شماره 152 | 14 اسفند 1392 | |
داستانها و تاريخ در مورد غذاهاي جنوب آمریکا به اندازه خود اين غذاها، رنگارنگ و متنوع است. اتحاديه غذايي جنوب،[1] داستانهايي را از سراسر منطقه جمع آوري کرده و شرکت همه طبقات اجتماعي، نژادها و قوميتها را در اين روش آشپزي غذاهاي جنوبي گرامي ميدارد.
سارا وود،[2] در ويلمينگتون[3]کاروليناي شمالي به عنوان تاریخنگار شفاهي مشغول به کار است. روزنامه ديلي تارهيل[4] پاي صحبتهاي وود نشست تا در مورد تحقيقات و آنچه به وسيله کار در جنوب آموخته است، اطلاعات بيشتري کسب کنیم.
ديلي تارهيل: کار يک تاریخنگار شفاهي چيست؟
سارا وود: فکر ميکنم تاریخنگار شفاهي کسي است که تاریخ را از زبان افراد، ثبت میکند. ميتوان همه تحقيقات و همه کتب درسي را مطالعه کرد ولي تاريخ شفاهي، مشاهده شخصي از تاريخ است. اساساً در حکم جمعآوري تجربه افراد و داستانها و خاطرات آنها از اينکه چه اتفاقي افتاده و چه چيزي ديدهاند و احساسشان در مورد آن چه بوده است. فکر ميکنم اين قطعهاي بسيار پيچيده از پازل تاريخ است. تاريخ شفاهي در اطراف ما در جريان است، و شامل نشانه يا خواندن مقاله خاصي نيست بلکه بايد از ديگران سوال کرد که «شما چه چيزي ديديد؟ چه حسي داشتيد؟ چطور اين اتفاق افتاد و چرا؟»
فکر ميکنم آنچه تاریخنگاران شفاهي انجام ميدهند بسيار جالب است زیرا با افراد زيادي هم صحبت ميشوند و اين خيلي زيباست. تاریخنگار در حال جمعآوري يک تجريه جمعي نيست، بلکه تجربه يک فرد را ثبت ميکند و سپس به سراغ فردي ديگر ميرود و در مورد تجربه او اطلاعات کسب ميکند. اين کار را دوست دارم زيرا داراي وجوه مختلفي است.
ديلي تارهيل: چطور از فردي ميخواهيد که ماجرايي جالب را برايتان تعريف کند؟
سارا وود: ميتوانيم فهرست سؤالات خودمان را در مورد آنچه ميخواهيم در مصاحبه بدانيم، داشته باشيم. ولي هميشه نميتوان بر آن سؤالات تکيه کرد، زيرا وضعيت در طول مصاحبه تغييرپذير است. وقتي که دوره کارآموزي را در اتحاديه غذاهاي جنوبي ميگذراندم، آنها مستندات شفاهي زيادي در مورد مهمانيهاي عصرانه جمعآوري کرده بودند.
اتحاديه غذاهاي جنوبي يک پادکست به نام اوکراکست[5] دارد که فايلهاي صوتي و مصاحبه هاي قديمي از سالهاي قبل را جمعآوري کرده و محتوياتش را دوباره بازيابي ميکنند تا افراد بتوانند اين ماجراها بشنوند. در هنگامي که براي تهيه گزارش «زنان و غذا» آماده ميشديم، يکي از اولين کارهاي من اين بود که رونوشتهايي را از تمام مصاحبه هايي که با زنان در ميهمانيهاي عصرانه انجام شده بود، تهيه کنم. بايد به برخي متون نوشته شده توسط افرادي که از اين ماجراها گزارش تهيه کرده بودند مراجعه ميکردم و بعضي اوقات در پاسخ برخی سؤالها، تنها يک بله يا نه نوشته شده بود. حتي برخي از آنها سؤالاتي نبودند که بتوان با بله يا نه به آنها جواب داد، سؤالاتي که با چگونه و يا چرا شروع ميشدند نيز جوابهاي بله يا نه داشتند. پس بايد با صبر و حوصله نشست و سعي کرد که از زبان فرد مصاحبهشونده، ماجرايي که مدنظر گزارشگر است، بيرون کشيد. اين مصاحبه خاص نيز به همين شکل انجام شده است. شخص گزارشگر در مورد ماجرايي خاص، سؤال ميپرسد، مثلاً در مورد اين ماجرا برايم توضيح دهيد. مصاحبه در ابتدا آرام پيش ميرود ولي نهايتاً شخص مصاحبهشونده، راه ميافتد و داستان زيبايي شکل ميگيرد.
پس بايد موردي را پيدا کرد،که افراد علاقمند به صحبت در مورد آن باشند. قسمت جالب ماجرا در مورد جنوب نيز همين است. فکر ميکنم بيل فريس[6] (استاد تاريخ دانشگاه کاروليناي شمالي و مدير ارشد وابسته به مرکز مطالعات جنوب آمريکا) وقتي که ميگويد «تاريخ، پاسخي به سؤالات شماست»، کاملاً به همين مساله اشاره ميکند.
ديلي تارهيل: چه چيزي باعث ميشود که افراد ماجراهايشان را در مورد غذا، با شما در میان بگذارند؟
سارا وود: ميتوانم مثالي را از ثبت یکی از تاريخهاي شفاهي برايتان نقل کنم. طرحي در مورد کشاورزي زنان در آتلانتا و اطراف آن، انجام ميدادم .. زني به نام جني جکسون[7] وجود داشت که در مزرعه بزرگ شده بود. پدر و مادرش به منطقه پاين مانتين[8] که حدوداً يک ساعت و ربع تا جنوب آتلانتا فاصله دارد، نقل مکان کرده بودند ... او تصميم گرفت کشاورزي کند چون هميشه ميخواسته روي زمين کار کند. بنابراين تصميمش را عملي کرده و با شوهرش برگشته بود و مزرعهاي کوچک و بسيار متنوع ايجاد کرده بود.
در مورد بزرگ شدن در اين محل خاص از او سؤال کردم زيرا يکي از معدود افراد مورد مصاحبه من بود که در تمام طول عمرش با زمين سر و کار داشته .. در مورد تجربياتش در هنگام رشد در آن محل پرسيدم و صحبتهايمان در مورد کشاورزي بود که ادامه صحبت به سمت به ارث رسيدن ظرف بيسکوييتهاي پدربزرگش کشيده شد که هميشه در آن بيسکوييت درست ميکرده است. سپس او در ادامه صحبتهایش، توضيح داد که دستهاي پدربزرگش موقع درست کردن بيسکوييت چطور به نظر ميآمدند و از چه موادي براي درست کردن بيسکوييت استفاده ميکرد و آن بيسکوييتها در صبحهاي شنبه وقتي همه خانواده دور هم مينشستند، چقدر پر اهمیت بود. خيلي جالب بود زيرا نشان ميداد که ما چه رابطه صميمي با غذا داريم.
غذا، ما را حفظ ميکند . مخصوصاً وقتي که در مورد غذاهاي جنوبي صحبت ميکنيم، تأثيرات خاصي را مشاهده ميکنيم و هر کسي روش خاصي براي درست کردن آنها دارد. اين نکته منحصر به غذا نيست، و ميدانم که شايد عجيب به نظر بيايد، ولي روشي براي ارتباط برقرار کردن با مردم نيز هست. وقتي که در مورد آن بيسکوييتها صحبت ميشود، خوشحالي را در يادآوري آن شخص از پدربزرگش، بوي آشپزخانه در صبحهايي که پدربزرگ بيسکوييت درست ميکرد و همه سريع خودشان را ميرساندند، میشد حس کرد ... فکر ميکنم که نميتوان ماجراها را از غذاها جدا کرد زيرا آنها هر دو، جزيي از ما هستند و آن چيزي هستند که ما را ميسازند. حتی يادآوري یک بيسکوييت ميتواند داستاني فوق العاده بسازد.
ديلي تارهيل: برخي از طرحهاي آينده شما در شمال کاليفرنيا چيست؟
سارا وود: اتحاديه غذاهاي جنوبي، زمينهاي براي برنامه هر سال ارائه ميکند و فعالیتهای تاريخ شفاهي زيادي حول آن محور، انجام ميشود و بيشتر مصاحبه ها در مورد آن موضوع صورت ميگيرد. امسال پنجاهمين سالگرد قانون حقوق مدني و عدم تفکیک نژادي در فضاهاي عمومي، مانند رستورانها و کافه ترياهاي جنوب است. آنچه امسال اتحاديه غذاهاي جنوب انجام ميدهد ، نگاهي بر شمول و محرومیت در جنوب است. یک بخش تاريخي در اين مورد وجود دارد ولي داستانهايي در مورد وضعیت کنونی ما نيز هست.
بايد با افرادي در برنامه تاريخ شفاهي جنوب همکاري کنيم تا بتوانيم مستندات غذاي لومبي[9] (سرخپوستها) را جمعآوري کنند. در مورد اين طرح خيلي هيجانزده هستم زيرا فکر ميکنم يکي از اولين دفعاتي است که واقعاً وارد یک اجتماع [بومی] در شمال کاليفرنيا ميشوم. همينطور، فکر ميکنم که لومبيها داستانهاي مهمي دارند که تعداد زيادي از مردم در شمال کاليفرنيا و حتي کساني که همين جا زندگي ميکنند، از آنها بیخبرند.
ديلي تارهيل: شما از اهالي ميشيگان هستيد و در شيکاگو و سان فرانسيسکو نيز زندگي کردهايد. چه حسي از کار کردن در جنوب داريد؟
سارا وود: بسياري از تجربياتم را به خاطر همکاري با اتحاديه غذاهاي جنوب و انجام اين مصاحبههاي شفاهي به دست آوردهام .. فکر ميکنم روش جنوبي، همين نشستن و صحبت کردن است. حس ميکنم ارتباط عميقي بين مکان زندگي و فرهنگ و سنن و درمیان گذاشتن تجربيات با مردم به روشي که فکر ميکنم واقعاً به ارتباط مردم با تاريخ کمک ميکند، وجود دارد. فکر ميکنم ارزشي در قالب تاريخ و سنّتها و مخصوصاً در جنبه داستانسرايي وجود دارد. من ميتوانم ساعتها بنشينم و به حرف مردم گوش دهم.
انتشار در تاريخ 30 ژانويه 2014 ، در قصه هاي قديمي ايالت شمالي[10]
مرديت برنز[11]
1. Southern Foodways Alliance | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2146 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |