شماره 143 | 27 آذر 1392 | |
16 مرداد صبح، زودتر از دیگر روزها از میهمانخانه بیرون میآییم. همگی پیرهن و کلاهی که نشان موزه صلح تهران دارد، به تن و سر کردهایم. تا پارک صلح راه زیادی نیست. با کُندپاترین فرد گروه همگام شویم، شاید بیست دقیقهای به درازا بکشد. پیش از ساعت هشت باید آنجا باشیم. میرسیم. جوانانی در برابر بوستان صلح به هر دعوتشدهای یک شاخه گل هدیه میدهند. جوانان دیگری برنامه مراسم را که به دو زبان ژاپنی و انگلیسی چاپ شده به دستمان میدهند و یکی میگوید این شاخه گل را نگه دارید و در پایان مراسم آن را در برابر بنای یادبود قربانیان بمب اتمی بگذارید؛ رسم است. صندلیهای هر گروه از پیش تعیین شده. به آن سو راهنمایی میشویم. میزبانان ژاپنی منتظرمان هستند. جایمان را نشان داده، یک بطری آب خنک به دستمان میدهند. آفتاب دارد بالا میآید و سایهها را کوتاه و کوتاه میکند. شرجی امّا، همیشگی است. همه رنگ آدم را میشود اینجا دید. نگاهی به فهرست میهمانان میکنم. از هفتاد و یک کشور آدم روی این صندلیها نشسته است؛ از اوگاندا و اُکراین گرفته تا کویت و ونزوئلا. چشم میگردانم. گروهی را با لباس کردی میبینم. حالا آفتاب دارد به سر و صورتمان میتابد. حوله سفید و خیس و لولهشدهای که از توی یخچال بیرون آوردهاند، به دستمان میدهند. وجود نازنینی است. دقایقی بیشتر به ساعت هشت نمانده. به دفترچه چندصفحهای برنامه مراسم نگاه میکنم. آغاز بزرگداشت قربانیان بمباران اتمی هیروشیما رأس هشت شروع میشود و چهل و پنج دقیقه بیشتر به درازا نمیکشد. تعجب میکنم. این همه تمهید و آمادهسازی، این همه میهمان، با هفتاد و یک پرچم، فقط برای چهل و پنج دقیقه؟ لابد اینان از مزایای نطقهای ساعتی بیخبرند! محل استقرار میهمانان در بوستان صلح بیشتر میهمانان، شاید همه آنها، و آنانی که باید سخنی میراندند، زیرآفتاب هستند. اما چه افرادی زیر چادرها نشستهاند؟ میگویند بازماندگان فاجعه بمباران اتمی و وابستگان آنها هستند. نخست از لوحی که نام جانباختگان بمب اتمی روی آن حک شده پردهبرداری میکنند. سپس عضو شورای شهر هیروشیما خوشآمد میگوید. اهدای گل توسط شهردار شهر، نمایندگان خانوادههای داغدیده و برخی میهمانان، زمان را به هشت و پانزده دقیقه میرساند. یک دقیقه سکوت و به صدا درآمدن زنگ صلح برنامه بعدی است. پس از آن کبوترانی که شمارشان بسیار است، آزاد میشوند. کودکی به نمایندگی از بقیه همسالان خود، سخنانی در پایبندی به صلح ایراد میکند. بیانیه نخستوزیر ژاپن و سخنان فرماندار هیروشیما، رئیس مجمع عمومی سازمان ملل و بالاخره بیانیه دبیرکل این سازمان ساعت را به حوالی هشت و چهل و پنج دقیقه میرساند. پایانبخش شصت و هشتمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما همخوانی گروهی از جوانان با دسته موزیک است که هر دو، آن گوشه روبروی صندلیها مستقر و منتظر هستند. سرود با تشویق حاضران به پایان میرسد. هفت هشت دقیقه از زمانبندی گذشته است. نماد قربانیان بمباران اتمی در بوستان صلح حوله کوچک هنوز سرد است. آن را باز کرده، پشت گردنم جای میدهم. حبیب احمدزاده، پرویز پرستویی، بهروز عباسی، علیاکبر فضلی، شهریار خاطری هنوز برنگشتهاند. آنان در این فاصله، داشتند دوهزار فیلم مستند درباره جانبازان شیمیایی ایران را که به زبانهای انگلیسی و ژاپنی زیرنویس شده بود، میان شرکتکنندگان پخش میکردند. ساختمان موزه صلح اینک زمان بازدید از موزه صلح که ساختمانی در پشت جایگاه مراسم است، میرسد. میگویند یک میلیون و سیصدهزار نفر در سال از این موزه دیدن میکنند. ارتباط نزدیکی میان موزه صلح تهران و موزه صلح هیروشیما وجود دارد. آقای مائدا، رئیس وقت موزه صلح هیروشیما، سال 1390 در مراسم افتتاحیه موزه صلح تهران به ایران سفر کرده بود. خواهر خواندگی دو موزه از قرارهایی است که گویا اجرا خواهد شد. ورودی اینجا، مانند بنای یادبود قربانیان بمباران اتمی، نیست. این بار از پلهها بالا میرویم. عکسها، نقشهها نمادها، اشیاء، بازسازیها و هر آنچه بتواند ابعاد و اضلاع آن فاجعه را نمایش دهد، در اینجا گردآمده است. به کتابفروشی دایر در میانههای موزه میرسم. فراوانی و شمار کتابها چشمگیر نیست. سر از محتوایشان در نمیآورم. تعدادی خاطره اما در بین کتابها دیده میشود. دو عکس قدی از هیروشیما که شهر را از بالا نشان میدهد، شباهت بسیاری به هویزه دارد. پیش و پس بمباران اتمی هیروشیما چه اندازه شبیه قبل و بعد اشغال هویزه است! از پلهها پایین میآییم و به لطف میزبانان راه دوری تا رسیدن به وعده غذایی ناهار نداریم. یک مرکز همایشها زیرپای بوستان صلح است. غذاخوری آبرومندی دارد. معدهها را به آنجا رسانده، با فیله ماهی سالمون آشنا میکنیم. روبروی غذاخوری تالار همایش است. باید به آنجا برویم و در همایش جوانان و صلح شرکت کنیم. استقبال چندانی نشده است. مینشینیم. پروفسور اینایی، که آشنای پزشکان ایرانی دستاندرکار درمان جانبازان شیمیایی است، سخنانی در باب ضرورت شناخت مزایای صلح توسط جوانان ایراد میکند. سپس جوانانی از چند کشور در همین مورد مطالب کوتاهی میگویند. بخشی از این همایش به اجرای موسیقی سنتی ژاپن میگذرد. به سختی پلکهایم را باز نگه میدارم. هدایت الله بهبودی
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=2051 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |