شماره 9    |    22 دي 1389



تاریخ شفاهی جنگ و مسئله قومیت ها در ایران

مایلم به عنوان فردی که دستی در تاریخ شفاهی بومی و محلی ایران دارد، در این مجال، یک بحث تئوریک و نظری را طرح کرده و مقداری در باب آن کنکاش کنم.
سوال این است که به لحاظ انسان شناسی فرهنگی و به خصوص قوم شناسی سیاسی(1)، چه نسبتی است بین تاریخ شفاهی به عنوان یک «گونه» و نوع تاریخ نویسی جدید در ایران، با پدیده ای به نام قومیت و قوم گرایی(2) به طور اعم و بومی گرایی زبانی به طور اخص، مانند زبان های اقوام غیر فارسی و یا لهجه هایی مثل لُری و گیلکی؟
 به عنوان مثال ما در تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و به خصوص جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، می توانیم معتقد به «روایت بومی و محلی با زبان و ادبیات اقوام غیر فارس اما ایرانی» از انقلاب و جنگ تحمیلی باشیم؟
 اگر پاسخ مثبت است، سوال این است که چه نسبتی است بین بومی گرایی و خاطره جمعی؟ چه نسبتی است بین بومی گرایی و هویت و همبستگی ملی؟(3) چگونه می توان تاریخ شفاهی اقوام غیر فارس را به خاطره جمعی ایرانی و همگانی تبدیل کرد؟ این فرایند چگونه، کجا و توسط چه افرادی یا نهاد و نهادهایی باید طی شود؟
 پاسخ هرچه باشد، ضروری است فیلسوفان تاریخ شفاهی ایران و کسانی که دلبسته مسایل تئوریک در باب تاریخ شفاهی جنگ و انقلاب از یک طرف و مبحث تنوع قومی و زبانی در ایران، از طرف دیگر هستند، به این موضوع پر چالش ولی مقدر، اهمیت دهند و در باب ابعاد مختلف آن بیندیشند و تأمل کنند.(4) 
سوال دیگری که نیاز به تأمل فلسفی و پاسخ  شفاف دارد، این می باشد که مورخ شفاهی باید در ضبط خاطرات شفاهی سوژه مورد نظرش، چه روش و رویکردی داشته باشد؟ مثلاً اگر به اصطلاح پای خاطرات شفاهی یک عرب، یک تُرک، یک بلوچ و یا یک کُرد نشست، باید زبان ،گویش و لهجه سوژه مورد نظر را در ضبط، بازنویسی و تدوین خاطرات حفظ کند و یا آن خاطرات شفاهی را به قالب فارسی معیار در آورد؟ اگر سوژه به زبان و لهجه غیر فارسی سخن می گوید، چگونه آن را به فارسی برگرداند و به یک خاطره فردی و شخصی را به یک خاطره جمعی و هویت ساز، تبدیل کند؟
این سوال وقتی پر رنگ تر می شود که ما از منظر «مطالعات زبانی» و به خصوص تئوری«چرحش های زبانی» در تاریخ و در این جا تاریخ شفاهی، نظر کنیم. استاد حسینعلی نوذری در مقدمه ای که بر کتاب «بازاندیشی تاریخ» نوشته«کیت جنکینز» نوشته است در باره اهمیت و جایگاه «زبان» در تاریخ می نویسند:
« در حوزه ی تاریخ، مطالعات زبانی بیانگر(و مؤید) آن است که بخش اعظم«واقعیات»  یا «فاکت» های مورد تجربه ی ما قبل از هر چیز عملا توسط زبان تعیین، تدوین و قالب ریزی می شوند. به همین خاطر زبان نتها به توصیف یک رویداد یا یک وضعیت از قبل موجود و ... اکتفا نمی کند، بلکه به تعیین و ترسیم ساختار و کارکرد آن نیز مبادرت می کند. زبان پارامترهایی را که ساختار می تواند در چارچوب آن ها ایجاد و عمل کند، تعیین می کند. به این ترتیب در محدوده ی این چارچوبِ معطوف به زبان، تاریخ را نیز می توان به «زیر مجموعه ای از نشانه های زبانی تشکیل دهنده ی موضوع تاریخ ـ یعنی گذشته ـ تقلیل داد. وانگهی مورخان، چنان که اشاره شد، با زبان به توصیف و تبیین وقایع گذشته در بسترهای آن اقدام می کنند و در جریان این کاربست اندیشه ها را نیز انتقال می دهند.»(5)
با عنایت به موضوع تئوریک ذکر شده در بالا،در نظر داشته باشیم که با وجود شرکت همه قومیت ها در انقلاب و جنگ تحمیلی، با کمال تأسف تا امروز ما حتی یک کتاب مستقل در قالب خاطرات شفاهی و حتی کتبی و خود نوشت، از انقلابیون و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به زبان های عربی، کردی، بلوچی، تُرکی و... و لهجه ها و گویش های گیلکی، لُری و... نداریم. به یاد داشته باشیم که نفس پیدایش اولیه تاریخ شفاهی در غرب، گرایش ساختارشکنانه و گریز از مرکز و توجه به طبقات محروم، لایه های اجتماعی تحت ستم و اقلیت های خاموش بود. با عنایت به این مهم، سوال این است که چرا و به دلیل کدام پس ضمینه های ذهنی، ایده ئولوژیک و احیاناً کمبودهای ساختاری و فنی، مراکز تاریخ شفاهی داخل و حتی خارج از ایران، کمترین توجه ای به موضوع بسیار مهم و بنیادین زبان، گویش و لهجه در بازنگاری«روایت» و در اینجا تاریخ شفاهی ایران معاصر، ندارند و نکرده اند؟ با کمال جسارت باید اعلام کرد که در همه مراکز تولید تاریخ شفاهی در ایران، مسئله قومیت ها و زبان آن ها به یک «تابو»ی خطرناک تبدیل شده و هیچکس به دلایل امنیتی، سیاسی و تمرکز گرایی مفرط در نهادهای دولتی و رسمی،، حاضر به نزدیک شدن به این موضوع مهم نیست.(6)
چرا باید یک پیرزن عرب خوزستانی،که خانه و کاشانه اش را صدام ویران کرده، و یا کشاورز کردی که از ایران در مقابل هجوم دشمن دفاع کرده، کسانی که حتی قادر به تکلم زبان فارسی نیستند، خاطرات شفاهی که از آنها منتشر می شود، به زبان فارسی باشد؟ چنین است در باب خاطرات شفاهی به زبان های کردی، بلوچی، ترکی و دیگر زبان ها و گویش های رایج در جای جای ایران بزرگ. این حق رزمنده کرد، عرب، ترک و بلوچ است که آنچه را دیده یا شنیده، به زبان و بیانی روایت کند که در اولین وهله برای خودش مفهوم و گویا باشد.
به لحاظ ساختارهویتی، ایران کشوری است دارای تنوع و تکثر زبانی و گویشی. حال سوال این است که چرا و به چه دلیل، روایت و خاطره گویی در تاریخ شفاهی تولد و تولید شده در داخل ایران، صرفاً باید بر اساس یک زبان، آن هم فقط به لهجه تهرانی، انجام شود؟ چرا ما شب خاطره به زبان های غیرفارسی رایج در سرتاسر ایران، نداریم؟ فیلم و سینما از این نظر در ایران پیشرفته تر و متکثرتر است؛ زیرا در فیلم ها و سریال ها، رزمنده های فارسی زبان با لهجه های شیرین محلی مثل اصفهانی، شیرازی و یزدی حرف می زنند و کنش دارند. چرا تا امروز در ایران مثل شعر محلی، ما خاطراتی به لهجه های یاد شده در بالا نداریم؟ چرا یک سردار عرب خوزستانی، یک پاسدار شیرازی و یا یک بسیجی کازرونی، باید زبان یا لهجه خود را هنگام بازروایی خاطراتشان تغییر دهند؟
قبول است که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فارسی زبان رسمی ایران زمین و یکی از ارکان اصلی قوام و دوام هویت ایران و ایرانی در طول تاریخ و به خصوص اکنون و امروز بوده و هست. در این باب کمترین تردیدی وجود ندارد. اما چه مانعی دارد، مراکز فعال در تاریخ شفاهی ایران، توجهی به دیگر زبان ها، گویش ها و لهجه های ملی ایران زمین نیز داشته باشند. با این کار، علاوه بر تولید آثاری در باب انقلاب و دفاع مقدس به زبان های مختلف ایران، حس همبستگی ملی و قومی نیز تقویت می شود. افزون بر این ها، داشته های زبانی و فرهنگی مردم ایران در مقیاس تنوع زبانی در باب جنگ هشت ساله بیشتر می شود. به یاد بیاوریم که در آغاز جنگ و البته ادامه آن، عرب، تُرک، کُرد و بلوچ، در صفی متحد و یک پارچه، به جنوب و غرب ایران شتافتند و از خاک و کیان ایران اسلامی دفاع کردند. خون تُرک و کُرد در دفاع از خرمشهر و آبادان به زمین ریخته شد و خاک بانه و کرمانشاه، با خون عرب رنگین شد. همه همدل و هم صدا، از خاک پاک ایران دفاع کردند. این گربه ملوس و دوست داشتنی، که قرن ها است در یکی از حساس ترین نقاط خاورمیانه و آسیا، کنار خلیج فارس و دریای خزر لمیده و دنیای پر آشوب را نظاره می کند. اکنون نیز این حق مسلم بومی ها و اقوام مختلف ایران است، که خاطرات شفاهی خود را از آن روزهای تاریخی، سرنوشت ساز و غرور آفرین انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به زبان، گویش و لهجه خودشان روایت کنند. این کار هم فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را تعمیق می بخشد و غنی و پربارتر می کند و هم حس همبستگی ملی و میهنی را تقویت می کند.
 در دنیایی که پدیده جهانی شدن به یک گفتمان غالب تهدید آمیز تبدیل شده و مرزها و هویت ها را نشانه رفته است(7)، عاقلانه ترین کار همین است.
بنابر این پیشنهاد می شود از این پس، مراکز تولید تاریخ شفاهی فعال در زمینه انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در ایران، که اکثراً نیز دولتی و غیر خصوصی هستند، تاکید بر تولید آثاری در زمینه تاریخ شفاهی انقلاب به زبان های کردی، عربی، بلوجی و ترکی در باب انقلاب اسلامی و به خصوص جنگ تحمیلی داشته باشد.(8)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
  (1)ـ برای یک بحث فشرده و جالب در باره مفهوم و قلمرو قوم شناسی سیاسی و دامنه گسترش و عمق آن در جهان معاصر نگ:
ـ رولان برتون، قوم شناسی سیاسی، ترجمه، ناصر فکوهی، نشرنی، چاپ سوم، تهران 1387.
  (2)ـ در کتاب زیر مفهوم قوم گرایی، نظریه ها و تاریخ آن در ایران معاصر به طور همه جانبه و ارزشمندی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است:
ـ دکتر حمید احمدی، قومیت و قوم گرایی در ایران از افسانه تا واقعیت، نشرنی، چاپ اول، تهران 1378.
  (3)ـ در مجموعه مقالات زیر بحث های خوبی در باره رابطه هویت قومی و همبستگی ملی صورت گرفته است:
ـ دکتر حمید احمدی(به کوشش)، ایران؛ هویت، ملیّت ، قومیت، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، تهران، زمستان 1383.
  (4)ـ در دوم خرداد 1383به ابتکار وزارت کشور، کنگره ای با عنوان«هویت ملی و بررسی نقش اقوام» برپا شد که در آن سخنرانان به مباحث جالبی اشاره کردند. متن آن سخنرانی ها با مشخصات زیر در کتاب مستقلی منتشر شده است:
ـ مجموعه گفتارها، همایش علمی هویت ملی، بررسی نقش اقوام، معاونت اجتماعی وزارت کشور ـ دبیرخانه شورای اجتماعی، چاپ اول، تهران 1383.
  (5)ـ کیت جکینز، بازاندیشی تاریخ، ترجمه، حسینعلی نوذری، آگه، چاپ اول، تهران 1387، ص 14.
  (6)ـ برای یک بحث انسان شناسانه عمیق در باب اقوام و زبان آن ها و همچنین تهدیدها و فرصت های مربوطه نگ:
ـ تابوزدایی از مسئله قومیت ها؛ گفت و گو با دکتر ناصر فکوهی، روزنامه شرق، مورخ یکشنبه و دوشنبه 9و 10 مرداد 1384،صص15 و 18.
  (7)ـ برای آگاهی از روند شتابنده جهانی شدن و تحلیل جامعه شناختی فرصت ها و چالش های خاسته و ناخاسته ناشی از پدیده جهانی شدن نگ:
ـ آنتونی گیدنز، جامعه شناسی(ویراست چهارم)، ترجمه، نشرنی، چاپ اول، تهران 1387.
  (8)- متن فوق بخشی از مقاله بلند من می باشد که به پنجمین همایش تاریخ شفاهی ایران (که در روز 15 اسفند 1387، در مشهد مقدس برگزار شد) ارائه و در نشست بعداز ظهر قرائت شده است.

سید قاسم یاحسینی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=189
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.