شماره 120 | 5 تير 1392 | |
نگاهی به شکلگیری تاریخ شفاهی در دورهی معاصر نشان میدهد که پیدایش و گسترش آن، محصول نیازهای تاریخی جامعهی هر دوره و به تناسب خواستها، آرزوها، ضروریات و البته بر پایهی برنامهریزی بوده است. این امر باعث شده تا تاریخ شفاهی همواره به عنوان ابزار کارآمد و روزآمدی برای جمعآوری دادههای اطلاعاتی و ساماندهی و پردازش آن، مورد استفادهی پژوهشگران قرار گیرد و سطوح مختلف استفادهکنندگان با اهداف گوناگون و در زمینههای مختلف از آن بهره ببرند. نسل اول تاریخ شفاهی به دنبال جمعآوری خاطرات رجال و بزرگان و آرشیو مصاحبههای جمعشده بود و تمایل به تاریخ عمومی داشت. شاید نیاز بعد از جنگ جهانی دوم که زمینهی قهرمانپروری و پررنگ شدن تاریخ ملی را میطلبید، باعث شد در آمریکا و کشورهای اروپایی توجه به خاطرات نخبگان و بزرگان بیشتر شود. در این نسل، تاریخ شفاهی کمکم وارد دانشگاهها شد و زمینهی ایجاد تضارب آرا و تئوریزه شدن آن فراهم آمد.
نسل دوم تاریخ شفاهی در دهههای 60 و 70 ظاهر شد. جنبشی که با مطرح شدن مکاتب جدید تاریخنگاری، مانند مارکسیسم، به وجود آمد، تغییرات زیادی در سایر حوزههای پژوهشی مانند تاریخ محلی، تاریخ شهری، جغرافیای تاریخی و از جمله تاریخ شفاهی به وجود آورد. در این دو دهه، توجه پژوهشگران به موضوعاتی مانند نژادها، قومیتها، گروههای حاشیهای، مهاجران، زنان و کارگران معطوف شد. تاریخ شفاهی در یک چرخش از آرشیوها و توجه طبقات بالای جامعه به سوی گروههای حاشیهای و طبقات پایین روی آورد و ابزار مهمی برای شنیدن صدای کسانی شد که در جامعه کمتر دیده میشدند.(2) در این دهه تاریخ شفاهی ابزار مؤثر برای کسانی شد که در اعتراض به وضعیتِ موجودِ جامعهی زمان خود، سعی در ارائهی نگاههای جدید برای تغییر وضع موجود زمان خود داشتند.
نسل سوم در دههی 80 به ابزاری برای برنامهریزیهای کوتاهمدت و میانمدت جهت تأثیرگذاری بر جامعه تبدیل شد. به تعبیری، تاریخ شفاهی بعد از چهار دهه درگیر بودن در جامعه، ابزاری برای هدایت فکری آنها شد. دههی 80 عصر استفاده از تاریخ شفاهی در برنامههای عمومی، موزهها، رادیو و تلویزیون و باز شدن درهای آرشیوها به روی مردم بود. با این مقدمه، سؤال اینجاست که جایگاه تاریخ شفاهی در ایران کجاست؟ چه دلائلی در شکلگیری و گسترش آن نقش داشتهاند؟ آیا میتوان به نسلهای مختلف تاریخ شفاهی در ایران معتقد بود؟ آیا اساسا زمینهی درک ارزش میانرشتهای تاریخ شفاهی و ضرورتهای توجه به آن، حداقل در میان جامعهی علمی تبیین شده است؟
تاریخ شفاهی در ایران معلول دو عامل مهم است که در بیش از سه دهه، ساختار، ماهیت و کارکرد آن را تحت تأثیر قرار دادهاند. این دو عامل مهم، انقلاب و جنگ هستند. به جرأت میتوان گفت بیش از 80 درصد از کل مصاحبههای تاریخ شفاهی و خروجی آن در قالب مقالات و کتابها، تحت تأثیر آنها بوده است. بیشتر مراکز تاریخ شفاهی در ایران مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و مراکز نظامی، حجم عمدهای از دادههای تاریخ شفاهی در این دو زمینه را در سه دههی گذشته تولید کردهاند. در یک مقایسهی تحلیلی بین شکلگیری تاریخ شفاهی در ایران با دنیا، نیاز جامعهی بعد از زمان جنگ به قهرمانان، احتیاج به هویت ملی جهت یکپارچگی و لزوم مطرح شدن نخبگان انقلاب، وضعیتی مشابه با دههی 40 و 50 یعنی نسل اول تاریخ شفاهی را ایجاد کرده است.
توجه به نخبگان ملی، تأکید بر تاریخ عمومی و ملی، آرشیوسازی منابع و نگاه ابزاری به تاریخ شفاهی، از زمینههای این تشابه هستند. در کنار اینها، نگاه علمی به تاریخ شفاهی کمکم شکل میگیرد و زمینهی ایجاد انجمنهای علمی و ورود تاریخ شفاهی به دانشگاه فراهم میشود. به نظر میرسد پتانسیل موجود برای استفاده از تاریخ شفاهی به عنوان سازوکار مهم در ضبط وقایع تاریخی در ایران، وجود نیروهای علاقهمند به تاریخ شفاهی در حوزههای مختلف و فعالیت مراکز تاریخ شفاهی که ماهیتی متفاوت از کارکرد رسمی تاریخ شفاهی در ایران دارند مانند آرشیو تاریخ شفاهی آستان قدس - که بزرگترین آرشیو تاریخ شفاهی شهری در ایران است - و پیدایش علاقه به علمیسازی روند انجام تاریخ شفاهی حتی در مراکزی مانند مؤسسات نظامی که استفادهی ابزاری و احساسی از تاریخ شفاهی در آنها غلبه دارد، زمینههای امیدبخشی را برای طی کردن سریع این فاصلهها به وجود آورده است. اما به منظور کم کردن سریع این فاصلهها، موقعیتسنجی مناسب و اتخاذ تصمیمهای درست برای گسترش تاریخ شفاهی ضروری به نظر میرسد تا بتوان گامهای لازم برای کاربردی شدن تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای را برداشت. از مهمترین این راه حلها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
2. تاریخ شفاهی در دانشگاه. به منظور تئوریزه کردن مبانی تاریخ شفاهی و آموزش حرفهای انجامدهندگان تاریخ شفاهی، از اواخر دههی 80 در دانشگاهها، انستیتوهای تاریخ و انجمنهای تاریخ شفاهی، دورههای تخصصی برگزار شده است.(5)
در ایران بحث استفادهی کاربردی از تاریخ شفاهی برای آموزش مخاطبان در سطوح مختلف مطرح نشده است و دانشگاهها، غیر از موارد خاص، هنوز به طور جدی به آن نپرداختهاند. تنها برگزاری برخی کارگاههای آموزشی توسط مراکز تاریخ شفاهی، خصوصا برای استفاده در تاریخ شفاهی جنگ، مورد توجه قرار گرفته است. این کارگاهها استاندارد خاصی ندارد و برداشتها و تجربیات شخصی افراد در قالب کارگاهها با محتوای اغلب تکراری به افراد شرکتکننده منتقل میشود؛ در حالی که باید نوع و هدف از آموزش تاریخ شفاهی با توجه به سطح شرکتکنندگان، اهداف نهایی و خروجیهای مدّ نظر متفاوت باشد. با توجه به این بحث آموزش تاریخ شفاهی در دو سال اخیر مورد توجه قرار گرفته و مدعیان زیادی را نیز برای آموزش پیدا کرده است. باید با نگاه جدیتری به آموزش، خصوصا در دانشگاهها، نگریست. لازم است سطوح مختلف آموزش در کارگاهها رعایت شود و سرفصلهای مشخصی برای شرکتکنندگان تعریف شود. قطعا آموزش تخصصی تاریخ شفاهی به افرادی که قصد انجام تاریخ شفاهی جنگ را دادند با کسانی که میخواهند در زمینهی مردمشناسی و فولکلور کار کنند یا به مباحث اجتماعی و جامعهشناسی مانند مهاجران بپردازند، متفاوت است. مشخص است که آموزش تاریخ شفاهی در یک کارگاه چهار یا هشت ساعته امکان ندارد، بلکه باید افراد ابتدا در یک دورهی آموزشی به مفاهیم، کارکردها، اهداف و ساختارهای تاریخ شفاهی بپردازند و برای بازآموزی تخصصی در زمینههای خاص، از کارگاههای تاریخ شفاهی استفاده شود. در حالیکه امروز به غلط کارگاههای تاریخ شفاهی مهمترین شیوهی آموزش تاریخ شفاهی شده است. باید به منظور سوق دادن آموزش از قالب کارگاهی به سمت دورههای تخصصی، سرفصلهای جدیدی برای آموزش تاریخ شفاهی تدوین شود، وگرنه با این روش آموزشی که در پیش گرفتهایم، رسیدن به درک اهمیت جایگاه تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای به این زودی محقق نخواهد شد.(6)
یافتههای جدید دانش مانند تکنولوژیهای جدید آموزش، تغییرات اجتماعی و دگرگونی پیدرپی نیازهای اجتماعی در دنیای امروز، ضرورت تعاملات بیشتر گروههای مرتبط با جامعه را بیشتر کرده است. امروزه تاریخ شفاهیکاران، محلیکاران، فلکلوریستها، قومنگاران و مردمشناسان با استفاده از تکنولوژیهای جدید آموزشی، تحقیقاتی و ضرورتهای جدید پژوهشی، در اندیشهی همکاریِ هرچه بیشتر برای رسیدن به هدف نهایی خود هستند که همانا کمک به زندگی اجتماعی مردم و افزایش درک زندگی گروهی و تسهیل زندگی آنهاست.(11)
در ایران، بحث بر سر مرزهای تاریخ شفاهی و ارتباط یا عدم ارتباط آن با خاطرات فردی و جمعی تازه آغاز شده است و هنوز استفاده از آن در سایر حوزههای پژوهشی مانند قومشناسی، فلکلور و تاریخ محلی مطرح نشده تا عکسالعمل پژوهشگران سنجیده شود و راهی برای همکاری بینرشتهای آن فراهم گردد. این مهم نیازمند مطرح شدن تاریخ شفاهی در دانشگاهها و گذاشتن دورههای آموزشی است. باید نگاه جدیدی در زمینهی ارتباط بین آنها مطرح شود. نیازهای جدید جامعهی ایرانی ضرورت خارج شدن از فضای بستهی اندیشهای هر حوزه و تسهیل زمینهی اشتراک فکری آنها را میطلبد. در تعامل بین اینها چیزی که مهم است جامعهی مصرفکنندهی اطلاعات و نیازهای تاریخی آن است، نه حق داشتن و نداشتن هر یک از حوزهها دربارهی کار کردن یا نکردن آنها. تاریخ شفاهی میتواند با توجه به پتانسیلی که در ماهیت بینرشتهای خود دارد، ابزار مهمی در ارتباط بین این زمینههای پژوهشی باشد.
تاریخ شفاهی میتواند راهی برای تسهیل ورود افراد به تاریخ باشد؛ افراد گمنامی که در محاصرهی موانع اقتصادی، اجتماعی، زبانشناسی و فرهنگِ غالب گرفتار شدهاند. بازکاوی و بازاندیشی فکری افراد در کسب هویت فردی، درک مشارکتی آنها را در جامعه بازتر میکند. از دههی 60 به بعد، تاریخ شفاهی به ابزاری برای مطالعهی گروههای کار، اقلیتهای نژادی و قومی یا گروههای حاشیهای که کمتر دیده میشوند، تبدیل شده است. این زمینههای مطالعاتی به علت ارتباط موضوعی با حوزههای دیگر، جایگاه تاریخ شفاهی را در مطالعات میانرشتهای پررنگ کردهاند. در ایران به دلیل وجود گروههای حاشیهای، اقلیتهای نژادی و مذهبی و مهاجران داخلی و خارجی، زمینههای استفاده از تاریخ شفاهی فراهم است. اما به دلایل مختلف سیاسی یا اجتماعی، این حوزهها مورد توجه قرار نگرفتهاند و یا از تاریخ شفاهی به عنوان یک ابزار کارآمد غفلت شده است. استفاده از تاریخ شفاهی در این موضوعات، نیازمند آموزش و ایجاد دیدگاههای جدید پژوهشی است که تا کنون، با توجه به ضعف آموزشی و نبود دورههای تخصصی، محقق نشده است.
به اشتراک گذاشتن خاطرات عمومی در بستر شهرها به تکتک افراد گروهها این امکان را میدهد که بینشهای فردی خود را در یک تصویر بزرگتر از تاریخ به نام زندگی اجتماعی در شهرها جای دهند. آرشیوهای محلی و آرشیوهای شهری میتوانند با استفاده از تاریخ شفاهی موضوعات مختلف را متناسب با نیازهای تاریخی جوامع، مورد پژوهش قرار دهند و امکان انتقال تجربیات یک نسل را به نسل دیگر فراهم سازند. هرقدر نقش تاریخ شفاهی در این میان پررنگ باشند، غنای این آرشیوها بیشتر خواهد بود. در ایران تاریخ شفاهی بیشتر در جهت مقاصد سیاسی یا با هدفهای خاص انجام شده و کمتر در زمینهی مطالعات شهری و یا محلی مورد استفاده قرار گرفته است. تنها آرشیو تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس است که با تمرکز کار در زمینهی تاریخ محلی و شهری، بیشترین پروژههای موضوعی را انجام داده است. تقویت استفاده از تاریخ شفاهی در این زمینهها که عمدهی مسائل مطرح در آنها قابلیت میانرشتهای دارند، میتواند افقهای جدید پژوهشی را بگشاید و این مهم، نیازمند تغییر نگرش به تاریخ شفاهی است.
بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینهی تاریخ شفاهی در دنیا نشان میدهد که تمایل پژوهشگران به استفاده از تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای روزبهروز در حال گسترش است. عناوینی مانند تاریخ شفاهی سیاهان، تاریخ شفاهی زنان، تاریخ شفاهی تجارت، تاریخ شفاهی تعاملات فرهنگی بین گروهی، تاریخ شفاهی ناتوانان جسمی، تاریخ شفاهی و استفادههای درمانی، تاریخ شفاهی و جنگ، تاریخ شفاهی و موزهها، تاریخ شفاهی و بیخانمانها، تاریخ شفاهی و مهاجران و ... بیانگر ماهیت میانرشتهای آن است. مشکل جدی در ایران عدم آشنایی با تاریخ شفاهی و کاربردهای آن نیست. با برگزاری نشستهای منظم سالانه در چند سال اخیر، و ایجاد انجمن تاریخ شفاهی و کارگاههایی که اخیرا گسترش زیادی یافتهاند، زمینهی آشنایی کلی افراد با تاریخ شفاهی فراهم آمده است. اما با توجه به کارکردهای آن در زمینهی انقلاب و جنگ، تاریخ شفاهی باید بیشتر شناخته شود و افرادی که در این دو زمینه کار میکنند، باید مصاحبههای دقیقتر و کاملتری انجام دهند. اهداف اولیه از این خواست عمومی تا حدی مرتفع شده است و امروزه نیازمند شکلگیری نگاههای تخصصی به تاریخ شفاهی و کاربردهای گوناگون آن هستیم. باید در مرحلهی تولید و خروجیِ مصاحبههای تاریخ شفاهی، بینشهای عمیقتری حاکم شود تا چاپ صرف خاطرات به عنوان مهمترین هدف مراکز درنیاید. تاریخ شفاهی باید به دنبال شناسایی نیازهای تاریخی جامعه، پررنگ کردن آن و برطرف کردن خلأهای اطلاعاتی باشد تا از طریق آن، زمینهی ارتباط بین حوزههای مختلف پژوهشی فراهم شود. نگاه امروز ما باید به دنبال اهداف عمیقتری از کارکرد مراکز تاریخ شفاهی در راستای برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت باشد، وگرنه در چنبرهی زمانی شکلگیری و گسترش نسلهای تاریخ شفاهی دنیا گرفتار خواهیم شد و تا سه دههی آینده هم مبحث مطالعات میانرشتهای و سیاستگذاریهای تاریخ در ایران مطرح نخواهد شد.
پینوشت 1. Dunaway, David K. (1996). “Introduction: The Interdisciplinary of Oral History” in Oral History: An Interdisciplinary Anthology. Ed. Dunaway, David K.; Baum, Willa K. Altamira Press, American Association for State and Local History and Oral History Association, p. 8. ۴. دربارهی تاریخ شفاهی در مدارس کارهای زیادی انجام شده است. از مهمترین این کارها میتوان به این مورد اشاره کرد: ۶. غیر از کارگاههای انفرادی که در زمینهی تاریخ شفاهی به صورت محدود در ایران برگزار شده، بیشترین تعداد کارگاههای آموزشی، مربوط به تاریخ شفاهی جنگ است. مهمترین ایراد وارده به این کارگاهها، هدف غایی از برگزاری آن است، زیرا افراد شرکتکننده در آن از سطوح مختلف تجربه برخوردارند، در حالی که برنامهی آموزشی برای همه یکسان است. به نظر میرسد با توجه به ماهیت عملی کارگاهها و هدف اصلی آن که بازآموزی است و نه آموزش، تعریف دورههای تخصصی با رویکردهای جدید الزامی است. 7. oral folk history ۱۱. از مقالات خوب در زمینهی تاریخ شفاهی و سنّت شفاهی میتوان به مقالهی مرتضی نورایی، لقمان دهقان نیری و مهدی ابوالحسن ترقی، «مقایسه تحلیلی سنت شفاهی با تاریخ شفاهی»، پژوهشهای تاریخی، زمستان 89، شمارهی 8 اشاره کرد. از مقالات خارجی هم میتوان مورد زیر را ذکر کرد: ابوالفضل حسنآبادی
منبع: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 180، اردیبهشت 1392، ص 22 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1816 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |