شماره 116 | 1 خرداد 1392 | |
راه حل تعمیم خلاق مالك تاريخ شفاهي كيست؟ وقتي راوي تاريخ شفاهي در پاسخ به سؤالات مصاحبهكننده روايتهاي خود را بيان ميكند و نوارها و دستنوشتهها در بايگاني جای می گیرد، حقوق اين منابع تاريخي متعلق به چه كسي است؟ چه كسي تصميم ميگيرد اين مطالب در اختيار عموم قرار گيرد، در مطبوعات نقل يا در صفحات وب بارگذاري شود؟ چه كسي تصميم ميگيرد كه آيا كسي حق دريافت پول بابت درج آن مصاحبه در كتاب، فيلم يا وب سايتي كه به صورت تجاري نشر ميیابد را دارد یا خیر؟ به علاوه آيا روش تعمیم خلاق Creative Commons كه ابزاري است كه از سوی جنبش دسترسي آزاد براي حمايت از قانون حق طبع و نشر (copyright) ايجاد شده است و در عين حال مطالب مشترک عمومي را گسترش ميدهد، راهحل بهتري را نسبت به تفاهم نامههاي موجود تاريخ شفاهي براي اين مسائل ارائه ميدهد؟ فعالان تاريخ شفاهي چنين سؤالاتي را در حالي مطرح ميكنند كه ما در عصر اينترنت براي انجام كارهايمان با چالشهاي جديدي روبرو هستيم. شلدون هلپرن(Sheldon Halpern)، پروفسور حقوق و تكنولوژي، در يكي از پروژههاي سمپوزيوم برنامه ریزی در نوامبر سال 2010 در مورد طرح تاريخ شفاهي در عصر ديجيتال Oral History in the Digital Age اين سئوال بحث برانگيز را مطرح ساخت که فكر ميكنيد مالك چه هستيد؟ يكي از شركتكنندگان در سمپوزيوم، تروي ريوس(Troy Reeves) به تامل در مورد مفاهيم گسترده اين سؤال در زمينه تاريخ شفاهي پرداخت. حدود يك دهه پيش وقتي راويان، يك مصاحبه تاريخ شفاهي را اهدا و فرم واگذاري را امضا می كردند، بر این تصور بودند كه نوارهاي صوتي يا تصويري و متون آنها تحت نظارت و كنترل يك مركز بايگاني يا كتابخانه باقي ميماند و آن مرکز حق مالكيت آن را در اختيار خواهد داشت و در صورت صلاحديد امكان دسترسي عموم به آن را فراهم خواهد ساخت. اما شبكه اينترنت اين تصورات را از اساس تغيير داد. بسياري از گنجينههاي تاريخ شفاهي محتويات داراييهاي خود را به صورت آنلاين به اشتراك گذاردهاند. به گفته يكي از بايگان های با سابقه «از دست دادن برخی کنترل ها به خاطر دستيابي به مزيت بزرگتر دسترسي افراد بيشتري به مطالب، واقعا ارزنده است.»(1) ما در نسخه «تاريخ نگاري در عصر ديجيتال Writing History in the Digital Age که دسترسی به آن برای عموم آزاد است، به شرح انديشههاي خود در مورد چگونگي تغيير حرفه تاريخنگاري به وسيله اينترنت ميپردازيم.(2) جك دوئرتی (Jack Dougherty) و دانشجويان محقق او الحاق عبارات مربوط به تعمیم خلاق به فرمهاي رضايت نامه تاريخ شفاهي را به عنوان جايگزيني براي تفاهم نامههاي سنتي، در حين انجام مصاحبه در مورد حومه شهرها و پروژههاي تحصیلی در منطقه شهري هارتفورد (Hartford)، در دانشكده ترينيتي (Trinity) ایالت كانكتيكيت(Connecticut) شروع كردند. چندين مصاحبه در كتاب ما با عنوان "برخط : چگونه استقرار در مدارس و حقوق مدني، هارتفورد و حومه آن را شكل داد: On the Line: How Schooling Housing, and Civil Rights Shaped Hartford and its Suburbs " آمده است. اين كتاب تاريخ، تحت وب و رايگان است و تمام مجموعه در گنجينه ديجيتال دانشكده ترينيتي Trinity College Digital Repository قرار دارد.(3) اين كتاب تحت وب با تركيب متون تفسيري با مصاحبههاي شفاهي و ديگر اشكال تعاملي، داستان چگونگي حفظ خط رنگ پوست از سوي شركتهاي املاك و مستغلات، مشاركت رهندهندگان در ترسيم خط قرمز، يافتن خانه از سوي خانواده ها در سمت مطلوبتر خط حضور در مدرسه و مبارزه فعالان براي عبور از اين خط و ترسيم مجدد آن يا پاك كردن اين خطوط را بيان ميكند. ما در ابتدا اين مقاله را به عنوان بخشي از يك مبحث گستردهتر در مورد «داستان حقوق مدني چه كساني روي وب است؟ ?Whose Civil Rights Stories on the Web» در جلسه مشترك سال 2012 سازمان تاريخنگاران آمريكا/ شوراي ملي تاريخ عمومي ارائه كرديم.(4) جك در همین رابطه اظهار داشت: در نيمه دهه 1990، شروع به انجام مصاحبههاي تاريخ شفاهي براي تحقيق پاياننامهام در مورد فعالان اصلاحات مدارس آفريقايي ـ آمريكايي در ميلواكي(Milwaukee) كردم.(5) مصاحبهها را ضبط و شکل تفاهم نامه استاندارد در مورد فرم رضايت نامه و بازنگري متداول را رعايت ميكردم و تلاش داشتم به وعده خود براي پيادهسازي و بازگرداندن نسخه رايگانی از نوار و متن به هر يك از 60 شركتكنندهاي كه از سر محبت سرگذشت خود را برايم بيان كرده بودند، عمل كنم. اما تلاشهايم در اين زمينه مرا راضي نميكرد. اساساً، تاريخ شفاهي و تاريخ عمومي به عنوان ابزارهايي براي قدرت بخشيدن به جامعه در مورد تاريخ حقوق مدني مرا جذب خود كرده بود، اما رعایت قواعد استاندارد مرا ملزم ميساخت از افرادي كه به رايگان سرگذشتهايشان را در اختيارم ميگذاشتند امضا بگيرم و بخشي از حقوقشان را از آنها سلب كنم. در آن موقع، راهنماي اصلي من براي فرمهاي رضايتنامه، جزوه انجمن تاريخ شفاهي نوشته جان نوئنشواندر(John Neuenschwander) با عنوان " تاريخ شفاهي و حقوق Oral History and the Law " بود كه اكنون بسط يافته و به صورت كتاب درآمده است.(6) در مسئله حقوقي مالكيت، راوي تاريخ شفاهي پس از ضبط مصاحبه مالك اولیه حق طبع و نشر آن است، اما رفتار معمول آن است كه فرم رضايتنامهاي آماده شده و این حق انتقال يابد. همانطور كه نوئنشواندر توضيح ميدهد: «بيشتر تاريخ شفاهي نگاران و پروژه ها در يك مرحله از كار از انتقال منافع حق طبع و نشر مصاحبه شونده از طريق یک توافقنامه حقوقي، اطمينان حاصل ميكنند» که وی نمونهاي از آن را در بخش ضمائم ارائه کرده است.(7) همينطور، بيانيه سال 2009 انجمن تاريخ شفاهي در مورد «اصول و بهترين عملكردها Principles and Best Practices» اكيداً از شركتكنندگان در تاريخ شفاهي ميخواهد كه به عنوان بخشي از مراحل استاندارد انجام مصاحبه حقوق خود را واگذار نمايند: «مصاحبهكننده بايد فرم رضايتنامهاي را اخذ كند كه براساس آن راوي حقوق خود نسبت به مصاحبه را به گنجينه يا فرد پيشنهاد شده منتقل ميكند. اين فرم بعد از هر جلسه ضبط يا در پايان آخرين مصاحبه با راوي امضا ميشود.»(8) چون من به دنبال پيادهسازي متن مصاحبه و نقل قول آزادانه ازآن در نوشتههاي دانشگاهيام بودم، و براساس برداشتم از قانون حق طبع و نشر، واگذاري مالكيت حق طبع و نشر از سوي راوي به بهترين حالت خواسته مرا تأمين ميكرد. اما كنايه ناخوشايند در اينجا نهفته است که من به عنوان يك محقق سفيدپوست جنبش حقوق مدني، طي فرم رضايتنامه خود از فعالان آفريقايي آمريكايي ميخواستم حقوق خود نسبت به مصاحبه تاريخ شفاهي را واگذار كنند. در آن زمان، به دلیل آن كه با دو گنجينه مختلف كار ميكردم بهترين روشي كه ميتوانستم از طريق آن اين خواسته را مطرح كنم يك فرآيند دو مرحلهاي بود. نخست، فرم رضايتنامه پیشنهادی ام از راويان تاريخ شفاهي ميخواست حق طبع و نشر را مستقيماً به من واگذار كنند و من به نوبه خود آن را به همراه نوارها و دستنوشتهها به آن دو مؤسسه منتقل ميكردم: انجمن / موزه تاريخي سياهپوستان ویسكانسین(Wisconsin) (يك سازمان محلي تاريخ عمومي كه داراي بهترين موقعيت براي به مشاركت گذاشتن اين داستانها با جامعه آمريكايي آفريقايي بود) و بايگاني كتابخانه دانشگاه ميلواكي ـ ويسكانسین (مؤسسهاي غالباً سفيدپوست با بودجه بيشتر كه تجهيزات بهتري براي به مشاركت گذاشتن گسترده تر سرگذشتها در اينترنت نوظهور داشت). من به عمد با هر دو گنجينه همکاری داشتم و به وعده خود براي دادن نوارها و دستنوشتهها به دو طرف عمل می كردم تا به مقابله با نسلهاي دانشگاهيان و روزنامهنگاران سفيدپوستي بپردازم كه به میان جامعه سياهپوستان ميلواكي آمده بودند تا روایت ها را برداشته و چيزي بر جاي نگذارند. نسخه سال 1995 فرم رضايتنامه من (نسخه كامل PDF را از اينجا دانلود كنيد) شامل عبارات مهم زير است كه از جزوه سال 1993 نوئنشواندر نقل شده است: من ميپذيرم كه جك دوئرتی به عنوان بخشي از پاياننامهاش در مورد تاريخ اخير آموزش آفريقايي آمريكايي در ميلواکي با من مصاحبه و صدايم را ضبط كند. در پايان پروژه تحقيقاتي، نوارهاي اصلي و متن ويرايش شده به بايگاني شهر ميلواكي در دانشگاه ویسكانسین ـ ميلواكي و موزه / انجمن تاريخي سياهپوستان ويسكانس تحويل می شود. اين مطالب به نام من شناخته خواهد شد و براي انجام مقاصد تحقيقاتي و تحصيلي در اختيار عموم قرار خواهد گرفت مگر آنكه جزو استثنائات مشروح زير باشد.... با اين حال از اين ادبيات براي انتقال حق طبع و انتشار ناخشنود بودم. از نظر من، اين كلمات الزامی ناخوشايند براي حفظ اين تاريخ شفاهي ارزشمند در بايگاني دانشگاه بود (كه كاركنانش در آن زمان مرا در مورد فرم رضايتنامه راهنمايي ميكردند) و به من اجازه ميداد حجم قابل توجهي از آن را در كتاب نهايي خود (در حدي كه براي فرآيند حق طبع و نشر ناشر من لازم بود) استفاده كنم. قابل درك است كه وقتي من براي اهالي سياهپوست ميلواكي شرايط رضايتنامه را توضيح ميدادم بسياري از آنها مردد يا مشكوك ميشدند. تعدادي از آنها نگراني شديد خود را از واگذاري حق خود نسبت به سرگذشت های خود ابراز ميكردند و من به آنها اطمينان ميدادم كه موضوع اين طور نيست. تعدادي موافقت كردند كه مصاحبه كنند اما فرم را امضا نكنند. تعدادي ديگر كلاً با مصاحبه مخالفت كردند. يكي از آنها پس از انجام مصاحبه مرا ترغيب كرد كه يك فرم رضايتنامه ويژه تهيه كنم كه حق طبع و نشر را براي او نگه دارد و در عين حال به من اجازه دهد بخشهايی خاص از آن را در نوشتههايم نقل كنم، اما اين حق را به سايرين همچون بايگانيها ندهد، در نهايت بيش از 60 نفر از شركتكنندگان در طرح تاريخ شفاهي موافقت كردند فرم رضايتنامه مرا امضا كنند كه از آنها ممنونم. برخي با هدف به اشتراک گذاشتن تاريخ خانواده خود، در عوض دریافت يك نسخه رايگان از نوار و دستنوشته ها، فرم را امضا كردند. انگيزه ديگران محاسن عمومي حفظ و به اشتراك گذاشتن خاطرات خود درباره حقوق مدني از طريق يك يا دو سازمان بايگاني مشاركتكننده بود. در كل تمام اين گفتگو ها مرا بر آن داشت تا عميقاً به اين نكته فكر كنم كه چه كسي از اين ترتيبات قراردادي نفع خواهد برد. اگر فعالان به رايگان روایت هاي خود درباره حقوق مدني را با من در ميان ميگذاشتند آيا من حق داشتم به عنوان يك تاريخ نگار حرفهاي از آن نفع ببرم؟ اين روند انديشه مرا به سمت تاريخ شفاهي و محاسن عمومي و انعقاد قرارداد كتاب دانشگاهي سوق داد، از این رو من سهم خود از حقالتاليف (و بعدها پول، جوايز و دستمزد سخنرانيها) را به موزه / انجمن تاريخي سياهپوستان ويسكانس برگرداندم تا به كارهاي تاريخ عمومي خود ادامه دهند. با توجه به برداشت من از تاريخ شفاهي و قانون حق طبع و نشر به عنوان دانشجويي كه در نيمه دهه 1990 فارغالتحصيل شدهام، اين فرم به لحاظ كاربرد سادهترين فرمي بود كه توانستم تجسم كنم. با نگاه به گذشته به نظر می رسد امکان برخي جايگزينی ها وجود داشت كه درج آنها مستلزم دقت بيشتری بود. مثلاً ميتوانستم در متن انتقال حق طبع و نشر جملهاي اضافه كنم كه حق راوي را براي استفاده از مصاحبهها در طول حياتش براي او محفوظ نگه ميداشت.(9) اما افزودن اين شرط اشارهاي به مسئله پنهان خارج شدن حق طبع و نشر از دست راوي و خانوادهاش در پايان حيات وي نميكند. مورد ديگري كه ميتوانستم اضافه كنم درخواست از راوي براي تبديل مصاحبه خود به بخشي از اموال عمومي بود. اما اين گزينه تا حد حذف تمامي حقوق آنها كه منتج از حق طبع و نشر بود پیش می رفت و علاوه بر آن نميتوانستم نمونههاي سودمند دیگري از اين دست را در بين تاريخ شفاهي نگاران بيابم.(10) با توجه به اين شرايط، اين رضايتنامه مربوط به نيمه دهه 1960 بهترين شكلي بود كه ميتوانستم تهيه كنم. با اين حال ذائقهاي تلخ و اشتياقي فراوان براي يافتن نمونهاي بهتر در آينده همچنان بر جاي مانده است. كنديس سیمپسون (Candace Simpson) در این رابطه گفت: وقتي درتابستان سال 2011 شروع به كار با پروژه كتاب تحت وب "بر خط" كردم، يكي از وظايف من انجام مصاحبههاي تاريخ شفاهي با فعالان حقوق مدني هارتفورد بود. در اين زمان گروه تحقيقاتي ما استفاده از فرم معمول رضايتنامه را (كه از شركتكنندگان ميخواست تمام حقوق خود نسبت به مصاحبهها را واگذار كنند) كنار گذاشته و به استفاده از فرم جديدي كه جك با ادبیات تعمیم خلاق تهيه كرده بود، روي آورد. اساساً تعمیم خلاق مجوزي است كه حق طبع و نشر اصلي را براي شخص خالق اثر نگه ميدارد. در حالي كه در صورت تمايل وی، امكان به اشتراك گذاشتن آن در سطح وسيعتري، با محدوديتهاي خاص، براي عموم را نیز فراهم ميآورد. مجوزهاي تعمیم خلاق كه ابتدا در سال 2002 با حمايت مركز مالكيت عمومي منتشر شد، شش نوع مختلف دارد: فرم رضايتنامه فعلي ما (نسخه كامل PDF را از اينجا دانلود كنيد) از مجوز اِسناد ـ غيرتجاريـ اشتراك مشابه بهره ميبرد، كه عبارات اصلي آن به قرار زير است: من داوطلبانه موافقت خود را براي انجام مصاحبه در زمينه اين مطالعه تاريخي اعلام ميكنم... ما فرم رضايتنامه تعمیم خلاق را به اين جهت ترجيح ميدهيم كه به وضوح حق طبع و نشر را در دست شركتكنندگان در مصاحبه تاريخ شفاهي نگه ميدارد و در عين حال اجازه به اشتراك گذاري رايگان نوارهاي ضبط شده و متون را در گنجينه كتابخانه و وب سايت تاريخ عمومي ما، كه دسترسي به آن براي همگان آزاد است، فراهم ميكند. از اين طريق افراد و سازمانها ميتوانند آن را به اعتبار منبع اصلي نسخهبرداري و توزيع كنند. ما در فرم رضايت نامه تاريخ شفاهي خود محدوديت غيرتجاري را اضافه كرديم تا به شركتكنندگان اطمينان دهيم كه هيچ كس نميتواند از طريق فروش مصاحبههاي آنها كسب منفعت كند. همانطور كه در بخش «سؤالات متداول» تعمیم خلاق آمده است، امكان لغو مجوز در مورد هر اثري كه مجوز تعمیم خلاق برای آن صادر شود، وجود ندارد. اما تمام مجوزهاي تعمیم خلاق غيرانحصاري هستند بدين معني كه دارنده حق طبع و نشر (در اين مورد شركت كننده در مصاحبه) ميتواند مجوزهاي ديگري به ديگر طرفها (مثلاً به فيلمها يا كتابهاي انتفاعي ـ البته در صورت تمايل) بدهد.(11) همچنين مجوزهاي تعمیم خلاق شرايط استفاده منصفانه قانون حق طبع و نشر موجود در ايالات متحده را محدود نميكند، بدين معني كه گزارشگران و مفسران حق دارند اثر اصلي را گزارش يا از آن نقل قول كنند. به علاوه مجوزهاي تعمیم خلاق به طور فزاينده مورد استفاده مؤسسات دانش بنيان همچون پروژه فرآوردههاي دوره آزاد مؤسسه تكنولوژي ماساچوست (MIT: Massachusetts Institute of Technology) و كتابخانه عمومي علوم (PLOS: Public Library of Science) واقع ميشود. در كل معتقدم كه تركيب ابزارهاي مالكيت فكري ـ حق طبع و نشر سنتي با مجوز تعمیم خلاق ـ نسبت به حق طبع و نشر سنتي صرف، بيشتر با هدف اولیۀ حفظ تاريخ و آموزش عمومي تطابق دارد. ما يك مصاحبه تاريخ شفاهي خاص را در هارتفورد با اليزابت هورتون شف (Elizabeth Horton Sheff)، فعال در زمينه ادغام مدارس، انجام داديم كه شايان توجه است، چراکه او فرم رضايتنامه تعمیم خلاق ما را از طريق گفتگو در مورد شرايط آن درست پيش از آنكه ضبط تصويري را آغاز كنيم، يك گام به پيش برد. شف با هدف ما براي حفظ تاريخ شفاهي او در جهت منفعت عمومي موافق بود، اما نگراني اصلي او نقل جملاتي از او خارج از فضاي گفتههايش بود كه آن را قبلاً در مورد روزنامهنگاران تجربه كرده بود. او خواهان آن بود كه مصاحبه تاريخ شفاهياش به صورت كامل روي وب در دسترس قرار گيرد و به ديگران اجازه تغيير يا گزينش آن داده نشود. خوشبختانه شف از طریق پسرش که در زمينه موسيقي مستقل فعاليت ميكند، با تعمیم خلاق آشنا بود. او خواهان درج محدوديت «اشتقاق ممنوع» بود و در همان جا ما مجوز فرم رضايتنامه را به مجوز تعمیم خلاق با اِسناد ـ غيرتجاري ـ بدون اشتقاق تغيير داديم. درنتيجه با در نظر گرفتن محدوديتهاي مورد درخواست او ، نوار تصويري مصاحبه وی و متن آن در گنجينه ديجيتال كتابخانه دانشگاه ترينيتي قرار گرفت و ما امكان دانلود نسخهاي از فيلم براي کاربران را مسدود كرديم (تا ايجاد نسخهاي دست خورده از آن را دشوارتر كنيم).(12) با اين حال هر كسي ميتواند در صورت تمايل نشانگر زمان پخش فيلم را روي جستجوگر وب خود حركت دهد تا بخش خاصي از آن (مثلاً دقايق 28 تا 32) را نگاه كند. به علاوه هر كسي ميتواند متن مصاحبه را دانلود كرده و براساس دستورالعمل «استفاده منصفانه» بخشهايي از متن را نقل كند. برای دیدن مصاحبه تصویری و متن پیاده شده اینجا کلیک کنید مدعي نيستيم كه تعمیم خلاق تمام مسائل ما را در مورد مالكيت تاريخ شفاهي حل كرده است همچنين مدعي تبحر در زمينه قانون مالكيت فكري نيستيم، اما به عنوان متخصصين تاريخ شفاهي كه به دنبال راهی جايگزين هستيم، معتقديم كه تركيب حق طبع و نشر و مجوز تعمیم خلاق نيازهاي دوگانه ما را براي حفظ حقوق افراد شركتكننده تأمين ميكند و در عين حال تاريخ را در اختيار عموم قرار ميدهد. از شما دعوت ميكنيم سؤالات، نظرات يا موارد ديگري از پروژههاي تاريخ شفاهي را كه در آن از مجوز تعمیم خلاق استفاده شده است، براي ما بفرستيد. اين مقاله در ابتدا در جك دوئرتی و همكاران، برخط؛ چگونه تحصيل، اسكان و حقوق مدني هارتفورد و حومه آن را شكل داد (هارتفورد، CT: دانشكده ترينيتي، پائيز 2011 كتاب تحت وب) ، و براساس مجوز BY-NC-SA تعمیم خلاق به اشتراك گذاشته شده است.
یادداشت ها: 9. آن طور که به یاد می آورم، یک دلیل این که این عبارت را در فرم رضایت نامه نیاوردم، در ذهنم آن زمان این بود که، من از آن هراس داشتم که ادبیات ارایه شده در جزوه انجمن تاریخ شفاهی در سال 1993 (ص. 46) و تأکید آن بر مرگ، ممکن است مصاحبه شوندگان سالمند مرا هراسانده و از من دور کند: «اجازه می دهم از خاطرات شفاهی من به طور جزئی یا کلی تا زمان مرگ من یا [تاریخ معین] بهره برداری شود.» در مقابل در نسخه متعلق به نوئنشودر مربوط به سال 2009 (ص. 116) اکنون ادبیاتی که بیشتر متمایل به دوران حیات است مورد استفاده است: «[در ازای انتقال حقوق مادی و معنوی]، مرکز به من در یک پروانه غیرانحصاری اجازه می دهد از مصاحبه/های خود در دوران حیاتم استفاده کنم.» http://wiki.creativecommons.org/FAQ. 12. Elizabeth Horton Sheff, Oral history interview on Sheff v. O’Neill (with video) by Candace Simpson for the Cities, Suburbs, and Schools Project, July 28, 2011. Available from the Trinity College Digital Repository, Hartford Connecticut, http://digitalrepository.trincoll.edu/cssp_ohistory/16. جک دوئرتی مطلب مرتبط: بررسی حقوق راوی و مولف در کتابهای خاطرات انقلاب و دفاع مقدس | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1776 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |