داستان واردکردن نفت ملِی شدۀ ایران به ژاپن
طرف ایدهمیتسوُ اصرار داشت كه تخفیف 30 درصد منظور شود، و با تأكید میگفت: «با چنین تخفیفی است كه میتوانیم قدرت رقابتمان را در بازار ژاپن حفظ كنیم».
هنوز مسأله دیگری باقی بود. واحد اندازهگیری نفت در ایران «تُن بلند»، و همان واحد معمول شركت نفت انگلیس و ایران بود، كه اكنون برابر 016/1 تن است. لازم بود که وزن به كیلولیتر كه معمول ژاپن بود حساب شود.
آنگاه، در پاسخ به پیشنهاد مصدق نخستوزیر، طرف ایدهمیتسوُ تصمیم گرفت كه تدبیری در كار بیاورد که تخفیف 30 درصد در قیمت CIF تحویل ژاپن در اصل محفوظ بماند. كیسوُكه ایدهمیتسوُ میگوید: «ما فكر میكردیم كه بآسانی میتوانیم تخفیف 30 درصد بگیریم؛ اما مصدق گفت كه نمیتوانند این اندازه تخفیف بدهند. خسروشاهی میگفت (و فكر میكنم كه این ترفند تجاری یا بازارگرمی او بود): «آدم سرسختی [از افراد مؤثر و ذیربط] حالا به اروپا رفته است، و اگر او برگردد وضع مذاكره سختتر خواهد شد. پس زودتر كار را تمام بكنید!» آن شخص واقعاً بلافاصله بعد از آن به ایران برگشت و با او مذاكره كردیم. خسروشاهی چندان با او راه نداشت، و این بود كه به ما گفت که زودتر كار را تمام بكنیم! ضمناً (مصدق) نخستوزیر در تصمیمگیری شتاب نكرد؛ زیرا که کارشناسِ معتبرِِ او بزودی به ایران بر میگشت. تصور میكنم كه نخستوزیر از او خواسته بود كه هرچه زودتر برای مذاكره با ما از اروپا برگردد. آقای تهشیما میگفت كه هرچه بیشتر (از ژاپن) به طرف غرب بروید دادوستد بهتری میكنید؛ كه منظورش بترتیب هندیها، ایرانیها، و رو میها یا فرنگیهاست.»
***
درباره كشتی نفتكش:
همه میدانستند كه ایران شوق بسیار دارد كه خود كشتی نفتكش داشته باشد. از این سو، ایدهمیتسوُ هم تصمیم گرفته بود كه در همكاری با ایران (برای صادر كردن نفت) از هیچ كوششی فروگذار نكند. اما مصدق، نخستوزیر، بیمقدمه پیشنهاد كرد كه ایدهمیتسوُ نفتكش خود را به ایران بفروشد. در برابر این سخن، هیچیك از اعضای هیأت مذاكرهكننده، كیسوُكه ایدهمیتسوُ و دیگران، آماده پاسخ دادن نبودند، و همه شگفتزده شدند.
ایدهمیتسوُ در آن هنگام فقط یك كشتی نفتكش، به نام نیشّوماروُ، داشت؛ و چون انتظار میرفت كه در مذاكره با ایران موضوع تانكر و چگونگی حمل نفت مطرح شود، پیشتر با شركت كشتیرانی ئینو تبادل نظر كرده و میزان كرایه نفتكش نیچینان ماروُ متعلق به این شركت را به مبلغ ۱,۲۰۰,۰۰۰ دلار برآورد كرده بود. اگر قرار میشد كه كشتی فروخته شود، تقریباً به همین مبلغ یا كمتر از آن میشد. اما نخستوزیر ایران گفت كه قیمت تانكر را به نفت بگیرند، نه به نقد؛ زیرا که در خزانه ایران پولی برای پرداختن بهای تانكر نبود.
مدیرعامل ایدهمیتسوُ در جلسه مشاوره میان اعضای هیأت خریدار نفت در هتل دربند، با تردید و تأمل گفت: «اگر این معامله را با شركت دارنده تانكر مطرح كنیم قبول نخواهند كرد، مگر آنكه دست كم یک سوم قیمت تانكر به نقد پرداخت شود.»
در این هنگام خسروشاهی كه پیدا بود فرصت طرح موضوعی را یافته است، گفت: «اكنون در خرمشهر، نزدیك آبادان، فولاد قراضه از بهترین مواد به مقدار حدود 25 تا 30 هزار تُن موجود است. اگر ایران این را بفروشد، بیشتر از ۱,۲۰۰,۰۰۰ دلار قیمت تانكر عایدش میشود.»
میشود تصور كرد كه خسروشاهی میدانست كه این آهنآلات قراضه آنجا افتاده است، و به احتمال این فكر به سرش آمده بود كه با قیمت فروش آن تانكر خریده شود. نیز، او میگفت كه میشود فروختن این قراضههای فولاد را به ایدهمیتسوُ واگذارد.
كیسوُكه ایدهمیتسوُ در اینباره میگوید:
«پیشتر گفتم كه در دوره فعالیت شركت راه آهن جنوب منچوری، شركت ایدهمیتسوُ در كار خرید و فروش آهن بود. از این رو خوب میدانستیم كه خرید و فروش آهن و فولاد قراضه كار بسیار پردردسری است، و این معامله به نظرم پرمخاطره آمد. پس این پیشنهاد را بیدرنگ رد كردم. در معامله آهن آلات قراضه خبرگی لازم است. فكر كردم كه وارد این كار نشویم؛ پس به او گفتم كه اكنون برای این كار نیامده ایم، بلكه برای معامله نفت به ایران آمده ایم.»
سرانجام قرار شد كه خسروشاهی فروختن آهن آلات قراضه را به عهده بگیرد و ایدهمیتسوُ هم تا حد امكان در این كار یاری كند. برابر یادداشت بارون از جریان مذاكرات، این تصمیم به مصدق، نخستوزیر ایران، اطلاع داده شد و او به وزرای مربوط دستور داد كه در این راه همكاری كنند.
در روز 10 نوامبر كه دور دوم مذاكره انجام میشد فقط دو نفر، خسروشاهی و بارون، به منزل نخستوزیر رفتند، و نتیجه گفتوگویی را كه روز گذشته در هتل داشتند به او گزارش دادند و نظرش را جویا شدند.
آنها در این جلسه دیگر بار به نخستوزیر تأكید كردند كه دولت ایران باید خودش تانكر داشته باشد؛ زیرا که اگر تانكر مال (دولت) ایران باشد این شناور از نظر حقوق بینالملل «كشتی عمومی» (دولتی) شناخته میشود، و از دادگاه هر كشور جهان میشود خواست كه حاكمیت ایران را (صرفنظر از محلی كه كشتی در آنجاست) بشناسد. نخستوزیر هم زود متوجه شد كه نفتكش متعلق به دولت ایران دارای حق «برونمرزی» خواهد بود، و نفتی هم كه به این تانكر بار شده است از این امتیاز بهرهمند.
این دو نفر درباره مطلب دیگری هم از نخستوزیر ایران نظر خواستند: كرایه محموله نفتی میان لسآنجلس و ژاپن 7 دلار و 60 سنت میشد، و برآورد كرایه میان آبادان و ژاپن به 10 دلار و 80 سنت میرسید. اختلاف این دو كرایه 3 دلار و 20 سنت (در هر بشكه) است.
مصدق بطور منطقی پاسخ داد كه ایران این تفاوت 3 دلار و 20 سنت را میپذیرد [و آن را از قیمت فروش نفت كسر میكند.]
از سوی دیگر، در این دیدار دوم خسروشاهی پیشنهاد متقابل ایدهمیتسوُ را، كه آن چهار نفر بعد از دور اول مذاكره در روز گذشته به هتل محل اقامت خود برگشته و پس از بحث و تبادل نظر آماده كرده بودند، به نخستوزیر تقدیم و خواهش كرد كه تا ساعت 5 بعدازظهر روز 11 نوامبر به آن پاسخ داده شود.
***
در توكیو دست اندركاران این طرح در مركز شركت نفتی ایدهمیتسوُ ناراحت و نگران وضع مدیرعامل این شركت و همكار او تهشیما بودند كه با پنهانكاری از فرودگاه هانهدا روانه شده بودند. فكر میكردند كه آیا آنها به آسانی توانسته اند به تهران برسند؛ آیا در اینجا موفق به ملاقات با مصدق، نخستوزیر ایران، شده اند؛ و آیا مذاكرات خرید نفت خوب پیش میرود؟
برای اینان كه سخت نگران و در انتظار بودند تلگرامی آمد كه میگفت كه این مسافران رسیده اند؛ اما فقط نوشته بودند كه در دربند هستند.
آقای ریوسوُكه سوُئه ماتسو متصدی اسناد و مكاتبات شركت ایدهمیتسوُ كه كار تشریفات سفر آنها را به تهران انجام میداد، میگوید:
«نمیدانستیم كه دربند كجاست. قرار شد كه نقشهای پیدا كنیم و در آن جستوجو كنیم. اما در نقشههای معمولی نام این محل نیامده بود. پس نزد آقای بیوك اوءتسوُكی كه برای ترتیب سفر تهران آنها یاری فراوان كرده بود رفتیم و نقشه دقیق خاص شركت هواپیمایی را امانت گرفتیم، و سرانجام این محل را پیدا كردیم. اینجا آبادی كوچكی در شمال شرق تهران بود. متعجب و نگران شدیم كه چرا آنها را به آنجا بردهاند. اما تلگرام دیگر كه رسید دانستیم كه اینجا هتل دربند است، و همه خندهمان گرفت. به هر حال، هیچ از وضع آنجا نمیدانستیم.»
همزمان با این سردرگمی و آشفتگی در توكیو، در تهران هیأت مذاكره كننده پس از بررسی نتیجه مذاكره اول با مصدق، نخستوزیر، پیشنهاد متقابل ایدهمیتسوُ را به نخستوزیر تقدیم داشت. كپی نسخه این پیشنهاد به زبان انگلیسی باقی مانده است. كوتاه و سادهشده آن در زیر میآید:
اول: درباره [خرید] نفتكش بود، كه دولت ایران اشتیاق بسیار به آن نشان میداد؛ به این ترتیب كه مواد فولادی قراضه كه دولت در خرمشهر داشت به بهای عادلانه خریده شود، و دولت حاصل فروش آن را به خرید تانكر حدود ۷۰,۰۰۰ تنی و به مبلغ حدود ۱,۲۰۰,۰۰۰ دلار تخصیص دهد. پس از آن دولت ایران این نفتكش را به شركت ایدهمیتسوُ اجاره دهد تا با آن نفت از ایران به ژاپن حمل كند.
دوم: درباره مقدار نفت مورد معامله بود، كه در مذاكره اول با نخستوزیر مطرح نشده بود. مقدار فراوردههای نفتی كه ایدهمیتسوُ در آینده نزدیك میخرد ۴۰۰,۰۰۰ تُن و قیمت آن برپایه نازلترین قیمت رایج نفت سواحل خلیج مكزیك با منظور كردن كسر و تخفیف به نرخهای زیر باشد:
ــ بنزین 25 درصد
ــ دیگر فراوردههای نفتی 29 درصد
علاوه بر این، معادل اختلاف كرایه حمل از آبادان به ژاپن و از لسآنجلس به ژاپن نیز در قیمت تخفیف داده شود.
مدت این قرارداد 10 سال از تاریخ تحویل نخستین محموله از این ۴۰۰,۰۰۰ تُن خواهد بود. در این مدت شركت ایدهمیتسوُ میتواند به قیمتی كه به این شركت امكان رقابت با دیگر شركتهای نفتی ژاپن را میدهد فراوردههای نفتی به صورت انحصاری از ایران به ژاپن وارد كند. قیمت (ترجیحی) این محمولهها (پس از ۴۰۰,۰۰۰ تُن اول) بهتناسب احوال وقت و با توافق طرفین معین خواهد شد.
نیز، در این طرح قرارداد كیفیت فراوردههای نفتی و نحوه پرداخت قیمت آن و موارد دیگر معین شده، و در پایانِ متن آمده بود:
«به ملاحظه اوضاع كنونی بینالملل پیرامون نفت ایران، قطعاً لازم است كه شركت ایدهمیتسوُ همانكه نمایندگانش به ژاپن بازگردند، از دولت ژاپن برای وارد كردن نفت ایران اجازه بگیرد؛ و امید دارد كه این موضوع در اینجا محرمانه نگه داشته شود.»
پس از ارائه این پیشنهاد متقابل، دو نماینده ایدهمیتسوُ (كه به ملاقات دوم با نخستوزیر رفته بودند) خواهش كردند كه تا ساعت 5 بعدازظهر روز 11 نوامبر به آنها پاسخ داده شود، چون قرار بود كه روز 13 نوامبر از تهران روانه شوند و به ژاپن بازگردند.
از جانب ایران اطلاع داده شد كه آنها روز چهارشنبه 12 نوامبر بار دیگر به منزل نخستوزیر بروند. این دعوت از سوی ایران چه معنایی داشت؟
ساعت 10 صبح روز 12 نوامبر ایدهمیتسوُ و تهشیما، دو مدیرعامل ایدهمیتسو، به منزل نخستوزیر رفتند؛ و همانكه به اینجا رسیدند علت این دعوت را فهمیدند.
***
«صبح چهارشنبه 12 نوامبر نزدیك ساعت 10، به دیدن نخستوزیر رفتیم. در میان كسانی كه در اتاق پذیرایی منتظر بودند، بیمقدمه با مردی كه ن میشناختیم ملاقات كردیم. او هم بظاهر منتظر بود تا نخستوزیر را ببیند.»
یادداشت بارون از جریان مذاكره كه پیشتر از روی آن نقل شد گزارش گفتوگوها بود كه وكیل حقوقی ایدهمیتسوُ نوشته بود. اما آنچه در اینجا میآید گفتههای كیسوُكه ایدهمیتسوُ مدیرعامل این شركت است كه در مذاكرات نفت با ایران مسئولیت اصلی را داشت. او میگوید: «در میان صحبتمان با این شخص كه بدون آگاهی مقدماتی از اوضاع ژاپن با ما سخن میگفت، رفتهرفته معلوممان شد كه او همان كسی است كه كارایی و اختیار بسیار در اینجا دارد.»
مدیر عامل ایدهمیتسو میافزاید:
«هنگامی به او برخوردیم كه برای گرفتن پاسخ ایران به پیشنهادمان از مصدق به منزل نخستوزیر رفته بودیم. این بار آقای بارون با ما نیامد، و یادم است كه ما سه نفر، من و تهشیما و خسروشاهی بودیم.
«مأمور پذیرایی ما را به اتاقی راهنمایی كرد كه حدود 10 تاتامی مساحت داشت، و محل انتظار برای ملاقات نخستوزیر بود، و این بار ما را به اتاقی كه تختخواب موصوف در آن بود نبردند.
«چند ایرانی روی صندلیها نشسته بودند و میان خود گفتوگو میكردند، و چند نظامی هم بودند. ما هم در گوشهای نشستیم و منتظر ماندیم. مردی حدود چهلساله به اینجا آمد. او قدی متوسط داشت و باهوش مینمود، و عزم و كاربُری از چهرهاش پیدا بود. كراواتش در روی سینه اثر لكههای چرك داشت كه جلب نظر میكرد، و این منظره هنوز بروشنی در یادم مانده است.»
«او با كسی از حاضران خصوصیت نشان نداد، و میشود گفت كه ماهرانه سر صحبت را باز كرد و درباره اوضاع ژاپن از ما پرسید. انگلیسی او لحنی غلیظ، كه شاید لهجه لندن بود، داشت.»
«البته سلام و احوالپرسی نكردیم و كارت ویزیت هم به یكدیگر ندادیم. نخست فكر كردیم كه او هم منتظر ملاقات نخستوزیر نشسته است، و آسودهخاطر به او پاسخ دادیم. اما رفتهرفته پرسشهایش دقیقتر و سختتر شد، و تعجبمان را برانگیخت؛ و سرانجام چهره حقیقی او را شناختیم. در این هنگام از دیگران كه در اتاق انتظار نشسته بودند، هیچكس نمانده بود.»
این شخص همان بود كه خسروشاهی میگفت كه گرداننده كارهای نفت است؛ و چون در ایران نبود، [خریداران نفت] با مصدق، نخستوزیر، درباره قرارداد مذاكره كرده بودند. منظور خسروشاهی كه میگفت كار را زودتر فیصله بدهند، با آمدن این شخص به انجام نرسید.
در یادداشتهای بارون درباره مذاكرات ایدهمیتسو با دولت ایران گفته شده كه حسیبی، از رؤسای حزب اكثریت (جبهه ملی) و عضو مؤثر مجلس شورای ملی، و در دستگاه حكومت شخص دوم پس از مصدق است. او از اعضای هیأت سه نفره كه برای فروش نفت به خارج تشكیل داده شد نیز بود. با اینكه برای مأموریتی به هلند رفته بود، نخستوزیر تلگرام فرستاده و او را برای مذاكره با شركت ایدهمیتسوُ به ایران خواسته بود. آشكار مینمود كه نخستوزیر درباره امور نفت چندان نمیداند؛ اما این شخص خوب كنكاش میكرد، و در جزئیات امور اداری هم دقیق بود. گفتند كه او آقای حسیبی است، و قرار است كه از آن پس مذاكره را با آقای حسیبی ادامه بدهیم.
برای هیأت ایدهمیتسو طرف مذاكره بسیار سختگیری پیدا شده بود، و هر سه نماینده این شركت نفتی رفتهرفته آثار اضطراب در چهرهشان نمودار میشد.
مدیرعامل ایدهمیتسوُ میگوید:
«حسیبی عقیده داشت كه اگر هم نخستوزیر پذیرفته باشد، او كه یكی از اعضای هیأت [سه نفره] است میداند كه مجلس شورای ملی این توافق را رد خواهد كرد. این پیشنهاد 30 درصد تخفیف را به هیچ وجه نمیتوان قبول كرد.
«او این حرف را با لحنی سخت و قاطع گفت. بسیار تعجب كردیم و هیچ نگفتیم.
«آیا تا پسفردا كه نمایندگان ایدهمیتسوُ بر میگشتند، این مذاكره به نتیجه میرسید؟ فكر كردیم كه این رفتار فقط گونهای چانهزدن است، و فردا آسانتر به توافق خواهیم رسید.»
اما این توافق آسان به دست نیامد.
***
درباره گفتوگوهای سخت و پیچیده با حسیبی، به «یادداشتهای بارون از مذاكرات تهران» نگاهی بیفكنیم:
«حسیبی كه رفته رفته چهره حقیقی خود را نشان میداد، پی در پی نمایندگان ایدهمیتسوُ را سؤالپیچ میكرد؛ چنانكه پنداری اعتبار این شركت را می سنجد یا عملكرد آن را بررسی میكند، میپرسید كه ایدهمیتسوُ چگونه شركتی است؛ چه رابطهای با كارتلهای نفتی دارد؛ حالا از كجا فراوردههای نفتی وارد میكند، و به چه نرخی؛ به چه نسبت با نفتكشهای خودش حمل میكند و چه اندازه با تانكرهای كرایهای؛ چه تأسیسات و شبكه فروشی دارد؛ فروش سالانهاش چه اندازه است، و برنامههای آینده و پیشبینیاش در این تجارت چیست؟ و پرسشهای دیگر. در برابر این سؤالها، تهشیما، مدیرعامل ایدهمیتسوُ، پاسخ داد: حدود 60 درصد واردات نفت ایدهمیتسوُ از ناحیه لسآنجلس است و حدود 40 درصد آن از ناحیه سان فرانسیسكو، و اندكی هم از ناحیه هوُستون وارد میكند. از نظر وسیله حمل هم حدود 25 درصد مواد نفتی را با نفتكش خود و حدود 75 درصد دیگر را با تانكر كرایهای وارد میكند. فروش ایدهمیتسوُ سالانه حدود ۵۰۰,۰۰۰ كیلولیتر است، و این رقم رو به افزایش دارد. 60 درصد شركتهای فروش نفت در ژاپن از توابع شركتهای عظیم نفتی بینالمللی است، 30 درصد این شركتها با سرمایه مساوی خارجی و داخلی اداره میشود، و 10 درصدِ مانده این شركتها با سرمایه داخلی یا سرمایه خود ژاپنیها میگردد، كه ایدهمیتسوُ از این نمونه است.
حسیبی با صدای فریادمانند گفت: «شركت نفت انگلیس و ایران مدعی مالكیت نفت ایران شده و (به دادگاه) شكایت برده است. اما این نفت كه ایدهمیتسو میخواهد بخرد از منابع زیرزمینی ایران و به دست ایرانی استخراج شده است، و اینطور نیست كه شركت نفتی انگلیسی صاحب آن شده و از ملكیت ایران درآمده باشد.
«ذخیره نفتی كه هنگام ملی شدن نفت ایران برجای ماند برای مصرف داخلی اختصاص یافت، و برای فروش به خارجی عرضه نشد. پس ذخیره موجود نفت در ایران هیچ مسأله ای از نظر حق مالكیت ندارد. اما پیشنهاد ایدهمیتسوُ به نخستوزیر اصلاً پذیرفتنی نیست، و حتی ممكن است وضعی پیش بیاید كه به جای فروش به چنین قیمت نازلی نفت را به رایگان به ایدهمیتسوُ تحویل بدهیم.
«از طرفی هم ایران حالا سرگرم مذاكره با ایتالیا برای خرید یك نفتكش ۳,۵۰۰ تنی است؛ و ممكن است كه برای كل قیمت آن به جای پول نفت بدهد.»
«ایدهمیتسوُ چه نوع فراورده نفتی میخواهد از ایران بخرد؟»
طرف ایدهمیتسوُ در پاسخ این سؤال محصولات نفتی مشخص مانند بنزین با اكتان بالا و دیگر مواد را برشمرد. در این هنگام حسیبی ناگهان شیشه كوچكی حاوی نمونه بنزین از جیبش بیرون آورد، و با فریاد گفت: این بنزین است! این بنزین است!
كِیسوُكه ایدهمیتسوُ میگوید:
«او گفت: این بنزین است! این بنزین است! چون ما معمولاً به این ماده گازولین میگوییم. چند لحظه گیج بودم؛ اما یادم آمد كه در انگلیس گازولین را بنزین میگویند. او میخواست با این حركت به ما نشان بدهد كه فراوردههای نفتی ایران چنین كیفیت خوبی دارد؛ اما برای من مایه خجلت بود، زیرا كه در آن وقت هنوز نمیتوانستم میان مواد نفتی با كیفیتهای متفاوت فرق بگذارم.»
«پس این نمونه نفت سنگین را تكان دادم و شیشه را وارونه گرفتم. به این شیوه، اندازه چسبندگی نفت سنگین را برآورد میكنند. باز روشی یادم آمد كه برادرم بارها به كار میبُرد. از نفت سنگین [چند قطره] روی كاغذ چكاندم و آن را در آفتاب نگه داشتم و نگاه كردم و بو كردم.
«این كارها را كردم؛ اما در واقع نمیدانستم كه درجه سنگینی نفت را چطور باید تشخیص داد، و فقط وانمود كردم كه دارم آن را میسنجم. آثار رضایت و خشنودی در صورت حسیبی پیدا شد.»
گفتوگوی تخصصی دیگر هم شد. در «یادداشتهای مذاكرات» نوشته بارون میخوانیم كه «در مذاكره با مصدق، نخستوزیر، و حسیبی آشكار شد كه موضوع پرداخت (یا دریافت) قیمت (فراوردههای نفتی) به ایران هم برای این دولت حائز نهایت اهمیت شده است.
«طرف ایران میخواست نفت بفروشد؛ اما میخواست قیمت آن را هرچه زودتر و تمام و كمال دریافت بكند.»
ادامه دارد..
بخش سوم و پایانی: در شماره آینده
هاشم رجب زاده
منبع: فصلی از کتاب «قضیّۀ نیشّومارُو»؛ بخارا ،سال پانزدهم، ش 91، بهمن و اسفند 91، ص 184