شماره 10 | 29 دي 1389 | |
میز گرد: کتاب ماه، دکتر محمدحسن گنجی(۱)؛ دکتر احسان اشراقی(۲) و دکتر پیروز مجتهدزاده(۳) کتاب ماه: بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد بستگی نزدیک تاریخ و جغرافیا نیاز به بحث و توضیح نیست و از ایام دور تاریخ نگاران جغرافی نویس و جغرافی نویسان نیز تاریخ نگار بوده اند. از استرابوی یونانی تا روزگار اخیر. در کشور ما هم هنگامی که علوم جدید دانشگاهی وارد شد، ابتدا دروس تاریخ و جغرافیا با هم یکی بودند و لیسانس تاریخ ـ جغرافیا به محصلین اعطا می شد و جدایی این دو رشته محصول سال های اخیر است. جناب دکتر گنجی بفرمایید به نظر شما دانش جغرافیا چه کمکی می تواند به تاریخ داشته باشد؟ دکتر گنجی: بسم الله الرحمن الرحیم. من سالیان دراز است که با جغرافیا درگیر هستم. اگر سال ورودم به دارالمعلمین عالی و نام نویسی در رشته ی تاریخ و جغرافیا را سال ورودم به رشته ی جغرافیا بدانم، امروز هشتاد سال است که من با این دانش سروکار دارم. در سال 1309 پس از کسب دیپلم در شهرستان بیرجند، برای ادامه تحصیل در مدرسه ی عالی حقوق به تهران آمدم. در آن زمان هنوز دانشگاهی وجود نداشت؛ ولی مدرسه ی عالی حقوق موجود بود. مرا از بیرجند به میرزا احمد مدیر نراقی، مؤسس مدرسه ی شوکتیه ی بیرجند (اولین مدرسه از نوع جدید پس از دارالفنون و رشدیه) در تهران سپرده بودند و ایشان مرا به مدرسه ی عالی حقوق برد. مدرسه ی شوکتیه، پس از دارالفنون و رشدیه، اولین مدرسه از مدارس جدید بود، که در سال 1324 قمری، در بیرجند تأسیس شده بود. پس از مراجعه به مدرسه ی عالی حقوق، متوجه شدم که معلمین این مدرسه اکثراً فرانسوی هستند و من که در دوران متوسطه زبان انگلیسی خوانده بودم، نمی توانستم از دروس این مدرسه استفاده کنم. به همین علت چند روزی به مدرسه ی آمریکایی رفتم که تنها مدرسه ی انگلیسی زبان آن زمان بود. ولی یک مرکز دیگر هم برای ادامه ی تحصیل بود و آن دارالمعلمین عالی بود که دو سال قبل تأسیس شده بود و دارای دو رشته ی علمی و ادبی بود، که رشته ی ادبی آن به دو شاخه ی فلسفه و ادبیات و تاریخ و جغرافیا تقسیم می شد. من در دارالمعلمین عالی، در رشته ی تاریخ و جغرافیا نام نویسی کردم و از آن زمان تاکنون درگیر جغرافیا هستم. در آن زمان ما هم تاریخ می خواندیم و هم جغرافیا. به ما چنین تفهیم شده بود که اولین تاریخ نویس دنیا هرودوت بوده و وی کتاب خود را با جغرافیا آغاز کرده است و جغرافیا را به عنوان مقدمه ی تاریخ در کتاب خود آورده است. پیوند تاریخ و جغرافیا از همان زمان شروع شده است و تاکنون پایدار مانده است. درحقیقت هیچ تاریخی را بدون جغرافیا نمی توان نوشت، چراکه جغرافیاست که تاریخ را به وجود می آورد. در این مورد من مثالی می زنم. در سال 1320 که ایران مورد هجوم متفقین قرار گرفت، من افسر وظیفه بودم و بلافاصله به خدمت دبیری دانشگاه درآمدم. در آن سال ها رادیو هم مثل امروز نبود و در شبانه روز تنها چند ساعت کار می کرد. در همه ی مناطق هم که برق نبود که همه به رادیو دسترسی داشته باشند. به هرحال رادیو خبر داد که ژاپنی ها به پرل هاربر حمله کرده اند. روز بعد در تهران همه از هم می پرسیدند که پرل هاربر چیست و کجاست؟ من به این فکر افتادم که چیزی درباره ی این منطقه بنویسم. و اولین تجربه ی قلمی خود را در کتابچه ای 20 صفحه ای در این مورد تحت عنوان «جنگ و جغرافیا» با محتوای شرح اقیانوس کبیر و درگیری های ژاپن و آمریکا نوشتم. در این کتابچه اول نقشه ای از اقیانوس کبیر با کشورهای اطراف و جزایر مهم آن را قرار دادم. شرحی بر این نقشه نوشتم و نیز نوشتم که چطور جغرافیا جنگ را ایجاد کرده است. چراکه در جنگ جهانی دوم، نیروی دریایی بسیار اهمیت پیدا کرد و دو کشور مهم آمریکا و ژاپن هم در دو طرف اقیانوس کبیر قرار دارند و چشم هردو به جزیره ی گوام، حدفاصل این دو کشور است و پایگاه بحری آمریکا در این جزیره قرار دارد و یک پایگاه بحری دیگر نیز در مجمع الجزایر هاوایی داشت و نیز بندر پرل هاربر در کنار همین اقیانوس واقع است. من بنا به دانش آن روز خود چنین نتیجه گیری کردم که مسائل جغرافیایی جنگ را به وجود می آورند. چراکه برخی پدیده های جغرافیایی در یک منطقه وجود دارند که در جای دیگر دیده نمی شوند و یا معتقدات و مختصات انسانی که در هرجایی با جای دیگر تفاوت دارد. این پدیده ها و یا مختصات با یکدیگر برخورد پیدا می کنند و جنگ را به وجود می آورند. من نتیجه گیری کرده بودم که جنگ به نوبه ی خود جغرافیا را توسعه می دهد، چراکه در این منازعات، اطلاعات هم مبادله می شود و نمونه ی آن را هم جنگ های صلیبی ذکر کرده بودم. جنگ های صلیبی دو قرن بین دو مذهب برقرار بود. عیسویان در اروپای غربی و مسلمانان در خاورمیانه. این دو، طی 200 سال 8 بار جنگیدند. در آن دوران پادشاهان اروپایی مثلاً از پاریس تا بیت المقدس را در طول یکی ـ دو سال طی می کردند و با هزاران سوار می-آمدند و می جنگیدند. در این جنگ یا پیروز می شدند و یا شکست می خوردند و بازمی گشتند. هنگامی که بازمی گشتند با خود اطلاعات زیادی از این سرزمین ها می بردند و دانش جغرافیایی شان توسعه می یافت. به نظر من پیوند تاریخ و جغرافیا ناگسستنی است. یعنی هیچ تاریخی را بدون ذکر تأثیر عوامل جغرافیایی نمی توان نگاشت. حال این تاریخ و وقایع آن یا به فواصل جغرافیایی و زمینی بستگی دارد یا به پدیده های زمینی. چه بساکه یک رشته کوه، یک دریا و یا یک رودخانه در تاریخ سرنوشت ساز شود. همچنین شرایط اقلیمی، که از عوامل مهم جغرافیایی است، در ساختن تاریخ بسیار مؤثر است. به طور مثال، ناپلئون در حمله به روسیه، در شرایط اقلیمی این کشور گرفتار شد و از روسیه، یا درحقیقت از طبیعت، شکست خورد. همین اتفاق در جنگ جهانی دوم برای ارتش آلمان رخ داد. بنابراین این پیوند همیشه وجود داشته و دارد. کتاب ماه: آقای دکتر اشراقی، همین بحث را لطفاً از منظر تاریخی ادامه دهید. دکتر اشراقی: برای این جانب مایه ی بسی خوشوقتی است که بعد از نیم قرن دانش آموزی از محضر استادم جناب آقای دکتر محمدحسن گنجی، فرصتی به دست آمد که در محضر ایشان بنشینم و درباب مطلبی مربوط به کاربرد جغرافیا در تاریخ، که به همت گردانندگان مجله ی محترم کتاب ماه تاریخ و جغرافیا تشکیل یافته است، سخن بگویم: کتاب ماه: با تشکر از دکتر اشراقی، در مورد جغرافیای طبیعی و تاریخ مطالبی بفرمایید. دکتر اشراقی: همان طور که به عرض رساندم، بین جغرافیا و تاریخ ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. از زندگی انسان های غارنشین بگیرید تا زندگی در شهرهای متمدن و پیشرفته در جهان امروز این رابطه وجود داشته و دارد. معمولاً مباحث مربوط به ارتباط انسان با محیط های طبیعی مربوط به جغرافیای انسانی و توصیف تاریخی آن، موضوع جغرافیای تاریخی است که یکی از کهن ترین دانش های جغرافیایی است. موضوع جغرافیا توصیف زمین یا سیمای طبیعی آن است که به شاخه های اقلیم شناسی، جغرافیای ریاضی، زیستی، سیاسی، گیاهی، اقیانوس شناسی، هواشناسی و مانند آن تقسیم شده و روزبه روز به شاخه های افزون تری تقسیم می شود و تمام این شعبه ها اگر در تاریخ بشر مورد مطالعه قرار گیرد، وارد عرصه ی جغرافیای تاریخی می-شود. علم جغرافیا حاصل کنجکاوی بشر و نیاز مبرم او برای شناختن زمین و زیست گاه های آن برای زندگی است. دامداری، زراعت و صناعت و فرهنگ و تمدن حاصل این شناسایی محیط است. چون به علت تنوع مناطق جغرافیایی و اقلیم های متنوع محدودیت هایی در جهان وجود دارد، ناچار جابه جایی انسان ها به میل یا اجبار به مناطقی صورت گرفته که امکان زندگی بهتری در آن جا فراهم بوده و انگیزه ی مهاجرت های بزرگ انسان ها به سرزمین های دیگر و حتی جنگ های بی امان اقوام و ملل از این انگیزه ها سرچشمه گرفته است. مهاجرت بزرگ اقوام مغول و تاتار از دشت های عقیم و غیربارور به سرزمین ماوراءالنهر و هون ها به امپراتوری روم و بسیاری اقوام بیابان گرد به مراکز تمدن، جنگ های طولانی بین ایران و روم و ترکانی که حوزه های رودهای جیحون و سیحون سرازیر شدند و جنگ های جهانی که سال های متمادی بین دولت های اروپایی درگرفت و جنگ های صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان که متناوباً سه قرن به درازا کشید. گرچه به ظاهر خواست جهان مسیحیت رسیدن به بیت المقدس و مدفن حضرت مسیح بود، لیکن هدف اصلی آن نیل به سرزمین های بارور بین النهرین و شرق میانه بود که از مواهب طبیعی و راه های ارتباطی آن به شرق استفاده شود. از قدیم الایام منطقه ای که در شمال خط استوا و دارای آب و هوای معتدل و دریاها و رودهای مساعد و جلگه های زراعتی وسیع بود، بیشتر مطمح نظر انسان ها قرار گرفت و گاهواره های تمدن از همین اقالیم شکل گرفت. امروز بهترین جلگه های حاصلخیز مانند دلتای نیل و حوزه ی رودهای سند و گنگ و آمودریا از مراکز پرجمعیت جهان محسوب می شود و تمامی این تجمع ها و حرکت های انسانی که در طول تاریخ بشر صورت گرفته، تأثیرات جغرافیایی را در تاریخ نشان می دهد. ابن خلدون مورخ بزرگ در مقدمه ی کشاف خود می گوید: شهرنشین ها واجد مدنیت و نهادهای فرهنگی و تمدنی هستند به دلیل یکجانشینی و تمهید برای زندگی و معیشت و این یک حرکت عمرانی در ساخت و ساز تمدن و فرهنگ لکن همین شهرنشینان گه گاه دچار هجوم صحراگردانی می شوند که تنها عصبیت و عرق قومی و همبستگی در میان آ ن ها اتحاد ایجاد کرده که نتیجه ی زندگی قبیله ای است. آن ها بر مردمان متمدن شهرنشین هجوم می آورند و به مدد عصبیت و همبستگی قومی بر آن ها تسلط می یابند ولی چندی نمی گذرد که رفاه زدگی و زندگی مسالمت جویانه آن همبستگی را تضعیف کرده و رفته رفته گرفتار بلایی می شوند که قبلاً بر سر شهرنشینان آورده بودند و این خود تأثیر عوامل جغرافیایی را در طبیعت انسان نشان می دهد. عجین شدن علم جغرافیا با تاریخ و توجیه جغرافیایی تاریخ در کتب تاریخ و جغرافیای قدیم، به خوبی تجلی دارد. آثار ارزنده ای وجود دارد که معمولاً مباحث جغرافیایی این کتاب ها با تاریخ نیز همراه بوده است. در تمام این آثار که اساس آن رابطه ی انسان با طبیعت و محیط زندگی اوست. این رابطه اگر در همه ی ازمنه تاریخی مورد بحث قرار گیرد، جغرافیایی تاریخی است که با این که علمی کهن سال است، لکن اصالت خود را در فهم مسائل تاریخی به روشنی نشان داده است. از هرودوت، ارسطو، طالس ملطی، استرابون، بطلمیوس گرفته تا سلیمان تاجر، مؤلف اخبار الصین و هند. کتب المسالک و الممالک نظیر المسالک و الممالک استخری و البلدان یعقوبی و تاریخ طبری و مروج الذهب مسعودی، اعلاق النفسیه لبن رسته، معجم البلدان یاقوت حموی، احسن التقاسیم فیی معرفه الاقالیم مقدسی و حدود العالم مؤلف نامعلوم و نزهه القلوب حمدالله مستوفی و تحقیق ماللهند و کتاب آثار الباقیه ابوریحان بیرونی و ده ها اثر جغرافیایی که اغلب مصنفین آن از ایران برخاسته اند از منابع جغرافیای تاریخی است که در تمامی آن ها نقش جغرافیا به عنوان بستر تاریخ و تمدن بشر انعکاس دارد. کتاب ماه: با تشکر از دکتر اشراقی، از دکتر مجتهدزاده خواهش می کنیم از موضع نظری به ارتباط بین تاریخ و جغرافیا بپردازند. دکتر مجتهدزاده: وقتی از من برای شرکت در جلسه ی «کاربرد جغرافیا در تاریخ» دعوت شد، و اين سؤال مطرح شد که بين تاريخ و جغرافيا چه پيوندهایی وجود دارد، من اندیشیدم که سؤال بايد به این صورت طرح شود که «میان جغرافیا و تاریخ چه پیوندهایی وجود ندارد؟» شما صحبت از پیوندها می کنید و من می پرسم که چه پیوندی بين اين دو وجود ندارد؟ این دو توأمان هستند. زمان بدون مکان معنی ندارد و مکان بدون زمان قابل شناسایی نیست. درحقیقت زمان شماره کردن حالات و حرکات مکان است و جدای از آن نیست. این شماره کردن هم تنها به انسان اختصاص دارد و نه به موجودات دیگر. انسان متفکر سیاست می داند. جغرافیا و تاریخ توأمان هستند و سیاست و همه ی علوم دیگر تابعی از بحث زمان و مکانند. سیاست تفکر است و به کار گرفتن ابتکار توسط انسان که سرچشمه ی شناخت انسان است، نسبت به این دو موضوع توأمان و پدیده ای است حاصل از آن ها. من جغرافیا و تاريخ را چنین تعریف می کنم: جغرافيا «مطالعه ی احوال مکان ها» و تاریخ: «مطالعه ی احوال زمان ها» است. با توجه به این که زمان و مکان با یکدیگر هستند، تاریخ و جغرافیا را هم نمی توان از یکدیگر جدا کرد. چرا که انسان متفکر این دو را در ارتباط با هم مطالعه می کند و به شناخت واقعيات هستی می رسد. دورترین رشته ی جغرافیا از تاریخ، جغرافیای طبیعی است که ظاهراً هيچ ربطی با تاريخ و شناخت زمان ها ندارد. حال آن که ما در جغرافيای طبيعی هم به مطالعه ی دوران های مختلف زمین می پردازيم. گذشته از مطالعات اقليمی و هواشناسی و غيره ما در جغرافيای طبيعی دوران-های زمين شناسی و گاه مثلاً تاريخ تطور آب و هوایی و تأثيراتش بر کشاورزی را مطالعه می کنيم. پس می بينيم که در ابعاد مختلف بين جغرافيا و تاريخ جدایی وجود ندارد که بخواهیم آن را از بین ببریم. کتاب ماه: جناب دکتر گنجی از کاربرد جغرافیا در تاریخ می گفتید. اگر مایل هستید درمورد رابطه ی بین جغرافیای طبیعی و تحولات تاریخی صحبت کنید. دکتر گنجی: من گمان می کنم اگر پیوند را ادامه دهیم همان اثر کاربردی را هم دارد. ما جغرافیا را به دو بخش طبیعی و انسانی تقسیم می کنیم. آقای مجتهدزاده گفتند که به ظاهر جغرافیای طبیعی دورترین بخش جغرافیا به تاریخ است، در صورتی که من خیال می کنم جغرافیای طبیعی است که تاریخ را می سازد. یعنی تمام تاریخ و حوادث بشری، معلول جغرافیای طبیعی است. البته منظور من زندگی امروز ما نیست. عامل عمده ی زندگی در گذشته زمان و مکان بوده است. ولی امروزه این دو در زندگی ما از میان رفته اند. به عنوان مثال زمانی که بیرجند دانش آموز بودم، آنفولانزا در بیرجند شیوع پیدا کرد. تهران خبر نشد و ده ها هزار نفر در بیرجند از بین رفتند. آنچه در داروخانه ها جدید به نظر می آمد، گنه گنه بود که برای هر تبی به بیمار تجویز می کردند. یعنی اگر فاصله ی مکانی ما تا تهران، که مرکز کشور بود، هزار کیلومتر بود، فاصله ی زمانی ما چندهزار برابر بود. ولی اکنون این فاصله های مکانی و زمانی از بین رفته اند. کتاب ماه: به اصطلاح امروزی همه ی وقایع بهنگام و on line هستند. دکتر گنجی: بله. به هر حال، جغرافیای طبیعی تاریخ را به وجود می آورد و تاریخ هم دین خود را ادا می کند و جغرافیای سیاسی را به وجود می آورد که در آن بحث از کشور و مرز و غیره می شود و این ها عواملی است که ملت ها و دولت ها را به وجود آورده است. امروزه ما همه ی مسائل جغرافیای سیاسی را در مسائل ژئوپلیتیکی خلاصه می کنیم. همه ی این موارد نتیجه ی تاریخ است. منتها تاریخ در گذشته حول حوادث پدید آمده است و امروزه حول اطلاعات جدیدی است که دنیا به آن دست یافته است. مسائل مورد بحث جغرافیای سیاسی، اگر در گذشته مثلاٌ اختلاف بین شیعه و سنی یا روم و ایران بوده است، امروز در این مورد است که ما نفت داریم که آمریکا کمتر دارد و اروپا ندارد. یا ما گاز داریم که بسیاری کشورها ندارند. یعنی مسائل جغرافیایی تاریخ را به وجود می آورند. این مواردی که حول مسائل اقتصادی و معیشتی به وجود می آیند، مظاهری است از کاربرد جغرافیا در تاریخ. ریشه ی جغرافیایی است که تاریخ را به وجود می آورد. و همان طور که دکتر مجتهدزاده گفتند، بهتر است بپرسیم که کجا این دو پیوند ندارند. کتاب ماه: با تشکر ازاستاد گنجی. جناب دکتر اشراقی ادامه ی بحث در مورد رابطه جغرافیای طبیعی و تاریخ را بفرمایید. دکتر اشراقی: مسأله ی طبیعت و جغرافیای طبیعی در حوادث تاریخی نقش اساسی داشته است. حرکت های تاریخی، مثل مهاجرت های بزرگ، که بخش مهمی از تاریخ بشر را تشکیل می دهد، با جغرافی عجین شده است. ساختن شهرها در مناطق مناسب مثلاً کنار رودخانه ها، دریاها، و جایی که آب وجود داشته باشد؛ پیامد همین مسأله است. یا جنگ هایی که بر سر زمین های حاصلخیز در طول تاریخ رخ داده است. کتاب ماه: در قرن نوزدهم هم این عامل به خوبی نمایان است. یعنی استعمار به همین دلیل صورت می گیرد. آقای دکتر مجتهدزاده نسبت بین فرهنگ و جغرافیا و سیاست را بفرمایید. دکتر مجتهدزاده: به نظرم توضیح واضحات است اگر بگویم که وقتی تاریخ هر رشته ی علمی را بررسی می کنیم، می بینیم به جغرافیا برمی گردد. به طور مثال از گیاه شناسی و کشف داروهای گیاهی بود که مطالعه برای درمان دردهای بشر آغاز شد. و امروز ما شاخه ای به نام جغرافیای پزشکی هم داریم. رشته های فنی و مهندسی از استفاده بشر از پديده های طبيعت به عنوان ابزار کار شروع شد و شناخت ابزار و ساخت ابزار است که امروز اين همه پيشرفت در تکنولوژی حاصل کرده است و پيشرفته ترين تکنولوژی در خدمت مطالعاتی جغرافيائی کهکشانی قرار دارد تا انسان بتواند دعلاوه بر تسخير زمين، چرخ نيلوفری را هم به زير آورد. فراموش نکنیم که همه ی این کارها به دست انسان انجام می شود و انسان یک پديده جغرافیایی است و شناخت او از جغرافیا ماهیت تاریخی دارد. از دید من هیچ رشته ی علمی وجود ندارد که با جغرافیا، به طور مستقیم در ارتباط نباشد، در حالی که جغرافيا بدون تاريخ معنی ندارد چون اين دو توأمانند. دکتر گنجی: در همین ارتباط بگویم این اطلاع رسانی جدید در دنیای مدرن از GIS شروع شد. GIS یعنی سیستم اطلاعات جغرافیایی (Geographical Information Systems). پایه ی مکانیسم اطلاع رسانی امروز که دنیا را زیرورو کرده است، جغرافیاست. دکتر مجتهدزاده: در اين بحث اشاره من به انقلاب تکنولوژی اطلاع رسانی است. اشاره به اين که شمار زيادی از متفکرين بشر امروز بر این اعتقاد هستند که این انقلاب انفورماتیک، زمان را کوتاه و مکان را مختصر می کند، آن چنان که جهان سياسی را می گويند به یک «دهکده» جهانی تبدیل شده است. برخی از آن ها حتی صحبت از جهان بدون مرز و بدون سرزمين به ميان می آورند. البته من در اين جا بايد بگويم که با ايده «جهان بدون مرز» آنان هم عقيده نيستم. ضمن تأکيد بر اين که هیچ چیز نیست که از این درگیری در تحول زمان و مکان جدا باشد، معتقدم که تا وقتی انسان احساس استقلال از يکديگر را داشته باشد و به ويژگی های هويتی شخصی و ملی خود پایبند بماند، کشور وجود دارد، مرز وجود دارد و سازمان مديريت جامعه در کشورهای جدا ازهم وجود خواهد داشت، چرا؟ چون به گفته ژان گاتمن «جدا بودن از ديگران و سربلند بودن از مضامين ويژه شخصی امری است که در ذات بشر نهفته است.» کتاب ماه: استاد گنجی، جغرافیادانان چقدر به دانش تاریخ محتاجند؟ دکتر گنجی: یکی از مشخصات مفاهیم جغرافیایی و پدیده های موردبحث در جغرافیا، تغییرپذیری مدام آن هاست، به این دلیل که در هر نوع پژوهش جغرافیایی، جان کلام سطح زمین به عنوان مسکن انسان است و نه رویکردی دیگر. سطح زمین و جوامع انسانی ساکن آن با گذشت زمان همواره دستخوش تغییرند و آن چه امروز مورد پژوهش قرار می گیرد، درواقع محصول تعامل ده ها عوامل محیطی و انسانی است که در گذشته به وقوع پیوسته است و درک واقعی آن ها نیاز به ریشه یابی دارد و در این ریشه یابی است که جغرافی دان ناگزیر است به رویدادهای تاریخی گذشته، چه در سطح زمین و چه در جوامع انسانی ساکن آن، توجه داشته باشد و این جاست که جغرافی دان خود را مدیون و محتاج تاریخ می بیند. کتاب ماه: استاد مجتهدزاده یکی از مباحث مهم تاریخ و جغرافیا قلمرو کشورها ومرزهای سیاسی و مباحث معطوف به ملیت و هویت ملی است، در این مبحث دانش تاریخ و جغرافیا به یاری یکدیگر نیازمندند در این زمینه نیز توضیح دهید؟ دکتر مجتهدزاده: در این مورد همين اندازه کفايت دارد که گفته شود مطالعه ی اين موارد و مباحث، درحقيقت مطالعه ی احوال سياسی مکان است از طريق دسته بندی کردن اين حالات و تحولات بر اساس شمارش زمان. به گفته ی ديگر، حالات سياسی مکان ها تنها از راه شناخت تحول در اين زمينه ها در خلال زمان حاصل می شود. کتاب ماه: از استادان ارجمند تقاضا داریم به عنوان جمع بندی درباره ی موضوع این نشست و نکاتی که برای جوان ترها می تواند مورد استفاده قرار گیرد، سخن پایانی خویش را بیان کنند. دکتر گنجی: به نظر من جوانان کشور باید تشخیص دهند ـ یا این که به آن ها به صورتی که مقدور باشد، تفهیم شود ـ که آن ها امروز در جهانی زندگی می کنند که در نتیجه ی رویدادهای تاریخی و مخصوصاً توسعه ی حیرت انگیز فناوری ارتباطات در قرن بیست و یکم، میلیون ها مردم جهان در سرزمین-ها و کشورها و محدوده های جغرافیایی نوبنیاد ناشی از دو جنگ جهانی در تلاش احراز هویت و یافتن نام و نشان اند، آن هم به این صورت که خود را منسوب به یک سرزمین و یا یک سرزمین را متعلق به خود می دانند و در اثبات این ادعا، به پیوستگی های جغرافیایی و فرهنگی متوسل می شوند. جوانان کشور ما این را هم باید مسلم بدانند که در این دار تنازع، ما بیشتر از بسیاری اقوام و ملل دیگر پیوستگی ها و مداومت های فرهنگی و زبانی و ملی داریم که افتخار ما در جوامع است. جوانان ما باید در شناسایی سرزمین خود (از طریق جغرافیا) و فرهنگ و هویت ملی خود (از طریق تاریخ) بکوشند تا در آینده بتوانند موقع شایسته ی خود را در جهان پرآشوب حفظ و با افتخار و سربلندی در آن زندگی کنند. انشاءالله. دکتر مجتهدزاده: به گمان بنده پيوندهای ميان جغرافيا و تاريخ و اهميت ارتباط فلسفی و منطقی بقيه علوم با اين دو مبحث اصلی عالم معرفت برای شناخت فلسفه حيات بر همگان آشکار و مشخص است. آنچه بنده می توانم به عنوان جمعبندی اين بحث برای جوانان و دانشجويان مورد تأکيد قرار دهم، لزوم آشنایی دقيق و عميق است نسبت به شيوه های جديد مطالعه و تحقيق. متأسفانه جامعه ی ايرانی علي رغم همه ی پيشرفت های مادی و معنوی که داشته است، هنوز با اهميت رعايت دقيق اصول و مقررات تحقيق آشنایی لازم را حاصل نکرده است: اصولی مانند داشتن بی طرفی کامل علمی در داوری نسبت به افراد و رويدادها؛ خالی کردن کامل ذهن از پيشداوری ها نسبت به افراد و رويدادها؛ پرهيز از قهرمان پرستی و قهرمان پروری؛ فرار از شايعات و توسل به اصل مستند کردن اخبار و اطلاعات به اسناد متقن دست اول و غيره و من اميدوارم بتوانیم در امر تحقيق و پژوهش آشنایی ضروری را کسب کنیم. کتاب ماه: با تشکر از اساتید محترم و وقتی که در اختیار ما گذاشتند. استادان ارجمند به اشارت مباحثی را در رابطه ي میان تاریخ و جغرافیا مطرح کردند که البته نیاز به تفصیل و توضیح بسیار دارد، و ای بسا بتوان چندین پایان نامه ي کارشناسی ارشد و دکتری درباره ي هریک از اشارات مطرح شده نگاشت. از بازگشت همه ي علوم به جغرافیا سخن گفته شد که البته یادآور نظریه ای است که تمدن را محصول اقلیم های خاص می داند و جا داشت كه در اين مورد بيشتر توضيح مي دادند. در هر صورت فرصت كوتاه بود و سخن بسيار. اميدواريم در نشستي ديگر به اين مباحث بپردازيم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: کتاب ماه تاریخ و جغرافیاشماره 134 تیر 88 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=214 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |