شماره 108 | 16 اسفند 1391 | |
باستان پژوهی: با این حال کوششی که شما درمرو انجام دادید با کوشش هایی که دکتر شهریار عدل در افغانستان انجام داده و ذیل برنامه های رسمی دولت ما نبوده اند، بالذات نمونه و الگوهای خوبی برای نسل جوان است که به امید برنامه ریزی های دولتی نباشند و به ارتباطات بین المللی و به فراسوی مرزهای کنونی ایران بیندیشد...
سید سجادی: البته شما هم میدانید که آقای دکتر عدل یک چهرۀ فرهنگی شناخته شدۀ بین المللی هستند و بنابر این کسانی مثل من و یا امثال من را نمی توان با ایشان که سوابق پژوهشهای بین المللی بسیار مقبولی را در سطح جهانی دارند مقایسه کرد، اما از سوی دیگر فکر می کنم راه حل این است که مسائل پژوهشی ما فقط و فقط نباید به پژوهشگاه و سازمان میراث فرهنگی محدود شود، دانشگاههای کشور، البته برخی از این مؤسسات را با احتیاط بسیار دانشگاه مینامیم، نقش بسیار تعیین کننده ای دارند...
باستان پژوهی: عملکرد دانشگاه که غیر قابل دفاعتر است و دراین زمینه هابازده ندارد... سید سجادی: من می خواهم از گفتن برخی چیزها پرهیز کنم اما گویا شما به روشنی طرح میکنید! باستان پژوهی: به، گسست و حتی اختلاف میان «دانشگاه» و «مرکز باستان شناسی ایران » از سالهای دهۀ 1350 وجود داشته و تا امروز ادامه پیدا کرده و دیگر حتی شخصیت هایی هم چون دکتر نگهبان هم در حوزۀ باستان شناسی نیستند که اتوریته و اقتدار دانشگاه رابه نمایش بگذارند، دانشگاه عقب مانده منفعل و منزوی است، تولید علم ندارد، در جامعه حضور ندارد و جریان ساز نیست. درواقع وضعیت سازمان میراث فرهنگی و هم چنین دانشگاه ناامید کننده است. بنابر این، شاید لازم است که فارغ از این دومرکز که درهمه جای دنیا مسائل این حوزه را پشتیبانی و هدایت می کنند ما به راه سومی بیندیشیم و به پژوهشگران مستقل روی بیاوریم تا شاید دراین وضع تغییر ایجاد شود. سید سجادی: پاسخ این موضوع را شما خود داده اید و لزومی به تکرار ندارد و درحقیقت بر وضعیت علمی این دانشگاهها یا درحقیقت مدرسه های تولید مدرک(در زمینۀ باستان شناسی) تنها می توانیم بگوئیم، اجازه دهید تا بگویم که در سالهای 1350 برای دورۀ فوق لیسانس(کارشناسی ارشد امروزی) سالی 3 نفر قبول می شدند، اما امروزحتی «کارشناس» دورۀ مامایی و یا کشاورزی هم دراین کنکورها شرکت می کنند و گویا بعدا «باستان شناس» می شود. من درحقیقت نمی دانم چه تفسیر و یا تغییری برای این موضوع داشته باشم، جز آن که احتمالا برخی از همکاران ما برای گرفتن یکی دو رساله و بهره وری از مزایای مادی آن، لیسانس مامایی که هیچ حتی لیسانس حشره شناسی را نیز برای این دوره قبول می کنند، مشکل این است که گویا ما سنت دانشگاهی و پژوهشی نداریم، اما شاید راه حل سومی که طرح کردید عملی باشد؛ یعنی باید به این موضوع هم به خوبی بیندیشم فرض کنیم چند باستان شناس ما ـ فارغ از مجاری رسمی دولتی و دانشگاهی ـ بخواهند بروند در فلان کشور کار پژوهشی انجام بدهند؛ اولین پرسش از آنها این خواهد بود که شما از چه مؤسسه یا مرکز یا انجمن فرهنگی و علمی ای پشتیبانی می شوید و نمایندۀ کجا هستید؟ صرف پژوهشگر آزاد و مستقل در روند اداری و بوروکراتیک جوابگو نیست بنابر این، می بایست فلان مؤسسه مستقل که سابقۀ مشخصی هم دارد به عنوان مؤسسه فرهنگی پژوهشی برود تعامل کند و ارتباط علمی و فرهنگی برقرار نماید. اما مشکل این است که مؤسسات خصوصی ما توان مالی ندارندو حتی اگر توان علمی داشته باشیم، پشتوانه مالی وجود ندارد. البته درکشورهای دیگر رایج است که مثلا فلان کارخانه یا بانک که سود سرشار می برد، درصد ناچیزی به چنین موضوعی اختصاص بدهد، اما آیا درکشور ما هم این فرهنگ وجود دارد؟اگر چنین مؤسساتی پدید آید و مورد پشتیبانی مالی هم قرار گیرد، طرح شما عملی و اجرایی است. ولی من چنین فضایی یا چنین توان و قابلیتی را فعلا درایران نمی بینم.مثلا «بازار مبل ایران»، فلان میلیاردر اسپانسر فلان تیم فوتبال می شود، اما من ندیده ام که حاضر شوند به یک مؤسسه خصوصی که در زمینۀ میراث فرهنگی و باستان شناسی فعالیت می کند حتی 50 میلیون کمک بدهند تا پژوهشی انجام شود و کتابی چاپ شود، الان کلوزئوم رم را بانک رم مرمت می کند، هزینه اش سربه آسمان می زند اما آن جا توجیه شده است. باستان پژوهی: کمی دربارۀ کاوشهایتان درشهر سوخته بگوئید. سید سجادی: می دانید که پس از انقلاب اسلامی ابتدا فعالیت گروههای باستان شناسی غیر ایرانی به کلی در ایران ممنوع شد اما پس از آن برخی گروههای مشترک باستان شناسی ایرانی ـ خارجی تشکیل شد و در موارد دیگر از برخی متخصصان غیر ایرانی برای انجام پژوهش در رشته های خاصی دعوت شد که این دومی در مورد شهر سوخته صادق بوده است. درواقع، گروه مشترک باستان شناسی به گروههای اطلاق می شود که دارای د سرپرست با اختیارات مشابه(و ترجیحا کارنامۀ علمی تقریبا برابر)، دو بودجه برابر، مدت زمان کار برابر درمحوطه و خارج از محوطه باشند. این مسئله درمورد گروه باستان شناسی شهر سوخته و دهانۀ غلامان صادق نیست. اعضای غیر ایرانی گروه باستان شناسی شهر سوخته کارشناسانی هستند که در هر فصل کاوش به مدت یک تا سه هفته به عنوان عضو خارجی گروه و تحت هدایت سرپرست ایرانی گروه به انجام آن دسته از تحقیقاتی می پردازند که گروه ایرانی از داشتن آن متخصصان محروم است. به طور خلاصه گروه باستان شناسی شهر سوخته دهانه غلامان برای مدت زمان محدودی برای مطالعه در رشته هایی که متخصصان درجۀ اولی درایران وجود ندارد(شامل جانور باستان شناسی، گیاه باستان شناسی، پالئوپاتولوژی و مانندآن) از یک یا چند کارشناس غیر ایرانی دعوت میکند تا درآن رشته خاص به تحقیق پرداخته و نتایج کارشان را برای انتشار ابتدا در اختیاز سرپرست گروه بگذارند و پس از انتشار به زبان فارسی این اجازه به آنان داده میشد که نتیجه آن تحقیقات رابه صورت مشترک و با رعایت حقوق معنوی سازمان میراث فرهنگی درنشریات غیر فارسی نیز منتشر نمایند. یعنی این گونه نیست که این همکاران کارهای انجام شده رابه نام خود یا به نام کشور خود منتشر کنند، بلکه ملزم هستند همۀ حقوق معنر کشور میزبان، یعنی ایران ، رابه دقت رعایت کنند. این نکته درمورد همکاران ایتالیایی گروه باستان شناسی شهر سوخته و دهانه غلامان نیز صادق است. به این ترتیب ملاحظه می کنید که اطلاق گروه مشترک باستان شناسی ایتالیایی ـ ایرانی دراین مورد هیچ مصداقی ندارد و بلکه شاید اطلاق این نام به گروه باستان شناسی ایرانی سازمان میراث فرهنگی جفا به زحمات و کوشش های چند ساله جوانان سخت کوش ایرانی باشد که درشرایط دشوار آب و هوایی و رفاهی با تمام وجود کمر همت به خدمت به مملکتشان بسته اند. ذکر این نکته از آن جایی مهم است که متأسفانه به ویژه از سوی رسانه ها درآغاز هر فصل کاوش از عنوان گروه باستان شناسی مشترک ایتالیایی ـ ایرانی استفاده شده است. باستان پژوهی:دستاوردهای پژوهشی و آموزشی شما درشهر سوخته چه بوده است؟ سید سجادی:خوب، من فکر میکنم یکی از بزرگ ترین دستاوردهای کاوش های شهر سخته مسائل مربوط به آموزش متخصصان جوان تر بوده است نکته دیگر آن که تا سال 1373 دراین استان هیچ گونه کار پژوهشی در رشتۀ باستان شناسی انجام نشده بود به دنبال موفقیتهای گروه باستان شناسی شهر سوخته بود که بعدا گروههای متعددی دست به یک سلسله تحقیقات دراین زمینه زدند و البته متأسفانه تاکنون نتایج تحقیقاتشان را در نشریات علمی منتشر نکرده اند. به این مطلب اضافه کنم که به خاطر کارهای انجام شده درشهر سوخته است که امروزه نه تنها در سرزمین خودمان، بلکه در مؤسسات آکادمیک غیر ایرانی نیز با گوشه هایی از فرهنگ شرق ایران و سیستان آشنایی دارند و به کار این گروه دراین شهر باستانی توجه دارند. خالی از لطف نیست که بگویم که بزرگترین کنگرۀ بین المللی باستان شناسی جنوب غرب آسیا همایشی است به نامSouth Asian Archeology که از سال 1972م تاکنون هر سال در یکی از کشورهای اروپایی تشکیل می شود و باستان شناسان کشورهای گوناگون دراین گردهمایی شرکت می کنند، با توجه به کار گروه باستان شناسی شهر سوخته آنقدر بوده است که درکنگره ماقبل آخری که در دانشگاه راونا (Ravenna ) درایتالیا برگذار شد تنها محوطۀ باستانی که این کنگره یک روز تمام را با 8 سخنرانی به آن اختصاص داد شهر سوخته بود و این امر در مرد هیچ محوطه دیگری اتفاق نیفتاد. افزون بر این ، من با اعتقاد به این که تحقیق پژوهش دربارۀ تریخ قدیم سرزمین مان فقط منحصر به کاوشهای باستان شناسی نیست و اصولا کاوش به تنهایی برای شناخت گوشه هایی از تمدن و فرهنگ این سرزمین کافی نیست، از همان ابتدا کوشیدم تا حد امکان علم میان رشته ای مانند گیاه باستان شناسی، جانورشناسی، مطالعه مواد الی، انسان شناسی فیزیکی، و مطالعات پالئوپاتولوژیکی و امثال آن را نیز در دستور کار گروه قرار دهم. در برخی موارد، مثلا تا جایی که اطلاع دارم، تاکنون مطالعات پالئوپاتولوژی در مطالعات باستان شناسی ایران جایی نداشته است. یا مثلا تا آن جا که مطلع هستم در تاریخچه باستان شناسی ما هیچ کتابی که اختصاصا مربوط به مطالعات انسان شناسی فیزیکی باشد نمی بینیم و نخستین کتاب در این زمینه از سوی گروه باستان شناسی شهر سوخته منتشر شده است. پایان
متن کامل این مصاحبه در سایت تاریخ شفاهی قرار می گیرد.
منبع: باستان پژوهی، شماره1،انتشار:1390، صفحه 11 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1684 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |