزآبادی شتافتند.[5] بنا بر قولی از سیداحمد خمینی امام در چنین ایامی گاه تا پنجاه نامه برای علمای شهرستان‎ها می‎نوشت که آنان را ترغیب به درخواست از بروجردی برای اقامت در قم نمایند.[6] بالاخره این تکاپوها به نتیجه رسید و ایشان در اواخر سال 1323 طی استقبال باشکوهی وارد قم شد و یکی دو سال بعد با رحلت آیات عظام سیدابوالحسن اصفهانی و حاج آقا حسین قمی عملاً مرجعیت شیعیان را نیز به عهده گرفت.


منابع و مآخذ
1. محمدحسین منظورالاجداد، مرجعیت در عرصة اجتماع و سیاست (اسناد وگزارش‎هایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی 1292ـ1329 ش.)، تهران، شیرازه، 1379، صص 404ـ403.
2. مجتبی احمدی و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه‎های ویژة مجلة حوزه با شاگردان آیت‎الله بروجردی)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیة قم، 1379، سخن آیت‎اله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، ص 33.
3. همان، سخن آیت‎الله سیدجعفر احمدی، ص 85.
4. مهدی حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، کتاب نادر، 1380، صص 62ـ61.
5. حسین بدلا، هفتاد سال خاطره از آیت‎الله سیدحسین بدلا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص، 146ـ144.
6. دلیل آفتاب: خاطرات یادگار امام، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، ص 60.

رحیم روح بخش
 roohbakhsh1965@yahoo.com



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2178
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.