شماره 149 | 23 بهمن 1392 | |
زمینههای شکلگیری اولین اعتصاب کارمندان در جریان انقلاب اسلامی چکیده سال 1357 مقطع جدیدی در تاریخ و تحولات انقلاب اسلامی محسوب میشود. مبارزات مردم در این سال افزایش یافت و اغلب ادارات و سازمانها با اعتراض و اعتصاب، نارضایتی از وضع موجود را به اشکال مختلف نشان دادند. مشهد از کانونهای عمده مبارزین انقلاب تلقی میشد. بازنگری در وقایع و رویدادهای این شهر در بهار1357 نشان از ایجاد زمینههای التهاب و خروش انقلابیون است. بنابراین کارکنان آستان قدس رضوی اولین اعتصاب صنفی را در خرداد شکل دادند که این موضوع سرآغازی برای شروع اعتصاب در سایر ادارات مشهد شد. کلید واژگان: اعتصاب، ولیان، کارمندان، انقلاب، مشهد مقدمه در نگاهی اجمالی به تحرکات اعتراضآمیز شش ماهه اول سال1357مشهد چنین برداشت میشود که این اعتصابها کاملاً صنفی بوده و کسی مطمئن نبود سرانجام این گونه تحرکات چه خواهد بود. در واقع از زمانی که شاه فضای سیاسی را به طور جزئی آزاد کرد افول اقتصادی ایران آغاز شد و تعدادی نامه سرگشاده در مورد نقض حقوق بشر و تخلف از قانون از سوی نویسندگان، شعرا، قضات و وکلا خطاب به شاه نوشته شد.[1] فضای ایجاد شده موجب شد تا کارکنان دولت شروع به اعتصاب کنندکه زنجیرهوار ادامه یافت و به اشکال مختلفی همچون اعتصاب، کمکاری، خرابکاری در ادارات و کارخانهها، اعتصاب نشسته در محیط کار نمود پیدا کرد.[2] در مواردی در بین ادارات و سازمانهای دولتی جمعی از کارمندان و رؤسا همگام با مردم در این جریانات حضور داشتند که اغلب به دلیل موانع اداری این حضور چندان محسوس نیست.[3] اگر به طور گذرا روزشماروقایع شهر مشهد در این سال مرور کنیم به ساختار وعلل شروع اعتصابات پی میبریم. مهمترین مسائلی که در خردادماه شکل گرفته، سفر شاه به مشهد[4] و آتشسوزی دانشکده علوم دانشگاه فردوسی است. نخستین اعتصاب کارمندی شهر مشهد یک روز پس از این حادثه در سالروز درگذشت دکتر شریعتی[5] شکل میگیرد. بعد از آن، حادثه تشیع جنازه مرحوم کافی[6] نقش مهمی درعمومیت یافتن انقلاب دارد. این این حادثه موجب شد تا تعدادی از فعالیتهای زیرزمینی علنی شده و مخالفان شاه آشکارا در میادین و خیابانهای منتهی به حرم مطهر دست به تجمع یا راهپیمایی بزنند. فشارها و حوادث مختلف موجب شد تا عبدالعظیم ولیان استاندار و نایبالتولیه آستان قدس درهفته اول شهریور استعفا دهد داده و به تهران بازگردد.[7]
تداوم اعتراضات مختلف در شهر مشهد باعث شد تا فرماندار نظامی [8] با صدور اعلامیههایی، از اواسط شهریور ماه، در مشهد حکومت نظامی برقرار کند. همچنین اعتصاب کارکنان شرکت آب در جهت طلب سیویک میلیون تومانی از دولت از اخبار مورد توجه مطبوعات آن زمان بود.[9] وقوع زلزله طبس در 25 شهریور تمام نگاهها را به جنوب خراسان معطوف کرد، بسیاری از انقلابیون برای کمک به بازماندگان راهی آن مناطق شدند. از مهرماه موج دوم اعتصابات کارمندی در شهر مشهد شروع شد. به طوریکه حدود هشت مورد اعتصاب کارکنان دولت[10] در این ماه شکل گرفت. موج سوم اعتصابات مربوط به آبان ماه است. در این ماه نُه مورد اعتصاب کارمندی[11] ثبت شده است. از جمله ویژگیهای اعتصابات این ماه اعتصاب غذا بود و از حوادث قابل تأمل در اواخرآبان، حمله مزدوران شاه به اماکن متبرکه و تیراندازی به سوی صحنها بود.[12] این موضوع موجب عکسالعمل عمومی به خصوص علمای مشهد شد. موج چهارم اعتصابات کارمندی مشهد در آذرماه با پنج اعتصاب[13] ادامه یافت. حادثه 23آذر و تهاجم چماقداران و نیروهای نظامی به بخش اطفال بیمارستان امام رضا(ع) تمام نگاهها را به خود معطوف کرد. از دی ماه تا بهمن ماه اعتصابات فروکش کرد و تنها دو اعتصاب کارمندی شکل گرفت.[14] فعالیتهای انقلابیون با حوادث 23آذر، نهم و دهم دی ماه کاملاً متفاوت و سبب تسریع روند انقلاب شد.
مشهد در خرداد ماه تدابیر امنیتی حکومت پهلوی در خرداد کارساز نبود زیرا تحولات صورت گرفته در این ماه نشان از عدم ثبات در جامعه و شروع وقایع متعددی داشت. تنها هشت روز پس از ورود محمدرضا شاه (در هشتم خردادماه) به مشهد، در نقاط مختلف شهر تحرکات انقلابی شکل گرفت. دستگیری تعدادی ازگردانندگان انقلاب در مشهد همچون آیتالله واعظ طبسی، سیدعبدالکریم هاشمینژاد و حجتالاسلام محمدرضا محامی[15] موجب تعطیلی دروس مدارس علمیه مشهد شد. در اعتراض به این حرکت حدود چهارصد نفر از طلاب در منزل سیدعبدالله شیرازی در 22 خردادماه تحصن کردند. به آتش کشیده شدن دانشکده علوم و کشته شدن دو نفر موجب شد تا شهر مشهد برای حوادث انقلاب ملتهب باشد. خبر اعتصاب در 27 خرداد ماه، یعنی دو روز قبل از اعتصاب، به صورت محرمانه به تلویزیون ارسال شد. با وجود این، در 29 خردادماه 1357 کارمندان آستان قدس رضوی با برگزاری اعتصاب خواهان اصلاحات جدی در زمینه امور صنفی شدند. هر چند خواستههای کارمندان صنفی و در ارتباط با مطالبات و پایههای حقوقی بود ولی شرایط و اتفاقات بیرون از سازمان بیتأثیر در این اعتصاب نبود. مهمترین علل این اعتصاب در موارد ذیل خلاصه میشود:
1- شرایط سیاسی جامعه و نارضایتی عمومی از حکومت
محمدحسین تقوی گیلانی[16] راوی و خاطرهنویس، در جریان مبارزات انقلاب شروع به نگارش این خاطره با عنوان «مهمان ساواک» کرده است. فضا و زمان نگارش موجب شد تا ماجرای اعتصاب تا حدودی مبهم باشد. بسیاری از اسامی مشخص نیستند و خواننده نمیتواند به راحتی پی ببرد این اتفاق در کدام اداره رخ داده است. روایت نخستین اعتصاب را نویسنده در قالب داستان مهمان ساواک به صورت مبهم در سال 1362 نوشته است. وضعیت زمان نگارش خاطره: ماجرای اعتصاب کارمندان در سال 1357، یعنی هم زمان با پیروزی انقلاب، نوشته شده است. فضای زمان ایجاب میکرده تا نویسنده با ملاحظه و مبهم شروع به نوشتن کند. «صبح آن روز هنوز ده دقیقه به اول وقت اداره مانده بود که او پای پیاده به اداره نزدیک میشد از وقتی که ماشیندار شده بود سابقه نداشت که بدون ماشین به اداره برود اما مثل این که نیروی غیبی به او گفته بود بهتره ماشین نبره چون ممکنه پیش آمدی بهشه، از هرچه به اداره نزدیکتر میشد دلهرههایش هم بیشتر میشد، گاهی هم با خود فکر میکرد که خوبه موضوع اعتصاب به هم خورده باشه و گاهی هم به خودش میگفت: نه چرا به هم بهخوره؟ مگه ما چیمون از بقیه کمتره؟ بادابادا، هرچه میخواد بهشه، بذار مردم بدونن که ما هم اعتصاب کردیم، بذار اسم ما تو مردم شهر بلکه تو مردم مملکت بپیچه. جمعیت حالا تعدادشان به یک اجتماع دویست سیصد نفری رسیده بود. از قسمتهای دیگر هم که ساختمانشان در دیگر نقاط شهر بود آمده و به کارکنان اداره مرکزی ملحق شده بودند بعد شایع شد که امروز صبح در دانشگاه آتشسوزی شده و سه نفر در آتش سوختهاند...نیم ساعتی هم گذشت که ناگهان صدای آژیر اتومبیل همه سرها را به طرف درب ورودی مخصوص حضرت اشرف چرخاند. همه دیدند بنز مخصوص حضرت والا در حالیکه خودش شخصاً پشت رل نشسته بود وارد محوطه اداره شده و با سرعت تمام به طرف جمعیت پیش میآمد، در یکی دو لحظه کوتاه فهمیدند الان است که اتومبیل را به جمعیت زده و چند نفری را زیر بگیرد. بلافاصله جمعیت ناگهان از جا کنده شد و به طرف عقب حمله والفرار! در همین لحظه ماشین توقف کرد و حضرت اشرف که از عصبانیت رنگش مثل میت سفید شده بود پیاده شد و با مشت و لگد با کمک افسر محافظ مخصوصش به جمعیت حمله کرد. او در حال که فریاد میزد: خواهر....ها مادر....ها واسه من اعتصاب میکنید؟ همهتون از امروز اخراجید.
آن روز صبح بعد از اینکه اکثر اعتصابیون به خارج از اداره فرار کردند، فقط چند نفری به اطاق کار خود پناهنده شدند ظاهراً سکوتی تمام اداره را فرا گرفته بود یکی از نزدیکان حضرت اشرف که میگفتند سرگرد است ولی در این اداره سرپرستی دایره موتوری را برعهده دارد با هیکلی درشت و ورزیده، در حالی که اسم چند نفری را روی کاغذ یاداشت کرده بود در سالنهای متعدد اداره به راه افتاده با صدای بلند اسم افراد مورد نظر را بر زبان میآورد:
آقای ... بفرمائید، حضرت اشرف با شما کار دارند... به محض ورود در حالی که رنگش سفید شده و کمی خود را باخته بود با صدای لرزان سلام کرد. حضرت اشرف که مشغول فحاشی و داد و فریاد با معاونین و بازرسان و ... بود نگاه غضبآلود خود را به طرف او انداخته و با عصبانیت تمام گفت: بله، تو کی هستی؟ او خود را معرفی کرد و حضرت اشرف با شنیدن اسم او مانند جرقهای از جای خود پرید و فریاد زد:
تو، تمام فتنهها زیر سرتو است؟... قربان خلاف به عرضتون رسوندن که حضرت اشرف دیگر طاقت نیاورده و چپ و راست چنان کشیدههایی به صورت او زد که نزدیک بود از حال برود...درکناراوسه نفردیگرایستاده بودندکه هر چهار نفر مورد غضب حضرت اشرف قرار گرفته بودند. یکی از این چهار نفر سیدی بود که کوچکترین نقشی در به وجود آوردن اعتصاب نداشت و چون کارمند بود مانند دیگران در اعتصاب شرکت کرده و به خاطر نقاضت شخصی از این موقعیت سوءاستفاده کرده و او را از محرکین اعتصاب قلمداد کرده بود. سومی آدمی بود که به قول عوام دهنش چاک و بست نداشت و هر جا مینشست حرف میزد و حرفهایش خوشایند بالابالاها و رئیسها نبود و حالا این یکی را هم مقصر قلمداد کرده بودند و اما چهارمی یعنی او که به خاطر کارهایش و اعتراضهایش پیشقدم بوده و در مسائل صنفی طلب حق میکرد و همه او را میشناختند مقصر اصلی گزارش شده بود و اطاقش لانه فساد قلمداد کرده بودند. حضرت اشرف که بافحاشی و کتک زدن گویا کمی اعصابش آرام گرفت روی صندلی کنار میز مخصوص کمسیونها نشست و خطاب به یکی از مأمورین که اکثرا ًاو را همراهی میکرد گفت: فورا ًبه سازمان تلفن بزن از قول من بگو چند نفر مأمور بفرستن تا....»
دومین اعتصاب کارمندان آستان قدس در مهرماه شکل گرفت. در این زمان سراج حجازی نایبالتولیه آستان قدس بود. در تاریخ 23مهرماه 1357 کارکنان آستان قدس با نوشتن طوماری و امضای آن توسط بیش از 110نفر خواستههای صنفی خود را به شرح ذیل مطرح کردند:[17]
• اجرای طرح مبارزه با فساد و رسیدگی به خلافهای گذشته در دستگاه آستان قدس رضوی. کارمندان آستان قدس تا حصول نتیجه دست از کار کشیده و فقط در محل کار حضور داشتند. در مجموع اعتصابات کارمندی در سال 1357 موجب شد تا ساختار حکومت با مشکل مواجهه شود و عموم مردم با دیدن این قبیل اعتصابات در جهت براندازی حکومت پهلوی بیشتر تلاش کنند که سرانجام در 22 بهمن به پیروزی رسیدند.
غلامرضا آذری خاکستر
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2112 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |