شماره 154    |    20 فروردين 1393



تاریخ و زبان‌های تاریخ در مصاحبه تاریخ شفاهی-1

کارگاه تاریخ شفاهیِ دانشگاه ویت‌واترسند در ژوهانسوبرگ؛(1)
ششم تا دهم فوریة 1990
موضوع: ساختار و تجربه در شکل‌گیری آپارتاید

 

 

 

 

 

تاریخ و زبان‌های تاریخ در مصاحبة تاریخ شفاهی:
چه کسی پرسش‌های چه کسی را پاسخ می‌دهد و چرا؟

«این امر در مورد رسانه‌ها نیز صدق می‌کند: آنها حرف می‌زنند، یا چیزی در فضای رسانه‌ای گفته می‌شود، اما به نحوی که احتمال واکنش از هر نقطه‌ای را از بین ببرد. به همین علت است که انقلاب در این حوزه-یا به عبارت بهتر و در یک کلام، انقلاب در همه جا- منحصراً با میدان دادن به امکان بروز واکنش تحقق می‌یابد. با این وجود، حتی پیش‌فرضِ وقوع چنین احتمال ساده‌ای نیز مستلزم ریشه‌کنیِ ساختار کنونی رسانه‌ها و بنیاد مجدد آن بر طرحی نو است.»

ژان بودریا،(2)  «برای نقد اقتصاد سیاسی نشانه‌ها»،(3)  صفحة 170

 

آنچه که در مصاحبة تاریخ شفاهی به حوزة خاطره، شعور و معنا مربوط می‌شود ضرورتاً به دو موضوعِ به هم‌پیوستة روش‌شناختی می‌پردازد: نخست به نقش مورخ/مصاحبه‌گر در خلق سندی که تفسیرش را نیز از خودِ او می‌طلبند، و سپس به خلق آن سند در چارچوب یک فضای تاریخی و اجتماعی خاص و در بطن یک سنت تاریخی خاص (گریل-Grele- 1985، Chlv؛ فریش- Frisch- 1979؛ فرایدلَندر-Friedlander- 1975؛ پاسِرینی-Passerini-1984؛ شراگر-Schrager-1983؛ پورتِلی-Portelli-1981). تحلیل‌هایی از این دست اکثراً بر این نکته انگشت گذاشته‌اند که تاریخ شفاهی در فراکرد خود قادر است تصورات ما از وظیفة سنتی مورخ را تغییر دهد، اما بسیاری از ما نیز زبان در کام گرفته و نمی‌گوییم که «گفتمان رشته‌ای»(4)  ما، مفروضات و همچنین متن وقوع آن چگونه فرایند مذکور را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به خودمان می‌گوییم که باید نقشه این منطقه را ترسیم کنیم؛ همان منطقه‌ای که خانم آلیس هریس(5)  در صفحة 7-6 کتاب خود موسوم به«پاکت‌های صوت»(6)  در توصیفش می‌گوید:«خاطره، اسطوره، ایدئولوژی، زبان و معرفت تاریخی(7)  در این منطقه در یک گشتار(8)  دیالکتیکیِ کلمه با هم تعامل نموده و آن را به یک مصنوع تاریخی مبدل می‌سازند». با این وجود، غافل بوده‌ایم که گفتمان تخصصی خودِ‌ ما چگونه ممکن است الگوی چنین نقشه‌ای را ارائه دهد.


بنا بر این، آثارِ مبتنی بر تاریخ شفاهی، با وجود درخشندگیِ خیره‌کننده‌شان، مدام بین قطب‌های دو نیروی قوی تغییر جهت داده‌اند: یکی پوپولیسم شورانگیزی که مورخ را در میدان خود به بهانة گشودن قفل صدای «مردم» ناپدید می‌کند و دیگری تصور سنتی از تاریخ‌نگاریِ «عینی» که مورخ/مؤلف را در موقعیت ممتازی می‌نشاند و وی را مفسر تحلیل‌ها و تفسیرهای مصاحبه‌شوندگانش می‌شناسد. کتاب «همة خطرات خدا»(9)  به قلم تئودور روزِنگارتِن(10)  (1974) مصداق قطب نخست است وکتاب «همچون یک خانواده: شکل‌گیری دنیای کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی جنوب»(11)  نوشتة ژاکلین هال(12)  و همکارانش (1988) از مصادیق قطب دوم به شمار می‌آید. این دو کتاب به وضوح نظر مثبتی نسبت به تکانه‌های دموکراتیک فرایند تاریخ شفاهی دارند. بین شرکت‌کنندگان در مصاحبه‌ها نوعی تعامل پنهان به وقوع می‌پیوندد که تکانة دموکراتیک مذکور را به واقعیت مبدل می‌سازد، اما دو اثر یادشده در آشکارسازی این تعامل کوتاهی کرده‌اند. لذا آن دسته از مفروضات متدولوژیکی و رویه‌های حرفه‌ای که انگیزه‌های دموکراتیک در آنها کمتر است در هیچ یک از این دو کتاب با چالش مواجه نمی‌شوند. نحوة بازنماییِ تعاملِ پژوهشگر میدانی با روایتگرانش مشکلی است که صرفاً محدود به مصاحبة تاریخ شفاهی نمی‌شود (گلاسی-Glassie-1985؛ کلیفورد و مارکوس-Clifford and Marcus-1986؛ تِدلاک-Tedlock-1979؛ کاپلان-Caplan-1988) اما هر گاه در مناظرات سنتیِ رایج در حرفة تاریخ در باب «موضوعات عینی» تاریخی و شیوة استفاده از نگرش‌های سنتی مذکور برای پاسخ به سؤالات مطروحه از سوی جنبش‌های دهه شصت میلادی، به مسئلة بازنمایی می‌رسیم معنای فرهنگی خاصی بر آن بار می‌شود؛ خصوصاً سؤالات جنبش حقوق مدنی و جنبش زنان دربارة مفروضات آن نوع تاریخ که قشری از مردم را نادیده گرفته است. در اینجا منظورمان مردمی است که گروه خونیِ گذشته‌شان با گروه خونی گفتمان صاحبان قدرت به هیچ وجه همخوانی ندارد. برای گشایش راه ورود به چنین گفتمانی ابتدا باید در مقام مورخ بدانیم و بفهمیم که چه قیودات و محدودیت‌هایی پیش روی ماست.


در جایی پیشنهاد دادم (1975) که مصاحبة تاریخ شفاهی را نوعی «روایت مکالمه‌ای»(13)  فرض کنیم؛ به عبارتی فرآورده‌ای که با تلاش مشترک مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده تولید می‌شود و حاوی دسته‌ای از ساختارهای به هم‌پیوسته است که آن را واجد تعریف «موضوع مطالعه» می‌نماید. نخستین دسته از ساختارهای به هم‌پیوستة مذکور را ساختار ادبی، دستوری یا زبان‌شناختی می‌گویند که کلمات (نشانه‌ها)(14)  را به هم متصل می‌سازد. دومین دسته را روابطی تشکیل می‌دهد که بین مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده و در موقعیت مصاحبه ایجاد می‌شود، یعنی ساختار اجتماعی مصاحبه. سومین دسته را ساختار ایدئولوژیکی روایت تاریخی می‌گویند. در روند مکالمة مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده و مکالمه‌شان با سنت‌های تاریخی و فرهنگیِ حاکم بر باورهای‌شان که با آنها و به وسیلة آنها سخن می‌گویند، ساختار ایدئولوژیکی پدیدار می‌شود. به واسطة سومین دسته از روابط است که حوزة سیاسیِ مصاحبه بر ما عیان می‌گردد. فراموش نکنیم که هر مصاحبه‌ای از یک حوزه سیاسی تغذیه می‌شود که خانم کریستین لانگ‌لیِه(15)  از آن به «کردار سیاسی»(16)  روایتِ شخصی تعبیر می‌نماید. (1989) طبق نظر لانگ‌لیِه:
همه روایت‌های شخصی از نوعی کارکرد سیاسی برخوردارند بدین معنا که هر یک از آنها دنیا را از نگاه و منظر متفاوتی می‌‌بیند و در این به اصطلاح جهان‌بینی، چه محتوای سیاسی خود را به صراحت و یا به تلویح بیان کنند، منافع (نقل‌ها و معانی) مشخصی را بر منافع دیگری ارجح می‌شمارند. کشف ایدئولوژی پنهان در روایت‌های شخصی مستلزم تجزیه و تحلیل ژرف‌ساخت(17)  و معانی روایت در چارچوب حوزة گفتمانی متون و مصاحبه‌شوندگان متعدد است...


در فرایند بیان روایات شخصی که دگرگونی معانی رخ می‌دهد ممکن است معانی غالب مورد تأئید قرار گیرند و یا در برابر آنها مقاومت صورت گیرد. نقل تجربه‌های شخصی اصولاً از قدرت محدودکننده یا گسترش‌دهنده برخوردار است از این رو در تجزیه و تحلیل چنین قدرتی به جای توجه به متن فارغ از موقعیت، یا توجه به روایت در خارج از چارچوب گفتمانی، باید سیاست عملکرد متعین و مجسم آنها را مد نظر قرار دهیم. (ص 271)


نظریه‌ای که ایدئولوژی را «نظام معناییِ ساختاریافته توسط اجتماع»(18)  (گیرتس-Geertz-1964) و «جانبداری از گروه‌هایی که در یک حیات اجتماعیِ از هم‌گسسته به میدان نبرد آمده‌اند» معنا می‌کند به ما امکان می‌دهد تا روایت را در موقعیت متنی نیروهای اجتماعی بزرگ‌تری جای دهیم. به اعتقاد لانگ‌لیِه: بدین وسیله می‌توان عمل سیاسیِ روایت را به پدیده‌ای که جیمزسون(19)  از آن به «افق نامحدود خوانش و تفسیر» یاد می‌کند و یا به «حوزة گفتمانی» طبق تعریف فوکو(20)  مرتبط ساخت. گفتمان در این معنا... «صرفاً ریختن دانش در یک قالب مشخص نیست، بلکه مهار و دستکاری دانش، شهروندان، و نهایتاً دولت است؛ هر چند فوکو از بیان چنین معنایی طفره می‌رود.» (ادوارد سعید، 1983، ص 188) «گفتمان در چنین موقعیتی به طور همزمان هم موضوع منازعه است و هم ابزار مدیریت منازعه.» (ص 216)


روایت‌های شخصی، که مصاحبة تاریخ شفاهی نیز در ذیل آنها تعریف می‌شود، فرصتی است برای جدال بر سر معنا، شکل‌گیری هویت،(21) و تسلط بر تفسیر؛ از همین روست که ریشة عمیقی در ایدئولوژی‌ها دارند. گروه‌های منفعت‌جو،(22)  طبقات اجتماعی و فرقه‌ها دنیا را مطابق ایدئولوژی مطلوب خود معرفی می‌کنند، لذا ایدئولوژی‌ها بسته به شعور جمعی(23)  نمایندگان‌شان دائماً با هم در ستیزه‌اند. از این مسیر با بررسی موقعیت مصاحبه، که عرصه‌ای برای کشمکش تفسیر‌ها و همچنین ایدئولوژی‌هاست، چند و چون دستکاری یا تحریف کردار سیاسی تاریخ بر ما روشن می‌شود. واقعِ امر این است که مصاحبة تاریخ شفاهی در اکثر موارد تکمیل می‌شود. جدال پنهان در ذات این وضعیت به گونه‌ای مدیریت می‌شود که رضایت دو طرف مدعا کم و بیش به دست آید. از تکمیل مصاحبه می‌توان فهمید که طرفین مصاحبه، به رغم تلاش برای انتسابِ معانیِ مورد نظر خود به جنبه‌های مختلف روایت، یا جدال بر سر اختیار تفسیر آن، احساس می‌کنند که مکالمه‌شان با یکدیگر و مکالمه‌شان برای ثبت در تاریخ به آنان امکان می‌دهد تا اِعمال اختیار بر تفسیر را مشروعیت بخشیده و معانی غالب خود را به کرسی بنشانند یا در برابر معانی یکدیگر مقاومت کنند.


موقعیتی که چنین تنشی را به سادگی مدیریت کند، یا به عبارتی موقعیتی که به یکی از طرفین (مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده) اجازه دهد تا دیگری را مغلوب نماید و کشمکشی بر سر تفسیر به وجود نیاید، به دلایلی که در جای دیگری ذکر شده‌اند (گریل، 1985، Ch. VIII)، مکالمه‌ای ناقص را رقم می‌زند به نحوی که از داد و ستدِ منجر به عکس‌العمل تهی است و به هیچ یک اجازه نمی‌دهد تا حق خود را در به چالش کشیدن ذهنیت تفسیر طرف مقابل اِعمال نماید؛ نتیجه‌اش این می‌شود که ایدئولوژی طرف مقابل لوث می‌شود(24) . برای کشف نحوة پدیدار شدن کردار سیاسی در مصاحبه باید مصاحبه را از منظری بنگریم که به کشمکشِ ذاتیِ جاری و ساری در چنین موقعیت‌هایی نیز توجه داشته باشد و آن را به شیوه‌های ساخت معنا از طریق همان کشمکش، متصل سازد.


 1- University of the Witwatersand, Juhanesburg; HISTORY WORKSHOP
 2-Jean Baudrillard
 3-For a Critique of the Political Economy of the Sign
 4-disciplinary discourse
 5-Alice Harris
 6-Envelopes of Sound
 7-historical cognition
 8-transformation
 9-All God’s Dangers
 10-Theodore Rosengarten
 11-Like A Family: The Making of A Southern Cotton Mill World
 12-Jacquelyn Hall et. al
 13-conversational narrative
 14-signs
 15-Kristin Langellier
 16-political praxis
 17-deep structure
 18-socially-structured system of meaning
 19-Jameson 
 20-Foucault
 21-identity formation
 22-interests
 23-group consciousness

۲۴ -چنین مستفاد می‌شود که در گفتگوی مورخانه از طریق مصاحبة تاریخ شفاهی، مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده هر دو مشارکت و تعامل بالفعل دارند. نه چنین است که مصاحبه‌گر فاعل شناسا(subject) باشد و مصاحبه‌شونده موضوع شناسایی(object). در واقع چنین نیست که مصاحبه‌گر در شکل‌دهی فرآوردة نهایی از مصاحبه‌شونده به مثابة یک شیء استفاده نماید. اگر مصاحبه‌گر یا مصاحبه‌شونده تحت اقتدار روحی، تسلط فکری و ... ایدئولوژی خود را بر طرف مقابل تحمیل کرد، او را به شیء تبدیل کرده است که در دست خود قابلیت بازی خوردن و تغییر شکل پیدا کرده است. در این صورت، طرف مغلوب تبدیل به شیء شده است.(مترجم)
reify-در فرآيند ارتباط، پنج عنصر و ركن وجود دارد كه يكي از آن عناصر، وسيله ارتباطي است و پيرامون وسيله، پيام و گردونه‌ ارتباط سه مطلب قابل بررسي است: يكي بحث تأثير وسيله و حدود آن، دوم فن‌سالاري و سوم شيءسروري. دكتر ساروخاني در مورد شيءسروري در كتاب جامعه‌شناسي ارتباطات چنين مي‌نويسد:«اين عارضه وقتي رخ مي‌دهد كه اشياء، تعيين كننده‌ ارزش‌ها باشند و انسان ارزش خود را از شيء يا وسيله‌اي كه مالك آن مي‌باشد يا در اختيار او مي‌باشد، مي‌گيرد. در اين شرائط، حجم و مدل اتومبيل يك فرد است كه شخصيت اجتماعي او را رقم مي‌زند. در اين حالت يعني زماني كه اشياء حاكم بر انسان‌ها باشند و در چنين جامعه‌اي طرز فكر و نحوه نگرش آنها به دنيا و جهان، اينگونه باشد كه اشياء، حاكم بر شأن و منزلت انسان‌ها هستند، با ورود يك وسيله ارتباطي مثل تلويزيون، راديو، يا مجلات و روزنامه‌هاي رنگارنگ و پرزرق و برق به خانه‌اي در شهر يا روستا، ساكنان آن با ديدن آگهي‌هاي آن‌چناني از خود بي خود مي‌شوند و تعادل و نظم زندگي‌شان به هم مي‌خورد چون وسائل ارتباطي نيازي خاص را آفريده‌اند و خلق كرده‌اند و شيء يا كالائي را چنان در ذهن انسان‌ها وارد نموده‌اند كه موجبات ايذاي آنان و از بين بردن تعادل و آرامش در زندگي انسان‌ها شده است. به دنبال اين اتفاق، اخلاق انساني سستي گرفته و هزينه بر درآمد آن‌چنان سبقت مي‌گيرد كه فرد مجبور است درآمد احتماليِ حاصل از كار سال‌هاي آتي خود را به فروش رسانده و به زندگي اقساطي خو بگيرد. اين فرآيند مفهومش جز اسارت انسان در برابر شيء يا كالا و به طور كلي ساخته‌هايش نمي‌باشد و راه خلاصي از اين بيماري را نويسنده، رشد آگاهي انسان‌ها دانسته است. در تبيين نظر او بايد بگوئيم كه او به حق تشخيص داده است زيرا اولاً رسانه‌ها آنقدر قدرتمند شده‌اند كه قادر مي‌باشند در ميان جوامع انساني نياز كاذب ايجاد نمايند و ثانياً جوامعي هستند كه ارزش انسان را با كالاي در خدمت او بسنجند. اما شيءسروري حالتي غالب نيست و كليّت ندارد و مخصوص جوامع و شرائطي خاص است، مخصوص جوامعي است كه از ضعف فرهنگ و جهان‌بيني‌هاي ديني نادرست و عدم نگرش صحيح رنج می‌برند و به ماده‌گرائي رو آورده‌اند. در جامعه‌ خود اگر نگاه گذرائي داشته باشيم مي‌بينيم كه رسانه‌ها به جهت تأمين هزينه‌هاي خود براي حفظ حيات و تداوم آن، درست يا نادرست به اين سو رفته‌اند؛ اما چه كساني از اين تبليغات بيشتر متأثر مي‌شوند؟ جواب مشخص است كودكان و كساني كه هويت خود را فراموش كرده‌اند يا اساساً بي‌هويت بوده‌اند در معرض تأثير اولين تشعشعات تبليغاتي قرار مي‌گيرند. آنهایی زودتر تأثير مي‌پذيرند كه به لحاظ بنيه‌هاي فرهنگي و اعتقادي، پوچ يا ضعيف مي‌باشند. در مورد حاكميت اشياء هم وضع بدين منوال است. كساني به انسان به مقدار ارزش خودرو، مسكن و... او مي‌نگرند كه به ضعف فرهنگ و بينش‌هاي ديني ناصحيح دچارند و اساساً حالت حاكميت اشياء زائيده چنين شرائطي مي‌باشد، آنانكه معتقد و متدين هستند در مقابل خراوري از زر و سيم خود را نمي‌بازند و هيچگاه انسان را با آنها در يك حد قرار نمي‌دهند. اما بايد اين نكته را هم مدنظر قرار داد كه تمامي مصارف ممكن نيست صددرصد عقلاني باشد بخصوص در اين عصر و محتمل است در جوامع مترقي فرهنگي هم مصرف كاذبي بر اثر تبليغات مكرر و رنگين رسانه‌ها اتفاق بيفتد كه آن اجتناب‌ناپذير است و با آن موارد نسبتاً محدود توان مقابله نمي‌باشد.- همچنین «لوث شدن»

ادامه دارد...

نویسنده: رونالد گریل
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2170
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.