شماره 116 | 1 خرداد 1392 | |
دکتر عباس امام، استادیار گروه زبان انگلیسی دانشگاه شهید چمران اهواز، نویسنده، مترجم، خوزستانشناس و مؤلف کتاب "اندیمشک و اندیمشکیها" (1389) و مجموعه دیداری شنیداری "تاریخ شفاهی اندیمشک" در یادداشتی به بررسی کتاب "اندیمشک در جنگ عراق علیه ایران" نوشته مریم لطیفی پرداخته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خوزستان متن این یادداشت به قرار زیر است: «از همان نخستین روز و در واقع نخستین ساعات، یورش تجاوزکارانه رژیم بعثی صدام حسین به مرزهای ایران (و نیز به تعدادی از مراکز نظامی درون خاک کشور) در روز 31 شهریورماه 1359، پای اندیمشک نیز به این جنگ کشیده شد. حوالی ساعت 13 آن روز هواپیماهای عراقی باند «پایگاه وحدتی» و چندین آشیانه هواپیما را بمباران کردند. یکی دو روز بعد از آن تاریخ نیز نیروهای متجاوز زرهی عراق خود را تا پای «پل نادری» در حدود 25 کیلومتری جنوب غربی اندیمشک رسانده و همانجا در ساحل غربی کرخه از ترس تلهگذاری نیروهای ایرانی برای آنها مستقر شدند. از دو سه روز بعد هم نیروهای نظامی ایران (ارتشی و غیرارتشی) به تدریج و عمدتاً از طریق راهآهن برای دفاع از مرزهای کشورمان و خوزستان به اندیمشک وارد شدند چراکه اندیمشک دروازه شمالی خوزستان بوده و هست.
استقرار فزآینده نیروهای نظامی و ادوات آنها در اندیمشک از یک سو، مجاورت شهر با مرز عراق و وجود تأسیسات نظامی مانند پایگاه چهارم شکاری وحدتی در کنار اندیمشک، انبار عظیم مهمات نظامی دوکوهه در چهار پنج کیلومتری شهر و نیز وجود سکوی نظامی رساننده تدارکات تسلیحاتی نیروهای مسلح در شهر اندیمشک و در کنار اینها، وجود تاسیسات حیاتی و استراتژیکی مانند تاسیسات و انبارهای نفت شرکت نفت اندیمشک، راهآهن اندیمشک و سد «دز» (که هر کدام میتوانست معادلات نظامی را به نوعی تغییر دهد) باعث شد تا هم نقش راهبردی این شهر به تدریج برجستهتر شود و هم دشمنی صدام با آن آشکارتر.
از همان روزهای نخست آن تجاوز و آغاز گرفتن آن جنگ ویرانگر،اندیمشک (و البته دزفول و شوش و حومه آنها) دهها بار مورد اصابت خمپاره، راکت، توپ و نیز موشکهای دوربرد کشتار جمعی قرار گرفت و تقدیر چنین شد تا اندیمشک و اندیمشکیها هشت سال مصائب جنگ تجاوزکارانه صدام را تحمل و مردمان آن از مرد و زن، خرد و کلان و نظامی و غیرنظامی دلاورانه و با صبر و ایثارگری منش ظلمناپذیری و تجاوزستیزی خود را به نمایش بگذارند و رهآورد این پایداری تحسینبرانگیز هشت ساله، 1000 شهید، 1734 مجروح (ثبت شده و تحت پوشش فعلی و البته صدها مجروح غیر درجهبندی شده) و 147 تن اسیر بود.
کتاب "اندیمشک در جنگ عراق علیه ایران" در واقع تاریخنگاشت و روایتگر نقش اندیمشک در این رویداد بس مهم تاریخ معاصر ایران است. این کتاب به قلم خانم مریم لطیفی گردآوری و تألیف شده و در آخرین روزهای اسفند 1391 به همّت مؤسسه فرهنگی هنری طلوغ غدیر جنوب اندیمشک توسط انتشارات نیلوفران تهران در 2200 نسخه و در دو شکل و قطع مجزای شومیز و گالینگور انتشار یافته است. حجم کتاب 296 صفحه و شامل: مقدمه، 14 فصل، جمعبندی و دو پیوست که پیوست اول چند نقشه است و پیوست دوم چند عکس و تصویر.
فصل اول کتاب نگاهی دارد به موقعیت جغرافیایی، طبیعی و پیشینه تاریخی اندیمشک و نیز موقعیت ارتباطی اقتصادی این شهر در زمان آغاز جنگ عراق علیه ایران. فصل دوم، نگاهی دارد به علل و عوامل زمینهساز جنگ عراق علیه کشور ما. فصل سوم، یادآور روزهای قبل از شروع رسمی جنگ تا زمان توقف نیروهای عراقی در کنار پل نادری و رودخانه کرخه است. فصل چهارم، به نقش اندیمشک در آزادسازی مناطق اشغالی محور غرب کرخه میپردازد (تجهیز و سازماندهی نیروها در اندیمشک و عملیات آزادسازی محور غرب کرخه، معروف به عملیات فتحالمبین).
در فصل پنجم نشان داده شده که چه گونه تعداد دو سه واحد نظامی لجستیکی حوالی اندیمشک در پایان جنگ هشت ساله به حدود 20 پادگان و قرارگاه افزایش مییابند. یگانها و پادگانهایی که مشخصات دقیق آنها ثبت شده و امروز برخی از آنها اساساً یا برچیده شده و یا تغییر کاربری دادهاند.
فصل ششم، روایتگر شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اندیمشک و فصل هفتم معرف شکلگیری اولین گردانهای مستقل اندیمشک در جنگ (یعنی گردان والفجر و گردان قائم) است. فصل هشتم، در حقیقت تکملهای است بر فصل هفتم که به تغییر نام گردان قائم به گردان حمزه سید الشهدا (یا گردان اندیمشکیها) میپردازد.
شکلگیری ستاد پشتیبانی مهندسی جنگ توسط جهاد سازندگی اندیمشک موضوع فصل نهم کتاب است. همچنان که فصل دهم نیز به نقش سازمانها و ادارات دولتی اندیمشک (راهآهن، آموزش و پرورش، پست، مخابرات، بنیاد شهید، سازمانآب و برق و...) میپردازد.
در فصل یازدهم، نقش دو بیمارستان تأثیرگذار جنگ، یعنی بیمارستان راه آهن (شهید بهشتی فعلی) و نیز بیمارستان شهید کلانتری مورد توجه قرار گرفته است. اهمّیت این دو بیمارستان زمانی درک خواهد شد که آنها را با همتاهایشان در دزفول، اهواز و آبادان زمان جنگ مقایسه کنیم؛ یعنی بیمارستان افشار دزفول، بیمارستان گلستان اهواز و بیمارستان شرکت نفت و طالقانی آبادان.
در طول هشت سال جنگ، این دو بیمارستان اندیمشک (و به ویژه بیمارستان نظامی شهید کلانتری که در سالهای اواسط جنگ ایجاد شد) محل مراجعه، ارجاع، مداوا و عمل جراحی هزاران نظامی و غیر نظامی بودند.
امید است چاپ این اثر باعث توجه بیشتر به این دو بیمارستان و حفظ آنها به عنوان آثار گردشگری دفاع مقدس قرار گیرد و البته در کنار این دو بیمارستان ساختمان "معراج شهدا" نیز قابل یادآوری است چرا که در این محل به عنوان یکی از نزدیکترین مکانها به جبهههای غرب اندیمشک و دزفول، پیکرهای هزاران شهید به شکلهای خاصی آماده ارسال به شهر و دیار و خانه و کاشانههاشان میشد.
فصل دوازدهم کتاب روایتگر نقش بانوان اندیمشک در سالهای جنگ است. ارائه خدمات پشت جبهه مانند خدمات درمانی، تهیه برخی ارزاق و پوشاک، شستوشوی لباسها، پتوها و ملحفههای بیمارستانی رزمندگان، مراقبت از رزمندگان مجروح و سایر آسیبدیدگان و نظایر آنها. البته بدیهی است اختصاص فقط هشت صفحه به نقش زنان و دختران اندیمشکی در طول هشت سال جنگ و نیز نقش مادران، همسران و فرزندان رزمندگان و شهدا در این دوران به هیچ وجه ادای مقصود و ادای دین نمیکند اما به عنوان فتح بابی در این زمینه سودمند و پسندیده است.
همچنین است محتویات فصل سیزدهم که به کمکهای مردمی شهر به جبههها و پشت جبههها میپردازد و نهایتا فصل پایانی کتاب که فصل چهاردهم آن است و یادآور وحشیگریهای صدام است که یا به خاطر تلافی شکستهایش در جبههها و یا به انگیزه واداشتن ایران به پذیرش شرایط آتش بس تعدادی از شهرهای ایران را مرتباً با موشکهای دور برد مورد حمله قرار میداد. در آن دوران مناطق مسکونی و غیرنظامی اندیمشک بارها و بارها مورد اصابت موشکها قرار گرفت و در هر حمله دهها نفر به خاک و خون کشیده شدند، صدها خانه تخریب و صدها نفر نیز مجروح بر جا ماند.
اوج وحشیگریها صدام نسبت به ساکنین غیرنظامی شهر اندیمشک و اصولاً کل شهرهای کشور در تاریخ چهارم آذر ماه 1365 صورت گرفت که طی آن چندین فروند هواپیمای عراقی 45 دقیقه تمام آسمان اندیمشک را قبضه کرده و دهها فروند بمب و موشک بر سر مردم فروریختند و دهها تن از اهالی و مسافران را به شهادت رساندند و خسارات جبرانناپذیری به تاسیسات زیربنایی شهر وارد آوردند. تاریخ، زمان دقیق و میزان تلفات انسانی و خسارتهای تأسیساتی مالی هر یک از حملات شهرها در کتاب ذکر شده و بازتابهای ملی و بینالمللی آنها نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. سه چهار صفحه پایانی کتاب نیز به جمعبندی و نتیجهگیری مباحث کتاب اختصاص یافته است.
در هر حال، با توجه به کمبود منابع مکتوب و مستند در رابطه با تاریخ اندیمشک به طور عام و نقش راهبردی این شهر در سالهای دفاع مقدس به طور خاص، بیتردید تلاش مؤلف و نیز مؤسسه حامی اثر از همه نظر ارزشمند و قابل تقدیر است. به ویژه تلاش مؤسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب اندیمشک که به عنوان یک تشکیلات «مردم نهاد» که این کتاب به عنوان دهمین اثر از مجموعه آثار منتشر شده آن شایسته یادآوری است.
اما در عین حال، کوشش شخص مؤلف در تألیف این اثر ماندگار به نحوی است که باید گفت کتاب ایشان در زمینه تاریخنگاریهای جنگ عراق علیه ایران حقیقتا پدیدهای بینظیر است. دلیل اول این که مؤلف این اثر یک خانم بوده و پرواضح است که اگر آثار منتشره مربوط به این جنگ را مورد بررسی قرار دهیم بعید است کسی بتواند اثر دیگری در مورد این جنگ به قلم یک زن دیگر پیدا کند. البته تعدادی کتاب خاطرهگویی با خانمهای درگیر در جنگ و نیز مصاحبه با برخی دیگر وجود دارد ولی حقیقت این است که تاریخنگاری و وقایعنگاری جنگ عراق علیه ایران هنوز به صورت صددرصد در قبضه آقایان است که البته این نکته فینفسه نکته غریبی هم نیست ولی در هر صورت از نظر سنتشکنی جنسیتی این کار اثری است جدید و متفاوت.
دلیل دوم (که فکر میکنم اهمّیت نکته اول را دو چندان میکند) این است که بدانیم خانم لطیفی مؤلف این اثر در سومین سال شروع جنگ عراق ایران به دنیا آمده است و با این که در پایان جنگ پنج سال بیشتر از سن ایشان نمیگذشته ولی اکنون با گذشت حدود 25 سال از پایان جنگ توانسته زوایای گوناگون این جنگ را (تا جایی که به نقش استراتژیک اندیمشک، مردمان آن و رزمندگانش برمیگردد) به خوبی باز بنمایاند.
دقت همه جانبه آکادمیک در ساختار کتاب، زبان عالمانه و شیوه تحلیل و نوع نگاه دقیق و همه جانبهنگر مؤلف به نکات ذیربط به موضوع تحقیق از دیگر نکات برجسته این اثر است. دقت نظر آکادمیک مؤلف و بازتاب آن در زبان به کار رفته در اثر به نحوی است که مؤلف برای تعیین عنوان کتاب خوب از اصطلاحات رایج و کلیشهای مانند "جنگ تحمیلی" و "دفاع مقدس" استفاده نکرده و ترجیح داده در سرتاسر کتاب از اصطلاح حقوقیتر "جنگ عراق علیه ایران" استفاده کند و اتفاقاً دلیل حقوقی این اقدام خود را نیز در همان اولین صفحه مقدمه کتاب (در پانوشت) متذکر شده است: با توجه به آن که در تاریخ 18 آذر ماه 1370 کشور عراق از سوی سازمان ملل متحد به عنوان آغازگر و مسئول شروع جنگ ایران و عراق معرفی شد، بنابراین در عنوان و متن کتاب حاضر برای معرفی این جنگ از عنوان "جنگ عراق علیه ایران" استفاده شده است.
مؤلف تقریبا به همه منابع مکتوب و مستند ذیربط (خواه کتاب، خواه مجله و روزنامه و نشریات ارگانها و نهادهای درگیر جنگ) مراجعه کرده و خود شخصاً با دهها تن از نقشآفرینان محلی (اندیمشکی) این رویداد مصاحبه کرده (از زن و مرد و نظامی و غیرنظامی) که فهرست تفصیلی تمام افراد مصاحبه شونده در پینوشتهای هر فصل درج شده است. ضمناً بازتاب نگاه همه جانبهنگر مؤلف در این است که لطیفی در این اثر با نگاهی صرفا نظامیگرا موضوع تحقیق خود را بررسی نکرده تا فقط بخواهد چند نقشه، جدول امکانات نظامی و چند فهرست از شهدا و مجروحان را در اختیار خواننده قرار دهد و کار را تمام شده بداند. وی کوشیده تا به عوامل غیرنظامی درگیر در جبهه (مانند نیروهای جهاد سازندگی که کارشان تدارکات غیر تسلیحاتی رزمندگان بود) و نیز افراد پشت جبهه (به ویژه زنان و دختران آن زمان که بعدها بعضا به همسری رزمندگان و یا بعدها اسرای آزاد شده جنگ درآمدند) بپردازد و از رنجهای آنان نیز تا حدودی پرده بردارد.
و امّا اشارهای هم به چند اشکال جزئی در مورد مطالب کتاب، هرچند اینگونه اشکالات به هیچ وجه از ارزش کتاب و زحمات مؤلف نمیکاهد. اولاً، طرح جلد زیبا و ادامه ان تا پشت جلد، صحافی محکم اثر دارای یک ایراد گمراه کننده و غلط انداز است: یعنی عدد« 8 2387 تهران اندیمشک».
واقعا در درک معنای این عبارات مانده بودم که این عدد و عنوان بزرگ در پیشانی کتاب به چه معناست؟! بعد از کلی کلنجار رفتن و دقت تازه فهمیدم که این عدد نمایشگر شماره واگن قطاری است که طرحی از آن برای روی جلد ترسیم شده است که گمان نمیکنم ضرورت داشت این عدد (و نیز عنوان "تهران اندیمشک" که معرف مقصد قطار مسافربری است) این همه برجسته تصویر میشد.
نویسنده در چندین صفحه کتاب (و از جمله، صفحه 39، جمله آخر متن و پیش از پینوشتها) به اشتباه مینویسد:"... نیروی زمینی عراق... ایران را از سه ناحیه جنوبی، میانی و شمالی مورد حمله قرار داد." در صورتی که دقیقتر آن این است که بگوییم "غرب ایران را...".
در چندین صفحه کتاب هم نامخانوادگی سه تن از افراد هوادار نظام جمهوری اسلامی ایران (که در مسایل انقلاب و جنگ در اندیمشک فعال بودهاند و برادر هم هستند) اشتباه درج شده است: برادران عیدی عطار، نه عطارزاده (محمدرضا، عزیز و امیر). ضمناً، پاراگراف آغازین فصل سوم کتاب به لحاظ صحت تاریخی کاملاً نادرست است: در 31 شهریور 1359 که ارتش عراق حملات خود را به ایران از زمین و هوا آغاز کرد، اندیمشک نیز مانند سایر نقاط استان خوزستان در این روز مورد حمله هوایی نیروهای عراقی قرار گرفت و تلمبهخانه سبز آب، خیابان شرکت نفت و خیابان انقلاب اندیمشک روبه روی ورزشگاه بیست و پنج شهریور و پادگان کرخه بمباران شدند(ص 43).
باید یادآور شد که در نخستین روز آغاز رسمی تجاوز و جنگ عراق علیه ایران هیچ یک از نقاط فوقالذکر مورد بمباران ارتش متجاوز عراق قرار نگرفت بلکه تنها نقطهای که در حومه اندیمشک مورد بمباران قرار گرفت (و اتفاقا در این پاراگراف درج نشده) پایگاه چهارم شکاری وحدتی بود که اینجانب در نخستین جمله همین مقاله به آن اشاره کردهام.
امیدوارم سایر اندیمشکیها علاقهمند به تاریخ عمومی شهر نیز مانند خانم لطفی دست به قلم برده و هر یک متناسب با علاقه و زمینه تخصصی خود جنبه یا جنبههایی از تاریخ این شهر را به دیگران بنمایانند چرا که باید اعتراف کرد اندیمشکیها علیرغم تاریخ عمومی کوتاه امّا پربار خود در تاریخنگاری شهر خود بسیاری کوتاهی کردهاند. البته عملکرد مؤسسه فرهنگی هنری طلوع غدیر جنوب اندیمشک یک استثنا است که امیدواریم این تشکیلات دلسوز و علاقهمند پس از چاپ 10 اثر در ارتباط با جنگ عراق علیه ایران دستکم از این به بعد متناسب با اسم و عنوان "فرهنگی" و "هنری" خود به جلوههای فرهنگی و هنری اندیمشکیها بیشتر توجه کند چرا که اندیمشکیهای دهههای 20 تا 50 شمسی به عنوان یک جامعه متجدد، چند فرهنگی، چند قومی و چند مذهبی حرفهای بسیاری برای گفتن داشتند و دارند. »
منبع: ایسنا، سرویس : فرهنگ حماسه - حماسه | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1779 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |