آتشسوزیِ اَنِاَرِندل، پنجاهسال بعد
|
پنجاهسال بعد، نویسندهای خاطرات خود از آتشسوزیِ وسیعِ علفزاری در اَنِاَرِندل را دنبال میکند
جوزف راس از لینتیکام، ایستاده در جادة دُرسی در گِلنبورنی، محل شروع مجموعهای از آتشسوزی علفزارها که در۲۰آوریل۱۹۶۳ به بیشتر نواحی شمال شهرستان اَنِاَرِندل هجوم آورد. او تاریخی شفاهی مینویسد تا اثر آن روز را بر آتشنشانی شهرستان نشان دهد.
داستانهایتان را با ما در میان بگذارید
آیا مأموران آتشنشانی شهرستان اَنِاَرِندل شما را نجات دادهاند؟ آیا آتشنشانان را در تماس اضطراری قهرمانانه دیدهاید؟ داستانهایتان را به ما بگویید. شما میتوانید داستانهای خود را از طریق سایتtwitter ، با استفاده از hashtag #AAfireimpact، با ما در میان بگذارید، یا آنها را به صفحة فیسبوک مجلة Maryland Gazette ارسال کنید.
تازهترین کتاب جوزف راس جوزف راس، آتشنشانِ پیشین شهرستان اَنِاَرِندل، دومین کتاب خود، در سایة شعلههای آتش: یورشهای آوریل بالتیمور، را برای اولین بار وارد بازار کتاب میکند.
این کتاب ماجرای شورشهایی را بیان میکند که در روزهای پس از کشتهشدنِ رهبر حقوق مدنی، کشیش دکتر مارتین لوترکینگ کوچک در ۴آوریل ۱۹۶۸ درگرفت.
طی دو هفتة آینده نسخههایی از این کتاب در وبسایت راس، www.arundelburning.com، و فروشگاه چارلینزکارد در مرکز خرید لینتیکام در دسترس خواهد بود.
نوشتة سارا بلومبرگ، sblumberg@capgaznews.com |
جوزف راس پشت رایانه خود مینشیند، سایت Google map را باز میکند، عبارت «جادة دُرسی» را تایپ میکند و روی دکمة جستوجو کلیک میکند.
هنگامیکه صفحة مدنظر باز میشود، به نقطهای که پنجاهسال پیش ایستاده بود، اشاره میکند، جاییکه شاهد بزرگترین آتشسوزیِ تاریخ شهرستان اَنِاَرِندل بود.
او انگشت خود را روی صفحة نمایش حرکت میدهد و به کانونِ بحران اشاره میکند، جاییکه آتشسوزی از آنجا گسترش یافت و منطقهای وسیع از گِلن بورنی و سِوِرن و دیگر نواحی را دربرگرفت. راس، مربی باسابقة آتشنشانی که دربارة چندین آتشسوزی معروف در مریلند پژوهش کرده است، گفت: «اینجا را ببین. آتش درست در اینجا به پایان رسید و خیلی سریع به جاییکه امروزه به آن 97-I میگویند، سرایت کرد.»
راس در ۲۰آوریل ۱۹۶۳، دوازدهساله بود.
در تمام طول ساحل شرقی، هفتهها هوا گرم و خشک همراه با وزش باد بود. در تاریخ ۲۰آوریل، از جُرجیا تا ماین آتشسوزی گستردهای در علفزارها درگرفت.
در مریلند، آتش تا بخشهایی از شهرهای اَنِاَرِندل، بالتیمور، هُوارد، پِرینس جُرج و مونتگومری گسترده شد. راس برآورد میکند آتشی که در اَنِاَرِندل دیده، حدود ۱۲۰۰ تا ۳۲۰۰ هکتار زمین را سوزاند.
او آن شنبه را بهخوبی به یاد دارد: در گروه پیشاهنگان از کلیسای متودیست لینتیکام راهی اُردوی آخر هفته بود. سرعت وزش باد بین ۲۰ تا ۵۰ مایل در ساعت و درجة حرارت هوا هشتاددرجه به بالا بود.
بهزودی، چندین آتشسوزی را در منطقه گزارش کردند. راس به یاد میآورد همانطور که رهبر گروه، پسران را از منطقه دور میکرد، از فاصلهای دور دود و شعلههای آتش را تماشا میکرد. او گفت: «میخواستم از گروه بیرون بیایم و برای کمک راهی شوم.»
خاطرات آتشسوزی بزرگِ سال۱۹۶۳ از یادها محو شدهاند. امروزه معدودی از افراد آن را شنیدهاند. اما راس معتقد است که رویدادی تحولبرانگیز بود و منجر به تغییراتی در شیوة اطفای حریق، چگونگی سازماندهی ادارههای آتشنشانی و حتی چگونگی گزارش آتشسوزی شد. دو سال بعد، شهرستان اولین سیستم ارتباطات مرکزی خود را راهاندازی و همة تماسهای اضطراری را به یک محل ارسال کرد.
امروزه آن را با نام سیستم ۹۱۱ میشناسند.
راس گفت: «پیش از آن، تمام ایستگاهها فرستندة رادیویی خود را داشتند و فقط میتوانستند با ایستگاههای دیگر ارتباط برقرار کنند. اگر کسی خبر آتشسوزی را گزارش میکرد، آنها مجبور بودند ابتدا مطلع شوند کدام ایستگاهِ آتشنشانی به محل نزدیک است و سپس برای کمک با آنجا تماس میگرفتند.»
راس روی پروژة تاریخ شفاهی خود در زمینة آتشنشانی کار میکند و با مردم دربارة چگونگی تغییر زندگیشان مصاحبه میکند.
او گفت: «مردم درک نمیکنند که این رویداد چه تأثیری داشت. این اتفاق سبب بسیاری از تغییرات در هر سطح از ادارة آتشنشانی شد.» «سازمان آتشنشانی ناگهان ترقی کرد.»
هاروْ وودز از منطقة دیویدسِنویل هنوز اقدامات خود در آن روز را به یاد میآورد. او به خاطر دارد ساعت چهار صبح با احساس گرما و پریشانی از خواب بیدار شد.
او گفت: «حس میکردم قرار است اتفاقی بیفتد، بنابراین تصمیم گرفتم زودتر سر کار بروم.»
وودزِ بیستویکساله در فرودگاه فِرِندشیپ ـ که امروزه آن را با نام فرودگاه بی.ام.آی تِرگودمارشال میشناسند ـ بهعنوان آتشنشان مشغول به کار بود. او خیلی سریع به گروه آتشنشانان سراسر منطقه پیوست و با آتشسوزی علفزار در حوالی جادة۳ مقابله کرد، در امتداد محلی که امروزه بزرگراه بین ایالتی۹ است.
او گفت: «ایده این بود که بهاندازة کافی کامیون و آب و آتشنشان را باهم در منطقه مستقر کنیم تا بتوانیم بر آتشسوزی تسلط داشته باشیم. اما آن آتش قصد دیگری داشت.»
همزمان با توقف کامیونها، وودز میبیند که آتش به جاده میرسد و آتشنشانان را احاطه میکند. او زیر ماشینآتشنشانی پناهگاهی مییابد، به این امید که خود را از دود و سوختگی محافظت کند. وودز گفت: «تقریباً برای من جا نبود.»
او زیر کامیون تنها نبود.
راس گفت آن روز آتشنشانان شهرستان اَنِاَرِندل دربارة کاستیهای سیستم ارتباطی خود تجربههای بسیاری کسب کردند. آنها برای استقرار آتشنشانان و تجهیزات و نیز هماهنگیهای لازم برای اعزام واحدها با مشکل مواجه بودند.
بدون نبودِ سیستم ارتباط مرکزی، ساکنانِ جویای کمک مجبور بودند برای دسترسی به ایستگاه آتشنشانیِ محلی شمارهای هفترقمی را شمارهگیری کنند. نیز، هر ایستگاه لازم بود برای پاسخ به تماسهای اضطراری هماهنگیهایی صورت دهد.
در آناپولیس، مایک ویلیِ شانزدهساله بهعنوان داوطلب در ادارة آتشنشانی ایستپورت شروع به کار میکند. ویلی به یاد میآورد که در روز آتشسوزی، واحد او وسلیة نقلیة ارتشی قدیمیای را تعمیر کردند.
به سبب ضرورت وجود پشتیبانی، آتشنشانها تصمیم گرفتند آن وسیله را به کار بیندازند. او گفت: «این وسیله حتی رادیویی کارآمد هم نداشت، اما ما آن را فرستادیم.»
در این ضمن، مِلوین توماس تمام روز را صرف کرد تا مطمئن شود برای خاموشکردن شعلههای آتش آب به میزان کافی در دسترس هست.
توماس در ادارة آتشنشانی اِرلیهایت تازهکار بود.
معلوم شد که در آن روز بهعنوان متصدی پمپاژ در بیستوپنج محل مختلف کار کرده بود. آتشنشانها کپسولهای پنج گالُنیِ (1) حملشدنی را که معروف به «مخازن هندی» بودند، پُر میکردند و سپس تا نواحیِ در حال سوختن پیاده میرفتند و سعی میکردند بهصورت دستی آتش را خاموش کنند.
توماس گفت: «آن کپسولها خیلی سنگین بودند و ابداً حملشان راحت نبود.»
راس گفت بهرغم نبودِ ارتباطات متمرکز، آتشنشانها به سبب برتری نفرات و تفکر نوآورِ گروههای فردی بر آتشسوزی فائق آمدند. واحدها از نواحی دوردست، از ویرجینیا و ساحل شرقی برای کمک آمدند.
وودز به خاطر میآورد که چگونه پلِ بِیْ بریج (2) ، که آن زمان یک عرشهای بود، به مدت۳۰ تا۴۰ دقیقه بسته بود تا واحدهای آتشنشانی عبور کنند.
او گفت: «شگفتآور بود: واحدها از پرینسجُرجیا برای کمک آمدند ـ آنها همة افراد خود را فرستاده بودند. چند ساعت بعد، آتشسوزی در آنجا گستردهتر شد، بنابراین آنها مجبور شدند نیروی کمکی بیشتری درخواست کنند.»
وودز گفت با فرارسیدن شب آتش مهار شد.
ویلی به آتش نرسید، اما آثار پس از آن را دید. دقیقاً تا شمال سِوِرنران، در میلرزویل ویران شده بود.
او گفت: «پانزدهسال پیش، هنوز میتوانستم درختان سوختة باقیمانده از آن آتشسوزی را شناسایی کنم. هِک، امروزه هم میتوانی آنها را ببینی.»
وودز بیش از پنجاهسال آتشنشانی فعال بود و هنوز هم داوطلب میشود. اما خاطرة آن روز هنوز در ذهنش تازه است.
او گفت: «آتشسوزیها میآیند و میروند، اما بعضی از آنها اثری ویژه دارند. این آتشسوزی اثری بسیار بزرگ بهجا گذاشت.»
وودز و دیگران دربارة مسئلة دیگری نیز همرأی بودند: دیگر آتشسوزیِ علفزار وسیعی رخ نمیدهد. «امروزه، وقتی مردم به من میگویند آتشسوزیِ علفزار بسیاری دیدهاند، میخندم و به آنها میگویم نمیدانند دربارة چه صحبت میکنند.»
پس از آتشسوزی
فرماندار بخش، کِیْت اِسویندل که اکنون سخنگوی ادارة آتشنشانی شهرستان است، در سال ۱۹۶۳ دهساله بود. او آتشسوزی بیستم آوریل را به یاد ندارد، اما میگوید آتشسوزیهای علفزار دهة۱۹۶۰ کاتالیزوری برای تغییرات بزرگ بودند که ارتباطات را در سازمان آتشنشانی بهبود بخشیدند.
برای مقابله با آتشسوزی علفزارها، سازمان آتشنشانی تجهیزات تخصصی اضافه کرد و برای آتشنشانان تازهوارد نیز کلاسهای آموزشی بیشتری برگزار کرد.
سیستم فرماندهی واقعه، که به پاسخدهندگان اجازه میدهد اطلاعات را در زنجیرهای سازمانیافته منتقل کنند، پیشرفتی بسیار جدید است که پس از حملة تروریستی یازده سپتامبر۲۰۱۱ آن را به کار گرفتند. امروزه، هنوز آتشنشانان با آتشسوزی علفزار مقابله میکنند، اما در مقیاس کوچکتر.
اِسویندل گفت: «از آن زمان به بعد آتشسوزیای به آن گستردگی و عظمت ندیدهایم.» وی افزود: «پنجاهسال پیش، همهچیز بیشتر روستایی بود و کمتر توسعهیافته.» آتشسوزیِ بیستم آوریل تأثیر بهسزایی بر مکانهایی چون نیوجرسی گذاشت که شعلههای آتش سیصدوپنجاه خانواده را بیخانمان و هشتادوهفت نفر را مجروح ساخت. در آتن، ماین، آتشسوزی یکمیلیون دلار خسارت بهجا گذاشت ـ رقمی که امروزه معادل حدود ۶۸ میلیون دلار است. براساس پژوهشهای راس، در ویرجینیا حدود ده هکتار زمین سوخت. راس هنوز میتواند خود را در قالب پیشاهنگی نوجوان به یاد بیاورد که از فاصلهای دور دود و آتش را تماشا میکرد. او گفت همیشه علاقهمند بوده است که آتشنشان بشود.
راس گفت: «بسیار مایل هستم داستان مقابله با آتشسوزی را در این شهرستان تعریف کنم. تعریف این داستان مهم است.»
۱. واحد اندازهگیری مایعات که در بریتانیا معادل۴/۵ لیتر و در امریکا معادل ۳/۷ لیتر است. ۲. Bay Bridge: پلی معلق و دو عرشهای در سانفرانسیسکوی آمریکاست که اوکلند و مرکز سانفرانسیسکو را به هم متصل میکند. بِیْ بریج در ۱۲ نوامبر ۱۹۳۶ گشایش یافت. این پل دو دهانه شرقی و غربی دارد و طول کلی آن ۷،۱۸ کیلومتر است. عرض این پل با داشتن ۵ مسیر حرکت ۱۷،۵ متر میباشد.
www.twitter.com/blumberggazette www.twitter.com/blumberggazette
نوشتة آتلی دِیبراون، خبرنگار یادآوریِ ۲۰ آوریل ۱۹۶۳
ترجمه: زهرا حسینیان
منبع: capitalgazette
|